eitaa logo
دیوان فضل
271 دنبال‌کننده
308 عکس
244 ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمده عشق را کند اثبات مردی از خانواده ی سادات حسنی زاده ای جلیل القدر ساقیِ باده ای جلیل القدر شام یلدایِ غصه طی گشته روشنی بخش شهر ری گشته عابر کوچه های دلداری مرشد دسته های عیاری آمد و با خودش صفا آورد عطر شهرِ مدینه را آورد نکته آموز منبر مولا روضه خوان مصائب زهرا آمد و کوچه خیسِ باران شد مرقدش کربلای ایران شد یادمان داد و زندگی کردیم تا به امروز بندگی کردیم از سفر تحفه پُر بها آورد مُهر و تسبیح کربلا آورد آمد و یک سبد بهار آورد عشق را او سرِ قرار آورد مست بود و خُم شعف آورد دف و تنبور از نجف آورد از لب یار و زلف و ابرو گفت صدوده بار نعره زد، هو گفت شعله بود و تبش نمی افتاد یا علی از لبش نمی افتاد ⏹ © دیوان اشعار فضل الهی
طی عملیات تفحص،در منطقه چیلات پیکر دو شهید پیدا شد... یکی ازین شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود... لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را که لای پتو بود بر دامن داشت. معلوم بود که شهید دراز کش مجروح بوده است هر دو پلاک داشتند پلاکها را دیدیم که پشت سر هم است 555_556 فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند با هم میرفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر دیدیم آن شهیدی که نشسته است #پدر است و آن شهید دراز کش #پسر... قصه ی آشنای حسین و علی اکبر😭 شهیدِ پدر #سید_ابراهیم_اسماعیل_زاده_موسوی و #سید_حسین_پسر اهل روستای باقرتنگه بابلسر ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ یادمان باشد اگر امنیتی هست بپا باشدازهمت بی چون وچرای شهدا اثرفضل الهی
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود و کوچه کوچه‌ی این راه، ریسه بندان بود مُقَّربان الهی به صف شده بودند هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود سکوتِ محض، فضا را گرفته بود و سحر ملک به شکل بشر آمد و غزل‌خوان بود چه ازدحام عجیبی، چه راه بندانی و هرچه قدر بخواهی گدا فراوان بود حسودِ شهر، لبش را گزیده از حسرت در انتهای همین کوچه‌ها پریشان بود بشارت از در و دیوار کوچه می‌بارید ترانه بر لبِ حور و پَری و قِلمان بود جنون به حَدِ خودش می‌رسید هر لحظه بشیر آمده و دست به گریبان بود فضا فضای تهیَّت، هوا هوای جنون زمان زمانِ رسیدن، ملک گل‌افشان بود نفس به سینه گرفت و، صدا نمی‌آمد فقط طنینِ صدا، آیه‌های قرآن بود ز رفت و آمد قدّوسیان شنیدم که حرام بود غم و غصه، عشق ارزان بود نسیمِ باد صبا می‌وزید نیمه‌ی شب مسیر سبز حضورش به کوی جانان بود تعارف این لحظات، آمد و نیامد داشت که مور دور و برِ خانه‌ی سلیمان بود از این طرف همه میخانه‌ها شده آباد از آن طرف بت و بتخانه هر چه ویران بود سبد سبد گل یاس از بهشت آوردند عبورِ خانه‌ی وحیٍ خدا گلستان بود پیمبران الهی جلوس می‌کردند طبیب می‌رسد از راه، وقت درمان بود فرشته از دل عرشِ برین زمین آمد خبر چه بود، که در بینِ شهر حیران بود؟ خبر رسید که آمد امامِ یازدهم زمان آمدنش فرش، باغِ رضوان بود رسید و روشنی آورد با قدم‌هایش و عمرِ تیرگیِ محض، رو به پایان بود به یمن مقدم مولود خانه‌ی زهرا امامِ هادی علیه السلام، خندان بود نگاهِ فاطمه در چهره‌اش هویدا شد برای اهل نظر این عقیده آسان بود کشید پرده به رویش ستاره‌ی زهره ز بسکه این پسر فاطمه درخشان بود کسی رسیده که حاتم گدای او بود و همیشه سفره‌ی او پهن و از کریمان بود کسی رسیده که هر نیمه شب شبیه علی به فکر سفره‌ی خالیِ مستمندان بود کسی که قبل ولادت نبود، آمده بود خلاصه خانه‌ی او مجمعِ محبان بود دیوان اشعار فضل الهی
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود و کوچه کوچه‌ی این راه، ریسه بندان بود مُقَّربان الهی به صف شده بودند هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود سکوتِ محض، فضا را گرفته بود و سحر ملک به شکل بشر آمد و غزل‌خوان بود چه ازدحام عجیبی، چه راه بندانی و هرچه قدر بخواهی گدا فراوان بود حسودِ شهر، لبش را گزیده از حسرت در انتهای همین کوچه‌ها پریشان بود بشارت از در و دیوار کوچه می‌بارید ترانه بر لبِ حور و پَری و قِلمان بود جنون به حَدِ خودش می‌رسید هر لحظه بشیر آمده و دست به گریبان بود فضا فضای تهیَّت، هوا هوای جنون زمان زمانِ رسیدن، ملک گل‌افشان بود نفس به سینه گرفت و، صدا نمی‌آمد فقط طنینِ صدا، آیه‌های قرآن بود ز رفت و آمد قدّوسیان شنیدم که حرام بود غم و غصه، عشق ارزان بود نسیمِ باد صبا می‌وزید نیمه‌ی شب مسیر سبز حضورش به کوی جانان بود تعارف این لحظات، آمد و نیامد داشت که مور دور و برِ خانه‌ی سلیمان بود از این طرف همه میخانه‌ها شده آباد از آن طرف بت و بتخانه هر چه ویران بود سبد سبد گل یاس از بهشت آوردند عبورِ خانه‌ی وحیٍ خدا گلستان بود پیمبران الهی جلوس می‌کردند طبیب می‌رسد از راه، وقت درمان بود فرشته از دل عرشِ برین زمین آمد خبر چه بود، که در بینِ شهر حیران بود؟ خبر رسید که آمد امامِ یازدهم زمان آمدنش فرش، باغِ رضوان بود رسید و روشنی آورد با قدم‌هایش و عمرِ تیرگیِ محض، رو به پایان بود به یمن مقدم مولود خانه‌ی زهرا امامِ هادی علیه السلام، خندان بود نگاهِ فاطمه در چهره‌اش هویدا شد برای اهل نظر این عقیده آسان بود کشید پرده به رویش ستاره‌ی زهره ز بسکه این پسر فاطمه درخشان بود کسی رسیده که حاتم گدای او بود و همیشه سفره‌ی او پهن و از کریمان بود کسی رسیده که هر نیمه شب شبیه علی به فکر سفره‌ی خالیِ مستمندان بود کسی که قبل ولادت نبود، آمده بود خلاصه خانه‌ی او مجمعِ محبان بود دیوان اشعار فضل الهی
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند خاک شما شدند و هوادارتان شدند زیباترین اهالی دنیای عشق هم یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند لطف شماست اینکه تمامی انبیا بالاتفاق سائل دربارتان شدند آنها که پای منت چشم کریمتان بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند این بالهایی که زیر بت عشق سوختند خاک تبرک در و دیوارتان شدند نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت ای جلوه خدایی بی انتها حسن خورشید روشن سحر سامرا حسن بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است نور خدا مکمل توحید ما حسن امشب عروج زخمی بال مرا ببر تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن در بین خانواده زهرای مرضیه باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن زنجیره ی محبت زهراست دین من با یک حسین و چار علی و دوتا حسن سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت روی زمین اگر حسن عسکری نداشت آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی یک التماس پشت درم میکند تویی آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها با یک سلام معتبرم میکند تویی آنکه برای پر زدن سامرایی ام هرشب دعا برای پرم میکند تویی آنکه مرا برای خودش خانه خودش با یک نگاه ، در به درم میکند تویی آنکه تو را همیشه صدا میکند منم آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی شکرخدا گدای امام حسن شدم خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد امشب دعا کنید ظهوری کند مرا تا اینکه میهمان حضوری کند مرا امشب دعا کنید بیاید نگار ما آیات روشنایی شبهای تار ما امشب دعا کنید بیاید در این خزان فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما امشب دعا کنید بیاید گل خدا تا اینکه این بهار بیاید به کار ما امشب دعا کنید بیاید ز راه دور مرکب سوار آل علی تک سوار ما آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود حتی نبود سجده ی سجاده یار ما زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا زهرا کند دعا که بیایی کنار ما اشعار مذهبی حاج محمداسماعیل فضل الهی
بسم‌الله الرحمن الرحیم دیوان فضل ▶️ ای که رخت از خدا کرده حکایت گری هست برازنده ات رهبری و سروری چهرهء ماهِ تو را ماه بُود مشتری من نزدم هیچ وقت غیر درِ تو دری جلوه گهِ ساحتِ حضرت پیغمبری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری نور دل فاطمه آینۀ بوتراب پیش تو زانو زند صبح و غروب آفتاب بر دل بی تاب ما بیشتر از این بتاب هر چه که دادم سلام از تو گرفتم جواب بر همه دلها مقیم از همه عالم سری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری وسعتِ بی انتها رحمت جاری شدی بر دلِ پائیزیان پیک بهاری شدی سوژهء نابِ لبِ ذاکر و قاری شدی مثل عمویت حسن نامگذاری شدی تو حسنِ دومِ فاطمۀ اطهری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری زنده و جاوید شد تا ابد آثار تو کرده به دلها اثر نرمیِ گفتار تو مهدیِ صاحب زمان دلبر و دلدار تو تا به ابد کعبه سوخت در تبِ دیدار تو سعی و صفا مروه ای کعبه منا مشعری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری هم حرمت دلرباست هم حرمت با صفاست یک حرمِ ساده نیست جلوه گر کبریاست معتقدم تا ابد قبلۀ دل سامراست زائر تو در حرم زائر عرش خداست تو پسر فاطمه تو پسر حیدری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری هم دل هفت آسمان هست زمین گیرِ تو هم همۀ کائنات در یَدِ تسخیر تو قلب تمام وجود بسته به زنجیر تو گردشِ چرخ و فلک هست به تأثیر تو فاطمه کوثر ، شما آیه ای از کوثری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری در همۀ آسمان تو قمرت مهدی است تاج سرِ عالمی تاج سرت مهدی است باعث فخرت شده که ثمرت مهدی است تو پدرت " هادی " و تو پسرت " مهدی" است پس تویی با این حساب قطب هدایتگری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری آل علی بوده اید بانیِ شور و شعور از برکات شما نور کند کسب نور نذر شما " أِن یکاد " چشم بدان از تو دور نوکریِ درگهت باعثِ حسِّ غرور ماهِ نکو منظری مثل علی محشری سیدنا الدخیل ، یا حسن العسکری ⏹ © کانال شعرفضل الهی
نشود باز دگر چشم تر زهرایم نشد آن روز شوم من سپر زهرایم تا عصابه به سرش بست یقین دانستم که شکسته شده در کوچه سر زهرایم بی اثر بود هر آن قدر که گفتم آن روز پای بردار لعین از کمر زهرایم بس که نامرد،در سوخته را داد فشار سوخت از شعله ی در بال و پر زهرایم لگدی زد به دل فاطمه،شد سقط جنین آب شد از غم محسن جگر زهرایم یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم کربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند تا که فریاد زند من پسر زهرایم شاعراسدی ناشرفضل الهی
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: چه شد ای مادر محزون که زمین گیر شدی چه شده دستخوش این همه تغییر شدی دو دهه نیست ز عمر تو گذشته اما باورش سخت بود زود چرا پیر شدی زودتر از همه کس مزد رسالت دیدی کار دنیاست تو مظلومه تکفیر شدی بین قدِ خم و گیسوی سفید و تن زخم گوشه خانه ی آتش زده زنجیر شدی کوثری صاف تر و پاکتر از شبنم ها شعله نزدیک تو گردیده که تبخیر شدی؟ قاب چشم علی از دیدن تو خالی ماند بعد کوچه ز چه رو حالت تصویر شدی؟ بهر آن مردم نا اهل زیادی بودی چه کشیدی تو که از زندگی ات سیر شدی عشق این بود که از دست تو بر می آمد پیش روبه صفتان حامی یک شیر شدی بهر حیدر کشی از سمت تو وارد گشتند خوابشان لطمه به تو بود که تعبیر شدی شاعر مجتبی صمدی شهاب ناشر محمداسماعیل فضل الهی
Babolharam _ javadi.mp3
8.94M
|⇦• سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ ↶دیوان اشعارمذهبی فضل الهی
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: روزی که حُرمتِ حرم مصطفی شکست در بینِ هجمه ها درِ بیت الولا شکست کوچه شلوغ بود و ارازل به صف شدند طوری به در زدند که از چند جا شکست شهر مدینه لایق لطف و صفا نبود از بی بصیرتی، دل آل عبا شکست خصمِ پلید در وسطِ کوچه ها چه کرد بُغضِ نَهُفته ی پسرم بی صدا شکست ظلم مغیره، زندگیَم را خراب کرد از دست این پلید، دلم بارها شکست زهرا مقابل حسن افتاد بر زمین پس بیشتر غرورِ من و مجتبی شکست کارِ قلاف بود که یارم ز دست رفت کارِ قلاف بود که شیرِ خدا شکست بودند کلِ شهر، ولی یک نفر نگفت جرمش چه بود و بازوی زهرا چرا شکست با اینکه خم نگشت قدم زیرِ بارِ ظلم دیدی چگونه داغ تو پشت مرا شکست رضا باقریان ناشر👇 ╭════•🍁•════ حاج محمد اسماعیل فضل الهی
5d19969e2a4b751f3a255e8e_423784762729199500.mp3
3.85M
تحلیل وقایع اخیر پخش و انتشار واجب شرعی ❤️محمدفضل الهی❤️
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: یا صاحب الزمان(عج)_ یا صاحب الزمان(عج) ای ماه شام تارم از پشت ابر غیبت بیرون بیا ونورت برظلمتم بتابان گم کرده راه هستم در این کویر دنیا بازآ و ره نشان ده بر این اسیر حیران ای پرده پوش یکدم پرده زرخ برانداز روشن نما دوچشمم با آن مه فروزان درد فراقت آتش برجان من بیفکند با داروی وصالت دردم نما تو درمان هرجمعه ندبه خوانم شاید ترا ببینم عجل علی ظهورک یوسف بیا به کنعان همچو منست عالم در حسرت ظهورت بازآ رسان به سامان این عالم پریشان جانم فدات آقا بادا سرت سلامت کی میشود نمایم جان در ره تو قربان بر گلشن ولایت آخر گل ولایی در موقع ظهورت دنیا شود گلستان شعر:اسماعیل تقوایی پخش..محمد فضل الهی
تمام شهر پی کشتن علی بودند نبود مردی و نامردها ولی بودند که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند چهل نفر که همه قاتل علی بودند به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم برای ضربه رضایت گرفته اند از هم تمام نیتشان قربة الی الله است و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است یکی غلاف به قصد ثواب بردارد یکی به نیت مولا طناب بردارد دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد لگد اگر بزنندش شتاب بردارد برای کشتن مولا شتاب در کافی است برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد چنان بلند شد و دست سمت سر آمد به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد حسن که ضربه سختی به طاقتش میخورد حسن که ضربه اصلی به غیرتش میخورد چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد ولی از این همه بادی به صورتش میخورد همین نسیم، حسن را هزار سال بس است برای گریه ی هر شب همین خیال بس است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد که شمر جای مغیره در این گذر آمد ولی نه روبروی او که پشت سر آمد غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است به حنجری که یقینا بریدنش سخت است تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است "صدای وای بنی" شنیدنش سخت است اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند چنان که فاطمه را از علی جدا کردند همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد چنان پرنده که هی بال را به هم زده است صدای فاطمه گودال را به هم زده است 🔹 فضل الهی
دیوان اشعار محمدفضل الهی روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: __________________
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: شام فراقت از شب یلدا درازتر وین قصۀ تو از همه پر سوز و سازتر صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار تک پرچم تو از همه در احتزازتر یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست نام تو می برم که تویی چاره سازتر لبخند ، بی تو بر لبمان وا نمی شود یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود امسال جشنمان گره خورده به نام تو دلهای ما کبوتر بی بالِ بام تو این روزها سخن همه جا از حضور توست بر پاست جشنها همه با احترام تو کافیست ، لب به مدح و سلام تو واکنیم تا بشنویم زود ، جواب سلام تو امشب تمام سفرهء ما غرق روزی است از بس که پشت ماست دعای مدام تو آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی آقا طلوع صبح امامت مبارکت برمسند امامت ، اقامت مبارکت این قلبها همه به هوای تو می تپد بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت این واژهء امام که میراث مرتضاست گردید اضافه اول نامت مبارکت سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت دنیای تارِ چشم مرا پر ز نور کن عجِل علی ظهورکَ آقا ظهور کن 🔸شاعر: _________________ ناشر. محمداسماعیل فضل الهی
هر نصر من الله به شمشیر علی بود هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند: پیروزی اسلام به شمشیر علی بود آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد پیداست که از نعره تکبیر علی بود در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست چون سینه دشمن هدف تیر علی بود یک قوم در اندیشه تحقیر علی بود یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود گفتند و نماندند ولی نام علی ماند الحق که علی شاهد تکثیر علی بود حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟ فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمی‌شد در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود پیغمبر ما آینه حسن خدا بود در آینه هر آینه تصویر علی بود هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور با یازده آیینه به تفسیر علی بود از خاک نجف شاخه انگور بر آمد این معجزه تاک به اکسیر علی بود ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا این دل همه عمر به تسخیر علی بود 🔹 رادرکانال دیوان شعرفضل الهی جستجو کنید
هدایت شده از دیوان فضل
دیوان فضل https://eitaa.com/fazlll
Khalaj Fatemie Aval 97-03.mp3
2.98M
|⇦• #قسمت_پایانی|⇦• روضه و توسل ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ گرم حاج حسن خلج_سال97 •✾• کانال شعرفضل
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻔﺎﻕ ، ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺻﺒﺢ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻡ ﺗﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭼﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺯﻫﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺜﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﮔﻠﻤﯿﺦ ﺩﺍﻍ ﻭ ﺿﺮﺏ ﻟﮕﺪ ، ﺳﻮﺯ ﺷﻌﻠﻪ ها ﺍﻭ را ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺳﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﻬﻠﻮ ﺩﭼﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﺑﯿﺎﺭ ﻣﻌﺮﮐﻪ ، ﺻﯿﺎﺩ ﺳﻨﮕﺪﻝ ﺩﺭ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺻﯿﺪ ﺣﺮﻡ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ، ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﻘﯿﻊ ﺍﺳﺘﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﻫﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻫﻢ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﻏﻢ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﯾﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺗﻢ "ﮐﻤﯿﻞ" ﮐﻪ آﻦ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﺳﭙﺎﺱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻔﺎﺭﺷﺎﺕ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩ .... ﮐﻤﯿﻞ کاشانی ╭════•🍁•═══ دیوان فضل
متن شعر و سبک شور ولادت حضرت زینب (س) -(دلم یجوریّه به سرم زده بازم هوای سوریّه) دیوان شعرفضل الهی دلم یجوریّه به سرم زده بازم هوای سوریّه دلم میخواد یکبار ببینم ضریح عمه جان چه جوریّه حال من حال یه کبوتره که دلش میخواد پر بگیره و یه سلام بده رو به گنبدت بعدشم برا تو بمیره و حالم باتو ، چقد خوبه یلحظشم ، برام رویاست قلب تنهام مثه ماهی عشق تو دریاست عشق تو دریاست عشق تو جون منه ، تو هم جون حسین توی رگهات جاریه ، بی بی خون حسین منو مهمون میکنی ، یه بین الحرمین 2 خدا تو رو هدیه داده که زینت زهرا و علی باشی میخواد برا دنیا تا همیشه اسوه ی لم یَزَلی باشی تو دل زهرا و علی جاته همیشه عشق حسین همراته برا توصیف تو همین بس که فاطمه مادر ، علی باباته علی خُلقِت علی خَلقت علی صورت علی سیرت علی ظاهر علی باطن علی حالَت علی حالَت عشق تو جون منه ، تو هم جون حسین توی رگهات جاریه ، بی بی خون حسین منو مهمون میکنی ، یه بین الحرمین 3 دلم میخواد دائم با دعای تو زیر همین علم باشم چقد دلم‌میخواد یروزم شده مدافع حرم باشم خوشبحال هر، کی که داده سر داده جونشو ، برا این حرم چقد این روزایی که میگذره محتاج دعاهای مادرم محتاج این ، دعا هستم گره شه با ، شما دستم میدونم با ، دعات حاجت روا هستم رواهستم عشق تو جون منه ، تو هم جون حسین توی رگهات جاریه ، بی بی خون حسین منو مهمون میکنی ، یه بین الحرمین دیوان فضل
یادت دوباره کرد، بر این ذهن من خطور مثل همیشه گوشه چشمم شده نمور وا کرده ام دهان به ثنا و شکوهتان جاری شده به روی لبم واژه های نور باید برای عرض ارادت به محضرت از کردگارتان طلبم رخصت حضور آغاز میکنم سخنم را به نام عشق بی بی سلام و عرض ادب، زینبِ صبور تو آمدی و شد همه دلها پر از شعف بیت علی و فاطمه هم غرقِ در سرور تو آمدی و حُسنِ حسن، حُسنِ مطلعت شد نیمه حسین در این خانه جفت و جور ای اسوه حجاب و حیا، عفت و وقار ای جانشین فاطمه چشمِ بد از تو دور ای کوه صبر، کعبه غم، زینتِ علی مانندِ مادرت شده ای مایه غرور من محو این حماسه و این عشق می شوم وقتی که زندگیِ تو را میکنم مرور در کربلا مقامِ رفیعت گرفت اوج باید نکرد ساده از این مرحله عبور بودی مطیعِ محض حسین و مطیعِ یار تسلیمِ امر و نهیِ ولی در همه امور نقشِ تو روز واقعه شرحش حکایتی است صدها رساله گردد و صد جزوه قطور اما به شام مرتبه ات فرق می کند حیدر نمود در همه صحنه ها ظهور دیدند دشمنان که چگونه سپر شدی با جان خود برای همه زینبِ غیور دیدند که چگونه عقیله خروش کرد غرید و داشت خطبه او اقتدار و شور آن خطبه ها اساسِ حکومت ز ریشه کند گردیده بود محشر و گویی دمید صور این دخترِ علیست که با این صلابتش ویران نمود با نفَسش کاخِ ظلم و زور طاغوت شد مچاله و بیچاره شد یزید گردیده بود خار و در افتاد مثل مور امّیدِ دشمنان به شکستِ عقیله بود بردند عاقبت همه این آرزو به گور حالا هنوز پرچم زینب به قله هاست چشمِ تمامِ حرمله های زمانه کور 🔸شاعر: _____________________ 🔹ناشر اسماعیل فضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | گرامیداشت #حماسه۹دی 🎙 با نوای حاج میثم مطیعی با لطف خدا شد، دل غرق حقیقت از فتنه گذر کرد، با چشم بصیرت امت به خروش آمد با اذن ولی با خطبه ی نور آمد تا سید علی ❤️💚🌷🌹🌸🌺🌻🌼☀️💫 دیوان شعرفضل الهی
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری در کوچه آن ظالم چه آورده سرت ای وای حتی میان خانه هم چادر به سر داری کمتر بگو عجل وفاتی مهربان من تو خوب از تنهایی حیدر خبر داری دیگر نمی گیرم بغل زانوی غم زهرا از انتظار مرگ اگر تو دست برداری خون گریه کن شاید کمی آرام تر گردی بر سینه داغ محسن و داغ پدر داری من مطمئنم کوه را از پا می اندازد این درد پهلویی که تو شب تا سحر داری در سجده هایت مرگ حیدر را تمنا کن حالا که ای بانوی من عزم سفر داری تا زنده ام برده است خواب از چشم گریانم این زخم هایی که به روی بال و پر داری می بینمت روز دهم در قتلگاهی که تو وعده ای با زینب خونین جگر داری 🔹 در کانال استادفضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | #شب_جمعه 🎙با نوای: حاج میثم مطیعی لبیک لبیک مولا یا ثارالله یا اباعبدالله #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ☑️ دیوان فضل