eitaa logo
این الفاطمیون
205 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
150 فایل
ارتباط با ما : #پیشنهادات و انتقادات و #نظرات خود را با ما در میان بگذارید. 👇👇👇 : @mdzaer
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ ما عاشقیــــم و طالب دیدار دلبریم ما شیـعہ ایم و #نوڪر مولاے قنبریم حتے اگر ڪه شهپرِ جبریل مانּ دهند غیر از #نجف بہ هیچ هوایے نمےپریم #دهہ_ولایٺ_مبارڪ🍃🌸 #لبیڪ_یا_حیدر_ع 💛 @Fatemiyoon18
❁﷽❁ من شيعہ ام و با تو شرف مےگيرم بر درگہ تو ، ڪاسہ بہ ڪف مےگيرم آن قدر بہ لب، علی علی مےگويم آخر ، بہ خدا از تو #نجف مے گيرم #یا_امیرالمومنین_ع❤️ #علی_ولی_الله💐 #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله 🆔 @fatemiyoon18
❁﷽❁ نفسم تنگ شده عطر #حرم مےخواهم اے ڪہ در خال لبٺ #سیب معطر دارے بین صف منتظــرم تا ڪہ مرا هم ببرے #نجف و #ڪرب_و_بلا هر چہ مقدّر دارے #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❤️ #لبیڪ_یا_حسین_ع🍃🌸 🆔 @fatemiyoon18
دم شده میـــکده را بـــــــاز کنید 🌙 خوشه‌ی سرخ ز انگور می خواهم 🍇 🆔 @fatemiyoon18
📌مطلبی که (ع) به (ره) فرمودند! ✍آیت‌الله زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در ، آیت‌الله بهجت را دیدار کردم.» پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه هم‌درس نبودیم.شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.ما که سید بودیم. چه می‌شد دست ما را هم می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه‌السلام برای من نگویید، از اینجا نمی‌روم!» 🔸سرشان را پایین انداختند. ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یک‌بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. یکی این بود: «مگر می‌شود، مگر می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!» 🔹در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار می‌شد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کم‌وزیاد دارد، آیت‌الله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند... 📚این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی به ما بپیوندید👇👇 🆔 eitaa.com/fatemiyoon18 🆔 splus.ir/fatemiyoon18
❤️ 🦋 صبرم از دوری اَش از کَفّهٔ کَف خواهد رفت 🕌 دل، « » به آن وادیِ طَف خواهد رفت 🕌 تا سَحر «فاطمه» امشب به حرم می ماند 🦋 صبح، از « » سَمتِ خواهد رفت 🌖 در این ، همہ زائـرالحسیـن (علیہ السلام) بشویم با گفتن ٣ مرتبہ: ✋🏻 « » به ما بپیوندید...👇👇👇 🆔 eitaa.com/fatemiyoon18 🆔 splus.ir/fatemiyoon18
📌خاطرهٔ جالب از دورانی که در در خدمت قدس سره بود ✍ آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ▪️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ▪️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ▪️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ▪️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. 🆔 @fatemiyoon18