#سرو_زیر_آب
وقتی سازنده فیلم #زیرآبی رفته و فیلمی غيرواقعي ساخته که دردسر ساز میشه
تاکنون بچههای گروههای تفحص شهدا بعد از هشت سال جنگ تحمیلی قریب به 45 هزار شهید به میهن اسلامی آوردند. حالا سوال اساسی این است که در میان این شهدا داستان فیلم شما چقدر نمونه واقعی دارد که ارزش داشته باشد به عنوان یک پدیده اجتماعی تبدیل به فیلم شده و به عنوان یک عارضه روانی اجتماعی بعد از جنگ به آن پرداخته شود؟ آقای آهنگر! شش سال ساخت این فیلم طول کشیده ولی متاسفانه حتی شش دقیقه با اعضای گروه تفحص و معراج شهدا مشورت نکردید تا فیلمتان با واقعیات تفحص شهدا مطابقت داشته باشد
بیشتر بخوانید👇👇
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/14/1891169/
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #علی_اکبر_پیرویان
یک روز از سرکار به خانه می آمدم با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای یکی از دوستانش است.
وقتی به خانه آمدم به مادرش گفتم: « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته؟»
وقتی علی اکبر آمد جریان را پرسیدم.
سرش را پایین انداخت و گفت:« راستش محمد خانواده فقیری دارد و یتیم است. #امسال_لباس_نو_نداشت برای همین #شلوارم_را_به_او_دادم
@shabhayeshahid
سلام بر حسین علیه السلام.mp3
2.17M
حجة الاسلام عالی 👇
مداومت سلام بر امام حسین علیه السلام
🌷🌷🌷🌷
#وصیت_حاج_محمد_صباغیان
هرکسی خواست مرا یاد کند حتما برایم #عاشورا بخواند
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد.
شهید #زین_الدين
به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Kumayl-halawaji.mp3
30.32M
دعای #کمیل به یاد شهدا
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید مدافع حرم #محمود_رادمهر بخیر؛
می گفت مهم نیست که آدم مسئولیت داشته باشد یا نداشته باشد؛ مهم این است که اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید در جایگاه میدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند، آن قدر #توانمندی و #اخلاص داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند. مگر امام زمان به جایگاه و مسئولیت آدم ها نگاه می کند؟!
شادی روحش #صلوات
از کتاب #شهید_عزیز
@shabhayeshahid
خاطره ای از شهید #احمد_کشوری
شهادت: ۱۵ آذر ۵۹
صبحانهای كه به خلبانها میدادم، كره، مربا و پنیر بود. یك روز شهید كشوری مرا صدا زد گفت: فلانی! گفتم: بله. گفت: شما در یك منطقهی جنگی در مهمانسرا كار میكنید. پس باید بدانید مملكت ما در حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر میبرد. شما نباید كره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید. درست است كه ما باید با توپ و تانكهای دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمیشود ما این گونه غذا بخوریم. شما باید یك روز به ما كره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از اینها استفاده كنیم وگرنه این اصراف است. من از شما خواهش میكنم كه این كار را نكنید. من گفتم: چشم.
هدایت شده از 🌹 شهیدابوالفضل راه چمنی
💢تصویر یکی از شهدای حادثه تروریستی چابهار منتشر شد
🔹 شهید مدافع وطن #داریوش_رنجبر
🌹🌹
@Abolfazlrahchamani
هدایت شده از 🌹 شهیدابوالفضل راه چمنی
📸تصویر دومین شهید ناجا در حادثه تروریستی چابهار منتشر شد
شهید #ناصر_درزاده
🌹🌹
@Abolfazlrahchamani
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
🕊شانزدهم آذر ماه سالروز شهادت ۱۴ شهید مدافع حرم
✊اینان زمینه سازان آزادی قدس شریف و ظهور حضرت مهدی(عج)هستند
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال_۹۷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#من_میترا_نیستم
#قسمت2⃣7⃣
مهری و مینا همراه چند تا از دوستانشان به شوش رفته بودند و در عملیات فتح المبین امدادگری می کردند.
بچه ها بعداً تعریف کردند که خبر شهادت زینب در شاهین شهر، همه ی کسانی را که در بیمارستان بودند تکان داده بود؛ زینب از همه ی آنها جلوتر افتاده بود. زینب جبهه را با خودش برده بود.
مهری و مینا همراه پروین بهبهانی و پروین گنجیان، که خانواده هایشان جنگ زده و در اصفهان بودند، از شوش به اهواز رفتند تا بلیط اتوبوس تهیه کنند و خودشان را به اصفهان برسانند.
اهواز بلیط گیر نمی آمد. به خاطر عملیات فتح المبین، وضع شوش و اهواز جنگی بود. مینا و مهری از مخابرات به خانه ی دارابی تلفن کردند. من پای تلفن رفتم. آنها پشت خط گریه می کردند.
مینا می گفت:« مامان، آخر چطور؟ چرا زینب شهید شد؟» مهری هم که نگران من بود، همه اش از حال من می پرسید.
من فقط گفتم:« زینب باز هم از شما جلو زد. زینب همیشه بین شما اول بود.» بچه ها به زحمت بلیط اتوبوس پیدا کردند. مینا مجبور شد توی اتوبوس کنار دست راننده جای شاگرد بنشیند.
مهران نتوانست مهرداد را پیدا کند. روز تشییع زینب، همه بودیم به جز مهرداد؛ مهردادی که بین چهارتا خواهرهاش، به زینب از همه وابسته تر بود.
ادامه دارد...
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
📚 #معرفی_کتاب_شهدا
📔کتاب بابا مهدی روایت خاطرات شهید مدافع حرم "مهدی قاضی خانی"
🕊سالروزشهادت شهید مدافع حرم "مهدی قاضی خانی" گرامی باد
#صلوات
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال_۹۷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#من_میترا_نیستم
#قسمت3⃣7⃣
مادرم دو روز قبل از تشییع زینب، سراغ چمدان هایش رفت. از توی یک چمدان قدیمی، کفن کربلایش را درآورد؛ کفنی که ۳۵ سال پیش که من نُه ساله بودم از کربلا خریده بود و همه ی دعاها را روی آن نوشته بود.
مادرم کفن را از بین الحرمین خریده بود. او کفن را آورد و گفت:« کبری، این کفن قسمت زینب است.
زینب که عاشق حضرت زینب(سلام الله عليها ) و امام حسین(علیهالسلام) است. او باید توی پارچه ای پیچیده شود که بوی حسین(علیهالسلام) و عباس(علیهالسلام) را می دهد.»
صد و شصت شهید از شهدای عملیات فتح المبین را به اصفهان آوردند و زینب هم به آنها اضافه شد. تمام مسیرخانه تا تکّه ی شهدای اصفهان را شعار دادم و خواندم.
اصلاً گریه نمی کردم. فقط می خواندم:«شهیدان زنده اند، اللّه اکبر... به خون آغشته اند، اللّه اکبر... نگویید مرده اند، اللّه اکبر... زینب زنده است، اللّه اکبر...
نگویید مرده است، اللّه اکبر... مرگ بر منافق... خط سرخ شهادت، خط آل محمد... روح منی خمینی، بت شکنی خمینی...» می خواستم صدایم را همه بشنوند مخصوصاً منافقین. باید آنها می شنیدند که زینب تنها نیست؛ مادرش و سه خواهر دیگرش مثل زینب هستند.
ادامه دارد...
@fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #شاهرخ_ضرغام بخیر؛
محرم و صفر مشروب نمیخورد.
هیئتی راه انداخته بود و میاندار بود.
به سادات و روحانیون بسیار احترام می گذاشت.
هیچ وقت #فقیری را دست خالی رد نمی کرد. زمستان در خیابان پیرمردی را دید که از سرما میلرزید، شاهرخ کاپشن گرانقیمتش را درآورد و همراه دسته ای اسکناس به پیرمرد داد. پیرمرد از خوشحالی فقط میگفت : #خدا_عاقبتت_را_به_خیر_کند_جوان.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال_۹۷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#من_میترا_نیستم
#قسمت4⃣7⃣
وقتی در گلزار شهدا شروع به دفن شهدا کردند، با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج روبروی قبر حمید یوسفیان قرار گرفت.
تازه فهمیدم که تعبیر خواب مادر حمید چه بود؛ آشنایی که صندوق صندوق میوه می آورد... آن آشنا زینب بود.
مادرم که درخت کاج را دید، توی سینه اش کوفت و گفت:« کبری، به خدا چند بار خواب دیدم که زینب دستم را می گیرد و زیر درخت کاج می برد.»
من یک میوه کاج برداشتم. باید این میوه را کنار هفت میوه ای که زینب جمع کرده بود می گذاشتم تا کامل شود. کسانی که برای تشییع آمده بودند، دور قبر زینب می آمدند و سؤال می کردند:« این دختر کجا شهید شده؟ ... در عملیات فتح المبین بوده؟»
من هم با سربلندی جواب می دادم که این دختر به دست منافقین شهید شده است.
روزی که زینب را در گلزار شهدا به خاک سپردم، انگار یک تکه از جگرم، انگار قلبم، آنجا زیر خاک رفت. آرزویم این بود که همانجا بمانم و به خانه برنگردم.
ادامه دارد...
@fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #سید_ابراهیم_میرکاظمی بخیر؛
در وصیتنامه اش نوشته بود؛
... چاره ای جز رفتن ندارم . نمی توانم ببینم برادرانمان در جبهه شهید شوند و شهرهای مملکت اسلامی را به توپ ببندند و کودکان معصوم را در خواب شهید کنند.
که #اگر_بی_تفاوت_باشیم هرگز خدا ما را نخواهد بخشید و هیچ عذری هم نداریم
و بدان راهی که انتخاب کرده ام #راه_سعادت است...
از کتاب #ستاره_اما_بر_خاک
@shabhayeshahid
#شعر_شهیدانه
#شهید_علیرضا_فیروزی
(با تلخيص)
🌷آن شب میان عاشقان شوری دگر بود
از اتفاقی تازه قلب شب خبر بود
🌷مرغان عاشق زین قفس پرواز کردند
پرواز را تا بیکران آغاز کردند
🌷از دخمه تاریک دنیا پر گرفتند
راه دیار دوست را از سر گرفتند
🌷رفتند تا اوج فلک،تا چشمه نور
رفتند تا سینای عشق و وادی طور
🌷رفتند آنجایی که کوی آخداییست
آنجا که ماوای شهیدان خداییست
🌷او سینه اش سینای موسای طلب بود
هر دم دلش بهر طلب در تاب و تب بود
🌷شوق شهادت در نگاهش موج می زد
مرغ مهاجر بود و دل بر اوج می زد
🌷می رفت و بر دل داشت شوق بی قراری
آموخت یاران را طریق سربداری
🌷🌷🌷🌷
شادی روح شهدا از صدر اسلام تا حکومت امام مهدی عجل الله فرجه صلوات.🌷
"نسأل الله منازل الشهداء"