بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#مصطفی_محمدی
▶️
تا نهادی پای خود بر چشم ما، عبدالعظیم
دیده ها بینا شد از نور خدا ، عبدالعظیم
هر زمانی که گره افتاد در کار کسی
آمد و پیش تو شد حاجت روا ، عبدالعظیم
سفره داری ارث از جدت کریمت برده ای
عطر نانت یادگار مجتبی ، عبدالعظیم
اُسوه های علم ؛ خاکِ راهِ زوارت شدند
خاک پای زائرانت توتیا ، عبدالعظیم
هر کجا رفتم نجف ؛ مشهد ؛ مدینه ؛ کربلا
روی لب دادم سلامی بر شما عبدالعظیم
اهل تهران هرشب و هر روز مهمان تو اند
سفره دار روضه های هل اتی عبدالعظیم
کربلا را با خودت تا شهر ری آورده ای
وَه چه نزدیک است با تو کربلا ، عبدالعظیم
مجتبایی هستی اما مادرت در پیش تو
ضربه ی سیلی نخورد از بی حیا ، عبدالعظیم
زائر تو ، زائر شاه شهیدان شد ولی...
مانده آیا پیکرت بر خاکها ؟! عبدالعظیم
⏹
@fazlll
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
دیوان اشعار مذهبی:فضل الهی
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#غلامرضا_سازگار
▶️
الا کرامت و احسان دو سائل کرمت
هماره اهل سماوات زائر حرمت
بهشت قرب خدا خطّهی ری از قدمت
هزار قافله دل در حریم محترمت
گل ریاض محمّد سلیل پاک بتول
یگانه نجل کریمِ کریمِ آل رسول
تو هم عظیمی و هم بندهی خدای عظیم
که در جلال ملقّب شدی به عبدالعظیم
برند خیل بزرگان به حضرتت تعظیم
هزار جان جهانت به خاک ره تقدیم
وجود توست از سر تا به پا تمام، حسن
سلام بر تو و بر جدّ تو امام حسن
الا به یاری دیندار تو به شانهی تو
نه خاک ری دل اهل ری آشیانهی تو
درود بر تو بر خاندان و خانهی تو
سلام بر تو و خدّام آستانهی تو
ثنای تو همه گفتند و ماند ناگفته
ولیِّ حقّ به تو اَنت ولیُّنا گفته
تو کز جمال به خلقت فروغ بخشیدی
چه روی داد که در شهر ری درخشیدی
چه شد که چشم ز شهر مدینه پوشیدی
چو خون به پیکر علم و کمال جوشیدی
زهی سعادت اهل ری و عنایت تو
تو عرشی استی و این فرش شد ولایت تو
به تو هماره ز عبّاسیان رسید آزار
که بود بار غمت همچو کوه بر دل زار
به کوه و دشت شدی مخفیانه راه سپار
مصائب تو فزون و مناقبت بسیار
گذشت روز و شب و هفته و مه و سالت
که در حدیقهی ری شد نزول اجلالت
کجاست دولت عبّاسیان و قدرتشان
چه زود رفت زکف اقتدار و شوکتشان
قصورشان همه گردید گور ذلّتشان
نماند هیچ به جز لعن و طعن و نفرتشان
در آتش غضب حیِّ سرمدند همه
ذلیل عزّت آل محمّدند همه
دلا بیا شرف و عزّت عظیم ببین
حدود فاصلهی جنّت و جحیم ببین
به شهر ری حرم سیّد الکریم ببین
جلال و مجد شرف را در این حریم ببین
فرشتگان خدا روز و شب کنند اعلام
به قبّه و حرم سیّد الکریم سلام
سلام بر تو و علم حدیث و گفتارت
سلام بر سخن و بر لب گهربارت
سلام بر حرم و آستان و زوّارت
سلام بر نفس روحبخش و آثارت
به خاک کوی تو ای فخر عالمین سلام
به زائرت که بود زائر حسین سلام
تو در تمام محافل چراغ انجمنی
تو در ریاض ادب سروناز هر چمنی
تو نجل بوالحسن و نور دیدهی حسنی
تو کیستی ولی اولیای ذوالمننی
به درگه تو ملایک برند روی رجا
عزیز فاطمه! دامان ری کجا تو کجا؟
تو باب رحمت حقّ را به خلق بگشادی
تو سایه بر سر این مرز و بوم بنهادی
تو نور بودی و در دیدهی ری افتادی
تو از صفای قدم آبرو به ری دادی
از آن زمان که شد این خاک پاک مدفن تو
دمد به پیکر ری جان تازه از تن تو
سلام بر فقهایی که در جوار تواند
به خاک خفته و در سایهی مزار تواند
هزار قافله دل راهی دیار تواند
خوش آن گروه که پیوسته در کنار تواند
به دوستی شما ازدحام ما اینجاست
صفا و مروه و رکن و مقام ما اینجاست
خدا ز مهر تو ما را جدا نگرداند
به کوی غیر تو ما را رها نگرداند
مرا به هجر شما مبتلا نگرداند
اسیر سلسلهی این بلا نگرداند
دعا کنید اسیر غم شما باشم
به هر کجا که روم «میثم» شما باشم
⏹
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
نام گرامیاش اگر عبدالعظیم بود
عبد خدای بود و مقامش عظیم بود
گر از کرامتش همه کس فیض میبرد
از نسل خاندان امامی کریم بود
عطر حدیث آل رسول از لبش چکید
در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود
تنها نبود پیک خوشالحان باغ عشق
پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود
آموخت درس بندگی از اهلبیت نور
محبوب پیشگاه خدای علیم بود
غیر از خدا نداشت نیازی به هیچکس
در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود
لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب
دست نوازشی به سر هر یتیم بود
گلسیرتان عشق به مدحش سرودهاند
اخلاق او لطیفتر از هر نسیم بود
پیوسته او به منزل مقصود میرسید
زیرا صراط زندگیاش مستقیم بود
هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز
در سایۀ امید و ولایت مقیم بود
پروانۀ بهشت به دستش دهد خدا
هر کس که زائر حرم این کریم بود
هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت
این بوستان عشق، بهشتیشمیم بود
عبد حقیرِ اوست «وفایی» اگر چه باز
دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست
خیلی گران تمام شده، مُلک خون بهاست
هر گوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست
پشت قباله و سندش یک سر جداست
زان روز که معامله شد سرزمین ما
ری نیست نام آن و شده وادی البکاء
از آن به بعد فاطمه زین خاک رو گرفت
این سرزمین به گریۀ عشاق خو گرفت
آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت
از خانۀ امام حسن آبرو گرفت
اوضاع را امام حسن رو به راه کرد
زهرا دوباره جانب ایران نگاه کرد
عبدالعظیم آمد و عبد خدا شدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم
همسایۀ عزیز دل مجتبی شدیم
در هر طواف زائر کرب و بلا شدیم
پیچیده باز در حرم یار عطر سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب
یا ذالکرم عزیز حسن سید الکریم
امشب ز نام توست سخن سید الکریم
پرده ز رخ کنار بزن سیدالکریم
سر می نهم به پای تو من سیدالکریم
گریه میان صحن شما مستی آور است
با گریه در حریم حسینی برابر است
پر می کشیم از حرمت محضر حسین
پرواز می کنیم به دور سر حسین
عمری شدیم با مدد خواهر حسین
شب های جمعه هم نفس مادر حسین
فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید
با قد خم به کرب و بلا فاطمه رسید
فریاد می زند پسر من سرت کجاست
قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست
جای لبش که هست ولی خواهرت کجاست
سیمین گلو عزیز دلم حنجرت کجاست
خنجر که کند شد اثرش این گلو شود
مانند گیسوان سرت مو به مو شود
#قاسم_نعمتی