eitaa logo
تکلیف بزرگ
595 دنبال‌کننده
620 عکس
642 ویدیو
179 فایل
🔸ارتباط @alam_yalam_beanallaha_yara @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
مبحث شب پنجم ماه محرم
🔹هدف اصلی سخن: 👈 روشهای رسیدن به خانواده حسینی است. 🔹چه کنیم که خانواده ما حسینی شویم. 🔹آمار طلاق در جامعه اعم از طلاق عاطفی و...زیاد شد.
اولین عامل در تحکیم و استحکام خانواده در سیره حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام قناعت و ساده زیستی است
عوامل تحکیم خانواده در سیره حسینی چیست
یک اصل مسلم در سیره همه اولیای الهی بوده
اگر خانواده اصلاح شود جامعه اصلاح می شود
برعکس یک سیره مسلم در زندگی اشراف و طاغوت ها تجمل و تجمل پرستی بوده
تکلیف بزرگ
یک اصل مسلم در سیره همه اولیای الهی بوده
به نمونه‌هایی از این سیره اولیای الهی اشاره می میشود
آثار ساده زیستی و خطرات تجمل پرستی خصوصاً در رابطه با بحث خانواده ارائه می‌شود
و در نهایت نمونه‌هایی است قناعت و ساده زیستی در سیره حضرت اباعبدالله الحسین مورد توجه قرار بگیرد
تکلیف بزرگ
به نمونه‌هایی از این سیره اولیای الهی اشاره می میشود
🔰الگوها و اسوه های ساده زیستی 🔹 هر چند که همه پیامبران، امامان معصوم علیهم السلام و رهبران و پیشوایان دینی، الگوهای ساده زیستی هستند. 1. حضرت علیه السلام: امام علی علیه السلام می فرماید: آن حضرت از خداوند چنین درخواست کرد: 🔹 رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ (قصص: 24) 🔹 پروردگارا هر چه به من نیکی عطا کنی نیازمندم. 🔹 به خدا سوگند، موسی علیه السلام جز نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست؛ 🔹 زیرا او از زمین می خورد، تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود. 👈(نهج البلاغه، خطبه 160، ترجمه محمد دشتی، ص 298) 2. حضرت السلام: 🔹 آن حضرت با دستان خود از لیف خرما زنبیل می بافت و از خود می پرسید چه کسی از شما این را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد.(همان، ص 301) 3. حضرت علیه السلام: 🔹 آن حضرت را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی به تن می کرد، و نان خشک می خورد. 🔹نان خورش او و چراغش در شب روشنایی ماه و سایه بان او در زمستان جایی بود که آفتاب می تابید یا فرو می رفت، و سبزی اش، آنچه روی زمین برای چارپایان می رویید، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، نداشت تا او را سرگرم کند و طمعی نداشت تا او را خوار نماید و مرکبش دو پای او و خدمتگزار وی دستانش بود.(همان)
4. خداصلی الله وعلیه وآله: 🔹 آن حضرت از دنیا چندان نخورد که را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. 🔹پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و از همه خالی تر بود... 👈بر روی زمین می نشست و غذا می خورد. 👈و چون برده، می نشست، 👈 و با دست خود کفش خود را می زد، 👈و جامه خود را با دست خود می دوخت، 👈و بر الاغ می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد. 👈پرده ای بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویرها در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود: 👌 این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا و زینت های آن می افتم....(همان) 🔹 پیامبر خداصلی الله وعلیه وآله دوست نداشت هیچ چیز بین او و حضرت حق شود و سبب غفلت او از محبوب خویش گردد. 🔹 چنان بی تکلّف بود که با آن شأن و منزلت، در حلقه میان اصحاب می نشست تا تفاوتی بین او و دیده نشود و مجلس بالا و پایین به خود نگیرد. 👈از سیره ملوک و اشراف و نوع نشست و برخاست و تشریفات آنها بیزار بود. 👈آن حضرت به(ر.ک. المحجة البیضاء، فیض کاشانی، ج 4، ص 152) 🔰 ابوذر - صحابی بزرگ - فرمود: 👌 ای ابوذر! من لباس می پوشم، بر زمین می نشینم، انگشتانم را [پس از غذا] می لیسم، و بر الاغ بی پالان سوار می شوم و کسی را پشت سرم سوار می کنم. 👈 پس هر کس از من گریزان شود از من نیست. (ر.ک. کافی، ج 6، ص 272) 🔰 امام السلام به محمدبن مسلم فرمود: 🔹 به خدا سوگند! پیامبر از آغاز بعثت تا زمان رحلت سه روز از نان گندم سیر نخورد. 👈البته نمی گویم به آن دسترسی نداشت، او زمانی یکصد جایزه به یک نفر بخشید. 🔹اگر می خواست نان گندم بخورد، می توانست، ولی نخورد.(کافی، کلینی، ج 8، ص 130) 🔹 پیامبرصلی الله وعلیه وآله نه تنها، خود ساده زیست بود که خانواده و بستگانش را نیز به ساده زیستی توصیه می فرمود. 🔹 روایات فراوان از طریق اهل سنّت به این مضمون آمده است: 👌 خانواده پیامبرصلی الله وعلیه وآله هرگز سه روز پیاپی غذای سیر نخوردند که آن هم تنها نان جو بود، تا آن حضرت به خدا پیوست... (سیره نبوی، مصطفی دلشاد تهرانی، ج 1، ص 224) 🔹 خداوند پیامبرصلی الله وعلیه وآله را بین زندگی کردن با پیامبر و تحمل سختی ها و ساده زیستی، و بین و برگزیدن زندگی تجملاتی مخیر ساخته بود: 🔹ای پیامبر! به همسرانت بگو: »اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید با هدیه ای شما را بهره مند سازم و شما را به طرز نیکی رها سازم! و اگر شمإ؛عع 00 اًخدا و پیامبرش و سرای آخرت را می خواهید، خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیمی آماده ساخته است.« (احزاب: 28 - 29) 🔹 پیام آیه شریفه به همسران پیامبر این بود که یا زندگی ساده و تن دادن به محرومیت ها را در کنار پیامبرصلی الله وعلیه وآله بپذیرند و به عنوان الگو و اسوه در جامعه مطرح شوند و یا اگر در پی زندگی تجملاتی و مرفّه هستند، از پیامبرصلی الله وعلیه وآله جدا شوند. 🔹 پیامبرصلی الله وعلیه وآله هایی برای همسران خود بنا کرده بود که در نهایت بود. واقدی از عبداللَّه بن زید هذلی نقل می کند: 🔹 حجره های همسران پیامبر راکه به دستور عمربن خراب کردند وبر مسجدالنبی افزودند دیدم. هایی از چوب و شاخ خرما که با گِل اندود شده بود...(همان، ص 226 - 227) 🔰 عمربن ابی انس می گوید: 🔹 حجره های همسران پیامبر از خرما بود و بر درهای آن پرده هایی از موی سیاه آویخته بودند، به خدا سوگند! دوست می داشتم که آن حجره ها به همان صورت باقی می ماند تا مردم مدینه و هر کس به مدینه می آید، آن وضع را ببیند و متوجّه شود که پیامبرصلی الله وعلیه وآله در زندگی خود به چه مقدار اکتفا کرده بود، و باعث شود که مردم زهد پیشه کنند و از و تفاخر دست بردارند... و این در حالی بود که اگر آن 🔰 حضرت اراده می نمود کلید گنج های جهان در دست مبارکش بود. @fatemi222
6. حضرت : 🔹 فاطمه زهراعلیهاالسلام برای دیدار رسول خداصلی الله وعلیه وآله به مسجد می رفت، کهنه ای بر سر داشت که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده بود. 🔹 سلمان با دیدن او گریست و گفت: چه مصیبت بزرگی! 👌 دختران و کسری، سُندس و حریر بر تن دارند و دختر محمدصلی الله وعلیه وآله روپوشی کهنه دارد که جای آن وصله شده است. 🔹چون فاطمه بر پیامبر وارد شد، شگفتی سلمان را برای پدر بازگفت و عرض کرد: 🔹 قسم به آن که تو را به حق مبعوث کرد، پنج سال است که من و علی جز یک نداریم که روزها بر روی آن به شترمان می دهیم و چون شب می شود آن را فرش می کنیم و بالش ما از پوستی است که درون آن از خرما پر شده است. 👈 پیامبر فرمود: 🔹 دختر من [در ترک دنیا و توجه به خدا] در زمره پیشتازان است. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 8، ص 303) @fatemi222
🔰ساده زیستی امام خمینی رحمهم الله: 🔹 همسر امام رحمة الله از آغاز زندگی و پیوند چنین می گوید: 👈 زندگی مرا با رفاه اداره نمی کردند. بودند و نمی خواستند دست پیش این و آن دراز کند دل شان می خواست با همان کمی که داشتند زندگی کنند ولی احترام مرا نگه می داشتند. 🌸(پابه پای آفتاب، ویرایش دوم، ج 1، ص 50) 🔹 فرزندان امام درباره زندگی و امکانات منزل امام می گویند: 🔹در دوران طلبگی و شروع زندگی وسایل و معمولی خود را از حجره مدرسه بهمنزل آوردند. 🔹زندگی امام بسیار معمولی و در حد مردم ایران بود. 🔹در قدیم در اتاق منزل خود همانند دیگران زیلو داشتند و پس از انقلاب در منزل روی می نشستند. 🔹 اصولاً زندگی ایشان از نظر و وسایل منزل در دوران های مختلف زندگی با 90% مردم ایران هیچ تفاوتی نداشت با این که هم میراث پدری در اختیار داشت و هم فراوانی به ایشان می رسید ولی میراث و هدایا را به مستمندان می بخشیدند. 🌸(همان، ج 1، ص 116 و 132 و 143 و 144) 🔹 امام درباره ساده زیستی همراه با نظم و رعایت بهداشت در سال های آخر عمر مبارک شان می گوید: 🔹در منزل امام برای رعایت بهداشت هر فضایی مخصوص به آن بود. 🔹 به طور مثال دمپایی اتاق با دمپایی حیاط و با دمپایی دستشویی فرق می کرد و به این ترتیب همواره پنج تا شش دمپایی داشتند. 🔹 روزی به ایشان گفتم: شما می گویید ساده باشید در صورتی که شما شش - هفت جفت دمپایی دارید اما ما یک جفت داریم. 🔹گفتند: شما یک جفت دارید یک می پوشید من هفت جفت دارم سال می پوشم، اسراف نکرده ام اما دمپایی که توی آشپزخانه می پوشم با دمپایی توی اتاق فرق می کند، شما هم همین کار را بکنید. 🌸(همان، ج 1، ص 192) 🔹حضرت امام پس از انقلاب در منزل استیجاری زندگی می کردند و سعی داشتند منزل بسیار ساده و معمولی باشد. امام نقل می کنند: پس از ترخیص امام از بیمارستان شهید رجایی تهران (سال 58) در خیابان دربند منزل مسکونی چند ای با نمای بیرونی که خیلی بزرگ به نظر می آمد اقامت نمودند پس از چندی امام تأکید کردند که حتماً منزل تهیه شود وگرنه به قم می روم (پزشکان امام برای بهبودی حال ایشان تأکید داشتند که ایشان در تهران اقامت کنند و از طرفی هم امام تهدید کردند که اگر منزل معمولی پیدا نشود به قم می روند) پس از تلاش چند نفر از یاران و دوستان امام منزل در در نظر گرفته شد و امام به جماران تشریف آوردند وقتی امام داخل خانه شدند و به اطراف و اتاقی که در آن می نشستند نگاهی کردند فرمودند: من شدم چون من چهارماه همه اش در عذاب بودم. 🌸(همان، ج 2، ص 46 و 47) 🔹 امام نه تنها در زندگی شخصی خود ساده زیست بود بلکه آنچه که به زندگی و برنامه های ایشان نیز مربوط می شد کاملاً به ساده بودن آن مراقبت داشتند. 👈 اعضای دفتر امام می گویند: 🔹 حسینیه جماران با این که به شخص ایشان ارتباط نداشت و هرگونه تغییر و به نام امام حسین و حسینیه تمام می شد اما چون محل ملاقات های ایشان بود نگذاشتند که تجمل و زیبایی هایی به آن افزوده شود. وقتی که متصدیان و بانیان حسینیه می خواستند سقف و دیوارهای آن را و نازک کاری کنند امام فرمود اگر می خواهید من اینجا بمانم، نکنید یک وقت امام متوجه شدند که می خواهند کاشی کاری کنند، شدند و فرمودند من از اینجا می روم.(همان، ج 2، ص 105) https://eitaa.com/fatemi5/313
🔰ساده زیستی حضرت آیةاللَّه خامنه ای مدظله العالی: 🔹ساده زیستی و بی آلایشی و آراستگی به زیور و پیراستگی از طمع و حرص، از بارزترین حالات روحی و رفتاری ایشان می باشد. به چند نمونه از ساده زیستی رهبر معظم انقلاب اشاره می کنیم: ✍ حجةالاسلام آقای قرائتی می گوید: 🔹برای عقد به منزل شخصی ایشان رفتیم. 🔹 خانه آقا نخ نما شده بود. 🔹. در زمان ریاست جمهوری به هنگام به ایشان در نماز، معظم له های اضافی اتاق را خاموش کرد و تنها لامپ را روشن گذاشتند.(نسل کوثر، مرکز تحقیقات اسلامی، ص 123) ✍سیداحمد خمینی می گوید: 🔹 مقام معظم رهبری در خانه، بیش از غذا بر سر سفره ندارد. 🔹خانواده معظم له روی زندگی می کنند. 🔹روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرشی آن جا بود، من از آن فرش به پناه بردم! 🌸(پرتوی از خورشید، علی شیرازی، ص 53) 🔹مقام معظم رهبری نه از جایی دریافت می کند و نه از استفاده می کند. 🔹زندگی ایشان از طریق و نذورات است که علاقه مندان و ارادتمندانِ معظم له تقدیم می کنند. دائماً به مسؤولان سفارش می کند: 👌 مواظب زندگی خود باشید! اسراف نکنید!. .. و قبل از اجرای عقد برای عروس و داماد، حدود یک ربع آنان را نصیحت و دعوت به جویی می کند و می فرماید: 👈خرج های گزاف نداشته باشید، و ریخت و پاشی نداشته باشید.(همان، ص 55) ✍ حجةالاسلام سیدعلی اکبر حسینی می گوید: 🔹از آقا درخواست کردم تا اجازه بفرماید از داخل منزل و وضعیت زندگی شان برداری کنیم، تا مردم وضعیت زندگی خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می کند. 🔹. آقا فرمود: اگر شما بخواهید مرا نشان بدهید، می ترسم خیلی ها نکنند!(همان، ص 52) ✍ آیةاللَّه جوادی آملی نقل می کند: 🔹 روزی مهمان مقام معظم رهبری بودم، را که گستردند، ایشان به ، آقامصطفی فرمود: 👈پاشو برو! من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند. من از وی درخواست کرده ام که با هم باشیم. 🔹 آقا فرمود: این غذا مال المال است. شما هم مهمان بیت المال هستید. 🔹 برای بچه ها نیست که بر سر این سفره بنشینند. آنان به منزل بروند و از غذای خانه میل نمایند. من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزّت به آقا داده است. 🌸(همان، ص 173 - 174) https://eitaa.com/fatemi5/314
🔰مراتب ساده زیستی 🔹 هرچند ما نمی توانیم مانند پیامبرصلی الله وعلیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام، زندگی کنیم و خوراک و پوشاک و مسکنی چون آنان داشته باشیم - چنان که امیر مؤمنان علیه السلام به آن اشاره نموده اند - امّا از سوی دیگر اینان و الگوی زندگی ما هستند. 🔹 لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (احزاب: 21) 🔹 پس باید چه کار کنیم؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت کلمات و رفتارهایی از امام صادق علیه السلام و دیگر معصوم وجود دارد که پاسخ را آسان می کند و زیستی را قابل تشکیک به مراتب شدّت و ضعف می نماید. 🔹در این عرصه هر کس بیشتر، انتظار زیستی از او بیشتر می رود و گاه در جایگاهی قرار می گیرد که بر او ساده زیستی واجب می گردد. 🔹 اما آنچه وظیفه همگان است آن که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: 🔹 آگاه باشید، شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی مرا یاری دهید. 🌸(نهج البلاغه، نامه 45، ص 553) 🔹 مطابق این کلام نورانی کسی نیست همانند امیرمؤمنان علیه السلام در و و زندگی، آن گونه ساده زندگی کند ولی عدم توانایی به معنای رهاکردن نیست. 🔹 بلکه باید در حدّ توان کوشید و خود را به سیره آن حضرت ساخت و با استعانت از تقوا، نفس پراشتها و سیری ناپذیر را کنترل کرد و زمام آن اسب را به دست گرفت. این چیزی است که امام علی علیه السلام در ساده زیستی از ما طلب می کند. 🔰 ساده زیستی مسؤولان و مدیران 🔹 رهبران، مدیران و کارگزاران جامعه، مسؤولیت سنگین تری دارند، آنان تأثیرگذار بر دیگران هستند و دیگران محسوب می شوند و از این رو می بایست زندگی خود را بر اصل زیستی بنا کنند؛ به کم قناعت کنند و از برخی مصارف تجملی و لذّت های دنیا پرهیز نمایند. 🔹بکوشند با چشیدن فقر، مشکل محرومان را درک نمایند و با این شیوه اعتماد مردم را جلب کنند و الگو آنان شوند . 🔹امام علی علیه السلام فرمود: 🔹همانا خداوند مرا امام و پیشوای خلقت خود قرار داده و بر من واجب کرده که درباره خویشتن، و پوشاکم را مانند مردم تنظیم کنم، تا فقیر به فقر من اقتدا کند و دارایی ثروتمند، او را به طغیان نکشد. 🌸(کافی، کلینی، ج 1، ص 410) ✍ و در کلام دیگری فرمود: 🔹 آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در های زندگی الگوی آنان نگردم؟(نهج البلاغه، نامه 45، ص 555) ✍ و درباره رهبران جامعه فرمود: 🔹 بر پیشوایان حق واجب است که در خوراک و پوشاک به ترین مردم تأسی کنند و به چیزی ممتاز نگردند که رعیت قدرت بر آن را ندارند. تا بدین وسیله و مستمند که آنان را مشاهده می کند، راضی باشد به آنچه خداوند به او داده (آرامش خاطر بیابد، چون امامش هم مانند او زندگی می کند) و ثروتمند (با دیدن زندگی رهبر جامعه) شاکر و گردد. 🌸(نهج السعاده، ج 2، ص 49) https://eitaa.com/fatemi5/315
روضه شب اول ـ مصیبت مسلم بن عقیل جناب «مسلم» فرزند «عقیل بن ابی طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود. امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و در مکه بود که نامه های مردم کوفه و دعوت از ایشان بسیار زیاد شد. آخرین نامه که به امام رسید و تعداد نامه‌ها که به هزاران درخواست بالغ شد، امام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خیر کرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما این است که: “امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند”. من ، مسلم بن عقیل برادر و پسر عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم، پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه هایتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد… » مسلم در نیمه رمضان از مکه خارج شد و به مدینه آمد. در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع کرد و با چند راهنما و همراه به سوی کوفه رفت. شرایط این سفر بسیار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم کردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند. تا اینکه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به کوفه رسید. مردم کوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون نامه حضرت علیه السلام را بر آنان خواند گریستند. سپس ۱۸۰۰۰ نفر از اهل کوفه با مسلم بیعت کردند. در نتیجه او نیز نامه‌ای به امام علیه السلام نوشت و بیعت این تعداد را خبر داد و ایشان را به حرکت به سوی کوفه ترغیب کرد. هنگامی که خبر این بیعت به یزید بن معاویه رسید، وی عبیدالله بن زیاد را که حاکم بصره بود مأمور کرد تا حکومت کوفه را نیز عهده‌دار گردد. عبیدالله با حیله به شهر وارد شد و حکومت را در دست گرفت و مردم را تهدید کرد. سپس «هانی بن عروه» که از بزرگان کوفه بود و مسلم بن عقیل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شکنجه و زندانی کرد. مسلم هنگامی که خبر شکنجه‌شدن هانی را شنید از کوفیان خواست که به یاریش بشتابند. مردم به او پیوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعیت شد در حالیکه یاران عبیدالله بیش از پنجاه نفر نبودند. عبیدالله چند نفر را بین قبایل مختلف کوفه فرستاد تا آنها را تهدید و تطمیع کنند و عده‌ای از اشراف که در قصر او بودند را مأمور نمود که از بام‌های دار‌الاماره مردمی که قصر را محاصره کرده‌ بودند بترساند یا فریب دهند. اهل کوفه هنگامی که سخن رؤسا و اشراف خود را شنیدند سست شدند. کم کم نجوای خناسان زیاد شد که به هر یک به دیگری می گفتند : «برگردیم، دیگران هستند و کفایت می کنند»!! اندک اندک جمعیت از پیرامون مسلم پراکنده شد و تنها حدود سی نفر در مسجد برای یاری او باقی ماندند. مسلم که با این پیمان شکنی روبرو شد به همراه آن سی نفر به سوی “ابواب کنده” حرکت کرد. هنگامی که به آنجا رسید تنها ده نفر همراه وی باقی مانده بودند و چون از آن منطقه عبور کرد هیچکس همراه او نبود. مسلم غریبانه به این سو و آن سو نگاه کرد ولی حتی کسی نبود که وی را راهنمایی کند و یا در خانه‌اش او را پنهان نماید. سفیر حسین سرگردان در کوچه‌های تاریک کوفه راه می‌رفت و نمی‌دانست کجا برود. تا اینکه به خانه‌ای رسید که پیرزنی بر در آن ایستاده بود. نام این زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود که به همراه مردم از خانه بیرون رفته بود. مسلم بر زن سلام کرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره که بیرون آمد مسلم را دید که بر در منزل نشسته است. گفت: «ای بنده خدا اگر آب نوشیدی نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه‌باره سخن خود را تکرار کرد. مسلم برخاست و گفت : «من در این شهر خانه و خانواده‌ای ندارم. من مسلم بن عقیل‌ام. این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مأمن خود بیرون آوردند.» پیرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ فرشی برایش گسترد و طعامی فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابید و در عالم رؤیا عموی خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام را دید که به وی گفت : «بشتاب که تو فردا نزد ما خواهی بود». از سوی دیگر، عبیدالله که پراکنده شدن مردم را دید جرأت پیدا کرد از قصر خارج شد و به مسجد آمد و برای پیدا کردن مسلم هزار دینار جایزه تعیین کرد. فرزند طوعه که به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبیدالله گروهی متشکل از ده‌ها سپاهی را برای دستگیری او فرستاد. مسلم مشغول عبادت بود که لشگریان به منزل طوعه رسیدند. هنگامی که وی صدای شیهه اسبان را شنید دعای خود را به شتاب تمام کرد و زره پوشید و از طوعه تشکر کرد و به مقابله با لشگر شتافت مبادا که خانه پیرزن را بسوزانند. مسلم که مردی جنگاور بود بیش از ۴۰ نفر از نامردان کوفی را کشت تا اینکه آنان دسته جمعی بر او حمله کردند و از بام‌ها نیز سنگ بر او می‌زدند تا سرانجام بر اثر شد
اینان که حرف بیعت با یار میزنند آخر میان کوچه مرا دار میزنند اینجا میا که مردم مهمان نوازشان طفل تو را به لحظه دیدار میزنند این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست یعنی کسی که باشد عزادار میزنند دیدم برای آمدنت روی اُشتران چندین هزار نیزه فقط بار میزنند اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند فتوای: خون نسل علی شد حلال را هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند آقا نیا که آخرش این شور چشم ها تیری به صحن چشم علمدار میزنند سر بسته گویمت که پریشان زینبم حرف از اسیر کوچه و بازار میزنند می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین پائین پای نیزه ی تو زار میزنند این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند مهدی نظری
اشک من خون شد و از یار خبر نیست، خدا در دلم از قدم عشق اثر نیست خدا این حسین است که راهی شده تا کرببلا تو، به ارباب بگو وقت سفر نیست خدا قاسم و اکبر و عباس به همراهی او دیده ی زینب کبراست که تر نیست خدا تیر و نیزه، لگد و سیلی و زنجیر دگر تو مگو در سفر عشق خطر نیست خدا پای را چکمه اگر بود ... خدا رحم کند! قسمت عمه ما درد کمر نیست خدا ؟ روی نی شمس حسین است کجا هست قمر سر عباس نگو قرص قمر نیست خدا ؟ نیزه را بر جگر خون خدا می زد یا شایدم نیزه ی او روی جگر نیست خدا ؟ نیزه ای بر جگر شاه جهان جا خوش کرد منزل تیزی نی داخل سر نیست خدا ! معجر عمه ما غرق تهاجم باشد .... پس چرا کون و مکان زیر و زبر نیست خدا ؟ جعفر ابوالفتحی
کوفیان شعله به قلب و دل شیدا مزنید آتش کینه به هر خیمه ی صحرا مزنید کوفیان همسفر محنت و غم ها نشوید نقش اندوه به قلب و دل شیدا مزنید کوفیان بیعت خود از چه چنین می شکنید رخنه بر کشتی جا مانده به دریا مزنید کوفیان یکسره تا آتش دوزخ نروید بی وفایی مکنید این همه در جا مزنید کوفیان از چه درِ خانه ی خود می بندید طعنه بر بی کسی عترت طاها مزنید کوفیان مَرکب اندوه و بلا زین مکنید بر رکاب ستم و ظلم چنین پا مزنید کوفیان اهل حریم نبوی چون آیند شرر کینه به آرامش دل ها مزنید کوفیان از سرِ بام ستم خانه ی خود سنگ بر نور دل حضرت زهرا مزنید کوفیان هر چه که خواهید مرا سنگ زنید لیک سنگی به سر زینب کبری مزنید کوفیان شرم و حیا را به تمامی مبرید پاره ی آتش خود را به سرِ ما مزنید کوفیان از سرِ بامم به زمین اندازید به اسیران حرم نعره و آوا مزنید کوفیان گر سر نیزه سرِ یارم دیدید تهمت خارجی این گونه به مولا مزنید کوفیان شهره ی نامردی عالم نشوید این همه تیر جفا بر من تنها مزنید کوفیان هر چه که تیر است به سویم بزنید جانب محرم ما تیر تماشا مزنید محمد مبشری
نیمه‌ی شب شده و تکیه به دیوار کنم گریه بر قافله‌ی غربت دلدار کنم خسته‌ام بس که از این کوچه به آن کوچه شدم یاوری نیست در این شهر که بیدار کنم بین این شهر کسی مردتر از طوعه نبود چاره‌ای نیست که بر این دل غمبار کنم... دوره کردند مرا ورنه جلودارم نیست سپه کوفه اگر قصد به پیکار کنم سنگ‌باران شده‌ام ورنه خودم یک‌نفره آسمان را سر این شهر چو آوار کنم... ز سر بام به تو می‌دهم ای عشق سلام نشد آخر که تو را بوسم و دیدار کنم گفته بودم که بیایی؛ تو بیا کوفه نیا از همین فاصله من خواهش و اصرار کنم التماست کنم ای ماه نیا سمت بلا مَردم اما تو ببین گریه چطور زار کنم منصرف شو ز سفر آبرویم رفت به باد هرچه گفتم تو «بیا» من خودم انکار کنم بشکند دستم الهی که نوشته است «بیا» وای بر من که تو را زار و گرفتار کنم خاک عالم به سرم شد نکند زینب را با همین یک کلمه راهی بازار کنم شاعر : حسین کریمی
وای اگر كار به توهين و جسارت بكشد وای اگر خواهرتان بار اسارت بكشد وای اگر اهل و عيال تو زمين گير شوند دخترک هات پس از رفتن تو پير شوند
✅ رضایت مردم 🌹امام حسین (علیه السلام) فرمودند: 🌹(مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ) هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد. (مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹ ) ✳️شرح حدیث: 🌹از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد. 🌹هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید. 🌹پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا. 🌹هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم. 🌺در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند. در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را. 🌹کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند. 🌹ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت. معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق! 📚منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی. @ammar_a.n.k
🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... (البته شخص مختار و تعدادی دیگر به دلیل زندان بودن نتوانستند امام را همراهی کند) 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» 🖤 (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید. 👈نشر دهیم و به دیگران ارسال کنیم👉🌹 @fatemi222 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•