صبح روز ۲۸ ذی الحجه آخرین بار به مسجدالحرام رفتیم.
نماز ظهر خوانده شد
بعد از طواف، نزدیک محل خروج و سر قرار با حاجی. کمی جلوتر، رو به کعبه ایستادم تا نگاه های آخر ماندگار شود برای یک لحظه به سمت حاجی برگشتم. دلم فرو ریخت، احساس کردم یک عمر عقب ماندم
حاجی در نماز بود
در قنوت
و به پهنای صورتش اشک می ریخت
فقط نگاهش کردم
فقط نگاه
حالا نگاه هایم گره خورده بود بر کعبه و حاجی
گاهی به مقابل و گاهی به طرف چپ، نزدیک دیوارهای اول مسجد.
نمازش که تمام شد به سمت پله ها رفتیم. آخرین آب زمزم را خوردیم و دعا کردیم.
حاجی گفت: خب با همه خداحافظی می کنیم حالا با کعبه و خدای کعبه بیا بگوییم #یاعلی.
دستهایمان را به سمت کعبه بلند کردیم. پله برقی بالا می رفت و ما را با خود می برد.
از حیاط بیرونی هم باید خارج می شدیم
آخرین عکس
آخرین نظر کردن
سوار اتوبوسها
هتل ریتاج
به سمت فرودگاه جده
فرودگاه ایران
اولین تصویر، شهید #حججی بود
🌷🕋🌷🕋🌷🕋🌷🕋
حاجی،
وقتی رفتی اولین تصویر که دیدیم بعد از عکس شما تصویر شهید #حججی بود که خودت در پاسپورتت گذاشته بودی.
هنوز از مزارت که نمی شود دل کند یاد آخرین نگاه بر کعبه تو را بر مولايمان علی علیه السلام یاد می کنیم و از آن زمان، هر روز زیارت امین الله، سفره گشوده بر خیراتت هست.
آمدی
اما چه زود رفتی
سفرت به سلامت همسفر
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩پیکر مطهر شهید درستی که یک روز قبل محرم سال ۹۱ با پیراهن مشکی و پرچم سه گوش یا ثارالله در منطقه فاو تفحص شد
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
حاجی شب اول محرم سال قبل محل ولیمه را مثل حسبنیه پرچم و پارچه و کتیبه زد. صوت لبیک اللهم لبیک از بلندگو پخش می شد و حاج محمد مراقب بود تا حتما همه مهمان ها آب زمزم بخورند آنهم با خواندن دعایش که به آینه زده بودیم.
لوحی گذاشتیم تا برایمان بنویسند چه کنیم تا حج مان ماندگار شود.
با هم قرار گذاشته بودیم سعی کنیم نور حج مان را حفظ کنیم.
از اول محرم تا عروجت چهل روز شد. نور حج را چه زیبا حفظ کردی
،
هدایت شده از کانال متن روضه
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
خوش به حالِ هر که گشته مبتلایِ تو حسین
افضل الاعمالِ ما گریه برایِ تو حسین
با تمامِ احترامی که به کعبه قائلم
قبلۀ ما می شود کربُبلایِ تو حسین
گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم
پُشتِمان گرم است بر لطفُ عطایِ تو حسین
آخر کارِ رفاقت بر غریبان غربت است
با همین نیت شدم من آشنایِ تو حسین
طعنه بر عرشِ خدا شش گوشۀ تو میزند
ریخته پایِ تو هَستَش را خدایِ تو حسین
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
*مادرت امشب میاد زیارتت ... شبِ اولِ روضه تِ آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمانِ ما برکت بده ... به نفسِ ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شبِ اولِ محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیرِ خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جایِ دیگه ببره ... حسین ....*
هر شب ای آقا صدایِ یا بُنَیَّ میرسد
تا اذانِ صبح از صحنُ و سرایِ تو حسین
هیچ کَس در تنگیِ جا بدتر از تو جان نداد...
نیزه ها بستند راهِ دست و پایِ تو حسین ...
مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید
هیچ کس اما نشد مشکل گشایِ تو حسین
*امام زمان ببخشن ....*
بشکند پایِ کسی که بر لبانت پا گذاشت
بعد از آن بالا نمی آمد صدایِ تو حسین ...
خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند
آمده تا جان دهد گودال جایِ تو حسین
گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده
مانده در دستِ عدویِ بی حیایِ تو حسین ...
حسین .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_حسین_سازور
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_شب_جمعه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
هدایت شده از کانال متن روضه
babolharam Sazvar shab1a.mp3
12.74M
⇦🕊 #قسمت_اول ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب اول محرم 96_ حاج حسین سازور↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
تا اولین #سالگرد عروج حاج محمد #صباغیان #چهل روز مانده است
چهل فرصت است تا بخواهیم به #وصيتش عمل کنیم
"هرکس خواست #مرا_یاد_کند برایم #زیارت_عاشورا_بخواند"
هدیه ما #چهل_زیارت_عاشورا به روح بسیجی با اخلاص، خادم الشهداء، خادم حرم#حاج_محمد_صباغیان
🏴🏴🏴🏴🏴
در هر مجلس عزای ابا عبدالله یادی از خادم راه اربعین کنید ان شاءالله یادتان خواهد کرد
هدایت شده از KHAMENEI.IR
ببینید| شهید گمنام سلام...
🔰 پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت بازگشت و تشییع پیکر ۱۳۵ شهید دوران دفاع مقدس که بیش از یکصد تن از آنان شهدای گمنام هستند، فیلم مدیحهسرایی آقای مجتبی رمضانی با عنوان «شهید گمنام سلام» را که در حاشیهی یکی از دیدارهای عمومی رهبر انقلاب در حسینیهی امام خمینی (رحمهالله) اجرا شده است، منتشر میکند.
🌷 پیکرهای پاک و مطهر این شهیدان که بهتازگی تفحص شدهاند، پنجشنبه ۲۲ شهریورماه (سوم محرم الحرام ۱۴۴۰)، ساعت ۹ صبح از مقابل دانشگاه تهران تا معراجالشهدا تشییع خواهد شد.
📥 سایر کیفیتها👇
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=32916
#پیام
♦️جدیدا زندگی نامه زینب کمایی( من میترانیستم) را دارم توکانال فتح الفتوح میخونم خیلی آرام بخشه.
دستتون دردنکنه اجرتون باخانم حضرت زینب(س)
@fatholfotooh
خاطرات شهیده #زینب_کمایی
#شهید_شاخص_سال_۹۷
🌷 🌷 🌷 🌷 🌷 🌷
#من_میترا_نیستم
قسمت 7️⃣2️⃣
فصل ششم :
جنگ
هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد، خانهٔ ما به پالایشگاه نزدیک بود.
هر روز هواپیماهای عراقی برای بمباران پالایشگاه می آمدند، دود سیاهی که از سوختن تانک بلند شده بود، همهٔ آبادان را پوشانده بود. با شروع جنگ، همه جا به هم ریخته بود.
بعضی از مردم همان اول، خانه و زندگی و شهر را ول کردند و رفتند. برای اینکه نگران مادر نباشم، او را به خانهٔ خودمان آوردیم. مهرداد چند ماه پیش از شروع جنگ به خدمت سربازی رفته بود. او در مهر سال ۵۹ در شلمچه خدمت می کرد. مهران هم به عنوان نیروی مردمی با بچه های مسجد فعالیت می کرد.
مهری و مینا هم هر روز صبح برای کمک به مسجد پیروز میرفتند و هر وقت کارشان تمام می شد، خسته و گرسنه برمیگشتند.
زینب و شهلا هم به مسجد قدس و جامعهٔ معلمان می رفتند و هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند.
برق شهر قطع شده بود، شب ها فانوس روشن می کردیم.
من و مادرم و شهرام در خانه بودیم و دعا می کردیم
. صدای هواپیما و خمپاره هم از صبح تا شب شنیده میشد. یکی از روزهای مهرماه، یکی از بچه های مسجد قدس به خانه ما آمد و گفت: تعدادی از سربازها به مسجد آمده اند و گرسنه اند. ما هم چیزی نداریم به آنها بدهیم. من هرچیزی در خانه داشتم، اعم از تخم مرغ و گوجه و سیب زمینی، همه را جمع کردم و به آنها دادم.
بنی صدر که مثلا رئیس جمهور بود اصلاً کاری نمی کرد، هر روز که می گذشت، وضع بدتر می شد و خمپاره و توپ بیشتر روی آبادان میریختند؛ طوری که ما صدای خراب شدن بعضی از ساختمان های اطرافمان را می شنیدیدم.
اما من راضی بودم که همه خطرها را تحمل کنم و در آبادان بمانم.
دخترها هم بی آبی و بی برقی و خطر را تحمل می کردند و حاضر نبودند از آبادان فرار کنند.
مهری و مینا برای کمک به مسجد پیروز (مهدی موعود) در ایستگاه ۱۲ میرفتند. در آنجا تعدادی از زنها به سرپرستی خانم کریمی (مادر میمنت کریمی) برای رزمنده ها غذا درست میکردند. گاوهایی که در اطراف آبادان زخمی می شدند را در مسجد سر می بریدند و زن ها گوشت های آنها را تکه می کردند و آبگوشت درست می کردند و گوشت کوبیدهٔ آن را ساندویج می کردند و به خرمشهر می فرستادند. مینا بارها توی دلش از خدا خواسته بود که مهرداد هم از آن گوشت بخورد. اتفاقا یک بار که مهرداد از جبهه به خانه آمد، از ماجرای گرسنگی چندروزه در جبهه و گوشتی که خورده بود تعریف کرد و ما فهمیدیم مهرداد همان ساندویج های گوشت دست ساخته دخترها را خورده است.
مهران و مهرداد اصرار داشتند که ما همگی از شهر خارج شویم.
همهٔ دخترها مخالف رفتن از شهر بودند. زینب هم عاشق آبادان بود و تحمل دوری از آبادان را نداشت. اصلا ما جایی را نداشتیم که برویم. در همهٔ این سال ها بچه ها حتی برای سفر هم از آبادان خارج نشده بودند. بین مهران و مهرداد و دخترها سر ماندن و رفتن از آبادان، دعوا سر گرفت.
مهرداد هر چند روزی یک بار از خرمشهر می آمد و وقتی می دید که ما هنوز توی شهر هستیم عصبانی می شد. میخواست خودش را بکشد، اواسط مهرماه، خیلی از خانواده ها از شهر خارج شده بودند.
ما تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم. بابای مهران قصد داشت که ما را به خانه تنها خواهرش در ماهشهر یا به خانه فامیل های پدری اش در رامهرمز ببرد. چند سال قبل از جنگ، دخترعموی جعفر برای گذراندن دورهٔ تربیت معلم آمده بود آبادان و برای مدت زیادی پیش ما بود. من هم حسابی از او پذیرایی کرده بودم. مادرم چند بار دعوتش کرد و ماهی صبور و قلیه ماهی برایش درست کرد.
منزل عموی بابای مهران در رامهرمز بود و جعفر اصرار داشت ما را به آنجا ببرد.
تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم.
ادامه دارد...
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد.
شهید #زین_الدين
به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
هدایت شده از فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
Kumayl-halawaji.mp3
30.32M
دعای #کمیل به یاد شهدا
شادی روح شهدا صلوات.🌷
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كليپ سر جدا
💠داستان تولد شهیدهمت در كربلا و امانت حضرت زهرا به مادرشهید
🔹 به روایت #حاج_حسین_یکتا
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada