eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
521 دنبال‌کننده
508 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» 🔰 وقتی که دشمن ، دوست می شود... 💠  صلوات الله عليه فرمودند: (آنگاه كه با پيمان شكنان، جنگ را به راه انداخت، روزى) عايشه گفت: مردى را كه سرسخت عليه السلام است براى من پيدا كنيد تا نزد او بفرستم. 💠 پس چنين مردى را آوردند، در برابر او ايستاد، عايشه سرش را بلند كرد و گفت: دشمنى تو با اين مرد چه اندازه است؟  گفت: اوقات زيادى از پروردگارم مى خواهم كه او و يارانش در چنگ من باشند و من با شمشيرم چنان ضربتى به آنان بزنم كه خون از شمشيرم بريزد. 💠 عايشه گفت: تو شايسته اين كار هستى؟ آنگاه نامه اى به او داد و گفت: اين نامه را ببر و در هر موقعيّتى كه او را پيدا كردى - چه در حال سير و سفر چه در حال اقامت - آن را به او بده، آگاه باش! او را در حالى مى بينى كه سوار بر استر صلى الله عليه و آله است و كمان او را به شانه انداخته و جعبه تيرش را از كنار زينش آويزان نموده، و يارانش پشت سرش در حالى كه گويا پرندگانى هستند، صف كشيده اند. هرگاه تو را به غذا و نوشيدنى دعوت كرد چيزى از آن مخور، چرا كه در آن سِحر است. 💠 قاصد به سوى حضرت على عليه السلام به راه افتاد و آن حضرت را در حال سواره استقبال نمود، نامه را به حضرتش داد.  حضرت مُهر نامه را شكست، آنگاه آن را خواند و به او فرمود: سوگند به خدا! اين كار عملى نيست. 💠 آنگاه حضرت پا از ركاب برداشت و از استر پايين آمد، اصحاب پيرامون حضرتش حلقه زدند، حضرت رو به قاصد كرد و فرمود: چند سؤال از تو بنمايم؟  عرض كرد: آرى.  فرمود: پاسخ مى دهى؟  عرض كرد: آرى. 💠 فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا عايشه گفت: مردى را كه دشمن سرسخت اين مرد (على عليه السلام) باشد، مى خواهم؟ و تو را نزد او بردند؟ او از تو پرسيد: دشمنى تو با اين مرد چه اندازه است؟ و تو گفتى: بسيار اوقات از خدا مى خواهم كه او و يارانش در چنگ من باشند و من چنان ضربتى بر آنان بزنم كه خون از شمشيرم بريزد؟  سپس فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا عايشه به تو نگفت: نامه مرا ببر و در هر موقعيّتى كه او را پيدا كردى - چه در حال سير و سفر و چه در حال اقامت - آن را به او بده، و آگاه باش! تو او را در حالى مى بينى كه سوار بر استر خدا صلى الله عليه و آله است و كمان او را به شانه اش انداخته و جعبه تيرش را از كنار زينش آويزان نموده، و يارانش پشت سرش در حالى كه گويا پرندگانى هستند، صف كشيده اند؟ 💠 گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى.  حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا به تو نگفت: اگر تو را به غذا و نوشيدنى دعوت كردند، پس چيزى از آن مخور كه در آن سحر است؟  گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى. 💠 حضرت فرمودند: آيا از من هم به سوى او پيغام مى برى؟  گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى. چرا كه من وقتى نزد تو آمدم تو دشمن ترين آفريدگان براى من بودى، ولى اينك در اين كره خاكى از تو محبوبتر نزد من نيست، پس هر امرى كه مى خواهى بفرما. 💠 حضرت فرمودند: ادفع إليها كتابي، وقل لها: ما أطعت الله ولا رسوله حيث أمرك بلزوم بيتك فخرجت تتردّدين في العساكر.  نامه مرا به او برسان و به او بگو: از خدا و پيامبر او اطاعت نكردى؛ چرا كه خدا و رسولش به تو دستور دادند كه در خانه ات بمانى و تو از خانه بيرون آمده و در ميان لشكريان رفت و آمد كردى. 💠 بعد فرمودند: و به و بگو: شما در مورد خدا و رسولش با انصاف رفتار نكرديد، چرا كه زنان خودتان را در خانه هايتان گذاشتيد و زن پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم را بيرون آورديد. 💠 قاصد حركت كرد و نامه حضرتش را آورد و در برابر عايشه انداخت و پيام آن حضرت را به او رساند، آنگاه به سوى عليه السلام برگشت و از ياران باوفاى حضرتش گشت و در جنگ به شهادت رسيد. 💠 عايشه گفت: هيچ كس را نزد او نمى فرستيم جز آنكه او را بر عليه ما مى شوراند. 📚 الخرائج و الجرائح ج ۲ ص ۷۲۴ (با اندکی تفاوت) @fazaael110
🔰 دهم جمادی الاولی سالروز جنگ ... 🔹در سال ۳۶ ه’ در چنين روزى، جنگ جمل اتفاق افتاد و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند كريم بر عليه السّلام واقع شد. 🔹ابتداى اين واقعه از آنجا شروع شد كه بعد از بيعت مردم با اميرالمؤمنين عليه السّلام، طلحه و زبير به بهانه عمره از مدينه خارج شدند و به عايشه پيوستند. عبدالله بن عامر كه قبلاً عامل عثمان در بصره بود و از طرف امير المؤمنين عليه السّلام عزل شده بود، به مكه آمد و شترى كه دويست دينار خريده بود براى عايشه آورد و به طرف بصره حركت كردند تا به اين شهر رسيدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنيف عامل امير المؤمنين عليه السّلام ريختند و او را اسير كردند و بسيار كتك زدند. امير المؤمنين عليه السّلام براى مقابله با آنها به طرف بصره حركت فرمودند. در اين جمگ همراه امير المؤمنين عليه السّلام، و عليهماالسّلام و همچنين محمّد حنفيه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقيل و عده اى از جوانان بنى هاشم همراه با عمار و ابوايوب انصارى و عده اى از مهاجر و انصار بودند. ۸۰ نفر از اصحاب بدر، ۲۵۰ نفر از كسانى كه با صلّى الله عليه و آله در بيعت شجره شركت كرده بودند و ۱۵۰۰ نفر از ساير اصحاب پيامبر صلّى الله عليه و آله شركت كردند. مسلم مجاشعى را همراه با قرآنى فرستادند كه بصريان را به حكم قرآن بخواند، ولى آنها مسلم را هدف تير ساختند و شهيد كردند. بعد از موعظه هاى عمار و فرمايشات اميرالمؤمنين عليه السّلام، در دهم جمادى الاولى جنگى را كه عايشه شروع كرده بود ادامه دادند و امير المؤمنين عليه السّلام در مقام مقابله با آنها بر آمدند. در اين جنگ از لشكر امير المؤمنين عليه السّلام كه ۲۰ هزار مرد جنگى بودند پنج هزار نفر شهيد شدند، و از لشكر عايشه كه ۳۰ هزار نفر بودند ۱۳۰۰۰ نفر كشته شدند. آخر الامر كه پيروزى نصيب لشكر امير المؤمنين عليه السّلام شد، حضرت كنار هودج عايشه آمدند و فرمودند: «اى حميرا، پيامبر تو را امر كرده بود كه به جنگ من بيرون آئى؟ آيا تو را امر نفرمود كه در خانه خود بنشينى و بيرون نيائى؟ بخدا سوگند، انصاف ندادند آنانكه زنهاى خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بيرون آوردند». محمّد بن ابى بكر خواهرش را از هودج بيرون كشيد. امير المؤمنين عليه السّلام دستور داد او را به خانه صفيه دختر حارث بن ابى طلحه ببرند و بعد او را به مكه و از مكه به مدينه فرستاد. در اين جنگ زيد بن صوحان كه از بزرگان لشكر و شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام بود شهيد شد و آن حضرت بالاى سرش آمده فرمودند: «اى زيد، خدا رحمتت كند كه تعلقات دنيوى تو اندك بود، و امداد تو در دين بسيار بود». 📚 تقویم شیعه @fazaael110
🔰 ما با اهل‌بیت علیهم السلام هستیم، اگر... ✨لَمَّا أَظْفَرَهُ الله تَعَالَی بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَی مَا نَصَرَکَ الله بِهِ عَلَی أَعْدَائِکَ ✨ فَقَالَ علیه السلام أَ هَوَی أَخِیکَ مَعَنَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا قَوْمٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَی بِهِمُ الْإِیمَانُ 🔸 پس از اینکه خداوند تعالی حضرت علیه السلام را بر اصحاب پیروز گرداند یکی از یاران امام علیه السّلام عرض کرد: دوست داشتم برادرم با ما بود و می‌دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد. ✨ امام علیه السّلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری. امام علیه السّلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با لشکر ما در این نبرد شریکند آنهایی که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران می‌باشند، ولی با ما هم عقیده و آرمانند، به زودی متوّلد می‌شوند و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت می‌گردد. 📚 بحارالانوار ج۹۷ ص۹۶ @fazaael110
🔰 جنگ ... 🔹در دهم جمادی الاولی سال ۳۶ هجری جنگ جمل اتفاق افتاد و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند كريم بر عليه السّلام واقع شد. 🔹ابتداى اين واقعه از آنجا شروع شد كه بعد از بيعت مردم با اميرالمؤمنين عليه السّلام، طلحه و زبير به بهانه عمره از مدينه خارج شدند و به عايشه پيوستند. عبدالله بن عامر كه قبلاً عامل عثمان در بصره بود و از طرف اميرالمؤمنين عليه السّلام عزل شده بود، به مكه آمد و شترى كه دويست دينار خريده بود براى عايشه آورد و به طرف بصره حركت كردند تا به اين شهر رسيدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنيف عامل اميرالمؤمنين عليه السّلام ريختند و او را اسير كردند و بسيار كتك زدند. 🔹اميرالمؤمنين عليه السّلام براى مقابله با آنها به طرف بصره حركت فرمودند. در اين جمگ همراه اميرالمؤمنين عليه السّلام، و عليهماالسّلام و همچنين محمّد حنفيه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقيل و عده اى از جوانان بنى هاشم همراه با عمار و ابوايوب انصارى و عده اى از مهاجر و انصار بودند. ۸۰ نفر از اصحاب بدر، ۲۵۰ نفر از كسانى كه با صلّى الله عليه و آله در بيعت شجره شركت كرده بودند و ۱۵۰۰ نفر از ساير اصحاب پيامبر صلّى الله عليه و آله شركت كردند. 🔹حضرت، مسلم مجاشعى را همراه با قرآنى فرستادند كه بصريان را به حكم قرآن بخواند، ولى آنها مسلم را هدف تير ساختند و شهيد كردند. بعد از موعظه هاى عمار و فرمايشات اميرالمؤمنين عليه السّلام، در دهم جمادى الاولى جنگى را كه عايشه شروع كرده بود ادامه دادند و امير المؤمنين عليه السّلام در مقام مقابله با آنها بر آمدند. در اين جنگ از لشكر امير المؤمنين عليه السّلام كه ۲۰ هزار مرد جنگى بودند پنج هزار نفر شهيد شدند، و از لشكر عايشه كه ۳۰ هزار نفر بودند ۱۳۰۰۰ نفر كشته شدند. 🔹آخر الامر كه پيروزى نصيب لشكر امير المؤمنين عليه السّلام شد، حضرت كنار هودج عايشه آمدند و فرمودند: «اى حميرا، آیا پيامبر تو را امر كرده بود كه به جنگ من بيرون آئى؟ آيا تو را امر نفرمود كه در خانه خود بنشينى و بيرون نيائى؟ به خدا سوگند، انصاف ندادند آنانكه زنهاى خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بيرون آوردند». محمّد بن ابى بكر خواهرش را از هودج بيرون كشيد. امير المؤمنين عليه السّلام دستور داد او را به خانه صفيه دختر حارث بن ابى طلحه ببرند و بعد او را به مكه و از مكه به مدينه فرستاد. 🔹در اين جنگ زيد بن صوحان كه از بزرگان لشكر و شيعيان اميرالمؤمنين عليه السّلام بود شهيد شد و آن حضرت بالاى سرش آمده فرمودند: «اى زيد، خدا رحمتت كند كه تعلقات دنيوى تو اندک بود، و امداد تو در دين بسيار بود». 📚 تقویم شیعه @fazaael110
🔰 ما با اهل‌بیت علیهم السلام هستیم، اگر... ✨لَمَّا أَظْفَرَهُ الله تَعَالَی بِأَصْحَابِ الْجَمَلِ وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَی مَا نَصَرَکَ الله بِهِ عَلَی أَعْدَائِکَ ✨ فَقَالَ علیه السلام أَ هَوَی أَخِیکَ مَعَنَا؟ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا قَوْمٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَی بِهِمُ الْإِیمَانُ 🔸 پس از اینکه خداوند تعالی حضرت علیه السلام را بر اصحاب پیروز گرداند یکی از یاران امام علیه السّلام عرض کرد: دوست داشتم برادرم با ما بود و می‌دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد. ✨ امام علیه السّلام پرسید: آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟ گفت: آری. امام علیه السّلام فرمود: پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه با لشکر ما در این نبرد شریکند آنهایی که حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران می‌باشند، ولی با ما هم عقیده و آرمانند، به زودی متوّلد می‌شوند و دین و ایمان به وسیله آنان تقویت می‌گردد. 📚 بحارالانوار ج۹۷ ص۹۶ @fazaael110
🔰 وقتی که دشمن ، دوست می شود... 💠  صلوات الله عليه فرمودند: (آنگاه كه با پيمان شكنان، جنگ را به راه انداخت، روزى) عايشه گفت: مردى را كه سرسخت عليه السلام است براى من پيدا كنيد تا نزد او بفرستم. 💠 پس چنين مردى را آوردند، در برابر او ايستاد، عايشه سرش را بلند كرد و گفت: دشمنى تو با اين مرد چه اندازه است؟  گفت: اوقات زيادى از پروردگارم مى خواهم كه او و يارانش در چنگ من باشند و من با شمشيرم چنان ضربتى به آنان بزنم كه خون از شمشيرم بريزد. 💠 عايشه گفت: تو شايسته اين كار هستى؟ آنگاه نامه اى به او داد و گفت: اين نامه را ببر و در هر موقعيّتى كه او را پيدا كردى - چه در حال سير و سفر چه در حال اقامت - آن را به او بده، آگاه باش! او را در حالى مى بينى كه سوار بر استر صلى الله عليه و آله است و كمان او را به شانه انداخته و جعبه تيرش را از كنار زينش آويزان نموده، و يارانش پشت سرش در حالى كه گويا پرندگانى هستند، صف كشيده اند. هرگاه تو را به غذا و نوشيدنى دعوت كرد چيزى از آن مخور، چرا كه در آن سِحر است. 💠 قاصد به سوى حضرت على عليه السلام به راه افتاد و آن حضرت را در حال سواره استقبال نمود، نامه را به حضرتش داد.  حضرت مُهر نامه را شكست، آنگاه آن را خواند و به او فرمود: سوگند به خدا! اين كار عملى نيست. 💠 آنگاه حضرت پا از ركاب برداشت و از استر پايين آمد، اصحاب پيرامون حضرتش حلقه زدند، حضرت رو به قاصد كرد و فرمود: چند سؤال از تو بنمايم؟  عرض كرد: آرى.  فرمود: پاسخ مى دهى؟  عرض كرد: آرى. 💠 فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا عايشه گفت: مردى را كه دشمن سرسخت اين مرد (على عليه السلام) باشد، مى خواهم؟ و تو را نزد او بردند؟ او از تو پرسيد: دشمنى تو با اين مرد چه اندازه است؟ و تو گفتى: بسيار اوقات از خدا مى خواهم كه او و يارانش در چنگ من باشند و من چنان ضربتى بر آنان بزنم كه خون از شمشيرم بريزد؟  سپس فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا عايشه به تو نگفت: نامه مرا ببر و در هر موقعيّتى كه او را پيدا كردى - چه در حال سير و سفر و چه در حال اقامت - آن را به او بده، و آگاه باش! تو او را در حالى مى بينى كه سوار بر استر خدا صلى الله عليه و آله است و كمان او را به شانه اش انداخته و جعبه تيرش را از كنار زينش آويزان نموده، و يارانش پشت سرش در حالى كه گويا پرندگانى هستند، صف كشيده اند؟ 💠 گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى.  حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند مى دهم! آيا به تو نگفت: اگر تو را به غذا و نوشيدنى دعوت كردند، پس چيزى از آن مخور كه در آن سحر است؟  گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى. 💠 حضرت فرمودند: آيا از من هم به سوى او پيغام مى برى؟  گفت: خدايا! (تو آگاهى)، آرى. چرا كه من وقتى نزد تو آمدم تو دشمن ترين آفريدگان براى من بودى، ولى اينك در اين كره خاكى از تو محبوبتر نزد من نيست، پس هر امرى كه مى خواهى بفرما. 💠 حضرت فرمودند: ادفع إليها كتابي، وقل لها: ما أطعت الله ولا رسوله حيث أمرك بلزوم بيتك فخرجت تتردّدين في العساكر.  نامه مرا به او برسان و به او بگو: از خدا و پيامبر او اطاعت نكردى؛ چرا كه خدا و رسولش به تو دستور دادند كه در خانه ات بمانى و تو از خانه بيرون آمده و در ميان لشكريان رفت و آمد كردى. 💠 بعد فرمودند: و به و بگو: شما در مورد خدا و رسولش با انصاف رفتار نكرديد، چرا كه زنان خودتان را در خانه هايتان گذاشتيد و زن پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم را بيرون آورديد. 💠 قاصد حركت كرد و نامه حضرتش را آورد و در برابر عايشه انداخت و پيام آن حضرت را به او رساند، آنگاه به سوى عليه السلام برگشت و از ياران باوفاى حضرتش گشت و در جنگ به شهادت رسيد. 💠 عايشه گفت: هيچ كس را نزد او نمى فرستيم جز آنكه او را بر عليه ما مى شوراند. 📚 الخرائج و الجرائح ج ۲ ص ۷۲۴ (با اندکی تفاوت) @fazaael110