eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
521 دنبال‌کننده
508 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. (راوی حدیث مردد است که حضرت در اینجا کلمه دشمنان را فرمودند یا کلمه ستمگران. البته در نتیجه فرقی نمیکنه چون آن معلومه کی هستند...) 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. (راوی حدیث مردد است که حضرت در اینجا کلمه دشمنان را فرمودند یا کلمه ستمگران. البته در نتیجه فرقی نمیکنه چون آن معلومه کی هستند...) 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» 💠 (۵۱) 🔹در کریم اسمها و کلمات زیادی آمده که منظور از آنها حضرت مولی الموحدین عليه السلام و ولایت و محبت ایشان است؛ ان شاءالله به تعدادی از آنها اشاره می کنیم: {۵۱} 👈 « » در آیه شریفه ۱۲ سوره مبارکه یس: «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ (۱۲)» «بی تردید ما مردگان را زنده می‌کنیم و آنچه را پیش فرستاده اند و [خوبی‌ها و بدی های] بر جا مانده از ایشان را ثبت می‌کنیم و همه چیز را در کتابی روشن برشمرده ایم (۱۲)» 💠 عمار بن ياسر نقل می کند: با عليه السلام در یکی از جنگهایش بودم، از دشتی که مملو از مورچه بود عبور کردیم. 💠 عرض کردم: ای اميرالمومنين! کسی را می بینید که بتواند تعداد این مورچه ها را بداند؟؟!! 💠 حضرت فرمودند: بله ای عمار، من مردی را میشناسم، که تعداد آنها را میداند، و اینکه چه تعداد از آنها مذکر یا مونث هستند را نیز میداند. 💠 عرض کردم مولای من! آن مرد کیست؟؟ 💠 فرمودند: عمار، این آیه را در سوره يس قرائت کرده ای: «وَ كُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»؟ 💠 عرض کردم: بله، مولای من فرمودند: آن من هستم. *** 🔸وقتی که آيه شريفه «وَكُلُّ شَيْ ء أحْصَيْناهُ في إمام مُبين»، نازل شد، 🔸آن برخاستند و گفتند: اى ؛ مقصود از چيست؟ آيا است؟ 🔸حضرت فرمودند: نه، 🔸گفتند: آيا است؟ 🔸فرمودند: نه، 🔸گفتند: پس حتماً است! 🔸حضرت باز فرمودند: نه، ☀️ در اين هنگام عليه السلام وارد شدند، صلى الله عليه وآله وسلم اشاره به آن حضرت كردند و فرمودند: 🔸«هو هذا الّذي أحصى اللَّه فيه علم كلّ شي ء، و إنّ السعيد كلّ السعيد من أحبّ عليّاً في حياته و بعد وفاته، و الشقيّ كلّ الشقي من أبغض هذا في حياته و بعد وفاته» 🔸او است كه خدا علم هر چيز را در او فراهم آورده است، و همانا و به تمام معنا كسى است كه عليه السلام را در دوران و پس از دوست داشته باشد، و و به تمام معنا كسى است كه با عليه السلام در دوران زندگى و پس از مرگ خود دشمنى كند. 📚 تفسیر برهان، ج ۴، ص ۵۶۹، ح ۲۱ و ۲۲، ذیل آیات ۱ _ ۱۲ سوره یس @fazaael110
«ـ﷽ـ» (۶۵) ▫️تمسخر کفار در قیامت... 🔸آیه شریفه ۲۹ تا ۳۵ سوره مبارکه مطففین: « إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ * وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ * وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمُ انقَلَبُوا فَكِهِينَ * وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَٰؤُلَاءِ لَضَالُّونَ * وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ * فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ * عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ» « ﺑﺪﻛﺎﺭﺍﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ [ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺭﻳﺸﺨﻨﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍ ] ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ * ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﭼﺸﻢ ﻭﺍﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ * ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﻣﻰ ﮔﺸﺘﻨﺪ [ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ] ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺸﺘﻨﺪ * ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻳﺪﻧﺪ ، ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺍﻧﺪ * ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ [ﻛﻪ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ] * ﭘﺲ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻰ ﺧﻨﺪﻧﺪ * ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻫﺎی ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﭘﺮﺍﺭﺯﺵ ﺗﻜﻴﻪ ﺯﺩﻩ ﻣﻰﻧﮕﺮﻧﺪ» ــــــــــــــــــــــــ 💠 عده ای از قریشیان در کنار کعبه می‌نشستند و به صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره کرده و ایشان را مورد تمسخر قرار می‌دادند. روزی علیه السّلام به همراه تعدادی از اصحاب صلی الله علیه و آله بر آنان گذشتند و مورد ریشخند و تمسخر آنان قرار گرفتند. آن‌ها به یکدیگر چشمک زده و گفتند: این برادر محمد است!! پس خداوند این آیات را نازل فرمود. چون روز قیامت فرا رسد، علی علیه السّلام و آنان که با او هستند وارد بهشت می‌گردند و بر این کافران مسلّط گشته، به آنان نگاه کرده و خنده کنان ایشان را مورد تمسخر قرار می‌دهند، و منظور خداوند از آیه: «فَالْیَوْمَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُون» همین است. 💠 از علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: چون روز قیامت شود، دو تخت آراسته و فاخر از آورده و بر لبه قرار داده می‌شوند. سپس علیه السّلام آمده و بر روی آن‌ها می‌نشیند. و چون نشست، می‌خندد؛ و چون خندید، جهنّم زیرورو می‌گردد. 💠 سپس آن بیرون آورده می‌شوند در حضور علی علیه السّلام قرار داده می‌شوند و می‌گویند: ای ، ای رسول خدا، آیا به ما رحم نمی کنی؟ آیا نزد پروردگارت برای ما شفاعت نمی کنی؟ 💠 پس علی علیه السّلام به آنان خندیده و برخاسته وارد بهشت می‌شود و آن دو تخت برداشته و به جای خود بازگردانده می‌شوند. و مقصود از آیات: «فَالْیَوْمَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُون» همین است. 📚 بحارالانوار ج۳۶ ص۶۶ به نقل از کنزالفوائد @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110