هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد.
شهید #زین_الدين
به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Kumayl-halawaji.mp3
30.32M
دعای #کمیل به یاد شهدا
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد. شهید #زین_الدين به ي
#پیام
بنده قبل از اینکه پیام بالا را از شما بخونم در شب جمعه به صورت تشابه چهره یکی از خادمین حرم حضرت ابراهیم بن موسی بن جعفر علیه السلام (بابلسر) با حاج آقا صباغیان یادی از ایشون در حرم کردم. روحشان شاد که با دلی پاک به محضر پروردگار حاضر شدن که در بهترین جاها از آن بزرگوار یاد می شود. خوش به سعادتشان راهشان مستدام باد ان شالله ...🌷🌷🌷
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
🕊آخرین وداع زنان فوعه و كفريا با شهدایشان قبل از آزادی و خروج از منطقه ...
💠پایان محاصرهی ۳ ساله دو شهرک شیعه نشین فوعه و کفریا
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال۹۷
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
#من_میترا_نیستم
قسمت 6️⃣1️⃣
فصل چهارم
خانه های شرکتی، دو شیر آب داشتند؛ شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که برای شست و شوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود.
گاهی هم شیرآب شط را باز می کردیم، همراه آب، یک عالمه گوش ماهی می آمد. دخترها هم ذوق می کردند و گوش ماهی ها را جمع می کردند. ظهرها هم هرکاری می کردم که بچه ها بخوابند، خوابشان نمی برد تا چشم من گرم می شد، می رفتند و توی آب ها بازی می کردند. کار هر روزمان این بود که حیاط سیمانی را پر آب می کردیم و شب قبل از خواب، زیر در حیاط را که گرفته بودیم، برمیداشتیم و آب را بیرون می کردیم. این طوری سیمان ها خنک خنک می شد و ما می توانستیم تا اندازه ای گرمای هوا را تحمل کنیم و حداقل زمین زیر پایمان خنک باشد.
شهرام چهارماهه بود که بابای مهران رفت و یک تلویزیون قرضی خرید. من بهش گفتم: مرد، ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم. تلویزیون که واجب نبود. بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قرضی آورد.
هرچند در اثر خوابیدن زیر کولر گازی و هوای شرجی آبادان، خودم بیماری آسم گرفتم، ولی بچه هایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند.
به دخترها اجازه کوچه رفتن نمی دادم. می گفتم: خودتان چهار تا هستید؛ بنشینید و باهم بازی کنید. آنها هم توی حیاط کنار باغچه خاله بازی میکردند. مهری که از همه بزرگتر بود، مثل مادرشان بود. برای بچه ها دمپخت گوجه درست می کرد و می خوردند. ریگ بازی می کردند و صدایشان در نمی آمد. بچه ها عروسک و اسباب بازی نداشتند. بودجه ی ما نمی رسید که چیزهای گران بخریم. دخترها با کاغذ، عروسک کاغذی درست می کردند و رنگش میکردند. خیلی از همسایه ها نمیدانستند که من چهار تا دختر دارم. گاهی زینب و شهلا را دیده بودند، اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمیرفتند.
من هر روز از ایستگاه ۶ به ایستگاه ۶ می رفتم. بازار ایستگاه ۷ همه چیز داشت. حقوقمان کارگری بود و زندگی ساده ای داشتیم، اما سعی می کردم به بچه ها غذای خوب بدهم. هرروز بازار می رفتم و زنبیل را پر می کردم از جنس هایی که درحد توانم بود. زنبیل را روی کولم میگذاشتم و به خانه برمیگشتم. زمستان و تابستان، بار سنگین را به کولم می کشیدم. سیر کردن شکم هفت تا بچه که شوخی نیست. هرروز بازار می رفتم، اما تا شب هر چی بود و نبود می خوردند و تمام می شد و شب دنبال غذا میگشتند.
ادامه دارد...
هدایت شده از 📚 دوستی با کتاب 📚
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
❓❓❓❓❓❓
♦️ #سوالات مسابقه شماره ۷: کتاب #خاطرات_سفیر 👇👇👇
1⃣ مهمترین علت عدم پذیرش خانم نیلوفر شادمهری در دانشگاه اِنسَم پاریس که دانشجویان خوب و توانمند را پذیرش می کردند چه بود؟ و استاد مربوطه به ایشان چه گفت؟
2⃣ در خاطره « اتاق پرو به وسعت شهر» امبروژا گفت لباس پوشیدن به چه چیزی ربط ندارد و به چه چیزی مربوط است؟
3⃣ امبروژا به نیلوفر گفت برخورد دانشجویان فرانسوی با او، وقتی می فهمیدند آمریکایی هست چگونه بوده؟ و در مورد کشورش نگران چه چیزی بود؟
4⃣ ژولی همسر محمد هنگام خداحافظی از خانم شادمهری چگونه برخورد کرد و دلیل عدم احساس ناامنی اش را در برخورد با اوچه گفت؟
5⃣ خانم شادمهری در بحث با ریاض ( مرد الجزایری) پیشنهاد داد به جای مقایسه مسلمانها و غیر مسلمانها بهتره چه کار کنیم؟
6⃣ چرا ویرجینی پذیرفته بود که بیماری افسردگی دارد و قرص مصرف می کرد؟
7⃣وقتی نیلوفر از یکی راننده اتوبوسهای معتصب پرسید این اعتصاب برای چیست، چه جوابی شنید و از چه چیزی خوشش آمد و چه چیزی در مستند ایرانی برایش دردناک بود؟
8⃣ طراح لباس فرانسوی در جواب خانم شادمهری که ازش پرسید چرا تیپ خودتون با لباسهای که طراحی می کنید ۱۸۰ درجه فرق داره و آیا تابستان همین لباسهایی که طراحی کردید را می پوشید، چه گفت؟
9⃣ جواب خانم شادمهری به نائل که گفت چرا میان این همه دانشجو، یک مسیحی را به دوستی انتخاب کردی نه یک مسلمان، چه بود؟
🔟 وقتی از نیلوفر شادمهری سوال شد که اگر رنگ لباست برای مردان جلب توجه کند چرا آن را نمی پوشی، چه جوابی داد؟
📢📢پاسخ های تان را به این شناسه ارسال نمایید🔰🔰🔰
@fathol_fotooh
🔔🔔 #مهلت ارسال پاسخ ها 👇👇
تا ساعت ۲۴ جمعه #5مرداد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#پیام
#صباغیان اعتقاد داشت دولت باید در دست نیروهای انقلابی باشد
زمانی که دولتمردان ما از لیبرالها و سرمایه داران پیروی کنند اوضاع اقتصادی مردم بهبود پیدا نمی کند
خودش هم همه تلاشش رو میکردد تا کار دست حزب الهی ها باشد.
🍃🍃🍃🍃🍃
حاجی تمام تلاشش را میکرد با محلهای مختلف ارتباط ميگرفت و کمک جمع میکرد تا مردم کمی راحت تر زندگی کنند.
#اهل_عمل_باشیم
#کتاب
فصل #سوم کتاب خاطرات برادر جانباز سعید #بلوری از گردان تخریب لشگر۲۷ محمد رسول الله صلی الله علیه وآله و حضور ایشان در تیپ ۲۰ رمضان #تمام شد.
🍃🍃🍃🍃🍃
بعد از رفتن مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح حاج محمد #صباغیان فعالیت گروه همچنان با قدرت در شاخه های
شهدا و دفاع مقدس، سبک زندگی، هیئت و خیریه ادامه دارد.
محتاج دعای خیر همه بزرگواران هستیم.