هدایت شده از اشعار آیینی امام هشت
#اشعار_ولادت_ها_و_اعیاد_اسلامی
#ولادت_امام_رضا_ع
شعر ولادت امام رضا (ع) -(دلم دوباره هواى تو را به سر دارد)
@emam8com
دلم دوباره هواى تو را به سر دارد
هواى گنبدتان را دمِ سحر دارد
دلم دوباره كنارِ تو گريه میخواهد
كه گريه بر در باب الجواد اثر دارد
كنار پنجره فولادِ تو كسى میگفت
كه قبل گفتن حاجت ، خودش خبر دارد
مگر چه میشود آقا كه زائرت باشم؟
كه طعم آب حرم مزهى دگر دارد...
-
بيا و دست مرا از كرامتت پُر كن...
بيا و اين بدِ رو سياه را حُر كن
-
مرا نگاه شما باز انتخابم كرد
گناه بودم و خاکِ حرم ثوابم كرد
نسيم صحن گوهرشاد بر رُخم خورد و
جنون عشق تو آقا مرا جوابم كرد
همينكه نام تو را گفتم اين دلم لرزيد
پياله بودم و نامِ شما شرابم كرد
به زير پاى تو بوده سرم خدا را شُكر
ببين كه گامِ تو آقا مرا گلابم كرد
-
كنار تو به خدا میتوان خدا را ديد
زِ سايهى حرمت ، مروه و صفا را ديد
-
به احترام تو نازم كه محترم هستى
امام مردم ايران ، يلِ كَرَم هستى
هميشه و همه جا فوقِ انتظارى تو
هميشه و همه جا سايهى سرم هستى
اگر كه صحن و سرايت نبود ، میمرديم
براى مردم اين خاك ، مغتنم هستى
دوباره روضه بخوان تا كه جان بگيرم من
تو سينه سوختهى صاحب عَلم هستى
-
قسم به كعبه كه عيناً خود مطافى تو
غريب آل على ، عين و شين و قافى تو
-
تمام حاجت من اينكه سائلت باشم
خدا كند بشود تا كه دعبلت باشم
"كبوترم نشدم تا كبوترت گردم"
كبوتر حرم و جلد منزلت باشم
كرامتت كه به دريا شده شبيه آقا
چه میشود كه كمى خاک ساحلت باشم؟
نشسته چشم ترم در مسير نيشابور
به اين اميد كه گردى به محملت باشم
-
دلم ميان همه زائران تو گم شد
مريد حضرت سلطان..امام هشتم شد
-
نسيم ماه محرم وزيده آقاجان
دوباره موقع گريه رسيده آقاجان
براى غصهى جدت چه كار بايد كرد؟
بگو بمير برايش...به ديده آقا جان
خدا كند بشود نوكرىِ اين نوكر
قبول مادر قامت خميده آقاجان
شما براى فرج لااقل دعايى كن
كه ياس حضرت زهرا تكيده آقا جان
-
ميان شعر شما حرف كربلا شد باز
نوشتن از تن ارباب و بوريا شد باز
-
زدن به سينه ز غم با من و نوا با تو
دوباره شور عزا با من و دعا با تو
نوشتن از حرم و داغ خيمهها با من
گريز روضهى كوچه به كربلا با تو
نوشتن از سر و دستى كه شد قلم با من
زدن به سينه و خواندن ز خيمهها با تو
زبان گرفتن و هق هق زِ عمق دل با من
نفس نفس زدن و گريه بى صدا با تو
-
خراب زير گلو و لب امامى تو
شكسته بال و پر آتش خيامى تو
-
تمام غصهى تو غصههاى عاشوراست
دليل گريهى تو ماجراى عاشوراست
به خاک حجره اگر سر گذاشتى آقا
فقط براى حسين و براى عاشوراست
بگو براى چه آخر به آب لب نزدى؟
يقين كه علت آن تشنههاى عاشوراست
مدافعان حرم را خودت دعا گو باش
كه اين صدا به خدا هم نواى عاشوراست
-
مرا به سمت حرم پَر بده...صدايم كن
اسيرِ خانهى خود كن..مرا رهايم كن
-
آرمان صائمى
شاعر: #آرمان_صائمی
این مطلب در سایت :
https://emam8.com/article/41476/
جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwQJPg3R9JasGXa5w
#مناجات_با_خدا
بازهم نيمه ى شب گريه و آه آوردم
به درِ خانه ى تو باز پناه آوردم
رو سياهم كه نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من كه فقط بار گناه آوردم
مهربانِ دل من...رد نكنم از در خويش
من پشيمان شده ام...روى سياه آوردم
اشك هاى منِ بيچاره سراب است ولى
دلخوش از اينكه به درگاه تو چاه آوردم
جان زهرا كمكم كن..آبرويم را بخر
به در خانه ى تو باز پناه آوردم
#آرمان_صائمى
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهدالرضا علیه السلام
🌷💐🌺🌴
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
ای سلام خدا به ما با تو
سرپرستیِ انبیا با تو
رزق هر روزه ی گدا با تو
درد ما را فقط دوا با تو
آمدی شد زمین پر از برکات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
هم نشین همیشه ی یزدان
خنده هایت لطافت باران
سینه ی توست معدن قرآن
در کلامت محبت و ایمان
-
مَثل نور توست در مشکات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
از نگاهت ستاره می ریزد
سیزده ماه پاره می ریزد
چون که مارا شراره می ریزد
از قنوت تو چاره می ریزد
-
منشا خیر منشا حسنات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
شب معراج را که یادت هست
عرشیان خدا همه سر مست
تا خدا رو به روی تو بنشست
تکه ای نورهم به تو پیوست
-
اول او را علی خطابش کرد
به وزیریت انتخابش کرد
-
چه وزیری..یگانه ی دوران
مثل خورشید بر فلک تابان
اسدالله غالب است..ای جان
هر دو عالم ز کار او حیران
-
کام او را پر از عسل کرده
مرتضی را خدا بغل کرده
-
نطق هایش همیشه ناطق بود
در نگاهش پر از شقایق بود
آن کسی که همیشه عاشق بود
در حقیقت امامِ صادق بود
-
مستِ مستیم ما ز الحانش
جان عالم فدای ایمانش
-
کودکان را سلام می فرمود
پیش پاشان قیام می فرمود
بهشان احترام می فرمود
خوبی اش را تمام می فرمود
-
به سلامی همه گرفتارش
همه مدیون لطف بسیارش-
-
https://eitaa.com/fazlll
ازاین جا فقط مناسب روضه
نه شبهای میلاد
مجلس روضه را به پا می کرد
عقده از دل به گریه وا می کرد
گریه بر دشت کربلا می کرد
یاد ارباب و بوریا می کرد
-
تن ارباب نامرتب شد
چه حسینی نصیب زینب شد
-
تا که دیدند حسین تنها شد
بین خولی و شمر دعوا شد
سر پیراهنش که بلوا شد
بهر غارت کسی مهیا شد
-
مادرش آمده به گودالش
آه از حال و روز بد حالش
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=====================
امان از دل زینب
صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو
طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو
به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو
به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو
علم را بر زمین کوبید ساقی اینچنین باشد
که تا محشر فقط حیدر امیرالمومنین باشد
جوانان بنی هاشم به گرد محمل زینب
به هیبت مثل حیدر از همان آب و گل زینب
همه هستند تا که غم نیاید بر دل زینب
صدا آمد که جان ما چه دارد قابل زینب؟
دل ارباب ما قرص است با مردان و شیرانش
وزیر شاه ساقی و بنی هاشم به فرمانش
عجب حالی عجب شوری عجب دریای زیبایی
عجب آرامشی دارد..رباب و صوت لالایی
پر از گل گشته این صحرا،چه گل هایی چه گل هایی
جوانانی علی صولت و خانم های زهرایی
تمام دشت حیران حسین و کاروان او
فدای کاروان او فدای خاندان او
به زینب دست بسته...حالِ آواره نمی آید
به زینب حالت اندوه و بیچاره نمی آید
کبودی داشتن بر جسم و رخساره نمی آید
به این خانم که اصلا معجر پاره نمی آید
محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد
ز کوه صبر او حتی نشان درد برخیزد
الهی چشم نامحرم نیوفتد بر حجاب او
حجابش جای خود اصلا نیوفتد بر نقاب او
کسی هرگز نخواهد دید چشمان پر آب او
نخواهد دید هرگز ناله ی بس کن رباب او
قسم خورده که تا اخر کنار یار می ماند
کما اینکه تمام ماجرا را خوب می داند
حسینش را تن عریان به روی خاک خواهد دید
علی اکبرش را با تنی صدچاک خواهد دید
به پای دختری خار و خس و خاشاک خواهد دید
ربابش را فقط افسرده و غم ناک خواهد دید
ولیکن دم نخواهد زد چرا که استوار است او
شبیه رافت مولا شبیه ذوالفقار است او
میان خیمه ها باید ببیند غارت معجر
بماند بی پناه و بی کس و بی یار وبی یاور
حسینش را ببیند بر زمین اما بدون سر
خدا صبرش دهد وقتی که بیند نیزه ی اصغر
به دوشش می کشد این بار را خانم به تنهایی
نمی بیند ولی چشمش به غیر از اوج زیبایی
#آرمان_صائمی
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
رسید قافله در کربلا و ثارالله
به ماه طایفه اش رو نمود:بسم الله
بزن به خاک علم را که کربلا اینجاست
بگو به خواهرمان که قرار ما اینجاست
نگاه کن به حرم..با تو عالمی دارند
تو پیششان که بمانی،مگر غمی دارند؟
رقیه پیش تو دلخوش ترینِ دوران است
به روی دوش تو بر مسند سلیمان است
علم به دست تو تا هست،ساقی لشکر
سکینه را چه خیالی ز غارت معجر؟
رباب خیره به دریا و حال شیدایی
تمام دشت شده مات صوت لالایی
بنفسی انت عزیزم..تو تکیه گاه منی
به روز بی کسی ام ملجاء و پناه منی
ته مسیر همینجا و این بیابان است
و ظهر روز دهم روز عید قربان است
علیِ اکبر من روی خاک می افتد
به برگ های تنش جای چاک می افتد
امانت حسنم می شود چو گل پرپر
دوباره زنده شود روضه ی در و مادر
گلوی طفل مرا،تیر می شود همدم
چگونه بعد علی تا به خیمه برگردم؟
کنار علقمه خون می شود به پا عباس
و دست های تو از تن شود جدا عباس
تو بر زمین که فتادی،حرم به هم ریزد
کنار پیکر تو مادرم به هم ریزد
تو نیستی که ببینی چقدر بدحالم
تو نیستی که ببینی اسیر گودالم
#آرمان_صائمی
#حضرت_رقیه_شهادت
رسید روضه ی سوم..رقیه جا مانده
صدا رسیده ببین زجر!او کجا مانده؟
خدا بخیر کند…زیر دست و پا مانده
هنوز قسمت غمگین ماجرا مانده…
ز روی ناقه فتاده ز درد لرزیده
گرسنه بوده و بر خاک سرد خوابیده
به روی دامن زهرا،سرِ پر از دردش
به سنگ و خار مغیلان تنِ ورم کردش
خدا عذاب کند زجر و نسل نامردش
لگد به پهلوی او زد…به زور آوردش
رقیه را پی مرکب دوان دوان آورد
به صورتش زد و اورا کشان کشان آورد
کلافه گشته ز درد و ز سوز آبله ها
ز جای کعب نی و زخم و ردّ سلسله ها
دلش گرفته از این انتظار و فاصله ها
از این که مسخره اش می کنند حرمله ها
چقدر بغض فرو خورده در گلو دارد
نگاه خویش فقط بر سر عمو دارد
مخدرات خدا را چکار با اغیار؟
معطلی و نگاه حرام در انظار
کجای قصه این شعر می شود دشوار؟
کنار شمر و سنان می روند در بازار
سر بریده ی ارباب ما پریشان است
برای غربت ناموس خویش گریان است
برای اینکه دوباره به او غضب نکند
و روزگار حرم را به رنگ شب نکند
به ضرب کعب نی و تازیانه تب نکند
خدا کند که ز شمر آب را طلب نکند
برای زخمِ دگر جا نمانده بر بدنش
چکیده خون و سر و صورتش به پیرهنش
به گریه با همه ی شهر شام جنگیده
به روی خاک نمور خرابه خوابیده
تمام راه کتک خورده یا که غم دیده
هزار مرتبه مرده ز بس که ترسیده
برای غصه ی او داد از جگر بزنید
گهی به صورت و گاهی به روی سر بزنید
#آرمان_صائمی
#طفلان_حضرت_زینب
-
مرا قابل نمی دانی و یا اولاد خواهر را؟
قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟
نگاهی کن تو قد و قامت این دو دلاور را
به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را
-
به رگ هاشان فقط خون علی می جوشد از غیرت
علی هیبت علی شوکت علی سیرت علی صولت
-
به زینب نه نگو جان یل ام البنین..باشد؟
خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد
خجل از روی لیلا و رباب و آن و این باشد
نبینم پیش خواهر چشم هایت بر زمین باشد
-
چه فرقی می کند بی تو برایم زندگی اصلا؟
نباشی تو برادرجان چه کاری بهتر از مردن؟
-
برادر جان ز عمق دل برایت آه آوردم
چرا که تحفه ای ناچیز بهر شاه آوردم
دوتا گلدسته آوردم دو پاره ماه آوردم
تو اوج قله ای و من به دوشم کاه آوردم
-
فقط نه بچه های من سر زینب فدای تو
خودم هم میروم میدان فدایی شم به پای تو
-
به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من
تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم من
به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم من
مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من
-
نمرده خواهرت اشک غریبی تورا بیند
ببیند بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟
-
مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را
میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را..
به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را
تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را
-
نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را
مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را
#آرمان_صائمی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#غزال
خیمه غوغا شده است
مادری منتظر حضرت دریا شده است
غرق آه است حرم
نامه ی رفتنِ تا علقمه امضا شده است
با همان بغض گلو
کودکان را فقط او محو تماشا شده است
بوسه بر دست حسین
زده و مشک به دوش عازم صحرا شده است
به دل لشکر زد
همه گفتند علی در وسط معرکه پیدا شده است
به لب آب رسید
آب از ذوق به پیش قدمش پا شده است
اشک او ریخت به آب
تازه انگار غم اکبر لیلا شده است
مشک را پر کرده
بهر رفتن به حرم نیز مهیا شده است
در دل نخلستان
بین لشکر چِقَدر بی کس و تنها شده است
حرمله دید از دور
چشم هایش چقَدر خوب هویدا شده است
چله را کرد رها
به نظر تیر عدو تا پر خود جا شده است
خوودش افتاده ز سر
بر سر غارت او علقمه دعوا شده است
سرو رعنا بود و
چند برگ از بدنش چیده و منها شده است
تن او در هم شد
ساقی خوش قد و بالا چه معما شده است
آمد از خیمه حسین
غربت و بی کسی انگار که معنا شده است
چه به روزش آمد؟
چه مگر دید که در دم کمرش تا شده است؟
با همین چشم کبود
چِقَدَر آینه ی حضرت زهرا شده است
گفت ارباب ببین
روی دشمن به روی خیمه ی ما وا شده است
خیز از جا برویم
که حرم قتله گه زینب کبری شده است
یا اخا زود بیا
آخرین ناله ی روی لب سقا شده است
تو علمدار منی؟
بدنت در نظرم مثل معما شده است
#آرمان_صائمی