eitaa logo
دیوان فضل
276 دنبال‌کننده
331 عکس
255 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ این قدر بر دلم شرر نزنید داغ جانسوز بر جگر نزنید @hosenih سر بریدید از تن سروم باز بر ساقه اش تبر نزنید عمه ام آمده، عقب بروید به سر و صورتش سپر نزنید پدرم گیر کرده در گودال به تنش تیر این قدر نزنید نیزه در پیکرش فرو نکنید به تنش زخمِ بیشتر نزنید @hosenih مادرش هم به قتلگاه آمد آه... ای قوم خیره سر ... نزنید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چشم نیاز دوختم به راه صاحب‌الزمان امید بسته‌ام به یک نگاه صاحب‌الزمان امید بسته‌ام ولی چقدر پُر توقع‌ام چشم گناهکار و روی ماه صاحب‌الزمان @hosenih کویر شد اگر دل از شب سیاه کاری ام صبح در آن جوانه زد گیاه صاحب‌الزمان دین ضعیف من در این طبیعت پر از گناه غزال خسته ای‌ست در پناه صاحب‌الزمان آه که آه می کشد هنوز سینه ی زمین بعد هزار و چند سال از آه صاحب‌الزمان @hosenih هنوز بعد کربلا منظره ی وداع را مدام درک می کند نگاه صاحب‌الزمان عمه صاحب‌الزمان به دست خویش دوخته رخت عزای خاکی و سیاه صاحب‌الزمان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران به روی دوش خودت بیرق کرم داری @hosenih امامزاده ی موسی بن جعفری اما برای فاطمه در شهر قم حرم داری برای بخشش هر چه گناه، ای بانو به روی نامه ی اعمال ما قلم داری تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم به عشق گنبد سلطان خود علم داری به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست برای روضه ی زینب همیشه غم داری @hosenih نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم چه قدر دور و برت چشم محترم داری شراب بود و کباب و رباب هم بود یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عزیزم این دم آخر مرا عذاب نده گُل امید علی را به دست آب نده سلام های مرا شهر بی‌جواب گذاشت تو هم سلام مرا خواستی جواب نده @hosenih مرا به غربت خود واگذار کن اما به بچه‌های خود این قدر اضطراب نده شکسته بال‌و‌پرت را برای دلخوشی‌ام درون لانه‌ی آتش گرفته تاب نده خسوف را چه کسی لای روسری بسته؟! کبودِصورت خود را چنین حجاب نده @hosenih چرا به دخترمان گفته‌ای که پیش پدر لباس‌های مرا شُستی؛ آفتاب نده حسین؛ نیمه‌شب آبی اگر که خواست، بخواب! شکسته بازویت، او را به زور آب نده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است هرکس که شد بی فاطمه تنهاست، تنها سرمایه‌ی هستی فقط زهراست، زهرا @hosenih زهرا کجا و آن همه آزار، ای وای زهرا کجا و در کجا، دیوار، ای وای انسیه ی احمد کجا و نار، ای وای حورا کجا و ضربه ی مسمار، ای وای بین در و دیوار و آتش بود زهرا با دشمنان هم در کشاکش بود زهرا @hosenih افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند بر دست او شلاق زد، از او گذشتند فریاد زد: "بابا مدد!" از او گذشتند یک لحظه یاد محسنش افتاد و افتاد یک صیحه از عمق جگر سر داد و افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ؛ ؛ ▶️ تو بنده ای و بنده بمان معصیت نکن خوف خدا به دل بنشان معصیت نکن منبر برو برای خودت دم به دم رفیق در گوش خود مدام بخوان معصیت نکن @hosenih از دل چگونه نفی خواطر نمی کنی خود را از این خطر برهان معصیت نکن خود را بکاو، کعبه ی دل خانه ی خداست شیطان چرا نشسته در آن معصیت نکن دنیای ما، قدم به قدم محضر خداست در محضر خدای جهان معصیت نکن @hosenih با دست و پا و گوش و زبان اهل ذکر باش با دست و پا و گوش و زبان معصیت نکن این "معصیت نکن" بخدا ذکر اعظم است خود را به وصل حق برسان معصیت نکن صحرا نشین شده است امام از گناه تو ای شیعه ی امام زمان معصیت نکن @hosenih قتل حسین کار همان مردمی است که پر شد گناه در دلشان معصیت نکن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ یک شب آمد، زد لگد بر در، فقط گفتم حسن تازیانه رفت بالاتر، فقط گفتم حسن آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان تا که آمد اسمی از مادر ، فقط گفتم حسن @hosenih بی حیا، یک بار روی سینه ی من پا گذاشت ضربه ای هم زد به روی سر، فقط گفتم حسین روی سینه می نشست و گردنم را می فشرد مثل بسمل می شدم پرپر، فقط گفتم حسین تازیانه دور انگشتان من پیچید و بعد ناگهان افتاد انگشتر، فقط گفتم حسین @hosenih از حرم تا قتلگه، پای برهنه می دوید عمه ام با حال مضطر، داد می زد" مادرم" تا بیاید؛ شمر ملعون کار خود را کرده بود پای آن ببریده حنجر داد میزد" مادرم " ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم دیوان فضل ▶️ آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای م دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال فاطمه باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر کربلای ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما ⏹ ©
۲۵محرم داره میاد سر می گذارم بر سر دیوار روضه وقتی که می افتم به یاد یار روضه عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی که روی دوش خود گرفته دار روضه مصداق کل یوم عاشوراست این مرد او شاهدی زنده است در اشعار روضه زخمی قدیمی از در و دیوار دارد آزرده او را واژه ی مسمار روضه سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت در چشم او شد زندگی سرشار روضه بیماری کرببلایش مصلحت بود بیمار بوده او ولی بیمار روضه هر شب به روی سفره اش با دیدن آب می کرد با خون جگر افطار روضه هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند افتاد یاد مقتل غمبار روضه بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند وقتی که شمر نحس شد آوار روضه خیلی خجالت می کشم از عمه هایم از ازدحام کوچه و بازار روضه بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم گوش رقیه، غارت گوشوار روضه 🔸شاعر: __________________________ 🔹 دیوان اشعار مذهبی فضل الهی غرقِ تب! افتاد از تاب و توان بعد از پدر شد نگهدار و پناه کاروان بعد از پدر دست بر مویِ پریشان رقیه(س) میکشید بود دستانش امیدِ کودکان بعد از پدر اشکِ پنهانی او را دیده بود و گشت و گشت مثل پروانه به دورِ عمّه جان بعد از پدر گر چه دستش بسته بود اما کماکان غیرتی شد سپر در پیش چشم دیگران بعد از پدر خطبه اش جنگِ مجسّم بود و هر ثانیه داد- کاخ دشمن را چنان محکم تکان بعد از پدر «أشهدُ أنّ علی(ع)»...داغِ برادر تازه شد... شد پریشان-حال هنگام اذان بعد از پدر خورد با بغض ِ گلو! دلتنگ! با چشمان خیس هر کجا که بر دهان بگذاشت نان بعد از پدر یادِ آن لب های خشک و پیکرِ در بوریا... سال ها در خلوتش شد روضه خوان بعد از پدر! 🔸شاعر: ______________________ 🔹 ناشر: محمد فضل الهی
دیوان فضل@diyanfazl نور زهرا مآب، یا زینب بنتِ آُمُّ الکتاب، یا زینب پرچم انقلاب، یا زینب جلوه ی بوتراب، یا زینب السلام ای عقیله ی حیدر ذوالفقارِ قبیله ی حیدر زینب، ای ستر آستان حرم بعد عباس، پاسبان حرم دژ مستحکم میان حرم ای فدایت مدافعانِ حرم تا که سردارتان سلیمانی است کار داعش فقط پشیمانی است نُه فلک، سوگوار تو بی بی آسمان، اشکبار تو  بی بی قلب ها، داغدار تو بی بی اجل آمد کنار تو، بی بی عرش را دیده ارغوانی کن با اجل نیز روضه خوانی کن اجل ای مرهمی به پیکر من التیام دل پر آذر من بنشین اندکی برابر من تا بگویم، چه آمده سر من شرح حالم، نگفته معلوم است در دلم، داغ پنج معصوم است جدّ من تا که رفت، غم آمد غصه با من، قدم قدم آمد پشت در، شعله ی ستم آمد وای از آن دم که مادرم آمد پسِ در، مادرم ز پا افتاد او که جان داد مرتضا افتاد ای اجل؛ پشت هم، بلا دیدم فرق منشقِ مرتضا دیدم پاره ی قلب مجتبی دیدم من امامی به کربلا دیدم قد کمان، سوخته، دریده جگر نیمه جان، پای پیکر اکبر من غریبی شاه را دیدم سرور بی سپاه را دیدم به لبش ذکر « آه، آه» را دیدم گودیِ قتلگاه را دیدم عرش را دیده ام به خاک افتاد به روی خاک، چاک چاک افتاد دیده ام شمر، خنجر آورده دشنه را روی حنجر آورده ناله ی عرش را در آورده چکمه را روی پیکر آورده مست شد با دوازده ضربت سر او را برید با سرعت ای اجل، نوبت اسارت شد خیمه، بعد از حسین؛ غارت شد به زنان حرم جسارت شد غصه ی من، همین عبارت شد آی زینب، حرم شده غارت!! پس کجا رفته این علمدارت؟! آه، از شام و آن همه آزار از گذار یهودِ بی مقدرار تنه خوردم از در و دیوار بنتِ زهرا و مجلس اغیار مست بودند و تاب می خوردند دور زینب، شراب می خوردند 🔸شاعر: ________________________ 🔹 کانال رسمی اشعار مذهبی فضل الهی@diyanfazl
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده نوری از جنس خدا در همه جا تابیده مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات دست پر آمده امروز محمد صلوات آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان او که از روز نخستین و ازل احمد شد او که در غار حرا، منتخب ایزد شد شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد جبرییل آمده و جام نبوت در دست تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند او رسول است و شده حرف حسابش قرآن هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید از یَد بولهب مکه کم آزار ندید دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی 💐🌴🌺🌷🌻☀️
خدایا دامنی آلوده دارم به درگاه تو باز افتاده کارم شنیدم مونسی با دل‌شکسته نظر کن از کرم بر حال زارم کریما، منعما، پروردگارا ببین خوبی‌تو بد کرده ما را گنه کردیم اگر پرده دریدیم تو اما پرده‌پوشی کن خطا را خدایا من کی‌ام عبدی که دانی ز تو غافل، پی لذات آنی نمی‌آید ز من غیر از خطا، لیک نمی‌آید ز تو جز مهربانی نسیم عفو تو امشب وزیده دو قطره اشک از چشمم چکیده ملک در نامه‌ی اعمالم امشب به جز لطفت ندیده که ندیده الهی محضرت را دوست دارم تضرع بر درت را دوست دارم مقرم در بساطم جز گنه نیست ولیکن حیدرت را دوست دارم دو دست سائل و دامان حیدر من و احسان بی‌پایان حیدر الهی بعلی بعلی ز من بگدر خدایا، جان حیدر فقیرم، زیر دین العفو گفتم به رب عالمین العفو گفتم شب قرآن‌به‌سر آمد، دوباره الهی بالحسین العفو گفتم امام مهربان العفو می‌گفت لب‌تشنه چنان می‌گفت به زیر دشنه آقا فکر ما بود برای شیعیان العفو می‌گفت