هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
تا روزِ مَحشر پَرچَمَت بالاست عبّاس
مَدیونِ کامِ خُشکِ تو دریاست عبّاس
.
گرچه به ظاهر مادَرت اُمُّ البَنین اَست
امّا به باطِن مادَرت زَهراست عبّاس
.
پُشت و پَناهِ اَهلِبِیتی یا اَبَاالفَضل
دِلگرمِ نامَت زِینبِ کُبراست عبّاس
.
یک رُکنِ عاشورا اَگَر نامِ حُسین اَست
نامِ تو هَم یِک رُکنِ عاشوراست عبّاس
.
بر اَرمنی ها هَم کِراماتَت رِسیده
لُطف و کَریمیِ تو یِک دُنیاست عبّاس
.
بابُ الحَوائج، مَنسَبی شایِسته ی توست
مَحشَر دَخیلَت دَستهای ماست عبّاس
.
شَرمنده ی لَبهای تو، آبِ فُرات اَست
کی مِثلِ تو هَم تِشنه! هم سَقّاست؟ عبّاس!
.
اَهلِ حَرَم دَر اِنتظارِ تو نِشَستَند
دیدَند که دَر عَلقَمه غوغاست عبّاس
.
دیدَند که با قَدِّ خَم بَرگَشته مولا
داغِ غَمِ تو از رُخَش گویاست عبّاس
.
آمَد حُسِین و خِیمه اَت را واژِگون کَرد
یَعنی که اُفتاده دِگَر اَز پاست عبّاس
.
گُفتا؛ اَز این پَس مَن عَلمداری نَدارم
بی تو حُسِینِ فاطِمه تَنهاست، عبّاس
.
گُفتا به زِینب؛ زیوَر از دَستَت دَرآوَر
شامِ غَریبان بی تو واوِیلاست عبّاس
.
شِش ماهه، لَب تِشنه، به آغوشِ رُباب و
لَبهاش مِثلِ خُشکیِ صَحراست عبّاس
.
مَن با سَکینه اَز تو و قولَت چه گویَم؟
حالِ تو را اَز مَن اَگَر که خواست؟ عبّاس
#رضا_رسول_زاده
هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#بحرطویل
بند اول:
میکند از دل و جان، ورد زبان، غمزده ((وصّاف)) حزین، وصف مهین، یکه سوار فرس شیردلی، فارس میدان یلی، زاده ی سلطان ولی، حضرت عبّاس علی، ماه بنی هاشم و سقای شهیدان ز وفا، صفدر میدان بلا، شیر صف معرکۀ کرببلا، میر و سپهدار برادر، که شه تشنه لبان را همه جا یار و ظهیر است، به هر کار مشیر است، گه بزم وزیر است، گه رزم چو شیر است، به رخسار منیر است، به پیکار دلیر است، زهی قوت بازو و زهی قدرت نیرو، که به پیکار عدو چون فَرَس عزم برون تاخت و چون بال برافراخت و شمشیر همی آخت، ز سهم غضبش شیر فلک زهره خود باخت، ز هول سخطش گاو زمین ناف بینداخت، دلیری که اگر روی زمین یکسره لشگر شود و پشت بهم در دهد و بهر جدالش بستیزند، به پیکار ز یک حمله او جمله گریزند، ز یک نعره ی او زهر بریزند، امیری که اگر تیغ شرر بار برون آورد از قهر کند حمله به کفّار، طپد گرده گردان و ، برد زهره ز شیران و ، رمد مرد ز میدان و ، پرد طایر هوش از سر عدوان و ، فتد رعشه در اندام دلیران و ، یلان از صف حربش، همه صدمه ضربش، بهراسند و گریزند از آن قوّت و شوکت بنگر، بهر برادر به صف کرببلا تا به چه حد برد به سر، شرط وفا را
بند دوم
دید چون حال شه تشنه ی بی یار، جگر گوشه و آرام دل احمد مختار، سرور جگر حیدر کرّار، در آن وادی خونخوار، که بد بی کس و بی یار و نه یار و نه مددکار، بجز عابد بیمار، بجز عترت اطهار، همه تشنه لب و زار، همه خسته و افکار، زیکسوی دگر لشکر کفّار، همه فرقۀ اشرار، همه کافر و خونخوار، ستم گستر و جرّار، جفاپیشه و غدّار، ستم کیش و دل آزار، کشید آه شرربار، فرو ریخت به رخ اشک چو از دیدۀ خونبار، که ناگاه سکینه گل گلزار برادر، زگلستان سراپرده چو بلبل به نوا آمد و چون دُرّ یتیم از صدف خیمه برون شد، به روی دست یکی مشک تهی ز آب ، لبش تشنه و بی تاب، رخش غیرت مهتاب، زعطش لعل لبش خشک به او گفت که ای عمّ وفادار، تو سقّای سپاهی، پسر شیر خدایی، فلک رتبه و جاهی، همه را پشت پناهی، به نسب زاده شاهی، به حسب غیرت ماهی، چو شود گر به من از مهر نگاهی، کنی از راه کرم، بهر حرم، جرعه آب آری و سیراب کنی تشنه لبان حرم آل عبارا
#ملامحمدرضا_بیگدلی_کاشانی #وصاف
هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#دوبیتی
کنار اشکِ دریا روضه ی ماست
غمش امروز و فردا روضه ی ماست
قیامت هم ، دو تا دست بریده
به روی دست زهرا روضه ی ماست
#میثم_مؤمنی_نژاد