هدایت شده از شب تاسوعا
#شب_تاسوعا
دل بـــه دریـــا زد و دریـــای دعا پشـــت سرش
یـارب او را بـــه سلامـــت برســـان از ســـفرش
مـــاه اگـــر رفـــت کواکـب هـــمه سـرگردان اند
مـــاه رفـــت از حـــرم و اهــل حـــرم منتظرش
عهد کـــرده ست و مـهم نیست اگر در مـــیدان
لشـــکری عهد شـــکن حلقه زند دور و برش
چه تـــرک ها کـــه عـــیان بود به روی لـــب او
چه شـــررها که نهان شــعله کشید از جــگرش
آســـمان تـــیره شـــد از تـــیر بـــه آنـــی، امـــا
این علمدار حسـین است، چه باک از خطرش؟
دسـت عــباس در آخـــر گـــره از کـــار گـــشود
کـــه یـــدالله عــلی بـــوده و این هم پســـرش
دســـت در آب فـــرو بـــرد و خـنک بـــودن آن
آتــــش بـــیشـــتـری زد بـــه دل شـــعـله ورش
گفت ای آب تو اینجایی و عالم تشنه است؟
غرق در جوش و خروشت شده ای! کو ثمرش؟
خاک هم خاک به سر ریخــت از آهی که کشید
آب هـــم آب شـــد از دیـــدن چشـــمان تـــرش
آمـــد از علقمه بـا دســـت پـــر امـــا افســـوس
چـــه امـــید اســـت بـــه دنـیا و قضا و قدرش
رفـــت از دســـت دو دسـتش، مگر از پا افتاد؟
گـــفت ای نفــس غمی نیست به دنـدان ببرش
از چه خم شد؟ به گــمانم که کمی چشمانش...
ناگهان آه...چـه گـویم کـه چـه آمـد بـه سرش؟
حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چطور
آن ســر و چشــم و دوتا دست نگردد سپرش؟
چـــه غـــریبانه زمـــین خورد به یاری حســین
چـــه دلـــیرانه وفـــا کـــرد بــه عــهد پـــدرش
آســـمان تـــاب نیـــاورد و ز غــم خـــون بارید
چــون که می دید چه ها کرده زمین با قمرش
آبـــرو یـــافـــت ابالفضـــل اگـــر از مــادر خود
بـــر جـهـــان فخــر کــند ام بنیـن بـــا پســرش
یـــا اخـــا گـــفت ولـــی بی رمـــق و آهـســـته
مــی رود بـــاد بـــه خـــیمه برســـاند خـــبرش
#سید_جعفر_حیدری
هدایت شده از شب تاسوعا
زمزمه روضه ( شب تاسوعا)
تقدیم به حضرت عباس علیه السلام
***
شبِ تاسوعا رسیدو ،
دوباره دلم غمین شد /
نوکرا شب عزای ،
پسرِ امّ بنین شد /
اشکِ شوقه توی چشمام،
چونکه زنده ام هنوزم/
می تونم برا ابالفضل،
شب تاسوعا بسوزم /
چه خوبه نفس هنوز هست،
که بگم یه یا ابالفضل/
خیلی کار دارم من امشب،
توی روضه با ابالفضل/
چه خوبه هنوز می تونم،
از چشام گریه بگیرم /
همه آرزوم همینه ،
شب تاسوعا بمیرم /
توی سال خدا می دونه،
شبِ حاجتام همینه/
آخه سفره دار امشب،
مادرش امّ بنینه/
نه فقط امّ بنین که،
می رسه مادرِ سادات /
می شینه میونه روضه،
برای دادن حاجات /
می دونم هر کسی اینجاست ،
تو دلش یه دردی داره/
فاطمه هیچ کیو امشب،
دستِ خالی نمی زاره/
هیچ کسی با دستِ خالی،
به خدا نمی ره امشب/
هر کسی مریض آورده،
شفاشو بگیره امشب/
می دونم حالِ دلت رو،
که شده مستِ ابالفضل/
الهی که دستتونو ،
بگیره دستِ ابالفضل/
دستی که برا امامش،
توی کربلا قلم شد /
همونی که وقتی ارباب،
اونو بوسید پرِ غم شد/
حالا شد دلت مهیا،
برای روضه ی سقا/
روضه ای که شد شروعِ،
غربتِ حسینِ زهرا /
تا ابالفضلو حسین داشت،
کم نداشت هیچی سپاهش/
چشمِ بد نگاه نمی کرد،
به خدا به خیمه گاهش /
همه دلخوشیِ ارباب،
به همین برادرش بود /
دید غمِ برادری رو ،
که تمومِ لشکرش بود/
تا شنید از توی میدون،
ناله ی ادرک اخاشو/
اومد و نشست کنارش،
پاک می کرد خونِ چشاشو/
پاشو ای علم به دوشم ،
پاشو که غریبم اینجا/
فدای سرت ابالفضل،
اگه آب ها ریخت رو خاکا/
خیالت راحت عزیزم،
دیگه هیچ کی آب نمی خواد/
پاشو که نفهمه دشمن ،
داداشت از نفس افتاد /
پاشو که اگه نباشی،
میره خیمه ها به غارت/
تو دلت میاد ابالفضل،
خواهرم بره اسارت /
****
رضا یزدی اصل
هدایت شده از شب تاسوعا
«««: یاقمربنی هاشم(ع) :»»»
قطره ای اشک تو یک دریا عطش
هرم لبهای تو یک صحرا عطش
در نگاه گرم تو حس میشود
یک جهان ایثار ، یک دنیا عطش
ساقی دریادلان کاری بکن
میکند در خیمه ها غوغا عطش
آمده تا عشق را پرپر کند
در هوای ظهر عاشورا عطش
تا نبینی عاشقان را تشنه کام
آمدی دریای غیرت تا عطش
تا کویر خشک لبهای تو دید
سوخت چون خورشید سرتا پا عطش
تشنه بیرون آمدی تا از فرات
بی تو دارد آب هم حتی عطش
کاش دریای خروشان فرات
از خجالت آب میشد یا عطش
رفتی و بعد از تو ای راز رشید
میزند آتش جگرها را عطش
بی تو ای سقای مستی آفرین
علقمه شد بزم غم ، سقاعطش
آسمان را دود می بیند حسین
بسکه دیده زاده زهرا عطش
بعد تو روح بلند عاطفه
قطره قطره آب میشد با عطش
جرعه ای امروز در کامم بریز
تا نگردد قسمتم فردا عطش
**
اسماعیل پورجهانی
(جهانی) قم
هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#تاسوعا
باز دارند به چشمان ترم میخندند
برغم تو که شکسته کمرم میخندند
تکیه گاه منی و بال و پرمن هستی
همه اینجا به من و بال و پرم میخندند
سر روی خاک نهادی و همه شیر شدند
گرگ هایی که چنین دور و برم میخندند
ای علمدار حرم ، بعد تو لشکر دارند
بر من و زخمِ به روی جگرم میخندند
رفتنت کار مرا سخت به هم پیچیده
همه دارند به زن های حرم میخندند
#محمد_کابلی
هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#تاسوعا
یوسف ما تک و تنهاست خدا رحم کند
چقدر گرگ به صحراست خدا رحم کند
موجی از نیزه و خنجر به سوی علقمه رفت
نوح ما در دل دریاست خدا رحم کند
شور چشم اند و دل اهل حرم شور زند
بس که او خوش قد و بالاست خدا رحم کند
چقدر کرده کماندار کمین و از دور
قد عباس هویداست خدا رحم کند
هدف خنجر و شمشیر و سنانی که زنند
نکند پیکر سقاست خدا رحم کند
نکند دست علمدار ز کار افتاده؟
که چنین هلهله بر پاست خدا رحم کند
چه بلایی شده نازل که پدر گریه کنان
دست بر دامن زهراست خدا رحم کند
خصم خندد به پدر چشم عمویم روشن
این چه هنگامه و غوغاست خدا رحم کند
کار عباس تمام است و دگر کار همه
خواندن فاتحه ی ماست خدا رحم کند
#حیدر_توکلی
هدایت شده از شب تاسوعا
نوحه شهادت حضرت عباس علیه السلام
علمدارنیامد
توفان غم آمد زره و، ماه نیامد
ازسینه برون غیرغم وآه نیامد
جزخون دل وناله ی جانکاه نیامد
دل رفت زکف دلبرو دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد»
فریاد غمی، ازطرف علقمه آمد
گویا غم دیگربه سراغ همه آمد
ناگاه که عطر نفس فاطمه آمد
فریاد برآمد گُل ایثار نیامد
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد
طفلان مصیبت زده با همهمه گریند
با زینب ماتم زده وفاطمه گریند
دور وبر گهواره ی اصغر همه گریند
مرهم به دل خسته وغم بار نیامد
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد
اورفت ودل مازغمش تاب ندارد
این باغ دگریک گُل شاداب ندارد
ازبعد عمو دل هوس آب ندارد
افسوس که آن محرم اسرار نیامد
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد
افسوس که غم دردل ما حجله ی غم بست
افسوس که پشت پدرم خم شدوبشکست
آمد خبراز علقمه سقا شده بی دست
سقای حرم جانب گلزار نیامد
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد
برروی زمین تا که دو دست و علم افتاد
آتش به دل اهل حرم از ستم افتاد
وقتی به روی خاک ،ستون حرم افتاد
غم بردل ما آمد وغم خوار نیامد
ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد
#سید_هاشم_وفایی
هدایت شده از شب تاسوعا
داغ گران
ميان غُربت وغم بي برادرم كردند
كنارت ای گل پرپر چه پرپرم كردند
به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم
چقـدر هلهله برديدة ترم كردند
كجاست دست علم گيرتو علمدارم
چه با اميروسپه دار لشگرم كردند
پس ازشهادت اكبر ،كنارپيكرتو
اسير پنجه ی درد مكررّم كردند
زبارداغ گرانت شكسته شدكمرم
به جسم پرپرتو چون برابرم كردند
نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا
كنون نظر به دل درد پرورم كردند
همين كه چشم به چشم تودوختم ديدم
ميان موجه ی غم ها شناورم كردند
حضور فاطمه درعلقمه گواهی داد
كه خون به جان ودل پاك مادرم كردند
خلل نيافته ره درعقيده ام هرگز
اگرچه بعد تو بی يارو ياورم كردند
نوشت كلك «وفایی»كه باشهادت تو
شبيـه آينه های مكدّرم كـردند
#سید_هاشم_وفایی
هدایت شده از شب تاسوعا
داغ گران
ميان غُربت وغم بي برادرم كردند
كنارت ای گل پرپر چه پرپرم كردند
به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم
چقـدر هلهله برديدة ترم كردند
كجاست دست علم گيرتو علمدارم
چه با اميروسپه دار لشگرم كردند
پس ازشهادت اكبر ،كنارپيكرتو
اسير پنجه ی درد مكررّم كردند
زبارداغ گرانت شكسته شدكمرم
به جسم پرپرتو چون برابرم كردند
نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا
كنون نظر به دل درد پرورم كردند
همين كه چشم به چشم تودوختم ديدم
ميان موجه ی غم ها شناورم كردند
حضور فاطمه درعلقمه گواهی داد
كه خون به جان ودل پاك مادرم كردند
خلل نيافته ره درعقيده ام هرگز
اگرچه بعد تو بی يارو ياورم كردند
نوشت كلك «وفایی»كه باشهادت تو
شبيـه آينه های مكدّرم كـردند
#سید_هاشم_وفایی
هدایت شده از شب تاسوعا
ماه هاشمی
بیا خورشید ، ماه هاشمی تو نظر خورده
عمود آهنین بر روی فرق این قمرخورده
به دیدارم که می آیی به پیش چشم خونبارت
«توسروی راتجسم کن که ازهر سو تبر خورده»
چه خاری سد راه من شده بر دیدن رویت
همین تیری که از ره آمده بر چشم تر خورده
چودستم اوفتاد از تن نیامد کار از دندان
به جای مشک آب ،این تیر بر روی جگرخورده
دو پهلوی شکسته نقش بسته در نگاه من
یکی از تو شکسته و یکی ضربه ز در خورده
چنین پیداست از بانگ حرامی های درمیدان
برای حمله سوی خیمه ها زنگ خطر خورده
«وفایی»قدروشوکت بیشتر دارد صف محشر
ازاین خوان مصیبت هرکسی غم بیشتر خورده
#سید_هاشم_وفایی
هدایت شده از شب تاسوعا
خدای اخلاص
ای جهان ریزه خور خوان عطایت عباس
وی صفای همه عالم ز صفایت عباس
پای تا سر همه عشقي و خدای اخلاص
عشق از شوق زند بوسه به پایت عباس
همه خوبان جهان محو عطایت شدهاند
ای فدای تو و احسان سخایت عباس
پدر فظل و عطا و کرم و جود توئی
این همه قدر و بها داده خدایت عباس
زاده ام البنین تو و بلکه زهرا
جای مادر ز وفا کرده صدایت عباس
تو گرفتی ز علی منصب سقایی را
آفرین بر تو و بر عهد و وفایت عباس
آب شد آب ز لعل تو و شرمنده فرات
عشق و ایثار شده رمز بقایت عباس
زده آتش به دلت العطش اهل حرم
شده شرمنده ز تو شرم و حیایت عباس
دامن علقمه گلگون شده از خون سرت
تا که شد نقش زمین قد رسایت عباس
روز محشر به مقامت شهدا غبطه خورند
ای همه عالم و آدم به فدایت عباس
پر پرواز تو را داده خدایت به جنان
ای که مانده به زمین دست جدایت عباس
شده احسان به تو مجنون و به عشق تو اسیر
میزند مرغ دلش پر به هوایت عباس
ازحسین عرب نژاد مداح وشاعر اهلبیت
(احسان)
رباعیات
ای همه عشق و شور یا عباس
وی ادب را ظهور یا عباس
ای همای سعادت و احساس
وی خدای شعور یا عباس
دریای ادب را گوهری یا عباس
خورشید وفا را قمری یا عباس
در وادی عشق و شور و اخلاص و عمل
تو بر همگان تاج سری یا عباس
ای مظهر ایثار و شهامت عباس
ای معنی غیرت و شجاعت عباس
از داغ تو بشکست دل و پشت حسین
ای حامی مکتب و ولایت عباس
از حسین عرب نژاد( احسان )
هدایت شده از شب تاسوعا
ـــــــــــــــ یااباالفضل العباس"ع"ـــــــــــــــ
ای قولسوز علمدار اليمدن دوت ابالفضل
غيرتلي سپهدار اليمدن دوت ابالفضل
مايوس ايلمه درگهووين نوكريم من
قويمامن اولوم خواراليمدن دوت اباالفضل
بی كسلرون عالمده اولان پشت و پناهی
سن بيل شه ابرار اليمدن دوت اباالفضل
عشقون منه عزت ويروب اي باب الحوائج
ای واقف اسرار اليمدن دوت اباالفضل
اولدوم متوسل آديووا طبعيم آلشدي
يازديم گنه اشعار اليمدن دوت اباالفضل
صهباي تولائيله مستم گجه گوندوز
سرمستم و هشيار اليمدن دوت اباالفضل
قووسان مني عزتلي قاپوندان نيدرم من
دنياده هارام وار اليمدن دوت اباالفضل
ای كربوبلا شاهینون ارزنده وزيري
سن بيل شه بي يار اليمدن دوت اباالفضل
سن بيل گوزي يوللاردا قالان نازلي رقيه
بي يارم و بيمار اليمدن دوت اباالفضل
شعراز ابوالفضل فرهنگی
هدایت شده از شب تاسوعا
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دستی برای جستجو از دست داده
چون پیکرش را مو به مو از دست داده
چشمان خود را با همان تیری که آمد
غرقِ شتاب از روبرو، از دست داده
بی خاصیت! افتاده گریان؛ پاره پاره
مَشکی که دیگر آبرو از دست داده
تعریف خواهد شد پس از این نام ِ «سقا»:
لب تشنه مردی که گلو از دست داده
در خیمهٔ تاریخ ما هم تشنه ماندیم
در علقمه ساقی سبو از دست داده
یک تیرِ گریان در دهانش گیر کرده
دیگر توانِ گفتگو از دست داده
آمد برادر... إنکسارش کشت ما را
قامت-خمیده؛ رنگ و رو از دست داده
اربابمان تنها نه که یار و علمدار
پشت و پناهش را بگو از دست داده
شد خیره بر ماه و سپس زد زیر گریه
آخر رقیه(س)-جان؛ عمو از دست داده!
شاعر: #مرضیه_عاطفی