eitaa logo
دیوان فضل
286 دنبال‌کننده
382 عکس
288 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، ▶️ مرامم غیرت است ای عشق و پیمان با توأم دین است دفاع از سنگ در دینی که من دارم از آیین است @hosenih حسینی‌وار موسایی به دریا زد که دریابم عبور از کربلا آغاز رفتن تا فلسطین است به قدس آورده‌ام در شعرها غم‌های زیتون را که سوگند خدا هم گاه والزیتون و والتین است نمازم رو به کعبه است و قیامم مسجدالاقصی قنوتم ربنای یا غیاث المستغیثین است نوار غزه، لبنان، کربلای چار یا والفجر؟ چه فرقی می‌کند وقتی که مقصد طور سینین است @hosenih شبیه لحظه‌های حمله، امیدم به یا زهراست که معبرهای بسیاری هنوز آغشته با مین است... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini مرد راهم، دل به دریا می زنم دریا که هست شک ندارم نیل طغیان می کند ، موسی که هست وارث طوفانم آری پس نمی مانم به جای گیرم از دریا گذشتم ، سینه ی صحرا که هست مکّه را روزی گرفتم ، باز باید از نیام تیغ من بیرون بیاید ، مسجدالاقصی که هست ای به شب سرمست ! صبحِ کعبه کم کم می دمد گیرم از ما ناقه پِی کردی ، فَسَوّیها که هست در شبِ قدری خروشیدی و فرق ما شکافت صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست کربلا رفتیم و خون دادیم و جاویدان شدیم سر به نی دادیم و کافی نیست سامرّا که هست در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند گفتم پا که هست نعره ی جاءالحقیم این دشت غُرّشگاه ماست تا که بود این بود و خواهد بود اینسان تا که هست وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی ماند ؟! خدا با ما که هست "یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور " غم ندارم ، کانَ اَمرُاللّهِ مفعولا که هست. 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم به مناسبت ▶️ همیشه خاکی صحن غریب‌ها بد نیست بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست چه دست‌ها که رسیده‌ست تا بقیع از دور که قد کشیدن زائر به قامت و قد نیست @hosenih نه صحن مانده، نه ایوان، نه آینه، نه رواق اگرچه خاک، دلیل نبود مرقد نیست همیشه حس زیارت حرم نمی‌خواهد که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست برای بودن در زیر آفتاب اینجا میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست @hosenih دعای سوته دلان مستجاب، خواهد شد در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر اگر به شوق ضریح آمده، نیاید، نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini از قضا ما را خدا از اهل ایمان می‌نویسد  ما أطیعوالله می‌دانیم، قرآن می‌نویسد قُل تَعالَو نَدعُ می‌خوانیم، ثابت می‌کند ما  مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران می‌نویسد در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر  ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان می‌نویسد سختی از دین نیست -لا اِکراهَ فِی الدّین- شیعه هستیم  مذهبِ ما را امامِ صادق آسان می‌نویسد صادقُ الوَعدیم، ما را عشق این سان می‌پسندد  صادقُ القَولیم اگر از راستگویان می‌نویسد حرف از ابراهیم از آتش می‌شود، کو یارِ صادق؟  از تنورِ خانه می‌پرسم، گلستان می‌نویسد سرّ تبیاناً لِکلِّ شیء یعنی او که حتی  طفلِ مکتب خانه‌اش تفسیر تبیان می‌نویسد آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل  علم یعنی قالَ صادق ، اِبنِ حیّان می‌نویسد 🔸شاعر: _________________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini در شان و مقام، به که دختر باشد معصومه شده است تا که خواهر باشد مانده است به مشهد برود یا شیراز قم ماند که بین دو برادر باشد مانند کبوتری که بالش خسته است بیمار شده است و از پریدن خسته است تا قم به هزار زحمت آمد از بس خواهر به برادران خود وابسته است یک روز عجیب محترم خواهم شد محبوب ترین خاک عجم خواهم شد معصومه به قم اگر نگاهم بکند من کاشی سر در حرم خواهم شد 🔸شاعر: _________________________________ 🔹 اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از کانون آموزش مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: 💞💞💞💞💞💞💞💞 صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد ، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم تر بود گُل افتاد بر گونه ی حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند،لب فروبست نگفت و محمّد خودش با خبر بود فداها ابوها ، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه اش جلوه گر بود به زهرا که قالو بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت ، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّه ی عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود 🔸شاعر: _________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم برای ، ، ▶️ آنقدر خسته ام ، قدمم پا نمی دهد گاهی مسیر از من عابر کلافه است وقتی پیاده راهی این جاده می شوم حتی برای من چمدان هم اضافه است سنگینی سفر به بلندای جاده هاست @hosenih امّا سفر به سادگی یک اشاره است کافی است رو به قبله سرت را تکان دهی بال خیال وا کنی و نیمه های شب پشت دری که بسته خودت را نشان دهی اصلاً به شرطه ی دم در اعتنا نکن! @hosenih حس می کنم که پنجره رو به روی من دارد به عمق خاطره ها باز می شود بی آنکه شرطه ترس به جانم بیاورد تاریخ عقده های من آغاز می شود من ، جائیم که زهر دل کوزه را شکست @hosenih آنجائیم که مادر این چفیه سرخ ها با شرطه های فتنه گر و ظالم آمده است با اینکه نقطه نقطه بدن تیرخورده ، باز تابوت روی دوش بنی هاشم آمده است دارم برای قبر حسن شمع می برم!! @hosenih این درد از مدینه مرا برد کربلا از کربلا کنار امامی مرا به شام پر می کشم به بوی سَم از شام تا بقیع جایی که دیر می رسم و زهر را امام... از این بلا پناه به سجّاده می برم.. @hosenih اینجا کمی به حال خودم فکر می کنم جایی که فتنه دست فشرده است در گلوم راهِ نجات از خفگی شیعه بودن است رو می کنم به مدرسه باقرالعلوم آب و هوا عوض نکنم دیر می شود! @hosenih شب مانده است و هرچه که هی سعی می کنم از لابلای پنجره ها تو نمی روم هر قدر هم که راه مرا سد کنند ، باز تا صبح می نشینم و از رو نمی روم حتی شده تمام تنم شمع می شود!! @hosenih می گریم و به کوچه میایم ، هنوز هم این کوچه جای آمد و رفت و شتابهاست تاریخ از زمان علی باز مانده است ما دست بسته ایم اگر ، از طنابهاست! لعنت به شرطه ای که سبب ساز فتنه شد.. @hosenih اینبار هم به آخر تشییع می رسم تابوت روی شانه اهل تشیّع است شاید به یاد مادر بی قبر این امام این گوشه از بقیع چنین کم توقع است بی گنبد و رواق ، حرم دیدنی تر است... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت با برادرها دلم خوش بود اکبر را زد و از نگاهم آن عزیزِ ارباّ اربا را گرفت @hosenih دید من گهواره جنبان علی اصغر شدم تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت کودکی های مرا طاقت نیاورد آخرش پیش چشمم داخل گودال بابا را گرفت روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت از شب ما لذت خورشید فردا را گرفت @hosenih پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت دید داری یاد مادر می کنی با دیدنم از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟ برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم @hosenih من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم @hosenih گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو زهرا به مسجد رفت ، اما گرم فریاد است سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاد است فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند زهرا اگر نفرین کند دنیا نمی ماند مسجد فرو می ریزد و بر پا نمی ماند تنها نمی ماند علی وقتی که زهرا هست - پهلوی او‌ هم‌ بشکند - زخمی است ، اما هست سرباز مولا می شود وقتی علی تنهاست زهراست حیدر ، ای جماعت ! مرتضی زهراست وقتی که مسجد در دل لات و هبل شد گم بتخانه با مسجد چه فرقی می کند مردم! منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست مردم ! فدک ارثیه ی قانونی زهراست آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟! زهرای مجروح علی آن روز غوغا کرد دست علی را فاطمه با خطبه اش وا کرد حیدر به زهرا گفت ؛ ما بی هم چه می کردیم؟! زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم می دانم از بس درد داری ناتوانی تو اما عزیزم با علی باید بمانی تو با من بیا این روزها غوغاست در خانه زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار حالا که اذیت می شوی کم کم قدم بردار هم صحبت تنهائیم ! تا خانه راهی نیست باید بمانی ، بی تو حیدر را پناهی نیست من بی تو بغضم ، گریه ام ، فریاد خاموشم باید بمانی بار غم برداری از دوشم زهرا چرا هی دست را بر گونه می گیری زهرا بگو از مرتضایت رو نمی گیری الجار ثم الدار می‌خواندی تو قبل از این حالا چرا عجّل وفاتی می کنی تلقین هر شب دعایت می کنم ، با من بمانی کاش زهرا بمان ، شبها تو سقای حسینم باش شاعر: ناشر: اشعار مذهبی حاج محمد اسماعیل فضل الهی @fazlll دیوان فضل
غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند جز نام دلربای تو بر لب نمی رود هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن تاریکم و حسین چراغ هدایت است وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است درس من از حسین همین یک عبارت است عزت برای شیعه ی او در شهادت است ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین تنها خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را شاعر: پخش ازکانال دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
بلند مرتبه بود و بلند بالا بود امامزاده‌ی آقا چقدر آقا بود کدام واژه تواناست وصف دریا را که آنچه بود به اکبر شبیه، دریا بود پیمبر است؟ نه؛ آیا امام؟ نه؛ هردو که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود همیشه بر سر دیدار او جدل می‌شد برای دیدن رویش همیشه غوغا بود علیّ اکبر لیلاست این، که مجنون هم برای دیدن او در صف تماشا بود علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم به عشق نوکریش خسته از زلیخا بود برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود برای گفتن أَنَّ علی وَلیُ الله بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود ** عصای دست حسین است این پسر اما شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود کدام گرگ؟ چگونه درید یوسف را؟ که تکّه تکّه‌ی او در تمام صحرا بود حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود ✍ @fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی