ماه رمضان بعد از سالها دیدمش. خیلی با هم حرف زدیم. ناراحت بود که چرا بچهها هر کدامشان رفتهاند یک جایی و مشغول شدهاند و از هم بیخبرند. بعضی از رفقا یا کار نداشتند یا زده بودند توی کارهایی که ربطی به رشتهشان نداشت یا رفته بودند خارج. میگفت «من این چند سال با کلی شرکتهای داخلی و خارجی ارتباط داشتهم. تجربه دارم. هرکداممون با مجموعههایی ارتباط داریم. ظرفیتمون خیلی بالاست. یه مجموعه درست کنیم، باهم مشغول کار میشیم، تولید میکنیم، هوای هم رو داریم و دیگه تکی نمیریم توی سیستم که همرنگ سیستم بشیم.»
حرف هم را خوب میفهمیدیم. بعد از آن افطار چند بار تلفنی حرف زدیم. یک بار هم آمد دفترم. میگفت «زودتر جمع بشیم و کار اقتصادی راه بندازیم.» خودش هم کارهایی را شروع کرده بود. برای صنایع خودروسازی قطعه تولید میکرد. میگفت «چرا حوزهی اقتصادی برای ما شده حوزهی ممنوعه؟ الان باید کاری کنیم که بچهها محتاج نون شبشون نباشن.
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید مصطفی #احمدی_روشن
شادی روح شهدای دانش هسته ای #صلوات.🌷
بعضی وقتها که خانه بود، کمک دستام هم بود. سینی غذای پاسدارها را خودش میرفت میآورد. یا ماه رمضانها، سماور را حتماً باید خودش میرفت روشن میکرد. هیچ وقت نشد توی روی بچهها تند یا با صدای بلند با من حرف بزند.
یکی از کسانی که مقید بودم حتماً در ماه محرم یا رمضان بیاید منبر برود، شیخ فضلالله بود، که منبرها گرم و گیرایی داشت. میان صحبتهاش امکان نداشت از امام چیزی نگوید یا به رژیم نیش و کنایه نزند.
رادیو تلویزیون برای برنامههای مذهبیاش فقط او را میآورد. مدام سخنرانیهاش را از مسجد حاج شیخ عبدالحسین بازار پخش میکرد. شبهای احیای ماه رمضان یا ده شب محرم فقط از او دعوت میشد بیاید موعظه کند.
آقای محلاتی را در مراسمهای دیگر هم یادم هست که بیشترشان در منزل امام بود. ایام فاطمیه، یا محرم، یا رمضان میآمد منبر میرفت. نیم ساعت یا بیشتر میایستاد و داغ و آتشین صحبت میکرد.
از چشمها۹: قاصد خنده رو، شهيد محلاتی، نويسنده: فرهاد خضری
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید فضل الله #محلاتی
شادی روح شهید و همه عالمان شهید صلوات 🌷
سال ۶۱، تیرماه، ماه رمضان بود. من و خانجون طبقهی پایین بودیم. خانجون برایشان افطاری میگذاشت و بچهها خودشان میآمدند و میبردند بالا و سفره میانداختند. کارشان که تمام میشد، دایم صدای شوخی و خندهشان میآمد. سربهسر هم میگذاشتند و آنقدر بگو و بخند میکردند که شک میکردیم اینها همان بچههای یک ساعت قبل باشند. بعد خودشان رختخوابها را از راه پشتبام میکشیدند و میبردند روی بام و زیر آسمان میخوابیدند. گاهی سحری میرفتند بیرون؛ به هوای کلهپاچه. اگر برای نماز صبح مسجد نمیرفتند، نزدیک سحر صدای صوت دعا و قرآن سعید میآمد. گوش میکردیم و لذت میبردیم. بقیهی بچهها پشت سرش میایستادند و نمازشان را جماعت میخواندند.
مهمان امشب #سفره_افطار ما شهید #غیاثوند شادی روحش صلوات.🌷
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔔 شماره جدید نشریه #خط_حزبالله منتشر شد:
💢 #اطلاعنگاشت: شش گفتار مهم دربارهی #ولایت
❇️ #سخن_هفته: رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام، بار دیگر نسبت به #معضل_بزرگ_اقتصاد کشور هشدار دادند: سِرُم #نفت
♨️ #برش_دیدار: از صدا و سیما #گلهمندم
🔰#خاطرات_رهبری: روایت رهبر انقلاب از روز #فتح_خرمشهر
✴️ #پرسشوپاسخ: در مواجهه با #دشمن چه کاری باید انجام داد؟
@khattehezbollah
عملیات رمضان، بچهها پشت خاکریز زمینگیر شده بودند. پنجاه ـ شصت نفر در انتهای سمت راست خاکریز نمیتوانستند سرشان را بالا بیاورند. با ماشین رفتم جلو تا آخر خاکریز، یک نفر که بغل دستم بود گفت «دیگه تکون نخور، اگه ماشین رو تکون بدی، سوراخ سوراخش میکنن.» روبهرو را نگاه کردم. چند تانک عراقی داشتند به خاکریزمان نزدیک میشدند. فاصلهشان هر لحظه کمتر میشد. اولین تانک به سی ـ چهل متریمان رسیده بود. نفسم بند آمده بود. احساس میکردیم چند دقیقهی دیگر اسیرمان میکنند. بدنم سُست شده بود. با رنگ پریده منتظر رسیدن عراقیها بودم. با ناامیدی سرم را به طرف انتهای خاکریز چرخاندم. یکهو دیدم یک نفر، سوار بر یک موتور تریل قرمز رنگ با سرعت زیاد، گرد و خاککنان به طرفمان میآيد. حاجاحمد بود. از موتور پایین پرید و آرپیجی را از دست آرپیجیزن گرفت و رفت آنطرف خاکریز؛ روبهروی تانکها نشانه رفت، چند ثانیه بعد گلوله آرپیجی روی برجک، اولین تانک در حال حرکت نشست. تانک در دم آتش گرفت و دودش پیچید توی آسمان منطقه. بعد حاجاحمد با فریادهای بلند به نیروها گفت که شروع کنند. بچهها شروع کردند. حاجاحمد سوار موتور شد و رفت تا بقیه جاها را سامان بدهد.
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید حاج #احمد_کاظمی
شادی روحش و هدیه به شهدای عملیات رمضان
#صلوات.🌷
هدایت شده از اخبار تهران20:20
♦️ رهبر انقلاب، امشب: زمینه را برای روی کارآمدن دولت جوان و حزباللهی فراهم کنید
🔹️ آن چیزی که ما از شما بچههای دانشجو انتظار داریم این است که خودجوش و خودکار باشید؛ مثل دوران طاغوت که ما هم واقعاً خودجوش کار میکردیم، منتظر این نباشید که شما را وارد کار کنند.
🔹 آن روز کسی بالاسر ما نبود؛ گاهی اعلامیهای از امام میآمد و خونی در رگهای ما جاری میشد. موانع هم زیاد بود؛ کتک بود، زندان بود، گرسنگی بود و موانع پولی بود.
🔹 جوانان هم امروز اینجوری باید حرکت کنند. اگر شما امروز اینجور عمل کنید، توطئههای نرم دشمن که مهمترینش فلج کردن نسل جوان است، خنثی میشود.
🔹 اگر شما جوانان اینجوری پیش بروید و زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزباللهی فراهم کنید، غصههای شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست. ۹۸/۳/۱
🎴 #اخبار_2030
http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد.
شهید #زین_الدين
به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Kumayl-halawaji.mp3
30.32M
دعای #کمیل به یاد شهدا
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
اگر خرمشهر آزاد شد ، اگر ایران به اشغال بعثی ها درنیامد و اگر امروز ما ، هنوز هستیم و نفس می کشیم و زندگی را تجربه می کنیم ، مدیون مردان و زنانی هستیم که در سخت ترین سال های این سرزمین ، جنگیدند ، به اسارت رفتند ، زخم خوردند و کشته شدند.
یاد همه شهیدان بخیر، یاد فرماندهان نام آور
صیاد شیرازی، حسن باقری. مهدی باکری، مهدی زین الدين، ابراهیم همت، احمد متوسليان، جهان آرا
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید سید محمد #جهان_آرا
شادی روح همه شهدای ایران برای خرمشهر در دوره مقاومت و آزادسازی #صلوات.🌷
#تصاویری از دوره #مقاومت خرمشهر👇
https://www.asriran.com/fa/news/116448/99-
#تصاویر خرمشهر در #آزادسازی👇
https://www.mizanonline.com/fa/news/177141/
#تصاویر خرمشهر #۳۶_سال_بعد از آزادی👇
https://www.google.com/amp/s/www.mashreghnews.ir/amp/858531/
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
🌙ویژه برنامه مراسم احیای شب های قدر در جوار شهدای گمنام کهف الشهدا
ســخـنرانان :
#شب_۱۹_۲۱
حجت الاسلام مهدوی ارفع
#شب_۲۳
حــاج حـسیــن یـــکــتا
بـــا نـــوای :
حــاج روح الله مـــخبریان
🌹اینجا معراج شهداست 👇
@tafahoseshohada
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🌙برنامه سخنرانی علیرضا پناهیان در شب های قدر
📌شبهای ۱۹ ، ۲۱ و ۲۳ رمضان از ساعت یک بامداد، مصلی تهران
📌شب های ۲۱ و ۲۳ رمضان از ساعت۲۳؛ م شهدا، خ مجاهدین اسلام، حسینیه آیت الله حق شناس
📺 پخش زنده مراسم شب۱۹ از شبکه دو سیما، شب۲۱ از شبکه افق و شب۲۳ از شبکه قرآن در ساعت یک بامداد انجام خواهد گرفت.
#برنامه_سخنرانی
@Panahian_ir
اولین روزهای تأسیس سپاه، پاسدار شد؛ رفت مهندسی سپاه. چند ماهی تهران بود که شنید در کرمانشاه به نیروی داوطلب نیاز دارند؛ رفت مهندسی کرمانشاه. چیزی نگذشت که جنگ هم شروع شد. زیر آتش عراق و کومله دموکرات برای سپاه پادگان و سنگر ساخت. اولین زاغهی مهمات سپاه را هم همان روزها ساخت. یک سال و چند ماه آنجا ماند و برگشت تهران. اواخر سال ۱۳۶۱، دفتر مهندسی استان تهران را به او دادند. اسفند ۱۳۶۳ مسئول نصب پلهای شناور خیبر شد؛ بزرگترین پل تاکتیکی جهان. گردانهایی که برای نصب پل تشکیل داد، هستهی نخستین تشکیلاتی شد که بعدها صراطالمستقیم نام گرفت. برای اینکه در جبهه حضور مستمر داشته باشد، شد فرمانده تیپ رزمی مهندسی کوثر؛ یکی از تیپهای قرارگاه صراطالمستقیم. سال ۱۳۶۴، مدیرکلی پشتیبانی مهندسی وزارت سپاه را هم به او دادند. باید همهی کارهای عمرانی وزارت سپاه را پشتیبانی میکرد. چند ماه بعد رئیس دفتر مهندسی استان مرکزی استعفا کرد؛ باز هم رفتند سراغ او. ۱۴ خرداد ۱۳۶۵ شد؛ ماه رمضان بود. برای جلسهای باید میرفت قم. در راه بازگشت، با زبان روزه به دیدار پروردگارش شتافت.
مهندسی نخوانده بود، اما مهندسها پیشاش چیز یاد میگرفتند. داوطلب کارهایی میشد که کمتر کسی برای انجامش پیشقدم میشد. هرچه میگفتند انجام میداد؛ نه نمیگفت. کارهایی به او میگفتند که از دست کسی برنمیآمد. کارهایی را قبول میکرد که کار چند نفر بود. قحطالرجال نبود؛ اما او بهتنهایی بیش از چند نفر بود.
مزار شهید قطعه ۲۴ بهشت زهرا، ردیف۷۶ شماره ۳۴
#مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید #سیدعباس_جولایی
شادی روح شهید جولایی #صلوات.🌷
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
19.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن_گرافیک | شهر موشکها
⚪️ روایتی از حمله رژیم بعث به شهر دزفول و عملیاتهایی برای آزادسازی این شهر صورت گرفت
🔹️۴خرداد روز دزفول
🌹اینجامعراج شهداست👇
@Tafahoseshohada
#پیام
داخل مسجد کنار پنجره آبدارخونه یه صندلی بزرگ بود شبهای قدر که حاجی از مسجد ارک سریع خودشو به مسجد میرسوند، میومد روش می نشست.
این دومین ماه رمضونی که بدون حاجی گذشت، ناخودآگاه چشمم وسط مراسم به سمت اون صندلی میره که ببینم حاجی باز اونجا هستش!؟
بعد دو سال هنوز داغ ایشان برای ماها سنگین است.
ان شاءالله در جوار امیرالمومنین علی علیه السلام باشند
طلبه شهید ایوب توانایی در ماه ✅مبارک رمضان ۱۳۴۵ در روستای علی آباد سادات از توابع جیرفت ✅متولد شد، در ✅ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس ✅حوزوی عزیمت کرد. در ✅ماه مبارک رمضان عازم ✅جبهه شد. در عملیات ✅رمضان ✅شهید و مفقودالجسد شد و ۱۴ سال بعد در ✅ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش ✅بازگشت.
میهمان امشب #سفره_افطار ما #شهید #ایوب_توانایی
شادی روحش #صلوات.🌷
خدایا به برکت شهدا دعا میکنیم؛
، وَاَنْ تَجْعَلَ اسْمي فِي السُّعَدآءِ وَرُوحي مَــعَ الشُّهَدآءِ،
و قرار دهی نامم را در شمار خوشبختان و روحم را با شهيدان،
آمین یا رب العالمین