#حضرت_زینب
#شام_غریبان
تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد
تازه اینجا شروع زیباییست
چه کسی گفته آخر سفراست؟
زینبانه کمی تأمل کن
ازهمیشه حسین زنده تر است
خواهرانه برادری کردی
پشت هم داغ دیده ای بانو
شک ندارم هزار مرتبه هم
به شهادت رسیده ای بانو
درکتاب تو خون مقدمه شد
وقت ایثاروجان فشانی توست
فرق دارد نبرد تو؛ حالا
چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست
خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم
چشمه سارِ کرامت و فضلی
خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد
پایَش افتَد خودَت ابالفضلی
خطبه یعنی همان زمانی که
اقتدارِ تو زینبی تر شد
آن زمان که صدایِ مادری ات
قدکشید و صدای حیدر شد
آسمان ها فدای چشمانت
از نگاه تو نور می خواهم
دوست دارم غلامتان باشم
شور دارم شعور می خواهم
تا همیشه بدونِ پاییزی
تا همیشه فقط بهاری تو
قبل از این ها که بوده ای بانو
بعدازاین هم ادامه داری تو...
محسن کاویانی
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته
چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته
چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده
که حکایت میکند از نینوایی سوخته
بند بندش از جدایی ها شکایت میکند
روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته
روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب
پیش روی کاروان آشنایی سوخته
روضه میخواند از آن نی، آه، آه...آن نی که خورد
بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته
این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری
غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته
دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا
نسخه ای خطی ز داغ ماجرایی سوخته
تکه تکه در عبا آیینه روی نبی
آیه تطهیر میخواند کسایی سوخته
دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار
گل به گل دامانش آتش... دست و پایی سوخته
بر لبم گاه از دل این آتش زبانه میکشد
آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته
محمدمهدی سیار
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
رفتی ودلم را به غم خیمه سپردی
داغ غم گودال به دل خسته فسردی
بارفتنت ای جان برادر چه نمایم
بس گریه نمودم بگرفته است صدایم
با خشکی لبهاتو نمی دانی چه دیدم
یک منظره ای دیدم و ازخیمه دویدم
دیدم به زیر سم ستوران تن وجانت
له گشته تمام تن وقامت کمانت
لطمه زدم وتا سوی دلبرم دویدم
با این تن مجروح به سوی حرم دویدم
دیدم که نه سرداری ونه دستی عزیزم
برگوبه کدام قطعه ی جان اشکی بریزم
راءست به روی نیزه حسین وقتی که دیدمت
من ازخودم وازتو خجالت می کشیدم
آنقدر که زدم سینه برای تو برادر
دنبال تو آمدم به همراهی مادر
انگشتریت نبود به انگشت یمینت
این بوده حسین سزای دستان کریمت
چشمانی که مادر زده بوسه ها همیشه
حالا زده بیرون زسرت به ضرب تیشه
آن نیزه ای که به گودی گلو نشسته
دیدم که دگر جمجمه ی سرت شکسته
خاکستری دیدم رخ ماه تو حسین جان
فهمیدم ازآن چشم ونگاه تو حسین جان
سوی حرمت حمله وراست سگ درنده
پامال خزان آمده اند هزار دونده
گرگی به گل یاس تو او اشاره میکرد
نامردبه حرم به دختران نظاره میکرد
ناموس تو یا حسین ببین میان اعدا
می گرید ازاین غم بخدا حضرت زهرا
رضا اعظمی
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
همین امروز اکبر داشتم حیف
همین امروز اصغر داشتم حیف
ندارم طاقتِ نامحرما رو
که من هفتا برادر داشتم حیف
کمانیتر از این خواهر نمیشُد
حریفِ گریهی مادر نمیشُد
میببخشی خواهرت زیرِ کتک بود
گلوت از این مرتبتر نمیشُد
کنارِ ناقههای بی جهازم
میخندن بر من و سوز و گدازم
جنازترو نمی شناختم ولی تو
دارم میرم بیا تشیع جنازم
رُباب این تیر دنیاتو گرفته
سکینه شمر باباتو گرفته
کنارِ ناقهی عریان سنانه
ببین عباس کی جاتو گرفته
رُباب است دلی پرتاب مهتاب
نتاب امشب به روی آب مهتاب
نزار موی یتیما رو ببینند
نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب
زدن از پیش رو از پشت ای داد
زدن با سیلی و با مشت ای داد
جدا از پیکرت اصلا نمی شه
حرامی دخترت رو کشت ای داد
حسن لطفی
#امام_حسین
#شام_غريبان
بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد
آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد
تا جیب های غارتی کوفه پر شود
دنیای درد بر سر زینب خراب شد
خلخال های سوخته در بهت کودکان
بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد
سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد
روی تمام زینت طفلان حساب شد
وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند
وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد
پای فرات سمت حرم باز شد ولی
اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد
ناگاه با صدای جگر سوز مادری
در قلب داغدار حرم انقلاب شد
حالا رباب هست و علی اصغری که نیست
حالا که آب هست امیدش سراب شد
در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود
قبری که خالی است نصیب رباب شد
حسن کردی
#حضرت_زینب
#عصر_عاشورا
#شام_غریبان
تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد
تازه اینجا شروع زیباییست
چه کسی گفته آخر سفراست؟
زینبانه کمی تأمل کن
ازهمیشه حسین زنده تر است
خواهرانه برادری کردی
پشت هم داغ دیده ای بانو
شک ندارم هزار مرتبه هم
به شهادت رسیده ای بانو
درکتاب تو خون مقدمه شد
وقت ایثاروجان فشانی توست
فرق دارد نبرد تو؛ حالا
چشمِ عالَم به خطبه خوانی توست
خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم
چشمه سارِ کرامت و فضلی
خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد
پایَش افتَد خودَت ابالفضلی
خطبه یعنی همان زمانی که
اقتدارِ تو زینبی تر شد
آن زمان که صدایِ مادری ات
قدکشید و صدای حیدر شد
آسمان ها فدای چشمانت
از نگاه تو نور می خواهم
دوست دارم غلامتان باشم
شور دارم شعور می خواهم
تا همیشه بدونِ پاییزی
تا همیشه فقط بهاری تو
قبل از این ها که بوده ای بانو
بعدازاین هم ادامه داری تو...
محسن کاویانی
#حضرت_زینب
#عصر_عاشورا
#شام_غریبان
مانند سایه از سرم ای تاج سر ، مرو
ما با هم آمدیم و تو بی همسفر ، مرو
تنها نه این که خواهر تو ، مادر توام
از رفتنت به خاطر من درگُذر ، مرو
از کودکی برای تو بودم سپر ، حسین
میدان جنگ می روی و بی سپر ، مرو
حالا که می روی کمی آهسته تر برو
آتش به جان مزن تو از این بیشتر ، مرو
طفلت به خواب رفته و بیدار اگر شود
بیچاره میکند همه را بی خبر ، مرو
لبها دو چوب خشک شده میخورد به هم
این گونه از مقابل چشمان تر ، مرو
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
ای از تمام اهل حرم تشنه تر ، مرو
باشد نگاه تو به من اما دلت کجاست؟
هستی به یاد مادر و دیوار و در ، مرو
سعید خرازی
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#گودال_قتلگاه
شمس ولايت غرق خون،پيكرزمين سرروي ني
اِنگارگشته لاله گون هفت آسمان برروي ني
روزِ رسيدن ماه راگلهافُرودآورده اند
دروَقت رفتن گلشني گرديده پرپرروي ني
جايِ تعجب نيست كه قرآن تلاوت ميكند
آنجاكه باشدسوره اي ازجنسِ كوثرروي ني
شدجورِدشمن بيشتربراهلبيت مصطفي
وقتيكه پيداشدسَرِسقاي لشكرروي ني
سخت است يارب خواهري باشداَسيرو ازستم
دشمن نشانِ اودهدرأسِ برادرروي ني
ازقتلگاه وبوسه اَش تاطشت زَرميگفت كاش
هرگزنميشدديده ام باتوبرابرروي ني
قاريِ قرآن بودي و ازكينه ميزددشمنت
باخِيزَران برلب،گهي،باسنگ برسرروي ني
توناخدايِ كشتيِ دنياوديني زين سَبب
هستي شده دريا،تويي،درآن شناورروي ني
مرثيه هاي زينب وآواي قرآنِ حسين
آيد بگوشِ عاشقان تاصبح محشرروي ني
داود تيموري عاصي
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شام_غریبان
بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد
آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد
تا جیب های غارتی کوفه پر شود
دنیای درد بر سر زینب خراب شد
خلخال های سوخته در بهت کودکان
بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد
سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد
روی تمام زینت طفلان حساب شد
وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند
وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد
پای فرات سمت حرم باز شد ولی
اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد
ناگاه با صدای جگر سوز مادری
در قلب داغدار حرم انقلاب شد
حالا رباب هست و علی اصغری که نیست
حالا که آب هست امیدش سراب شد
در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود
قبری که خالی است نصیب رباب شد
#مرثیه
#عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه عاشورایی
بدنت در همه ی دشت پراکنده شده
آفتاب از تن زخمی تو شرمنده شده
خسته ام تاب و توانم بده ای گم شده ام
تو خودت راه نشانم بده ای گم شده
ای تن ریخته بر خاک سرت را بردند
به کجا ای تن صد چاک سرت را بردند
چقدر بر بدنت جای رد پا مانده
چقدر نیزه شکسته به تنت جا مانده
خواستم از بدنت بوسه بگیرم که نشد
خواستم از غمت این گوشه بمیرم که نشد
سر درآورده تنت نیزه به نیزه در دشت
قسمتی از گل پرپر شده اینجا برگشت
تو کجا رفته ای ای دشت پر از عطر تنت
نیزه ها پر شده از حال و هوای بدنت
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عاشورا
#حسن_کردی
#اثر_جدید
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
با عرض اجازه و معذرت از قطب عالم امکان حضرت بقیة الله الاعظم روحی فداه
مرثیه شام غریبان و گودال
#عاشورا
تنها شدی و لشکر خونخوار می رسد
بوی سقیفه و در و دیوار می رسد
از زخم های سوخته ی بی شماره ات
حسی شبیه لحظه ی مسمار می رسد
با مادرم بگو که دختر پرده نشین تو
از کربلا به کوچه و بازار می رسد
***
ای یادگار مادر پهلو شکسته ام
من بی دفاع، خسته کنارت نشسته ام
هستند قاتلان تو همخون دوّمی
ای کشته ی جنایت ملعون دوّمی
گودال سرخ پر شده از عطر سیب تو
رفته به نیزه صورت شیب الخضیب تو
از موی تو نشانه در انگشت شمر بود
دیدم محاسن تو که در مشت شمر بود
این زلف را که خاک بر آن لانه کرده است
یادش به خیر مادرمان شانه کرده است
از تو لب و سر و دهن از داغ سرخ شد
از من تنم به ضربه ی شلاق سرخ شد
از من زمان غارتمان سر شکسته اند
از تو به نعل تازه چه پیکر شکسته اند
بس تیر و نیزه ای که به جسمت شکسته اند
ذبح تو را همه به تماشا نشسته اند
ناچار می شوم که رهایت کنم حسین
فکری برای خیمه و غارت کنم حسین
از من سر تو فاصله دارد چه ها کنم
با کینه ای که حرمله دارد چه ها کنم
آیا به خواهر تو اسیری روا بود؟
با لشکری که بد دهن و بی حیا بود
ای وای من زمان خداحافظی شده
ای پاره تن زمان خداحافظی شده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه عاشورا و شام غریبان
می سوخت زیر نور تن زخم دیده اش
تاراج گشته پیکر نیزه چشیده اش
جاری ست رود سرخ هنوز از گلوی او
رد گشته یک سپاه یکایک ز روی او
بر پهلویش سیاهی یک چکمه مانده است
بر جای جای پیکر او صدمه مانده است
خالی ست جای سر، به روی این بدن چرا؟
مانده است روی خاک، تنش بی کفن چرا؟
یعنی کدام نیزه سرش را ربوده است
قربانی ِ کدام گناهِ نبوده است؟
پس آن عقیق سرخ سلیمانی اش چه شد؟
با ساربان بگو که مسلمانی اش چه شد؟
بیش از هزار شعله ی زخم است بر تنش
رد های بوسه مانده به رگ های گردنش
از نعل های تازه تنش بی نصیب نیست
این پیکر مقطع الاعضا عجیب نیست؟
تا که سرش به نیزه ی دشمن سوار شد
دیگر حریم خیمه به غارت دچار شد
نامحرمان دویده به دنبال خیمه ها
نزدیک می شوند به خلخال خیمه ها
غیرت نمانده است به مردان این دیار
با بچه ها بگو که علیکُنَ بالفرار
#امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عاشورا
#حسن_کردی