هدایت شده از 📚 دوستی با کتاب 📚
🎂 مجید سال ۹۳ برا خودش #جشن_تولد توی یه باغ درندشت گرفت. باغ را کرایه کرده بود. دورتادورش را میز و صندلی چیده بود. دو سه تومنی هم خرجش شد. جشن تولدی که حسابی ترکوند. کلی هم هدیه براش آوردن. 🎁🎁🎁
🍴یادش به خیر موقع کیک بریدن، اول از همه برای آبجیم اینها برید. بعد هم دستش را زد وسط بقیه ش وتو صورت نصف بیشتر مهمون ها مالید.😂😂
👈هیچکس هم ناراحت نشد چون همه می دونستن مجید آدم شوخیه. از اون آدمهای شوخ که هر قدر هم باهاش کل کل می کردی یه پله از تو بالاتر بود. همیشه ی خدا جواب دست به نقد توی آستینش داشت. این پسر پیش هیچ بنی بشری کم بیار نبود....
😔... ( ولی این اواخر) از اون همه شری که در مجید سراغ داشتم، فقط شوخی ها و مسخره بازی هاش به جا مونده بود و بقیه همراه اون خط قرمز ها از بین رفتند. مجید کم حرف شده بود...
راوی؛ دایی شهید
📚 کتاب #مجید_بربری
ص ۱۲۴ و۱۳۱
@doosti_ba_ketab