هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
تا اولین #سالگرد عروج حاج محمد #صباغیان #چهل روز مانده است
چهل فرصت است تا بخواهیم به #وصيتش عمل کنیم
"هرکس خواست #مرا_یاد_کند برایم #زیارت_عاشورا_بخواند"
هدیه ما #چهل_زیارت_عاشورا به روح بسیجی با اخلاص، خادم الشهداء، خادم حرم#حاج_محمد_صباغیان
🏴🏴🏴🏴🏴
در هر مجلس عزای ابا عبدالله یادی از خادم راه اربعین کنید ان شاءالله یادتان خواهد کرد
هدایت شده از KHAMENEI.IR
ببینید| شهید گمنام سلام...
🔰 پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت بازگشت و تشییع پیکر ۱۳۵ شهید دوران دفاع مقدس که بیش از یکصد تن از آنان شهدای گمنام هستند، فیلم مدیحهسرایی آقای مجتبی رمضانی با عنوان «شهید گمنام سلام» را که در حاشیهی یکی از دیدارهای عمومی رهبر انقلاب در حسینیهی امام خمینی (رحمهالله) اجرا شده است، منتشر میکند.
🌷 پیکرهای پاک و مطهر این شهیدان که بهتازگی تفحص شدهاند، پنجشنبه ۲۲ شهریورماه (سوم محرم الحرام ۱۴۴۰)، ساعت ۹ صبح از مقابل دانشگاه تهران تا معراجالشهدا تشییع خواهد شد.
📥 سایر کیفیتها👇
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=32916
#پیام
♦️جدیدا زندگی نامه زینب کمایی( من میترانیستم) را دارم توکانال فتح الفتوح میخونم خیلی آرام بخشه.
دستتون دردنکنه اجرتون باخانم حضرت زینب(س)
@fatholfotooh
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال_۹۷
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
#من_میترا_نیستم
قسمت 7️⃣2️⃣
فصل ششم :
جنگ
هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد، خانهٔ ما به پالایشگاه نزدیک بود.
هر روز هواپیماهای عراقی برای بمباران پالایشگاه می آمدند، دود سیاهی که از سوختن تانک بلند شده بود، همهٔ آبادان را پوشانده بود. با شروع جنگ، همه جا به هم ریخته بود.
بعضی از مردم همان اول، خانه و زندگی و شهر را ول کردند و رفتند. برای اینکه نگران مادر نباشم، او را به خانهٔ خودمان آوردیم. مهرداد چند ماه پیش از شروع جنگ به خدمت سربازی رفته بود. او در مهر سال ۵۹ در شلمچه خدمت می کرد. مهران هم به عنوان نیروی مردمی با بچه های مسجد فعالیت می کرد.
مهری و مینا هم هر روز صبح برای کمک به مسجد پیروز میرفتند و هر وقت کارشان تمام می شد، خسته و گرسنه برمیگشتند.
زینب و شهلا هم به مسجد قدس و جامعهٔ معلمان می رفتند و هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند.
برق شهر قطع شده بود، شب ها فانوس روشن می کردیم.
من و مادرم و شهرام در خانه بودیم و دعا می کردیم
. صدای هواپیما و خمپاره هم از صبح تا شب شنیده میشد. یکی از روزهای مهرماه، یکی از بچه های مسجد قدس به خانه ما آمد و گفت: تعدادی از سربازها به مسجد آمده اند و گرسنه اند. ما هم چیزی نداریم به آنها بدهیم. من هرچیزی در خانه داشتم، اعم از تخم مرغ و گوجه و سیب زمینی، همه را جمع کردم و به آنها دادم.
بنی صدر که مثلا رئیس جمهور بود اصلاً کاری نمی کرد، هر روز که می گذشت، وضع بدتر می شد و خمپاره و توپ بیشتر روی آبادان میریختند؛ طوری که ما صدای خراب شدن بعضی از ساختمان های اطرافمان را می شنیدیدم.
اما من راضی بودم که همه خطرها را تحمل کنم و در آبادان بمانم.
دخترها هم بی آبی و بی برقی و خطر را تحمل می کردند و حاضر نبودند از آبادان فرار کنند.
مهری و مینا برای کمک به مسجد پیروز (مهدی موعود) در ایستگاه ۱۲ میرفتند. در آنجا تعدادی از زنها به سرپرستی خانم کریمی (مادر میمنت کریمی) برای رزمنده ها غذا درست میکردند. گاوهایی که در اطراف آبادان زخمی می شدند را در مسجد سر می بریدند و زن ها گوشت های آنها را تکه می کردند و آبگوشت درست می کردند و گوشت کوبیدهٔ آن را ساندویج می کردند و به خرمشهر می فرستادند. مینا بارها توی دلش از خدا خواسته بود که مهرداد هم از آن گوشت بخورد. اتفاقا یک بار که مهرداد از جبهه به خانه آمد، از ماجرای گرسنگی چندروزه در جبهه و گوشتی که خورده بود تعریف کرد و ما فهمیدیم مهرداد همان ساندویج های گوشت دست ساخته دخترها را خورده است.
مهران و مهرداد اصرار داشتند که ما همگی از شهر خارج شویم.
همهٔ دخترها مخالف رفتن از شهر بودند. زینب هم عاشق آبادان بود و تحمل دوری از آبادان را نداشت. اصلا ما جایی را نداشتیم که برویم. در همهٔ این سال ها بچه ها حتی برای سفر هم از آبادان خارج نشده بودند. بین مهران و مهرداد و دخترها سر ماندن و رفتن از آبادان، دعوا سر گرفت.
مهرداد هر چند روزی یک بار از خرمشهر می آمد و وقتی می دید که ما هنوز توی شهر هستیم عصبانی می شد. میخواست خودش را بکشد، اواسط مهرماه، خیلی از خانواده ها از شهر خارج شده بودند.
ما تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم. بابای مهران قصد داشت که ما را به خانه تنها خواهرش در ماهشهر یا به خانه فامیل های پدری اش در رامهرمز ببرد. چند سال قبل از جنگ، دخترعموی جعفر برای گذراندن دورهٔ تربیت معلم آمده بود آبادان و برای مدت زیادی پیش ما بود. من هم حسابی از او پذیرایی کرده بودم. مادرم چند بار دعوتش کرد و ماهی صبور و قلیه ماهی برایش درست کرد.
منزل عموی بابای مهران در رامهرمز بود و جعفر اصرار داشت ما را به آنجا ببرد.
تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم.
ادامه دارد...
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد.
شهید #زین_الدين
به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Kumayl-halawaji.mp3
30.32M
دعای #کمیل به یاد شهدا
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كليپ سر جدا
💠داستان تولد شهیدهمت در كربلا و امانت حضرت زهرا به مادرشهید
🔹 به روایت #حاج_حسین_یکتا
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
#زيارت_عاشورا اشاره به راهی است که بايد طی شود و #معراجی است که بايد به آن دست يافت.
با زيارت عاشورا ⬅طلب در ما زنده و غرايز مانع رسیدن شناخته می شود
به مدد زيارت حضرت سيدالشّهداء با نظر به آن حضرت از خداوند تقاضا میکنیم که؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيها بِالْحُسَيْنِ»
خداوندا! مرا به حقيقت حسين پسنديده درگاهت قرار بده، تا بتوانم جهت جان خود را به خطر اندازم و در مسير حقيقتيابی، طريقت حسين را پيشه خود کنم تا همچنان که کربلا را عشق به خدا آفريد من نيز از آن عشق بیبهره نباشم و از هبوط بهدرآيم و به معيت با حسين و اصحاب او نايل گردم و بتوانم از خدا تقاضا کنم؛ «أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ» مرا نيز به مقام محمود نايل گرداند.
قبل از سفر حج با حاجی توی راه قم، لوح فشرده مقام محمود استاد شجاعی رو گوش می کردیم، حاجی بعضی مطالب را نقد میکرد ولی با عمق جان به حافظه میسپرد انگار توی روح و جانش حک میشد.
این را از رفتار و روحیاتش می شد فهمید.
در مکه هم فقط یک یا دو سخنرانی استاد پناهیان با موضوع موانع رشد را با هم گوش کردیم
آنجا هم مشخص بود مثل قند و عسل به جانش می نشیند
از سوال هایش می شد فهمید.
#صباغیان آدم متظاهری نبود. کسی حالات معنوی و حتی دانسته هایش را نمی فهمید. او #اهل_عمل بود.
🌱🌱🌱🌱
این روزها حکمت وصیتنامه اش برای یاد کردن در زیارت عاشورا، نوع رفتنش و راهش در راه امام حسین علیه السلام و ارتباط آنها چقدر بیشتر رمزگشایی می شود.
او مقام محمود را کمی شنید ولی راهش را سریع طی کرد.
ان شاءالله رسیده باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی علیزاده تحلیلگر سیاسی در شبکه #من_و_تو
#تروریسم_اقتصادی
لطفا این تحلیل را ببینند شاید مخالفان بتوانند راه دفاع کردن از کشورشان را بیاموزند.
#اهل_عمل
برای همه ارسال کنید به امید اقتدار همیشگی ایران و اسلام
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چهارده سالهی انقلاب اسلامی ....
#یا_قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
🚩شادی روح پرفتوح شهید نوجوان مهرداد عزیزاللهی #صلوات
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
#با_شهدا
💠اشک های خود را آماده کنید ...
آخرین نوشته شهیدحزب الله لبنان"علاء حسن نجمه"چند روز قبل ازشهادت
♦️شهادت94/7/28
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
#گلدانی_به_نیت_علی_اکبر
حاجی گل و گیاه خیلی دوست داشت. گلدان لیندا خریدیم و به منزل آوردیم شاخه های این گلدان مثل موهای پریشان است. یه قانونی که توی خانه داشتیم برای وسایل خانه اسم می گذاشتیم.
به دلمان افتاد نام گلدان را به یاد موهای خونین حضرت علی اکبر، گیسو گذاشتیم. از مجلس روضه به مناسبت تولد جوان امام حسین علیه السلام گل میخکی آوردیم و وسط گلدان گذاشتیم که هنوز بعد از ۷ سال هست. رسیدگی به این گلدان دیگر سخت بود؛ برای تمیز کردن شاخه هایش روضه حضرت علی اکبر خوانده می شد
ای علیییی اکبببر
ای تازه جوااااانم
علی جااانم
علی جااانم
ببین بابا غمت با من چه کرده
ای عللللی اکبببر
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱