eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
514 دنبال‌کننده
503 عکس
99 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️با همه بجنگ جز با شخصي بنام ...(روایتی از بدرک واصل شدن مرحب خیبری) 🔻۲۴ رجب سالروز فتح خیبر و بدرك واصل شدن مرحب به دست اميرالمومنين عليه السلام🔻 💠 مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى توانست در برابر او ايستادگى كند. و به خاطر شجاعت و جنگاوري اش، اول او را براي جنگ مي فرستادند. 💠 مرحب دايه اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى خواند. دايه اش هميشه به او مى گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى رسى. 💠 در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله و رويارويي با او عاجز شدند، به صلّى اللَّه عليه و آله شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا عليه السّلام را به مصاف او بفرستد. 💠 چشم على عليه السّلام درد مى كرد. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «يا على! شرّ را از ما دفع كن». 💠 وقتى كه على عليه السّلام به طرف او رفت، مرحب نيز با سرعت به طرف آن حضرت آمد و هيچ اعتنايى نكرد و گفت: «من كسى هستم كه مادرم مرا مرحب ناميده است». على عليه السّلام نيز فرمود: «و من كسى هستم كه مادرم مرا حيدر ناميده است». 💠 وقتى كه مرحب، اين سخن را شنيد به خاطر آورد آنچه را كه از دايه اش شنيده بود. لذا فرار كرد. (دايه اش گفته بود: با كسى كه اسمش حيدر است جنگ نكن و الا كشته خواهى شد). 💠 در این هنگام ابليس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: كجا فرار مى كنى؟ گفت: به من گفته شده كه از حيدر بترسم. ابليس گفت: حيدر كه تنها اين شخص نيست و حيدر نام در دنيا زياد است، برگرد شايد او را بكشى و اگر او را بكشى سرور قومت مى شوى و من نيز پشتيبان تو هستم. 💠 مرحب برگشت و در اندك زمانى، على عليه السّلام او را كشت (نقل شده حضرت با يك ضربه او را به درك واصل كرد). 📚 الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۲۱۷ 👈 بعد از كشته شدن مرحب، يهوديان به درون قلعه فرار كردند كه ماجراي فتح قلعه و كندن درب آن توسط دستانِ يداللهي عليه السلام بعد از قتل او اتفاق افتاد. 👈 همچنين حديث مهم «الرايه» (۱) كه عامه و خاصه نقل كرده اند برای همین اتفاق است. که ان شاالله در آينده به آنها اشاره خواهد شد. (۱) [حديث الرايه (پرچم): در نبرد خيبر هنگامى كه اولي و دومي از عرصه جنگ فرار كردند، رسول خدا خشمگين شد و فرمود: با كسانى كه مشركان را مى بينند و فرار مى كنند چه مى شود كرد! «لَأَدْفَعَنَّ الرَّايَةَ غَداً إِلَى رَجُلٍ يُحِبُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، لَيْسَ بِجَبَانٍ وَ لَا فَرَّارٍ وَ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ خَيْبَرا» فردا پرچم را به دست كسى دهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند كه نه بترسد و نه فرار كند و برنگردد تا خداوند به دست او خيبر را بگشايد...] 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️با همه بجنگ جز با شخصي بنام ...(روایتی از بدرک واصل شدن مرحب خیبری) 🔻۲۴ رجب سالروز فتح خیبر و بدرك واصل شدن مرحب به دست اميرالمومنين عليه السلام🔻 💠 مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى توانست در برابر او ايستادگى كند. و به خاطر شجاعت و جنگاوري اش، اول او را براي جنگ مي فرستادند. 💠 مرحب دايه اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى خواند. دايه اش هميشه به او مى گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى رسى. 💠 در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله و رويارويي با او عاجز شدند، به صلّى الله عليه و آله شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا عليه السّلام را به مصاف او بفرستد. 💠 چشم على عليه السّلام درد مى كرد. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «يا على! شرّ را از ما دفع كن». 💠 وقتى كه على عليه السّلام به طرف او رفت، مرحب نيز با سرعت به طرف آن حضرت آمد و هيچ اعتنايى نكرد و گفت: «من كسى هستم كه مادرم مرا مرحب ناميده است». على عليه السّلام نيز فرمود: «و من كسى هستم كه مادرم مرا حيدر ناميده است». 💠 وقتى كه مرحب، اين سخن را شنيد به خاطر آورد آنچه را كه از دايه اش شنيده بود. لذا فرار كرد. (دايه اش گفته بود: با كسى كه اسمش حيدر است جنگ نكن و الا كشته خواهى شد). 💠 در این هنگام ابليس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: كجا فرار مى كنى؟ گفت: به من گفته شده كه از حيدر بترسم. ابليس گفت: حيدر كه تنها اين شخص نيست و حيدر نام در دنيا زياد است، برگرد شايد او را بكشى و اگر او را بكشى سرور قومت مى شوى و من نيز پشتيبان تو هستم. 💠 مرحب برگشت و در اندک زمانى، على عليه السّلام او را كشت (نقل شده حضرت با يك ضربه او را به درک واصل كرد). 📚 الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۲۱۷ 👈 بعد از كشته شدن مرحب، يهوديان به درون قلعه فرار كردند كه ماجراي فتح قلعه و كندن درب آن توسط دستانِ يداللهي عليه السلام بعد از قتل او اتفاق افتاد. @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️با همه بجنگ جز با شخصي بنام ...(روایتی از بدرک واصل شدن مرحب خیبری) 🔻۲۴ رجب سالروز فتح خیبر و بدرك واصل شدن مرحب به دست اميرالمومنين عليه السلام🔻 💠 مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى توانست در برابر او ايستادگى كند. و به خاطر شجاعت و جنگاوري اش، اول او را براي جنگ مي فرستادند. 💠 مرحب دايه اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى خواند. دايه اش هميشه به او مى گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى رسى. 💠 در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله و رويارويي با او عاجز شدند، به صلّى الله عليه و آله شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا عليه السّلام را به مصاف او بفرستد. 💠 چشم على عليه السّلام درد مى كرد. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «يا على! شرّ را از ما دفع كن». 💠 وقتى كه على عليه السّلام به طرف او رفت، مرحب نيز با سرعت به طرف آن حضرت آمد و هيچ اعتنايى نكرد و گفت: «من كسى هستم كه مادرم مرا مرحب ناميده است». على عليه السّلام نيز فرمود: «و من كسى هستم كه مادرم مرا حيدر ناميده است». 💠 وقتى كه مرحب، اين سخن را شنيد به خاطر آورد آنچه را كه از دايه اش شنيده بود. لذا فرار كرد. (دايه اش گفته بود: با كسى كه اسمش حيدر است جنگ نكن و الا كشته خواهى شد). 💠 در این هنگام ابليس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: كجا فرار مى كنى؟ گفت: به من گفته شده كه از حيدر بترسم. ابليس گفت: حيدر كه تنها اين شخص نيست و حيدر نام در دنيا زياد است، برگرد شايد او را بكشى و اگر او را بكشى سرور قومت مى شوى و من نيز پشتيبان تو هستم. 💠 مرحب برگشت و در اندک زمانى، على عليه السّلام او را كشت (نقل شده حضرت با يك ضربه او را به درک واصل كرد). 📚 الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۲۱۷ 👈 بعد از كشته شدن مرحب، يهوديان به درون قلعه فرار كردند كه ماجراي فتح قلعه و كندن درب آن توسط دستانِ يداللهي عليه السلام بعد از قتل او اتفاق افتاد. @fazaael110