eitaa logo
دیوان فضل
276 دنبال‌کننده
331 عکس
257 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام
رحلت حضرت معصومه س توسط ذاکر وشاعراهل بیت - استاد فضل الهی 4ابان 402مسجد14معصوم ع.mp3
13.82M
🔊فایل صوتی 🏴مراسم رحلت حضرت 🌹فاطمه معصومه (س)🌹 پنج شنبه ۳آبان ۱۴۰۲ در مسجد ۱۴معصوم🏴 (سلام الله علیها) توسط ذاکراهل بیت اقای محمد اسماعیل فضل الهی 🌷🕌🌷 https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی
از زندگیِ بی تو بیزاریم آقا دیگر بیا، خیلی گرفتاریم آقا غیر از ظهورِ تو نخواهیم از خداوند شب تا سحرهایی که بیداریم، آقا با دلبری غیر از تو که کاری نداریم در سینه تا مهرِ تو را داریم آقا با دیده‌هایی که به‌جز تو هرچه دیده! روی تو را مُشتاقِ دیداریم آقا! پیشِ طبیبِ دیگری جُز تو نرفتیم حالا که اُفتادیم و بیماریم آقا پُر مُدِّعا هستیم، اما هیچ و پوچیم از تو تُهی، از خویش سَرشاریم آقا! ما وصله‌ی ناجورِ دربارِ تو هستیم دَر چشم‌های خیسِ تو، خاریم آقا تنها زِ چشمِ مهربانت بَر می‌آید بخشیدنِ ما که گُنهکاریم آقا * * اِمسال هم، کرب‌وبلا روزیِ ما نیست اِمسال هم، عُقده به دِل داریم آقا ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها مربع ترکیب _ مرثیه ********* رنج سفر دیدی، برادر را ندیدی خیلی برای دلبرت زحمت کشیدی قصد خراسان داشتی و قم رسیدی زینب شدی و نورِ زهرا آفریدی یا فاطمه، چون فاطمه مظلومه ای تو معصومه ای ، معصومه ای، معصومه ای تو با ذکر شیرین تو بانو شور داریم با تو همیشه یک دلِ مسرور داریم اخت الرضا عشق تو را منظور داریم ای نور ، با نور تو بیتُ النّور داریم از بس که سر بگذاشتی بر شانه ی نور هر جا که تابیدی در آن شد خانه ی نور هفده شب اینجا با نگاهت گریه کردی در روضه های گاه گاهت گریه کردی هر شب به جای استراحت گریه کردی یافاطمه! در قم تو راحت گریه کردی اینجا کسی از ناله ات شاکی نگشته شکر خدا که چادرت خاکی نگشته با اینکه جسمی خسته و بیمار داری شکر خدا در قم فراوان یار داری در کوی غربت هم تو خدمتکار داری اینجا پرستارانِ خوش رفتار داری اما مدینه مادرت یاری ندارد در شهر خود هست و پرستاری ندارد در شهر ما ناموس حیدر در امان است عشق علی در قلب هر پیر و جوان است این خاک همواره دلش با آسمان است با دختر موسی بنِ جعفر مهربان است اخلاق ما با اهلِ کینه فرق دارد این شهر با شام و مدینه فرق دارد در ساوه پیش چشم تو جنجال کردند قلب تو را از غصه مالامال کردند اینجا ولی خوب از تو استقبال کردند با دسته های گل تو را خوشحال کردند مردان قم از محملِ تو دور بودند زن ها به حفظ حرمتت مامور بودند گرچه رضا جان تو بالای سرت نیست هر چند اهل خانه ات دور و برت نیست هر چند ای بانو کنارت دلبرت نیست نامحرمی هم در کنار بسترت نیست در شام زینب را سوی بازار بردند با دستِ بسته مجلس اغیار بردند **************** رضایزدی https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
4_5805228245683015331.mp3
6.05M
             🎤 حاج‌حسین سیب‌_سرخی ۱۴۰۱         ◾️ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام جنت پریشان مدینه در سکوتی مبهم و حُزن آور است، امشب گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب چنین می گفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا که یابن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم که بر طفلان بی مادر، دلم در آذر است، امشب به یک سو مجتبی در اشک و در یک سو حسین او نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب ز داغ بانوی محشر، تو ای خادم! مگو دیگر که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب محمود عرفانی «خادم»  بزم اشک و غم امشب به نخل آرزویم برگ پیداست در چهره زردم نشان مرگ پیداست امشب مرا در بستر خود واگذارید بیمار بیت وحی را تنها گذارید دوران هجرم رو به اتمام است امشب خورشید عمرم بر لب بام است امشب بیرون برید از خانه زینب را که حاشا مادر دهد جان و کند دختر تماشا گوئید مولا را که در مسجد نشیند تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند خجلت زده از اشک فرزندان خویشم اسما تو تنها وقت مردن باش پیشم پیش حسن از اشک ماتم رخ نشوئی جان حسینم با علی حرفی نگوئی چون روز آخر بود، کار خانه کردم گیسوی فرزندان خود را شانه کردم دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟ این آخرین راز و نیازم بود اسماء آخر نگاه خویش را سویم بیفکن می خوابم اینک پرده بر رویم بیفکن بنشین کناری ناله از دل در خفا زن بانوی خود را لحظه ای دیگر صدا زن دیدی اگر خامش به بستر خفته ام من راحت شدم، پیش پیمبر رفته ام من آیند جون اطفال معصومم به خانه پرسند از مادر خبر داری تو یا نه؟ دیدند اگر خاموش و بی تاب است مادر آهسته با آنها بگو خواب است مادر چون سوی حجره کودکانم رو نهادند یکباره روی جسم رنجورم فتادند مگذار ساعت ها تنم در بر بگیرند مگذار آنان هم کنار من بمیرند بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را کآرند بالینم امیرالمؤمنین را شب ها برایم بزم اشک و غم بگیرند در خانه آتش زده ماتم بگیرند از من بگو با زینب آزاده من برچیده مگذاری شود سجاده من من رفتم اما یادگاری زینب اینجاست تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست[1] حاج غلامرضا سازگار  کتاب عشق این پیام دردآور چون شنفت با دلی با حسرت و بی تاب گفت: ای به تو دلگرم، آه سرد من همزبان و همدل و همدرد من هستی من جان من جانان من این قدر بازی مکن با جان من ای چراغ من مگو از خامشی ورنه پیش از خود علی را می کُشی روبهان در مکر خود با شیر نر تیغ هاشان آخته، من بی سپر ای مسیحای علی اعجاز کن مشکلِ مشکل گشا را باز کن ای کتاب عشق من، بسته مشو همچو مَردم از علی خسته مشو رفتنت، خانه خرابم می کند ماندنت چون شمع آبم می کند ای علی را سرو باغ آرزو هرچه می گویی، حلالم کن مگو نه دلم را از فراقت چاک کن نه به دست خویش اشکم پاک کن ای به دردم، چشم بیمارت طبیب مانده مضطر، بخوان «امن یجیب» باز زهرا چشم خود را باز کرد راز دیگر با علی آغاز کرد کی پسر عم هرچه گویم گوش کن آتشم را از درون خاموش کن یا علی امروز گردیده چو شام عمر زهرای تو می گردد تمام من که بستم چشم از من دل بشوی شب تنم را زیر پیراهن بشوی شب مرا تشییع کن تا آن دو تن یک قدم نایند بر تشییع من گر به تشییع من آید قاتلم داغ محسن تازه گردد در دلم در دل شب دور از چشم همه کن نهان درخاک جسم فاطمه تا نشان ماند به جا از غربتم بی نشان باید بماند تربتم چون به دست خویش بارنج و تعب پیکرم را دفن کردی نیمه شب در کنار قبر پنهانم بمان تا صدایت بشنوم قرآن بخوان گرچه رفت از دست یار و یاورت فاطمه تنهاترین همسنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری می کند مثل زهرا خانه داری می کند شب که خاموشی و جانت برلب است چاه غم های تو قلب زینب است علی انسانی https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
31.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
817.7K
شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها:::باشعروصدای(محمد اسماعیل فضل الهی) https://eitaa.com/fazlll
742.5K
مجالس عزات مجال عشق عالمه برا. ...غمت حسین اگه بمیرمم کمه (باصدای:: محمد اسماعیل فضل الهی)
🔹ارث صالحین🔹 چه سال‌ها در انتظار ذوالفقار حیدری تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری چو قلعه‌ای چو قلّه‌ای که حتمی است فتح آن همیشه فکر و‌ ذکر ما، همیشه در برابری کبوتران صلح در هوای تو فدا شدند تو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری رواق توست سجده‌گاه خلوت پیمبران و از گلاب اشک‌های انبیا معطری تو دیده‌ای شکوه بی‌مثال مُلک عشق را ولی بر آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری چه منزلی! چه خانه‌ای! چه بیت عاشقانه‌ای! که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح می‌بری میان طعنه‌های خلق، جان‌پناه مریمی برای هجرتی عظیم، تکیه‌گاه هاجری نماز روی فرش تو عروج می‌کند به عرش بُراق شاهد است از تمام آسمان سری خدا به جبهۀ زمین نوشته‌: «ارث صالحین» تو از زبور قصه را شنیده‌ای و از بری تو حسن مطلعی چنین، تو حسن مقطعی چنان تو قبله‌گاه اولی، تویی که فتح آخری 📝 🌐 https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود... https://eitaa.com/fazlllدیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام 📝 #ا
1.4M
شعریازهرا::زبان حال عاشقان ولایت سروده(محمد اسماعیل فضل الهی) https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی