🖤#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها🖤
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله
السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء
السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع
یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه
المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
🖤بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🖤مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
امشب از همینجا...
سلام بدیم به بی بی ام البنین...
ان شاء الله وعده همه ما مدینه...
کنار قبرستان بقیع...
🖤بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
🖤مـــادر عبــاس ســلام عـلیک
خیلی آبرو داره این خانم...
خیلی احترام داره...
امام باقر فرمودند...
و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى
خانم ام البنین مادر چهار شهید هست...
میدونی کدوم شهدا...
شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس...
مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند...
خیلی عظمت داره این بانو...
🖤فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
🖤مادر یک ماه و سه اختر شدی
آی اونی که گفتی مریض دارم...
گرفتارم...
امشب مجلس بنام مادر عباسه...
مطمئن باش ابالفضل العباس...
به گریه کن های مادرش نظر داره...
خیلی مواظب باش دست خالی از این مجلس بیرون نری...
🖤جز تو، که در کرب و بلای حسین
🖤چـار پسـر کــرده فـدای حسین
مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته...
بعد واقعه کربلا...
وقتی بشیر وارد مدینه شد...
اومد محضر بی بی ام البنین...
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
🖤تمام زندگیم مال حسینه
🖤دلم همواره دنبال حسینه
بشیر همه بچه هام فدای حسین...
به من بگو...
الان آقام حسین کجاست...
یدفعه بشیر صدا زد...
بی بی جان...
حسینت رو...
با لب تشنه سر از تنش جدا کردند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🖤قدم اگر خمید فدای سر حسین
🖤جانم به لب رسید فدای سر حسین
🖤ام البنین سابق این شهر عاقبت
🖤شد مادر چار شهید فدای سر حسین
#ام البنین
#دیدار-بانوان-با-رهبری
#جایگاه زن
🌹🌺🌸🌼🌻💐🍁🍂🍃🌿🌹
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت
دیوارها، نمناک از شرم حضورت
دهلیزها مستند، هنگام عبورت
زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت
این بندها، در بند زلف دلپذیرت
موسای دربندی و هارونها اسیرت
یوسف، که ترس از تنگی زندان ندارد
مصر وجود است او، غم کنعان ندارد
نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد
جان جهان است او، هراس جان ندارد
عاشق، دلش دریاست، حتی کنج زندان
آیینهی دنیاست، حتی کنج زندان
ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت!
هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت
ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت!
زانو زدند ایوبها، در پای صبرت
آقا! به این حجم از بلا، عادت ندارم
باید بگویم، شاعرم، طاقت ندارم
سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا!
زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا!
چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا!
خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا!
هر چند در دستان او، جام بلا بود
از تشنگی، یکریز یاد کربلا بود
معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است
فهمیدهاند انگار یوسف بیگناه است
بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟
پایان این قصه، گمانم اشتباه است
یوسف میآید، روی تابوت است اما
از اشک یاران، دجله، مبهوت است اما
موسای ما، از طور سینا، بیعصا رفت
این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت
دردا! که با دُردانهی زهرا، چهها رفت
تا پر کشید، اول دلش، پیش رضا رفت
بی او، اگر چه عشق، مشکیپوش میشد،
نور خدا بود او، مگر خاموش میشد؟
در بند بود و عالمی دربند اویند
بسیاری از سادات، از پیوند اویند
شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند
هر گوشه، فرزندان دانشمند اویند
وا میکند بر روی ما، بنبستها را
بابالحوائج شد، بگیرد دستها را
شاعر: #قاسم_صرافان
🍃 @fatemi222
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
این تن غرق کبودی آسمان را محور است
این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است
جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب
مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است
آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است
گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است
ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند
خوب شد که نیست اینجا، او ندیده مضطر است
بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند
گرچه آزادست حالا، حیف دیگر پرپر است
ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست
پس دهید اورا به ما، وقت وداع اخر است
قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود
قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است
شیعیان هریک کفن در دستْ، اینجا آمدند
کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است
گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین
گریه کن بر آن غریبی که به زیر خنجر است
**
خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب
دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🍃 @fatemi222
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
چه خیری دارد این روضه، چه حالی، احسن الحال است
عزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال است
هر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج را
علی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال است
کسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست است
اساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال است
همین که نام او در خاطر بیمار می آید
طبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال است
همیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان است
کریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال است
زن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و...
زن افتاده به سجده، نزد معبودش سبک بال است
کسی که عرشیان مشتاق بر پابوسی اش هستند
چرا منزلگهش بر خاک نمناک سیهچال است؟!
به لب خلصنی یا رب دارد و مانند صدیقه
نمی دانم چرا جسمش شبیه باغ آلاله است
چرا جسم نحیفش از رد شلاق گلگون شد؟!
چرا آخر عبای ریش ریش او لگدمال است؟!
چرا مولای ما افتاده گیر بددهانی پست؟!
چرا هر صبح و شب در دور آقا جار و جنجال است؟!
چگونه ساق پایش را شکسته سندی ملعون؟!
تکان که می خورد پایش، تمام روز بدحال است
**
چکیده اشک روضه بر لبِ خشکیده از زهرش
به یاد غربت لب تشنه ای در بین گودال است
مگر آخر چه شد در وقت غارت کردن ارباب؟!
به دست هر کسی یک تکه از پیراهن و شال است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🍃 @fatemi222
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ي زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ي بشکسته امّید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گويم؟
ديگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست
شاعر : استاد #علی_انسانی
🍃 @fatemi222
روضه امام کاظم علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi8/100
السلام علیک یا رسول الله
راز خلقت
نابود بود دنیا ، لولاک یا محمد
هستی نداشت معنا لولاک یا محمد
در بستر سیاهی مهری نبود و ماهی
نوری نبود پیدا ، لولاک یا محمد
محکوم بود هستی بر نیستی مطلق
معدوم بود اشیا ، لولاک یا محمد
اصل وجود آری . هرگز نبود جاری
بود اصل هست بیجا ، لولاک یا محمد
ای رمز خلق افلاک. راز طهارت خاک
عالم نبود بر پا . لولاک یا محمد
بی جلوه جمالت هفت آسمان نبودند
آدم نبود و حوا . لولاک یا محمد
هست آبروی عالم از آب روی ماهت
آبی نبود و دریا . لولاک یا محمد
می گشت لاله در باغ از قحط آب پرپر
سروی نبود رعنا .لولاک یا محمد
تاج کرامت از کف می داد آدمیزاد
می کشت ذلت او را . لولاک یا محمد
می ماند درضلالت مخلوق مات و حیران
امت نداشت مولا . لولاک یا محمد
گلهای مهربانی در جهل زار دنیا ،
می گشت کی شکوفا ؟ لولاک یا محمد .
صلح و صفا و رحمت . مهر و وفا و رافت
افسانه بود و رویا . لولاک یا محمد .
دست خزان به یغما می برد یاسها را
عطری نداشت گلها . لولاک یا محمد
معدوم بودهستی . معنانداشت مستی
ساقی نبود و صهبا . لولاک یا محمد
زنده به گور می شد دختر به دست بابا
عزت نبود زن را . لولاک یا محمد
خسرو نبود شیدا . وامق نداشت عذرا
مجنون نبود و لیلا . لولاک یا محمد
از یوسف و زلیخا صحبت نبود هرجا
حیدر نداشت زهرا . لولاک با محمد
می شد حمید ، پرپر گلهای باغ باور
بلبل نداشت آوا . لولاک یا محمد .
@fatemi222
↩️اشعار فاطمیه
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
https://eitaa.com/fatemi222/736
بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو
https://eitaa.com/fatemi222/724
خدا مادرم را کجا می برند؟!
https://eitaa.com/fatemi222/730
بعد از رسول حرمت آل عبا شکست
https://eitaa.com/fatemi222/720
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
https://eitaa.com/fatemi222/718
آهسته اسباب سفر را جمع کردی
https://eitaa.com/fatemi222/717
آقا سلام روضه مادر شروع شد
https://eitaa.com/fatemi222/716
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
https://eitaa.com/fatemi222/4151
مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س)
https://eitaa.com/fatemi222/2206
فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا
https://eitaa.com/fatemi222/6992
گر نگاهی به ما كند زهرا
https://eitaa.com/fatemi222/6757
طراوت روزها
https://eitaa.com/fatemi222/7096
بالا
https://eitaa.com/fatemi222/7094
#مناجات_با_خدا در #ماه_مبارک_رمضان
ای که با گوشهنگاهت درد، درمان میشود
تو بگو که سرنوشتم چون شهیدان میشود؟
چند روزی مانده تنها از جوانی، آه آه
غافلم من از خودم، دارد زمستان میشود
خوار گشتم، آه از این کوله بار معصیت
یک گلستان آرزو دارد بیابان میشود
وای اگر بی توشه برگردم از این ایام که
مهربانیهای تو هر شب دو چندان میشود
این سحرگردی پشیمانی ندارد آخرش
این کویر تشنه، روزی ابر باران میشود
هر که هستم، هر چه هستم، هست زهرا مادرم
فاطمه در آتشم بیند، پریشان میشود
این نَفَسآلوده را مهمانیات شرمنده کرد
هر نفس که میکشم سبحانَ سبحان میشود
خواب وقتی شد عبادت، چیست اجر دیدهای_
که به یاد کربلا این ماه گریان میشود
هر که در این ماه باشد میهمانِ خوب تو
اربعین در کربلای یار مهمان میشود
هر که در ماه مبارک گشت گریان حسین
دستگیرش رحمت مولای رَیّان میشود
باز "قرآن" یاد آن قاری و چوب خیزران
در بهارش دیدهاش ابر بهاران میشود
**
زینبی که چشم ها از سایهاش هم کور بود
میهمان لا اُبالیهای دوران میشود
✍ #محمدحسین_رحیمیان
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_مناجات
#یاد_مرگ
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ میآیی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان: فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد، دیرین است
به رغم کوهِ گناهی که میکِشم بر دوش
سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است
شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد
بیا، همه کس و کارم! زمان تلقین است
سلام وادی من؛ وادی السلام علی!
کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است
رسیده جان به لبم، یا لبم رسیده به جان
مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است
کفن کنید مرا رو به قبلهی حرمش
نجف چه جای قشنگی برای تدفین است
فراق و وصل، مرا میکُشند یک میزان
سرم به دامن حیدر، به روی بالین است
سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف...
سرم مقابل زهرا همیشه پائین است
علی که اَبروی او قابِ قوس اَو اَدناست
اگر مرا نَرسانَد به عرش، غمگین است
بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا!
گدای خانهی او هر که هست، تضمین است
ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت
کسی که دل به علی بسته است، خوشبین است
✍ #رضا_دین_پرور
#امام_زمان_عج_مناجات در #ماه_مبارک_رمضان
نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم
برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم!
خدا خدا نکنم، پس بگو چکار کنم؟
ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم
دوباره بندهی بی بند و بار برگشته
گدای بی سر و پا..، شرمسار برگشته
قبول..، بال و پرم درخور پریدن نیست
هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست
اسیر نفس شده..، بندهی رسیدن نیست
دلِ شکستهی من لایق خریدن نیست
اگرچه عمرِ سراسر تباه آوردم
ببین..، به مرحمت تو پناه آوردم
به سویت آمدهام دردِ من گرفتاریست
به گریه آمدهام اشک چشم من جاریست
به توبه آمدهام، توبهای که تکراریست
ببخش، لحن دعاهای من طلبکاریست
در آتشت چو بیندازیام، سزاوارم
میان شعله بگویم که دوستت دارم
همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم
به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم
همیشه آنکه اطاعت نمیکند بودم
برای صاحبِ امرم مطیعِ بد بودم
چگونه از غم هجرت نمردهام آقا
به درد فصل ظهورت نخوردهام آقا
شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه
بدون تو بهنظر خوب زیستیم همه
برای وصل تو تنها گریستیم همه
به انتظار تو باید بایستیم همه
به صبح صادق دنیا سلام باید کرد
برای حضرت قائم، قیام باید کرد
به وقت فتنهی شب، مثل نور باید بود
فقط نه شور که اهل شعور باید بود
میان معرکه مردی غیور باید بود
در این زمانه ز جنس ظهور باید بود
رفیق! این همه غفلت سرِ قرار بس است
برای آمدن یار..، انتظار بس است
خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست
دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست
حدود حبّ علی خطِّ مرز کشور ماست
هرآنکه هست علیدوست، پس برادر ماست
مدافعان حرم یک عقیقِ گلگوناند
نگین لشکر عشّاق، فاطمیّوناند
هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست
هنوز مقصد اصلی مُسلمین حیفاست
هنوز پرچم فتح المبینِ حق بالاست
هنوز در رگ ما خون حاجقاسم هاست
اگرچه دست علمدار ما جدا شده است
به برکتش چقدر مردِ رزم، پا شده است
به گوش مَکر، خروشی به رنگ شیونِ ماست
به روی پیرهنِ حیله، ردِّ سوزن ماست
به "غیر" رو نزدن..، این شعار میهن ماست
تلاش دشمن ما..، ناامید کردن ماست
علاج هجمهی این فتنه دوری است ای دوست
کلید رفع موانع صبوری است ای دوست
به چند قطره نده اشتیاق دریا را
میان روضه بیارید لشگر ما را
زمان گریه پسر دید کِیف بابا را
خدا زیاد کند نسل سینهزنها را
اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر
چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر
همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد
دعای مادرم آخر که کار خود را کرد...
خودش نشست کناری..، مرا تماشا کرد
مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد
محبت علی و فاطمه خریده مرا
به روضه، نان حلال پدر، کشیده مرا
به جسم مُرده دمیده، که جانمان بدهد
برای بردن نامش زبانمان بدهد
حسین گفته سهساله..، تکانمان بدهد
قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد
مخواه جان رقیه که غرق غم باشم
فقط اجازه بده اربعین حرم باشم
برای بندگیام راه و چاه میخواهم
به زیر سایهی قرآن پناه میخواهم
به گریهام نظری کن..، نگاه میخواهم
لباس نوکری از دست شاه میخواهم
کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست
به غیر شاه نجف هیچکس امیرم نیست
بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا
به جز مسیر الهی قدم نزد مولا
به غیر قلهی ایمان علم نزد مولا
بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا
میان کوچه به زخم دلش نمک میخورد
چگونه فاطمه از چل نفر کتک میخورد!
✍ #سید_امیرحسین_موسوی
و #بردیا_محمدی
#مناجات_با_خدا
خدايا بندهای منت پذيرم
به چاه و ظلمت عصيان اسيرم
ترّحم كن كه اين گونه نميرم
تویی درد مرا دارو و تسكين
اغثنی يا غياث المستغيثين
الهی بندهای بودم فراری
به سويت آمدم با بی قراری
ندارم در برت جز شرمساری
مرا با تو بود اين حرف ديرين
اغثنی يا غياث المستغيثين
منم تنها، تويی تنها اميدم
چو من لاتَقْنَطويت را شنيدم
به سوی آستان تو دويدم
مرا جامی بده زآن شهد شيرين
اغثنی يا غياث المستغيثين
مپرس از من كجا بودم، كجايم
كه سرتا پا پُر از جُرم و خطايم
اسير پنجهی نفس و هوايم
مرا مانده به دامان اشك خونين
اغثنی يا غياث المستغيثين
زجان و هستي من تاب رفته
شب عمر مرا مهتاب رفته
زغفلت بخت من در خواب رفته
شده بار غمم بسيار سنگين
اغثنی يا غياث المستغيثين
خدايا جان مسروری ندارم
زغفلت در دلم شوری ندارم
برای قبر خود نوری ندارم
ندارم مونس و ياری به بالين
اغثنی يا غياث المستغيثين
قسم بر عزّت و قدر و جلالت
قسم بر شوكت و نور كمالت
قسم بر عفو و جود و بر خصالت
به آيه آيهی زيتون و وَتّين
اغثنی يا غياث المستغيثين
الهی بر رسول و رسم و راهش
به حق مرتضی و اشك و آهش
به زهرا و به فرزندان ماهش
مكن خارم به پيش آل ياسين
اغثنی يا غياث المستغيثين
به گلهای حسين و كربلايش
به اخلاص و نماز بی ريايش
خـدايا بر سرِ از تن جدايش
كه بخشيده سرافرازی به آئين
اغثنی يا غياث المستغيثين
مرا با ذكر و يادت آشنا كن
به عشق خود دلم را مبتلا كن
«وفایی» را وفاداری عطا كن
مرا ثابت قدم كن در ره دين
اغثنی يا غياث المستغيثين
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای بیکران که هرچه جهان مبتلای توست
هستی نَفَس نَفَس نَفَسَش در هوای توست
جاروکش حریم تو شهپرِّ قدسیان
جبریل، خادمِ درِ مهمانسرای توست
در عرش و فرش و هرچه جهانهای مختلف
هر کس که هست، بوسهدهِ خاک پای توست
خورشید ذرّهایست که همواره روز و شب
پرّان در آستانهٔ ایوانطلای توست
صبح از کرانههای سکوت تو جاری است
شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست
جان ریزهخوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست
دل خوشهچینِ ملتمسِ ربنای توست
تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم
چشمان ما هنوز به دست دعای توست
دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟
در قبر و در قیامت اگر آشنای توست
پیوندِ غیر، سستتر از تار عنکبوت
رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست
ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی
هرآینه رضای خدا در رضای توست
✍ #مبین_اردستانی
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت...
همهی میکده را دیدهی گریان برداشت
گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید
باری از شانهی هر عبدِ پریشان برداشت
تا که گفتیم ببخشید، دلش زود شکست
نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت
غصه خوردیم ولی غصه و غم ها را بُرد
گفت: باید که غم از سینهی مهمان برداشت!
پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم
باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت
بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم
گرد و خاک از تَن ما با لب خندان برداشت
کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ
تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت
دست در دست یداللهی مولا دادیم
پای ما را علی از خار مغیلان برداشت
دستخط علی امروز به تقدیر من است
سختی راه ازین بندهی حیران برداشت
من شبِ قدر فقط کرببلا میخواهم
باید از کرببلا توشه فراوان برداشت
من حسینی شدهام چون که خودش خواسته است
کام مارا پدر از تربتِ جانان برداشت
**
علی امشب به سر سفرهی زینب رفت و...
طبق معمول عوضِ شیر و نمک، نان برداشت
امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت...
هرچه برداشت قدم، فاطمه گویان برداشت
آخرین لقمهی نان را به یتیمانش داد
کوفه را زمزمهی آه یتیمان برداشت
امشب ای کوفه! علی پیش شما مهمان است
صبح فردا وسط خونِ خودش غلتان است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
بزن اي تيغ در دَم راحتم كن
از اين شهر، اين جهنم راحتم كن
مگر از دستِ تو كاري برآيد
بزن اي ابنِ ملجم راحتم كن
**
ز دلبر ارثيه بردن چگونه است
شبيه عشق خود مُردن چگونه است
بزن طوري بفهمم مثلِ زهرا
كه با صورت زمين خودن چگونه است
**
تو كه در خون نشاندي گيسويم را
شكستي مثلِ زهرا ابرويم را
مرو اي تيغ كارت ناتمام است
مينداز از قلم اين بازويم را
**
دوباره نانجيبي در برِ من
كشيده تيغ بالايِ سرِ من
خدايا باز مسجد باز شمشير
فقط خالي است جاي همسر من…
**
خداوندا چه دنياي عجيبي
چه مظلومي چه آقاي غريبي
مگر محراب گودال است كوفه؟
كه افتاده زمين شيب الخضيبي
**
مبادا زينبم بد حال گردد
مبادا واردِ گودال گردد
مبادا دخترم بيند كه با اسب
ته گودي حسينم چال گردد
روضه شب نوزدهم
داستان قاسم لات نجف که توبه کرد به خاطر دوستی با سید علی قاضی....
امشب وقت رفاقت با امام زمان.......
• کجاست خِبره طبیبی که کیمیا داند
• مس وجودِ مرا بهتر از طلا بکند
امام زمان آمدیم امشب رفافت با شما محکمکنم
بحق جد مظلومت مولا دستمبگیر
ا
اون آقایی که زیارت نامه اش هست امام هادی
علیه السلام اینجوری خطاب کرد:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ، أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ، وَأَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ
سلام بر تو ای ولی خدا، تو نخستین ستمدیدهای و نخستین کسی که حقّش غصب شد
[ مفانیح زیارت پنجم امیرالمومنین به نقل از کلینی]
ابن شهرآشوب روایت می کند که حضرت بر منبر نرفت،
جز آن که در پایان کلامش، پیش از پایین آمدن از منبر این جمله را می فرمود:
مازلت مظلوما مذ قبض رسول الله صلی الله علیه وآله حتی یومنا هذا. (2)
]ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۱۵]
روزی یک نفر اعرابی در بین سخنان حضرت علیه السلام فریاد زد:
«وا مظلمتاه ».
حضرت علی علیه السلام او را به حضور طلبید،
هنگامی که نزدیک شد، به او فرمود::
انّما لک مظلمة واحدة، وأنا قد ظلمت عدد المدر والوبر
به تو یک بار ستم شده است و به من به تعداد مدر )کلوخ ها)و وبر)پشم حیوانات) ظلم شده است. (3)
(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۶.)
حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند
دم زدند ار تو ولی یکدم تو را نشناختند
رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری
هم ملایک هم بنی آدم تو را نشناختند
چون کتاب آسمانی حرمتت شد پایمال
هم ملایک هم بنی آدم تو را نشناختند
چه کردند با این مولا ........
داخل محراب کوفه صدای مولا بلند شد
تا شمشیر به فرقش زدند اول صدا زد:
((فزت و رب الکعبه))
رستگــاریِ خــودم را زِ سحـر می بینم
رویِ فــرقم به خدا خـونِ جگـر می بینم
گرچه از زخم، سرم تا نوکِ پا میسوزد
خــویش را در وسطِ شعـلــۀ در می بینم
خانه ام سوخت،گُلم سوخت، دلم سوخت،فقط
سالها هست که خــاکستر و پَــر می بینم
همه سرمایهٔ من فاطمه ام بود که رفت
از غم اوست که یک عمر شرر می بینم
زینـبـم گـفت بمـانــم ، وَ بمانــم چه کـنم
من که جامانده خودم را ز سفـر می بینم
دختــرم گــریـه نکـن کـربـبـلائی داری
من تورا پشتِ سـرِ نـیـزه و سر می بینم
امام حسن (علیهالسّلام) سر رسیدند، سر پدر را در دامن گرفتند،
خونها را شستند و زخم را بستند. «و هو یرمق السّماء بطرفه»؛
حضرت همانطور که خوابیده بودند، با گوشهی چشم آسمان را نگاه میکردند
گریز اول:
بگم اقا با گوشه چشم آسمان را نگاه می کردی خیالت از زن و بچه راحت بود.....
بمیرم برای حسینت داخل گودال با گوشه چشم نگاه می کرد به خیمه ها حمله می کنند....
. «و لسانه یسبّح اللَّه و یوحّده»؛ در آن حالت، مولا زبانشان
در حال تسبیح و حمد پروردگار بود. حضرت از هوش رفتند و
امام حسن مشغول گریه شدند. تا دید پدر از حال رفت
«و جعل یقبّل وجه ابیه و ما بین عینیه و موضع سجوده»؛
امام حسن چشمش به چهرهی پدر بود. ، خم شد
پیشانی و محل سجدههای طولانی امیرالمؤمنین را بوسید؛
صورتش را بوسید؛ ما بین دو چشمش را بوسید.
«فسقط من دموعه قطرات علی وجه امیرالمؤمنین علیه السلام
داشت گریه می کرد حضرت چشم باز کرد
حضرت فرمود پسرمچراگریه می کنی؟؟؟
. «هذا جدّک»؛ این جدت پیغمبر است. «و خدیجه»؛
این خدیجه است. «و فاطمة»؛ این فاطمه است.
«والحور العین محدقون»؛ همه اطراف من را گرفتهاند.
«منتظرون قدوم ابیک»؛ همه منتظرند که من بروم.........
]بحارالأنوار ،علامه مجلسی ج 42 ص 280 ؛[
گریز پیشنهادی: ۲
اینجا یک علی گفت به پسر این جدت رسول خداست
یک علی همکربلا صدا زد:
)(یا ابتاه علیک منی السلام هذا جدک یقرئک السلام)
وقتی ضربترا ابنملجم زد زد
نوشتتد «و وقع علی وجهه»(۱)؛
امیرالمؤمنین با صورت روی زمین افتادند.
«قائلا بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه»؛
اینجمله را یک آقای دیگه ایی هم لحظات اخر گفت
وقتی دیگه نتونست روی اسب بمونه......
فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ و
َ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ
[ لهوف]
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
🆔 @fatemi222
⚫️شعر روضه
دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت
از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت
تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت
حیف شد، از آنهمه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر مانده روی دست دخترت
کاش میمردم نمیدیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت
خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت
شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت
با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت
می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت
#امیرالمومنین_ع_مدح؛ #قنبر
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر
قنبر غلام حیدر، ما هم غلام قنبر
خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس
مرغِ سعادت اما پَر زَد به بامِ قنبر
او احترام دارد از احترام مولا
ما احترام داریم از احترام قنبر
هرکس به رتبهی خود، جایی مقام دارد
او زیر پای حیدر ما زیرِ گامِ قنبر
از شیعیان زهرا، زنها به فضه معروف
از شیعیان مولا، مردان به نام قنبر
وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است
می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر
القصه ما کجا و درکِ مقامِ مولا
مائیم و آرزویِ درکِ مقامِ قنبر...
✍️ #محسن_ناصحی
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
بر عفو بیحسابت، این نکتهام گواه است
گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است
من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی، دَر بَر رویم ببندی
آخر کجا گریزد، عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و، پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت، برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن، یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است
✍️استاد #غلامرضا_سازگار
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_شهادت
همین که گفتم الهی...، اجابتم کردی
سریع آمدی و غرق رحمتم کردی
کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت
خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی
بزرگواری و اصلاً ندیدهای انگار
زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی
به پشتوانهی فضلت گناه کردم من
به پشتوانهی حِلمت رعایتم کردی
حیا نکردم و مُهلت به بندهات دادی
حیا به جای من و این وقاحتم کردی
به برکتِ نَفَس و رحمت امام زمان
محب فاطمه و اهل هیئتم کردی
همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک
گدای دائمیِ آل عصتم کردی
**
صدا زدم مددی...، زود آمدی حیدر
به لطف بادهی کوثر طهارتم کردی
پناه میبرم امشب به زیر ایوانت
که زیر سایهی ایوان، شفاعتم کردی
اگرچه عبدِ بدم، باز مُنتسب به توأم
تویی همان که همیشه ضمانتم کردی
تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند
خودت برای شب قدر، دعوتم کردی
چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم
چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی
فدای زخم عمیق سرت شوم آقا
پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی
صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی،
که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی
✍️ #محمدجواد_شیرازی
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آمدم سرزده بی حرف و سخن
خستهام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن، نه به من
من شکستم دل تو! تو نَشکن
تو بزرگی و حقیرم العفو!
باز تحویل بگیرم العفو!
یخ فروشم که یخم آب شده
بندهات بندهی ناباب شده
با هوی و هوسش خواب شده
سخت شرمندهی ارباب شده
پشت کردم به حسین، خام شدم
باعث گریهی آقام شدم
هیچکس دورو برم نیست که نیست
فکر توبه به سرم نیست که نیست
اشک و حال سحرم نیست که نیست
توشه بهر سفرم نیست که نیست
خرج نَفْسم شده کُلِّ عَمَلَم
میدود پشت سر من اَجَلَم
وای بر دور زقرآن شدنم
وای بر بی سرو سامان شدنم
از عطای تو گریزان شدنم
معصیت بود و پریشان شدنم
چکمه بر دوشِ خود آویختهام
بغلم کن که بههم ریختهام...
گرچه آلوده و رسوا هستم
نوکر فضه و أسما هستم
نجفی هستم و بالا هستم
شیعهی حضرت مولا هستم
حضرت بندهنوازست علی
بخدا روح نمازست علی
#شب_قدر ست بها میخواهم
درد کافیست دوا ميخواهم
رزق یکسال بُکا میخواهم
کربلا با رفقا میخواهم
تو بگو تا که ازین غم چه کنم؟
من هواییِ حُسینم چه کنم؟
**
آن حسین که غمِ آبش دادند
آب میخواست عذابش دادند
با کف و سوت جوابش دادند
رویِ سرنیزه که تابش دادند...
خبرش رفت به خیمه، ای داد...
مادرش دست به پهلو افتاد...
یوسف من! وسطِ گودالی
من بمیرم چقدر مینالی!
نیزهباران شدی و بیحالی
تاج روی سر من! پامالی!
مِهر من را به رویت میبندند
دست و پا میزنی و میخندند
آبرودار قبیلهست! نزن
با عصا برتنش ای مست، نزن
پلک خودرا که دگر بست! نزن
بی وضو بر بدنش دست نزن
این تنِ ذبحشده جانِ من است
چادرم هست، نگو بی کفن است
✍️ #سیدپوریا_هاشمی
طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کار از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید
اجل بر چیند امشب بسترم را
ببیند آنگونه فرقم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
شکاف زخم و ضعف تن به من داد
نوید وصل حی داورم را
از آن سوزم که امشب گوید آن پیر
کجا برده فلک نان آورم را
به (میثم) داده ام سوزی که گوید
سخن های دل غم پرورم را
🆔 @fatemi222
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
تو را با کینه و آزار کشتند
تو را تکرار در تکرار کشتند
نه دیروز و نه امروز است، عمریست
تو را مردم هزاران بار کشتند
تو را در مسجد کوفه نه، بابا
تو را بین در و دیوار کشتند
تو را با تیزی شمشیرشان نه
تو را با تیزی مسمار کشتند
تو را در کوفه، در مسجد ولیکن
مرا در کوفه در انظار کشتند
مرا دروازهی ساعات بابا
مرا در شام، در بازار کشتند
✍ #وحید_محمدی
🆔 @fatemi222
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_بیست_سوم
🔸بنال ای دل که کوفه در عزا شد
🔸ز داغ مرتضی ماتم سرا شد
ایام شهادت آقامون امیرالمومنین...
خدا میدونه، این روزها، خانه مولا، چه خبره...
نميدونم تا حالا دیدید خونه ای بابا از دست بده یا نه...
داغ بابا خیلی سخته...
خونه ای که بابا نداره، دیگه صفایی نداره..
این روزها خانه امیرالمومنین هم دیگه بابایی نداره...
🔸بنال ای دل که زینب خون جگر شد
🔸نصیبش ناله و آه سحر شد
اگه الان بریم خانه امیرالمومنین میبینیم...
هر کدوم از این بچه ها یه گوشه ای نشستند...
زانوی غم بغل گرفتند...
گریه میکنند...
اما من ميگم شاید اون کسی که بیشتر گریه میکنه بی بی زینب باشه...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
عرضه بداریم بی بی جان...
یا زینب کبری...
در مصیبت بابای غریب تون...
خیلی بهتون سخت گذشت...
اما دیگه شما اینجا تنها نبودید...
وقتی زنها خبردار شدند همه اومدند...
به شما تسلیت گفتند...
باهاتون همدردی کردند...
اما دلها بسوزه برای دختر حسین...
کربلا... دختر ابی عبدالله هم بابا از دست داده بود...
بجای اینکه بهش تسلیت بگند...
فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ
چند نفر اومدند...
کشان کشان...
دختر رو از کنار جنازه بابا جدا کردند...
یک وقت صدای ناله اش بلند شد...
🔸نزنیدم که در این دشت، مرا کاری هست
🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست
🔸ساربانا مزنيد اين همه آواز رحيل
🔸آخر اين قافله را قافله سالاري هست
-