#ای_جانم_حسین_ای_جانم_حسین
🌺🍃آیت الله بهجت(ره) ؛
فردای #قیامت که هیچ چیز از انسان نمیخرند ؛
#اشک بر #سیدالشهداء را مثل دانه ی مروارید برایش نقد میکنند🌺🍃
💠صل الله علیک یا اباعبدالله💠
🆔 @fatemiyoon18
🔶 #زیارت #سیدالشهداء محَک حب #اهل_بیت 🔶
عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ
مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ علیه السلام زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَانِ
#ابی_بكر_حضرمی گويد:
شنيدم كه حضرت ابو جعفر #امام_باقر عليه السّلام مى فرمودند:
كسى كه مى خواهد بداند آيا اهل #بهشت هست يا نه، پس حبّ و دوستى ما را بر دلش عرضه كند اگر دلش آن را پذيرفت پس او مؤمن است و كسى كه محبّ و دوستدار ما است بايد در زيارت #حضرت_امام_حسين عليه السّلام راغب باشد، بنابراين شخصى كه زائر #اباعبدالله عليهالسّلام باشد ، ما او را محبّ خود مىدانيم و از اهل بهشت خواهد بود و كسى كه زوار #حضرت_اباعبدالله_الحسین عليه السّلام نباشد #ناقص_الایمان است؛
📚كامل الزيارات ص۱۹۴
🔸السلـآم عليـك يا رحمـة الله الواسعــة يا ابـآعبدالله
🌍 eitaa.com/fatemiyoon18 _ir ایتا
🌍 sapp.ir/fatemiyoon18 .org سروش
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
▪️جایگاه #زائر حضرت #سیّدالشهداء علیه السلام▪️
حضرت امام صادق علیه السلام
🔹منْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ فِي جِوَارِ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ جِوَارِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلَا يَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي عَلَيْهِ السَّلَام
💠 هر کس دوست دارد که در جوار پیامبرش صلّی الله علیه وآله و در جوار علیّ و فاطمه باشد، نباید زیارت حسین به علی علیه السلام را ترک کند.
📚 «کامل الزیارات» ص ۱۳۷
🆔 @fatemiyoon18
🔴 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
♦️قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
📚منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
🆔 @fatemiyoon18
📌 #آیت_الله_شاه_آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
✍قبل از تشریف فرمایی #امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
🔸در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
🔹من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
🔸این حرف امام تا وقوع #انقلاب و پس از آن و نیز #جنگ_ایران_و_عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به #جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
🔹اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
📚منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
🆔 @Fatemiyoon18
📌خاطرهٔ جالب #آیت_الله_شاه_آبادی از دورانی که در #نجف در خدمت #حضرت_امام قدس سره بود
✍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
▪️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
▪️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
▪️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
▪️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
📚منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
🆔 @fatemiyoon18