eitaa logo
دیوان فضل
283 دنبال‌کننده
385 عکس
292 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شب تاسوعا
تا روزِ مَحشر پَرچَمَت بالاست عبّاس مَدیونِ کامِ خُشکِ تو دریاست عبّاس . گرچه به ظاهر مادَرت اُمُّ البَنین اَست امّا به باطِن مادَرت زَهراست عبّاس . پُشت و پَناهِ اَهلِبِیتی یا اَبَاالفَضل دِلگرمِ نامَت زِینبِ کُبراست عبّاس . یک رُکنِ عاشورا اَگَر نامِ حُسین اَست نامِ تو هَم یِک رُکنِ عاشوراست عبّاس . بر اَرمنی ها هَم کِراماتَت رِسیده لُطف و کَریمیِ تو یِک دُنیاست عبّاس . بابُ الحَوائج، مَنسَبی شایِسته ی توست مَحشَر دَخیلَت دَستهای ماست عبّاس . شَرمنده ی لَبهای تو، آبِ فُرات اَست کی مِثلِ تو هَم تِشنه! هم سَقّاست؟ عبّاس! . اَهلِ حَرَم دَر اِنتظارِ تو نِشَستَند دیدَند که دَر عَلقَمه غوغاست عبّاس . دیدَند که با قَدِّ خَم بَرگَشته مولا داغِ غَمِ تو از رُخَش گویاست عبّاس . آمَد حُسِین و خِیمه اَت را واژِگون کَرد یَعنی که اُفتاده دِگَر اَز پاست عبّاس . گُفتا؛ اَز این پَس مَن عَلمداری نَدارم بی تو حُسِینِ فاطِمه تَنهاست، عبّاس . گُفتا به زِینب؛ زیوَر از دَستَت دَرآوَر شامِ غَریبان بی تو واوِیلاست عبّاس . شِش ماهه، لَب تِشنه، به آغوشِ رُباب و لَبهاش مِثلِ خُشکیِ صَحراست عبّاس . مَن با سَکینه اَز تو و قولَت چه گویَم؟ حالِ تو را اَز مَن اَگَر که خواست؟ عبّاس
هدایت شده از شب تاسوعا
بند اول: میکند از دل و جان، ورد زبان، غمزده ((وصّاف)) حزین، وصف مهین، یکه سوار فرس شیردلی، فارس میدان یلی، زاده ی سلطان ولی، حضرت عبّاس علی، ماه بنی هاشم و سقای شهیدان ز وفا، صفدر میدان بلا، شیر صف معرکۀ کرببلا، میر و سپهدار برادر، که شه تشنه لبان را همه جا یار و ظهیر است، به هر کار مشیر است، گه بزم وزیر است، گه رزم چو شیر است، به رخسار منیر است، به پیکار دلیر است، زهی قوت بازو و زهی قدرت نیرو، که به پیکار عدو چون فَرَس عزم برون تاخت و چون بال برافراخت و شمشیر همی آخت، ز سهم غضبش شیر فلک زهره خود باخت، ز هول سخطش گاو زمین ناف بینداخت، دلیری که اگر روی زمین یکسره لشگر شود و پشت بهم در دهد و بهر جدالش بستیزند، به پیکار ز یک حمله او جمله گریزند، ز یک نعره ی او زهر بریزند، امیری که اگر تیغ شرر بار برون آورد از قهر کند حمله به کفّار، طپد گرده گردان و ، برد زهره ز شیران و ، رمد مرد ز میدان و ، پرد طایر هوش از سر عدوان و ، فتد رعشه در اندام دلیران و ، یلان از صف حربش، همه صدمه      ضربش، بهراسند و گریزند از آن قوّت و شوکت بنگر، بهر برادر به صف کرببلا تا به چه حد برد به سر، شرط وفا را بند دوم دید چون حال شه تشنه ی بی یار، جگر گوشه و آرام دل احمد مختار، سرور جگر حیدر کرّار، در آن وادی خونخوار، که بد بی کس و بی یار و نه یار و نه مددکار، بجز عابد بیمار، بجز عترت اطهار، همه تشنه لب و زار، همه خسته و افکار، زیکسوی دگر لشکر کفّار، همه فرقۀ اشرار، همه کافر و خونخوار، ستم گستر و جرّار، جفاپیشه و غدّار، ستم کیش و دل آزار، کشید آه شرربار، فرو ریخت به رخ اشک چو از دیدۀ خونبار، که ناگاه سکینه گل گلزار برادر، زگلستان سراپرده چو بلبل به نوا آمد و چون دُرّ یتیم از صدف خیمه برون شد، به روی دست یکی مشک تهی ز آب ، لبش تشنه و بی تاب، رخش غیرت مهتاب، زعطش لعل لبش خشک به او گفت که ای عمّ وفادار، تو سقّای سپاهی، پسر شیر خدایی، فلک رتبه و جاهی، همه را پشت پناهی، به نسب زاده شاهی، به حسب غیرت ماهی، چو شود گر به من از مهر نگاهی، کنی از راه کرم، بهر حرم، جرعه آب آری و سیراب کنی تشنه لبان حرم آل عبارا
هدایت شده از شب تاسوعا
کنار اشکِ دریا روضه ی ماست غمش امروز و فردا روضه ی ماست قیامت هم ، دو تا دست بریده به روی دست زهرا روضه ی ماست