eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
514 دنبال‌کننده
503 عکس
99 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️ماجرایی عجیب در روز فتح ....👇 💠 در روز فتح خيبر وقتى صفيّه دختر حيى بن اخطب كه از نيكوئى چهره و جمال سرآمد زنان عصرش بود خدمت صلى الله عليه و آله شرفياب شد، حضرت در چهره او جراحتى را مشاهده نمود، به او فرمودند: 🔸تو كه دختر پادشاهان هستى، اين جراحت چرا بر صورت تو وارد شده است؟ 🔹عرض كرد: هنگامى كه عليه السلام وارد قلعه شد در را تكانى داد كه تمام قلعه تكان خورد و آنچه روى آن بود فرو ريخت، و تختى كه من روى آن بودم لرزيد و با صورت به زمين افتادم، در آن حال صورتم با گوشه تخت اصابت كرد و مجروح شد. 🔸رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: «يا صفيّة إنّ عليّاً عظيم عنداللَّه، وإنّه لمّا هزّ الباب اهتزّ الحصن، واهتزّت السماوات السبع والأرضون السبع، واهتزّ عرش الرحمان غضباً لعليّ عليه السلام» 🔸اى صفيّه ؛ على نزد خدا بلند مرتبه است و شأن و مقامش والاست، و وقتى در را تكان داد نه تنها قلعه تكان خورد بلكه همه آسمان‌ها و زمين هاى هفت گانه و الهى به خاطر على عليه السلام از روى غضب لرزيدند. 💠 بعد از آن قضيّه، شخصی از آن حضرت سئوال كرد و گفت: آن درى كه كندن آن ممكن نبود از جاى درآوردى در حالى كه سه روز گرسنه بودى، آيا به نيروى بشرى چنين كارى كردى!!؟؟ 💠 علیه السلام فرمود: 🔸ما قلعتها بقوّة بشريّة، ولكن قلعتها بقوّة إلهيّة و نفس بلقاء ربّها مطمئنّة رضيّة. 🔹آن را به نيروى بشرى از زمين نكندم بلكه به نيروى الهى بود و به قوّت نفس مطمئنّه اى بود كه به لقاء و ديدار پروردگارش اطمنيان دارد و از او خشنود است. 📚 بحار الأنوار: ج ۲۱ ص ۴۰ ح ۳۷ ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ @fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️دوستدار علیه السلام همنشین انبیا است و دشمن ایشان یهودی است...👇 🔸 عليه السلام نقل فرموده اند: كه صلى الله عليه و آله به عليه السلام فرمودند: 🔹«من أحبّك كان مع النبيّين في درجاتهم يوم القيامة، و من مات و هو يُبْغِضك فلايبالي مات يهوديّاً أو نصرانيّاً» 🔸كسى كه تو را دوست داشته باشد روز با پيامبران محشور مى شود و در درجات آنها قرار مى گيرد، و كسى كه با دشمنى تو از دنيا رود، باكى نيست بميرد و يا از دنيا رود. 📚 عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج ۲ ، ص ۵۸ ، ح ۲۱۶ ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ @fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️دوستدار علیه السلام همنشین انبیا است و دشمن ایشان یهودی است...👇 🔸 عليه السلام نقل فرموده اند: كه صلى الله عليه و آله به عليه السلام فرمودند: 🔹«من أحبّك كان مع النبيّين في درجاتهم يوم القيامة، و من مات و هو يُبْغِضك فلايبالي مات يهوديّاً أو نصرانيّاً» 🔸كسى كه تو را دوست داشته باشد روز با پيامبران محشور مى شود و در درجات آنها قرار مى گيرد، و كسى كه با دشمنى تو از دنيا رود، باكى نيست بميرد و يا از دنيا رود. 📚 عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج ۲ ، ص ۵۸ ، ح ۲۱۶ ╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮ sapp.ir/fazaael110 eitaa.com/fazaael110 ╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ» ▫️ماجرایی عجیب در روز فتح ....👇 💠 در روز فتح خيبر وقتى صفيّه دختر حيى بن اخطب كه از نيكوئى چهره و جمال سرآمد زنان عصرش بود خدمت صلى الله عليه و آله شرفياب شد، حضرت در چهره او جراحتى را مشاهده نمود، به او فرمودند: 🔸تو كه دختر پادشاهان هستى، اين جراحت چرا بر صورت تو وارد شده است؟ 🔹عرض كرد: هنگامى كه عليه السلام وارد قلعه شد در را تكانى داد كه تمام قلعه تكان خورد و آنچه روى آن بود فرو ريخت، و تختى كه من روى آن بودم لرزيد و با صورت به زمين افتادم، در آن حال صورتم با گوشه تخت اصابت كرد و مجروح شد. 🔸رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود: «يا صفيّة إنّ عليّاً عظيم عنداللَّه، وإنّه لمّا هزّ الباب اهتزّ الحصن، واهتزّت السماوات السبع والأرضون السبع، واهتزّ عرش الرحمان غضباً لعليّ عليه السلام» 🔸اى صفيّه ؛ على نزد خدا بلند مرتبه است و شأن و مقامش والاست، و وقتى در را تكان داد نه تنها قلعه تكان خورد بلكه همه آسمان‌ها و زمين هاى هفت گانه و الهى به خاطر على عليه السلام از روى غضب لرزيدند. 💠 بعد از آن قضيّه، شخصی از آن حضرت سئوال كرد و گفت: آن درى كه كندن آن ممكن نبود از جاى درآوردى در حالى كه سه روز گرسنه بودى، آيا به نيروى بشرى چنين كارى كردى!!؟؟ 💠 علیه السلام فرمود: 🔸ما قلعتها بقوّة بشريّة، ولكن قلعتها بقوّة إلهيّة و نفس بلقاء ربّها مطمئنّة رضيّة. 🔹آن را به نيروى بشرى از زمين نكندم بلكه به نيروى الهى بود و به قوّت نفس مطمئنّه اى بود كه به لقاء و ديدار پروردگارش اطمنيان دارد و از او خشنود است. 📚 بحار الأنوار: ج ۲۱ ص ۴۰ ح ۳۷ 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔺 وای به حال دشمن علیه‌السلام... ✨ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: ✨ یَا عَلِیُّ لَا تُبَالِ بِمَنْ مَاتَ وَ هُوَ مُبْغِضٌ لَکَ فَمَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِکَ مَاتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً ✨ جان!، بابت کسی که بر دشمنی با تو می‌میرد ناراحت مباش زیرا هرکس بر دشمنی با تو بمیرد، یا مرده است. 🔹 راوی می‌گوید با جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بودیم، پس عرض کردند: یا رسول الله، ما شما را بیشتر از فرزندانمان و خودمان دوست می‌داریم. 🔹سپس علی علیه السّلام وارد شد، پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: یا أباالحسن، نزد من بیا، لَقَدْ کَذَبَ الَّذِی یَزْعُمُ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُکَ کسی که مدّعی شود مرا دوست می‌دارد ولی از تو نفرت دارد، دروغگوست! 🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: 🔸إِنَّ الله خَلَقَ خَلْقاً لَا هُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ لَا مِنَ الْإِنْسِ یَلْعَنُونَ مُبْغِضَ عَلِیٍّ علیه السلام ❓قِیلَ یَا رَسُولَ الله مَنْ هُمْ؟ 🔸قَالَ الْقَنَابِرُ، یُنَادُونَ فِی السَّحَرِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْجَارِ أَلَا لَعْنَةُ الله عَلَی مُبْغِضِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِب 🔸خداوند مخلوقاتی آفریده نه از جنیان هستند و نه از آدمیان که دشمنان علی علیه السّلام را می‌فرستند. ❓عرض شد: یا رسول الله اینان کیانند؟ 🔸فرمودند: چکاوک‌هایی هستند که صبح‌ها بالای درختان ندا در می‌دهند: لعنت خدا بر دشمن علی بن أبی طالب باد! 📚 بحارالانوار ج۳۹ ص۲۵۰ به نقل از فضائل ابن شاذان 🆔 eitaa.com/fazaael110 🆔 sapp.ir/fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️درگیری علیه السلام با امتحان مردم... 🔸شيخ صدوق در كتاب «علل الشرايع» از جابر بن عبدالله انصاری نقل مى كند كه گفت: 🔸با عدّه اى در منا همراه صلى الله عليه وآله بوديم ناگهان شخصى توجّه ما را به خود جلب كرد، او گاهى مى نمود و گاهى مى كرد و مشغول ناله و تضرّع بود. 🔸عرض کردیم: اى رسول خدا ؛ چقدر زیبا نماز می‌خواند!! 🔹فرمودند: او همان است كه پدر شما را از بهشت بيرون نمود. ( یعنی ) 🔸پس عليه السلام بى‌باکانه به طرف او رفت و او را گرفته چنان تکان داد به طورى كه دنده هاى راست و چپش درهم فرو رفت و فرمود: ان شاءالله تو راخواهم كشت. 🔸او گفت: تا آن مهلتى كه به من داده است پايان نپذيرد و آن وقت معلوم نرسد اين كار را نمى توان كرد، و اصلا چرا مى خواهى مرا بكشى؟ به خدا قسم هیچ‌کس با تو دشمنى نمى كند مگر اينكه نطفه من قبل از نطفه پدرش وارد رحم مادر او شده است، و با تو در اموال و اولاد آنها مشارکت دارم، و اين فرمايش خداوند تبارك و تعالى است: «وَ شارِكْهم فِي الأمْوالِ وَالأوْلاد». (اسراء ، ۶۴ _ و با آنان در اموال و اولاد مشارکت کن) 🔹پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: «صَدَقَ یَا عَلِیُّ لَا یُبْغِضُکَ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا سِفَاحِیٌّ وَ لَا مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَّا یَهُودِیٌّ وَ لَا مِنَ الْعَرَبِ إِلَّا دَعِیٌّ وَ لَا مِنْ سَائِرِ النَّاسِ إِلَّا شَقِیٌّ وَ لَا مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا سَلَقْلَقِیَّةٌ وَ هِیَ الَّتِی تَحِیضُ مِنْ دُبُرِهَا» 🔹 جان! راست می‌گوید! ؛ از با تو دشمنى نمى كند مگر كسى كه زنازاده باشد و از مگر كسى كه بوده است، و از طايفه مگر كسى كه نسب او صحيح نيست، و از مردمان ديگر مگر کسی كه گمراه و شقی است، و از زنان مگر كسى كه از پشت شود. 🔸بعد آن حضرت سر را به آرامى به طرف سينه مباركش پائين آورد و مدّتى سكوت كرد، سپس سر را بلند كرده 🔹و فرمودند: «مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ اعْرِضُوا أَوْلَادَکُمْ عَلَی مَحَبَّةِ عَلِیٍّ» 🔹اى مردم ؛ به فرزندان خود عليه السلام را عرضه بداريد. 🔸جابر بن عبداللَّه گويد: ما دوستى عليه السلام را بر فرزندان خود عرضه مى كرديم، هر كدام از آنها على عليه السلام را داشت مى فهميديم كه فرزند خود ما است، و آنكه آن حضرت را دوست نداشت به خود نسبتش نمى داديم. 📚 علل الشرايع: ج ۱ ، ص ۱۴۲ ، ح ۷ بحار الأنوار: ج ۲۷ ، ص ۱۵۱ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 ماجرای جوان یهودی و گنجی که پدرش پنهان کرده بود... 💠 عليه السّلام از پدران معصومش علیهم السلام نقل مى كنند كه: جوانى پيش آمد و گفت: السّلام عليك يا ابابكر! مردم به او هجوم آوردند و گفتند: چرا او را خليفه نخواندى؟! 💠 اولی گفت: چه مى خواهى؟ گفت: پدرم بر دين مرده و اموال زيادى بجا گذاشته ولى ما جاى آنها را نمى دانيم. اگر جاى آن اموال را بگويى، به دست تو مسلمان مى شوم و غلامت مى گردم. و يك سوّم مالم را به تو مى دهم و يك سوّم آن را به مهاجر و انصار مى بخشم و يك سوّم ديگر را خودم بر مى دارم. 💠 اولی گفت: اى خبيث! جز خدا، هيچ كس از غيب خبر ندارد. و برخاست و رفت. 💠 يهودى پيش دومی رفت و بر او سلام كرد و گفت: پيش ابوبكر رفتم و از او چيزى را سؤال كردم ولى مأيوس برگشتم، و اكنون از تو مى پرسم. و جريان را گفت. دومی نيز گفت: غير از خدا كسى غيب را نمى داند. 💠 عاقبت، جوان يهودى در مسجد پيش عليه السّلام رفت و گفت: السّلام عليك يا ! طورى گفت كه نيز شنيدند. مردم او را زدند و گفتند: اى خبيث! چرا بر على، همچون ابوبكر سلام نمى كنى، مگر نمى دانى كه ابوبكر خليفه است. 💠 يهودى گفت: به خدا سوگند از طرف خود اين گونه نگفتم، بلكه در تورات اسم او را اين گونه ديدم. 💠 حضرت فرمودند: چه مى خواهى. جوان گفت: پدرم بر دين يهود مرد و اموال زيادى را باقى گذاشت ولى جاى آن را به ما نگفت. اگر آنها را بيرون بياورى به دست تو ايمان مى آورم. 💠 حضرت فرمودند: به آنچه مى گويى پايبند هستى؟ جوان گفت: بلى، خدا و ملائكه و تمام حاضران را شاهد مى گيرم. 💠 حضرت برگ سفيدى خواستند و چيزى در آن نوشتند. سپس فرمودند: آيا مى توانى بنويسى؟ جوان يهودى گفت: بلى. 💠 فرمودند: لوحه هايى را با خودت بردار و به طرف برو، وقتى آنجا رسيدى صحراى را بپرس. وقتى كه آنجا رفتى، هنگام غروب خورشيد، بنشين. كلاغهايى مى آيند كه منقارشان سياه و سر و صدا مى كنند و دنبال آب مى روند. 💠 وقتى كه آنها را ديدى اسم پدرت را ببر و بگو: اى فلانى! من فرستاده صلّى الله عليه و آله هستم، با من سخن بگو! پدرت جوابت را مى دهد از گنجينه‌ها سؤال كن، جايش را مى گويد. و هر چه گفت بنويس. وقتى كه به خيبر برگشتى، هر آنچه در آنها نوشته اى عمل كن. 💠 يهودى رفت تا اينكه به يمن رسيد و در جايى كه على عليه السّلام فرموده بودند، نشست و كلاغهاى سياهى آمدند و صدا كردند. جوان يهودى اسم پدرش را برد. 💠 پدرش جواب داد و گفت: واى بر تو چه چيزى تو را به اينجا آورده؟ چون اينجا يكى از جاهاى اهل است. پسرش گفت: آمدم جاى گنجها را از تو بپرسم كه كجا مخفى كرده اى. گفت: در فلان باغ در فلان مكان در فلان ديوار. جوان همه را نوشت. 💠 آنگاه پدرش گفت: واى بر تو! از محمّد صلّى اللَّه عليه و آله پيروى كن. كلاغها برگشتند. و جوان يهودى به سوى خيبر روانه شد و غلامان و نوكران و شتر و جوالها را برداشت و دنبال آنچه نوشته بود رفت. و گنجهايى در ظرفهاى نقره و ظرفهاى طلا بيرون آوردند. سپس آنها را بر الاغی بار كردند و خدمت على عليه السّلام آوردند. 💠 جوان شهادتين را گفت و مسلمان شد و گفت: براستى كه تو وصى محمّد صلّى الله عليه و آله هستى و به حق هستى چنانچه اين گونه ناميده شده اى. اين كاروان و درهمها و دينارها را در جايى كه خدا به تو دستور داده مصرف كن. 💠 مردم جمع شدند و گفتند: اين را چگونه دانستى؟ حضرت فرمودند: از صلّى الله عليه و آله شنيده ام. اگر مى خواهيد بالاتر از اين را نيز به شما خبر دهم گفتند: بلى. فرمودند: روزى با رسول خدا صلّى الله عليه و آله زير يک سقف نشسته بوديم، و من شصت و شش جاى پا شمردم كه همه آنها مال ملائكه بودند و تمام جاى پاى آنها را مى شناختم و اسم و خصوصيات و زبان يك- يك آنها را هم دانستم. 📚 بحارالانوار ج ۴۱ ص ۱۹۶ ح ۹ @fazaael110