eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
572 دنبال‌کننده
566 عکس
108 ویدیو
12 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ⚠️ ❗️حدیثی مهم ▫️بوی را استشمام نخواهد کرد...👇👇 💠 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ كَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ 🔹 اى على! اگر بنده اى به اندازه سالهای تبلیغ در ميان قوم خود خدا را عبادت كند و به سنگينى كوه احد، طلا در راه خدا انفاق كند 💠 وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ حِجَّةٍ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْهَا 🔹و آن قدر عمر وى طولانى شود كه هزار ، پياده انجام دهد، سپس در بين صفا و مروه در حال مظلوميّت كشته شود و با اين همه اعمال، تو را نپذيرفته باشد و از رهبرى تو تمرّد نمايد، بوى بهشت را استشمام نمى كند و راهى به آن نخواهد يافت. 💠 أَ مَا عَلِمْتَ يَا عَلِيُّ أَنَّ حُبَّكَ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضَكَ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا طَاعَةٌ 🔹آیا نمی دانی ای ! که تو حسنه ای است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی رساند، و بغض و دشمنی با تو گناهی است که هیچ طاعتی همراه با دشمنی تو نفع نمی رساند. 💠 يَا عَلِيُّ لَوْ نَثَرْتَ الدُّرَّ عَلَى الْمُنَافِقِ مَا أَحَبَّكَ وَ لَوْ ضَرَبْتَ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ مَا أَبْغَضَكَ 🔹ای علی ! اگر بر دُرّ و مروارید نثار کنی تو را دوست نخواهد داشت، و اگر بینی را بشکنی هرگز با تو نشود 💠 لِأَنَّ حُبَّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ وَ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ شَقِي 🔹 زیرا محبت تو است و دشمنی با تو ، و تو را دوست ندارد مگر مؤمن پرهیزکار و تو را دشمن نخواهد داشت مگر منافق شقی. 📚 بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۲۸۰ ح ۶۲ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️ملاقات ابلیس ملعون با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام _ شراکت شیطان در مال و نطفه دشمنان حضرت...👇 🔸 شيخ صدوق در كتاب «امالى» از سلمان فارسى نقل كرده است: 🔻 لعنه اللَّه عبورش به چند نفر افتاد كه به عليه السلام دشنام مى دادند، در مقابل آنها ايستاد، 🔺سئوال كردند كيست كه پيش روى ما ايستاده است؟ 🔻(ابلیس) گفت: من ابو مُرّه ام (کنیه شیطان)، 🔺گفتند: سخنان ما را شنيدى؟ 🔻 گفت: بدا به حال شما مولاى خود عليه السلام را ناسزا مى گوئيد؟ 🔺گفتند: از كجا دانستى كه او ما است؟ 🔻گفت: از كلام پيغمبرتان كه فرمود: 🔸«من كنت مولاه فعليّ مولاه، اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله.» 🔸هر كس من مولاى او هستم پس از من على عليه مولاى او است، خدايا آن كس كه على را دوست دارد دوست بدار، و با دشمن او دشمن باش. 🔺سپس به او گفتند: آيا تو از مواليان و آن حضرت هستى؟ 🔻گفت: من ولايتش را ندارم و از شيعيان او نيستم ولى او را دوست دارم، و هر كس با او دشمنى كند من در مال و فرزندش با او شركت دارم. 🔺به او گفتند: آيا حديثى درباره عليه السلام نمى گوئى؟ 🔻گفت: اى گروه عهدشكنان و ظالمان و خارج شدگان از دين ؛ گوش كنيد تا برايتان بگويم: 🔻خدا را در ميان طايفه دوازده هزار سال عبادت كردم، و وقتى آنها به هلاكت رسيدند از تنهائى خود به خداوند شكايت كردم مرا به آسمان دنيا بردند، در آنجا هم دوازده هزار سال در جمع فرشتگان خدا را پرستش كردم، و در حالى كه به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بوديم ناگهان نورى كه تشعشع و درخشندگى آن زياد بود از مقابل ما گذشت، فرشتگان همگى براى آن نور سجده كردند و گفتند: 🔻«سبّوح قدّوس» پاك و منزّه است خداوند، اين نور فرشته اى مقرّب يا پيغمبرى مرسل است. 🔸ندائى آمد: اين طينت و سرشت علىّ بن ابى طالب صلوات اللَّه عليه است. 📚 امالى صدوق ص ۴۲۷ ح ۶ مجلس ۵۵، بحار الأنوار ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. (راوی حدیث مردد است که حضرت در اینجا کلمه دشمنان را فرمودند یا کلمه ستمگران. البته در نتیجه فرقی نمیکنه چون آن معلومه کی هستند...) 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️ علیه السلام، نمازخوانش با زناکارش فرقی با هم ندارند...👇👇👇 💠 سلام الله عليه : 🔸لا يُبالِي النّاصِبُ صَلّى أم زَنى، وهذِهِ الآيَةُ نَزَلَت فيهم (عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ * تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً)؛ 🔹آن كه پرچم دشمنى [با اهل بيت عليهم السلام] را بر افراشته است، تفاوت نمى كند كه نماز بخواند يا زنا كند، و اين آيه در باره اين گونه افراد نازل شده است: (كار كرده و رنج [بيهوده] كشيده، در آتشى سوزان وارد مى‌شود). 📚كافي ج ۸ ص ۱۶۰ (سوره غاشیه آیه 3 و 4) ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ @fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️زنده کردن مرده...👇👇👇 🔻بسیار خواندنی🔻 💠 علیه السلام فرمودند: علیه السلام در طایفه بنى مخزوم چند فامیل مادری داشتند، 💠 يك روز جوانى از آنها خدمت حضرت آمد و عرض کرد: دائى جان، برادرم مرده و من سخت بر او اندوه مى‌خورم. 💠 علیه السلام به او فرمودند: دوست داری او را زنده ببينى؟ عرض کرد: آرى، 💠 فرمودند: قبرش را به من نشان بده. چون امیرالمومنین علیه السلام به سر آن قبر رسيدند دعا کردند و فرمودند: فلانی به اذن خدا بلند شو. 💠 در این هنگام شخص مرده بلند شد و بالای قبر نشست و عرض کرد: «ونیه ونیه شالا»!! (به زبان غیر عربی سخن گفت) که ترجمه اش می شود:«لبیک لبیک آقای من» 💠 امير المؤمنين علیه السلام به او فرمودند: این چه زبانی است!! مگر تو عرب نَمُرْدى!!؟ 💠 عرض کرد: بله ، ولى من بر فلانی و فلانی ( ) مُرْدَم و پس از مرگ زبان من به زبان اهل تغییر یافت. 📚 الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۱۷۳ ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ @fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ⚠️ ❗️حدیثی مهم ▫️بوی را استشمام نخواهد کرد...👇👇 💠 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: يَا عَلِيُّ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِثْلَ مَا قَامَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ وَ كَانَ لَهُ مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَباً فَأَنْفَقَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ 🔹 اى على! اگر بنده اى به اندازه سالهای تبلیغ در ميان قوم خود خدا را عبادت كند و به سنگينى كوه احد، طلا در راه خدا انفاق كند 💠 وَ مُدَّ فِي عُمُرِهِ حَتَّى حَجَّ أَلْفَ حِجَّةٍ ثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ لَمْ يُوَالِكَ يَا عَلِيُّ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَ لَمْ يَدْخُلْهَا 🔹و آن قدر عمر وى طولانى شود كه هزار ، پياده انجام دهد، سپس در بين صفا و مروه در حال مظلوميّت كشته شود و با اين همه اعمال، تو را نپذيرفته باشد و از رهبرى تو تمرّد نمايد، بوى بهشت را استشمام نمى كند و راهى به آن نخواهد يافت. 💠 أَ مَا عَلِمْتَ يَا عَلِيُّ أَنَّ حُبَّكَ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضَكَ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا طَاعَةٌ 🔹آیا نمی دانی ای ! که تو حسنه ای است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی رساند، و بغض و دشمنی با تو گناهی است که هیچ طاعتی همراه با دشمنی تو نفع نمی رساند. 💠 يَا عَلِيُّ لَوْ نَثَرْتَ الدُّرَّ عَلَى الْمُنَافِقِ مَا أَحَبَّكَ وَ لَوْ ضَرَبْتَ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ مَا أَبْغَضَكَ 🔹ای علی ! اگر بر دُرّ و مروارید نثار کنی تو را دوست نخواهد داشت، و اگر بینی را بشکنی هرگز با تو نشود 💠 لِأَنَّ حُبَّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ وَ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ شَقِي 🔹 زیرا محبت تو است و دشمنی با تو ، و تو را دوست ندارد مگر مؤمن پرهیزکار و تو را دشمن نخواهد داشت مگر منافق شقی. 📚 بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۲۸۰ ح ۶۲ ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. (راوی حدیث مردد است که حضرت در اینجا کلمه دشمنان را فرمودند یا کلمه ستمگران. البته در نتیجه فرقی نمیکنه چون آن معلومه کی هستند...) 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️سگی که علیه السلام را اذیت می کرد... 🔻 بسیار خواندنی...👇👇👇 🔸 صلى الله عليه و آله روزی پس از نماز صبح رو به اصحاب كرده بودند و صحبت مى فرمودند، كه مردى از انصار رسيد، 🔸گفت: يا گذار من بر در خانه فلان شخص افتاد كه سگى دارد سر راه من گرفته جامه مرا پاره كرده ، ساق مرا مجروح ساخته و مرا از نماز صبح محروم كرد. 🔸روز ديگر شخص ديگر آمد و به همان طريق شكوه كرد از آن كه جامه مرا پاره كرده و ساق مرا مجروح كرده و به نماز نرسيدم و ناراحت شدم. 💠 حضرت رسول صلى الله عليه و آله برخاسته و متوجه منزل آن شخص شدند، فرمودند: سگ عقور را بايد كشت چون به در خانه رسيدند در را بكوفتند، 🔸صاحب خانه بيرون آمد گفت: يا رسول الله چه چيز شما را به خانه من آورده و حال آنكه من بر دين شما نيستم؟! اگر كارى با من بود دستور مى داديد من مى آمدم! من چه شخصى هستم كه شما منزل من بياييد! 💠 حضرت فرمودند شما سگى درنده داريد و هر روز يكى را مجروح مى سازد او را بياوريد من او را به قتل برسانم 🔸آن مرد به خانه دويد ريسمانى در گردن سگ كرده، كشان كشان بيرون آورد چون چشم آن سگ به رسول الله صلى الله عليه و آله افتاد به قدرت الهى به زبان آمد و گفت: السلام عليك يا رسول الله، چه چيز شما را به اينجا آورده و سبب قتل من چيست؟ 💠 حضرت فرمودند: ديروز فلانى را، امروز فلانى را جامه دريده، پاهاى ايشان را مجروح نموده اي و از نماز محروم ساخته اي. 🔸آن سگ به زبان فصيح گفت: يا رسول الله! مرا كار به نيست! و اين اشخاص از جمله منافقان و دشمنان علیه السلام هستند چون به خانه خود مى روند پسر عموی تو را ناسزا مى گويند و سَبّ مى كنند و اگر آنها چنين نبودند معترض نمى شدم لكن آنها را به قدر امكان ايذا مى كنم. 💠 چون صلى الله عليه و آله اين كلمات را از آن حيوان شنيدند به صاحب سگ سفارش نمودند با او با محبت رفتار نمايد. 🔸 حضرت حركت كردند و خواستند كه برگردند آن مرد به دست و پاى حضرت افتاد و گفت: يا رسول الله سگ من شهادت به رسالت تو داده باشد من كمتر از سگ باشم كه به شما نياورم! يا رسول خدا دست مبارك را به من بدهيد تا مسلمان شوم. 🔸دست حضرت را گرفت و شهادتين را به زبان جارى كرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و و جميع آنهايى كه در خانه بودند همگى مسلمان شدند. 📚 حديقه الشيعه (مقدس اردبیلی) ص ۴۰۶ (انتشارات دلشاد) ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️آیا بدتر از هم کسی هست؟؟👇👇 🔻گفتگوی علیه السلام با لعین🔻 🔹مرحوم شيخ مفيد در كتاب «اختصاص» از عليه السلام و آن حضرت از صلوات اللَّه عليه نقل كرده اند كه فرمودند: 🔹روزى به منطقه پُشت رفتم و به همراه من بود، به او گفتم: آيا آنچه من مى بينم تو نيز مى بينى؟ 🔸قنبر عرض كرد: خداوند براى شما روشن و آشكار نموده آنچه را كه چشمان ما نسبت به آنها نابينا است، 🔹بعد رو به اصحاب كردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آيا شما مى بينيد آنچه را من مشاهده مى كنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض كردند. 🔹آنگاه گفتم: بحقّ آن كسى كه دانه را شكافت و بشر را آفريد هر آينه او را مى بينيد همان طور كه من مى بينم و كلام او را مى شنويد همان طور كه من مى شنوم، 🔹خيلى نگذشت كه يكباره پيرمردى ظاهر گشت كه سرى بزرگ و قدّ طويلى داشت و دو چشم او به طول بود.(شیطان) 🔸عرض كرد: سلام و درود بر شما اى اميرمؤمنان، و رحمت خدا و بركات او شامل حال شما باشد. 🔹به او گفتم: اى لعين از كجا آمدى؟ عرض كرد: از طرف مردم آمده ام. گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ عرض كرد: به طرف مردم مى روم. 🔹گفتم: تو بد پيرمردى هستى. 🔸عرض كرد: چرا چنين مى گوئى اى امير مؤمنان؟ بخدا قسم حديثى براى شما بگويم كه بين من و خدا صورت گرفته و ثالثى در بين نبوده است. 🔹گفتم: اى لعين، حديث را تو از خداوند نقل مى كنى و نفر سوّمى در بين نبوده است؟ 🔸عرض كرد: بلى. هنگامى كه به خاطر نافرمانى و سرپيچى از دستور الهى به آسمان چهارم سقوط كردم، عرض كردم: اى خداى من و اى سرور من؛ خيال نمى كنم بدبخت تر از من كسى را آفريده باشى؟ 🔸خداوند تبارك و تعالى پيغام داد كه بدبخت تر از تو آفريده ام، اگر مى خواهى او را ببينى نزد مالك كه فرشته مأمور است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: به من نشان بده كسى را كه از من بيچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود ميان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائى برداشت، آتش سياه رنگى از آن خارج شد و بحدّى شعله كشيد كه گمان كردم من و مالك را بلعيد. مالك به آتش دستور داد كه آرام بگير و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشى شعله كشيد كه سياه تر وسوزنده تر از اوّلى بود، به آن هم دستور داد كه خاموش باش و آن خاموش گرديد، و طبقات را يكى بعد از ديگرى پائين رفتيم تا به طبقه هفتم رسيديم و هر طبقه اى آتش آن شديدتر از قبلى بود، 🔸سرپوش طبقه هفتم را كه برداشت آتشى خارج شد كه گمان كردم من و مالك و هرچه را كه خدا آفريده از بين برد، دستهايم را روى چشمانم گذاشتم و گفتم: اى مالك ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش مى شود. گفت: تو تا آن وقت معلومى كه خدا مهلت داده است از بين نخواهى رفت، آنگاه مالك به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گرديد، 🔸در آنجا دو نفر راديدم كه زنجيرهاى آتشين در گردن آنها است و با آن به بالا آويزان شده اند. به مالك گفتم: اين دو نفر كيستند؟ 🔸گفت: قبلاً بر ساق عرش مگر نخواندى، آنجا چه چيزى نوشته شده بود؟ و من هزارسال قبل از آنكه خداوند دنيا را بيافريند بر ساق عرش خوانده بودم كه نوشته شده بود: «لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أيّدته ونصرته بعليّ». «خدائى جز خداى يكتا نيست، فرستاده خداست، او را به سبب كمك و يارى نمودم». 🔸مالك گفت: اين از ايشان هستند. 📚 الإختصاص ص ۱۰۸ (چاپ دارالمفید، بیروت) sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️ملاقات ابلیس ملعون با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام _ شراکت شیطان در مال و نطفه دشمنان حضرت...👇 🔸 شيخ صدوق در كتاب «امالى» از سلمان فارسى نقل كرده است: 🔻 ملعون عبورش به چند نفر افتاد كه به عليه السلام دشنام مى دادند، در مقابل آنها ايستاد، 🔺سوال كردند كيست كه پيش روى ما ايستاده است؟ 🔻(ابلیس) گفت: من ابو مُرّه ام (کنیه شیطان)، 🔺گفتند: سخنان ما را شنيدى؟ 🔻 گفت: بدا به حال شما مولاى خود عليه السلام را ناسزا مى گوئيد؟ 🔺گفتند: از كجا دانستى كه او ما است؟ 🔻گفت: از كلام پيغمبرتان كه فرمود: 🔸«من كنت مولاه فعليّ مولاه، اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله.» 🔸هر كس من مولاى او هستم پس از من على عليه مولاى او است، خدايا آن كس كه على را دوست دارد دوست بدار، و با دشمن او دشمن باش. 🔺سپس به او گفتند: آيا تو از مواليان و آن حضرت هستى؟ 🔻گفت: من ولايتش را ندارم و از شيعيان او نيستم ولى او را دوست دارم، و هر كس با او دشمنى كند من در مال و فرزندش با او شركت دارم. 🔺به او گفتند: آيا حديثى درباره عليه السلام نمى گوئى؟ 🔻گفت: اى گروه عهدشكنان و ظالمان و خارج شدگان از دين ؛ گوش كنيد تا برايتان بگويم: 🔻خدا را در ميان طايفه دوازده هزار سال عبادت كردم، و وقتى آنها به هلاكت رسيدند از تنهائى خود به خداوند شكايت كردم مرا به آسمان دنيا بردند، در آنجا هم دوازده هزار سال در جمع فرشتگان خدا را پرستش كردم، و در حالى كه به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بوديم ناگهان نورى كه تشعشع و درخشندگى آن زياد بود از مقابل ما گذشت، فرشتگان همگى براى آن نور سجده كردند و گفتند: 🔻«سبّوح قدّوس» پاك و منزّه است خداوند، اين نور فرشته اى مقرّب يا پيغمبرى مرسل است. 🔸ندائى آمد: اين طينت و سرشت علىّ بن ابى طالب صلوات الله عليه است. 📚 امالى صدوق ص ۴۲۷ ح ۶ مجلس ۵۵، بحار الأنوار ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱ @fazaael110