eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
494 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺ببینید| پدر 2 شهید در حین سخنرانی آسمانی شد 🔸سرتیپ علی اکبر فناخسرو در محل معراج دو فرزند شهیدش در دوکوهه و در حال سخنرانی آسمانی شد 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
📺ببینید| پدر 2 شهید در حین سخنرانی آسمانی شد 🔸سرتیپ علی اکبر فناخسرو در محل معراج دو فرزند شهیدش در
... و کسی می فهمد چرا رفت که داغ عزيزش را دیده باشد 🕊🕊 دیگر قلبت تاب نیاورد مرور قصه پرواز دو جوان رشیدت را. به لحظه پرواز که رسیدی، جانت به پر پر زدن افتاد و هوای بال گشودن کردی. میدانی، هر وقت از قصه رفتن باید گفت، جان کنده میشود از تن. و چه کسی میفهمد که با هر بار گفتن میمیری و دوباره زنده میشوی و این بار واقعا جان دادی. شادی روح همه پدران و مادران .🌷
#التماس_به_شهدا #شهید_علیرضا_شهبازی هر پنج شنبه، غسل میکرد، وضو ميگرفت و با موتورش به بهشت زهرا می رفت. عکس شهدا و به طور خاص #شهید_محمودوند و #شهید_پازوکی را به دیوار اتاقش زده بود و به ما می گفت:" هرچی می خواهید از #شهدا بخواهید". شبها می دیدم عبا روی دوشش انداخته و با گریه به درگاه خدا و شهدا التماس می کند. ۲۶ آذر سالروز #شهادت شهیدان #شهبازی و #زمانی با #صلوات🌷 گرامی باد. کتاب خاطرات این شهیدان همراه دیگر #شهدای_تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه وآله توسط گروه تحقیقاتی #فتح_الفتوح منتشر شده است.
animation.gif
91.6K
السلام علیک یا فاطمه معصومه سلام الله عليها ◼◾▪▪▪▪ سالروز رحلت خواهر امام رضا علیه السلام را تسلیت می گوییم. ان شاءالله دعای خیرشان بدرقه همه مسلمین جهان بویژه مردم ایران باشد. هدیه به وجود مطهرشان ۱۴ صلوات.
🕊 #مهمان_داریم 💐سه شنبه ۲۷ آذر ماه ؛ ورود پیکرهای مطهر ۴۶ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس از مرز مهران 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
🕊 #مهمان_داریم 💐سه شنبه ۲۷ آذر ماه ؛ ورود پیکرهای مطهر ۴۶ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس از مرز
مهمان که عزيز باشد، هوای دل که نه، هوای روزگار هم آب و جارو می کند به قدوم آمدنشان. امروز از آسمان رحمت می آید و از زمین مهران، مردان آسمانی. و من خیس بارانم من و خاطرات مهران من و لحظه اذن دادن در طریق الحسين ... و می آیند از کربلا برگشتگان به ضریح نرسیده باران می آید از آسمان و از زمین، فوج یاران. خوش آمدید ای رحمت های خدا بیایید و بساط عاشقی را بپا کنید که سخت دلتنگ و در حسرت شما هستیم. روزگار میگذرد اما بدانید که محتاج هستیم به دعایی، به نگاهی. میخوانم این قصه را با بای بسم الله و می سرایم این سرود را به با آه حسرت خدا کند که بمانیم بر جاده انتظار تا واو والسلام علی عباد الله الصالحین
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥جشن مختلط طراحان یک مسجد . 🔹شاید شما هم باورتان نشود بنای مدرنی که در چهارراه ولیعصر و در کنار تئاتر شهر ساخته شده، یک مسجد است. 🔸بد نیست بدانید این مسجد توسط چه کسانی ساخته شده است؟ fna.ir/bq9wwz @Farsna 💠🕋💠🕋💠 امام گفت مسجد سنگر است سنگرها را حفظ کنید اول کارهای فرهنگی را از مساجد خارج کردند و فرهنگسرا شد جانشین حالا هم قداست ساخت و معماری آن را هدف گرفتن واقعا دشمن حرف امام رو فهمید ولی... هر کسی به هر نحوی می تواند اعتراض خودش را به گوش مسئولین و اطلاع رسانی به دیگران انجام دهد.
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣8⃣ زینب در دفترش درباره ی این خواب این طور آورده است:« دیشب خواب دیدم که با چند نفر از خواهران داریم به جبهه می رویم. آن قدر خوشحالم که نمی دانم چه کار کنم. مشکلات را پشت سر می گذاریم. روزها در ماشین بودیم تا به جبهه رسیدیم. اما آنجا جبهه ی واقعی من نبود. من در خواب درک کردم که جبهه ی من، شهر من و کار من، دشمنی با دشمنان خداست.» بعد از این خواب، زینب وصیت نامه ی جدید را نوشت. دیگر برای او دفن شدن در آبادان مهم نبود. زینب وصیت نامه ی دومش را خیلی عاشقانه نوشته است. او طوری از شهادت حرف زده، مثل اینکه منتظر رفتن است. او این طور گفته که:« مادرجان، تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی، حالا که وصیت مرا می خوانی، خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون آمدی. هرگز در نبود من ناراحت نشو. زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق. مادرجان، تو را به رنج های زینب(سلام الله علیه) قسم می دهم مرا حلال کن و دعای خیر بفرما.» در وصیت نامه ی دوم، زینب اشاره ای به محل دفنش نکرده. بعد از آن خواب، شاهین شهر حکم جبهه را برایش پیدا کرده بود. ادامه دارد... @fatholfotooh
#شهید_حسن_باقری اگر #خسته شدیم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد وگرنه #کار_برای_خدا_که_خستگی_ندارد، لذت بخش است. 🌷🌷🌷🌷🌷 این هفته هم رو به پایان است و ما مشغول کار قدری تامل کنیم، خسته هستیم یا نه مدام تمرین کنیم و یادمان نرود حرف شهید باقری را ✨✨✨✨ ان شاءالله مقدمه ساز ظهور حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف باشیم صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣8⃣ در هر وصیت نامه به امام اشاره کرده است:« دعا برای سلامتی امام را فراموش نکنید.» زینب وصیت نامه ی دومش را در تاریخ ۱۳\۱۲\۱۳۶۰ یعنی هیجده روز قبل از شهادتش نوشته بود. نامه ها و دستنوشته های زینب شبیه به نامه های یک رزمنده در جبهه بود. شعرها و جملات قشنگی در نوشته هایش دیده می شود. در بین نوشته هایش چرک نویس چند نامه که به دوستش زهرا نوشته است، دیده می شود. زهرا، مسجدسلیمان بود. او بعد از مدتی که شاهین شهر بودند و در مدرسه ی زینب درس می خواند، به مسجد سلیمان برگشته بود. اول نامه هایش این طور نوشته است:«به نام او که از اویم. به نام او که به سوی اویم. به نام او که به خاطر اویم. به نام او که زندگی ام در جهت اوست. رفتنم به اوست، بودنم به اوست، جانم اوست احساسش می کنم. با ذره ذره وجود احساسش می کنم، اما بیانش نتوانم کرد.» چند نفر روحانی که در بنیاد شهید اصفهان بودند، وقتی این نوشته ها را خواندند، برایشان باور کردنی نبود که یک دختر نوجوان دانش آموز به لحاظ روحی تا این حد بالا رفته باشد. دفترهای زینب بوی بهشت و آسمان می داد. خیلی سخت است وقتی جگرگوشه ی آدم کنارش نباشد، مادر داغدارش بفهمد که توی دل و فکر بچه اش چی می گذشته. ادامه دارد.... @fatholfotooh
شهیدی بر پیشانی شهید دیگر بوسه میزند مدافعان برای پول رفتند‼️ مادری گفت 👇 اگر یک خشت از حرم حضرت زینب کم شود، چادر میخرم، سرتان میکنم و از خانه بیرونتان میکنم سلام و درود خدا بر مادران رزمندگان و شهدا🍃 سلامتی رزمندگان اسلام و مرزبانان صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣8⃣ با خواندن هر کاغذ، معصومیت و بی گناهی زینب روشن تر می شد. زینب خانه اش را ساخته و آماده کرده بود تا به جایی برود که به آنجا تعلق داشت. دخترهای هم سن و سال زینب هم دفتر خاطرات دارند اما زینب، که اصلاً شبیه دخترهای هم سن و سال خودش نبود، یک دفتر به اسم «دفتر پند و نصیحت» داشت. اول دفتر، اسم هجده نفر از دوستانش را نوشته بود و برای هر کدام از آنها یک صفحه گذاشته بود که در آن صفحه هر انتقادی از زینب دارند بنویسند. زینب با این کار می خواست پی به عیب هایش ببرد و خودش را اصلاح کند. من تا قبل از شهادت زینب، از این دفتر هیچ نمی دانستم. در خانه هر وقت چیزی به او می گفتم، کافی بود یک بار برویم. به همه ی حرف ها توجه داشت و آن قدر افتاده بود که همیشه در همه چیز کوتاه می آمد. در همه ی نوشته هایش علاقه به شهادت و شهید دیده می شد. در یکی از نامه هایش در باره ی قطعه شهدا اینطور نوشته است:«تکّه شهدا پر شده است. من به دعای کمیل قطعه ی شهدا رفتم؛ سر قبر دوست برادرم، حمید یوسفیان. خیلی گریه کردم. قبرهایی در اطراف او کنده بودند تا دوباره شهید بیاورند. از خدا خواستم که من در آنجا خاک شوم. اما هنوز لیاقتش را ندارم. تکّه ی شهدا بوی خون، بوی عطر، بوی عشق می دهد.» زینب در یادداشت هایش اشاره ای هم به دیدار با مجروحین در بیمارستان دارد. او نوشته که کتاب هایی را که می خریده، به مجروحانی هدیه می کرده که از همه نورانی تر بوده اند. زینب با آنها صحبت می کرده تا توقعات و خواسته های آنها را به دخترهای دبیرستانی بگوید. زینب خودش را مدیون مجروحین می دید. ادامه دارد.... @fatholfotooh