#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#كتاب_البيع
#چکیدهی_مباحث
#اشتراط_بلوغ
📖 ١- بحثٌ في تصرّفات الصبي مستقلّاً:
✅ #شیخ_انصاری در کتاب #مکاسب (ج۳/ص۲۷۸) در دوّمین اشکال خود بر استدلال به حدیث #رفع_قلم برای اثبات نظریهی مشهور نکتهای دارد که حصیلهاش این است که صبیّ در حالی که هیچ حکم تکلیفیای ندارد، اما عقدش دارای حکم وضعی #سببیّت است؛ عقدش سبب وجوب وفای او (بعد بلوغش) یا ولیّش به عقد میشود.
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۵۰۶) -بر اساس مبانی اصولی خودِ #شیخ_انصاری- نقد بسیار دقیقی به ایشان مطرح کرده، میفرماید:
🔸️ این سخن شیخ انصاری با مبنای اصولی ایشان در مورد احکام وضعی تطابق ندارد؛ مرحوم #شیخ_انصاری در اصول معتقد است همهی احکام وضعی منتزع از احکامتکلیفیاند، به این معنا که در هر موردی که حکم وضعیای وجود داشته باشد حتماً و بدون شبهه قبل از آن لزوماً حکم تکلیفیای ثابت است که آن حکم وضعی از آن حکم تکلیفی انتزاع شده است. به دیگر بیان، احکام وضعی هیچ کدام دارای جعل و تشریع استقلالی از ناحیهی شارع نیستند؛ حال چگونه ایشان معتقد میشود صبیّ هیچ حکم تکلیفیای ندارد، اما عقدش #سببیّت دارد، در حالی که #سببیّت حکم وضعی است؟!
✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#محقق_خویی #مصباح_الفقاهة #كتاب_البيع #چکیدهی_مباحث #اشتراط_بلوغ 📖 ١- بحثٌ في تصرّفات الصبي مستقل
✅ انصافاً این اِشکال #محقق_خویی اشکال دقیقی است، و ظاهر کلام #شیخ_انصاری نیز این است که ایشان از جانبِ خود -و نه بر اساسِ مبانیِ دیگران- این نقد را مطرح میکند، و اگر نه، ایشان دأبشان بر این است که اگر مطلب ضعفی داشته باشد -که در این جا ضعف این کلام بر اساس مبنای اصولیِ ایشان روشن است- دستِ کم با "فافهم!" یا "فتأمّل!" اشاره به ضعف مطلب میکنند که در این جا چنین چیزی در هیچ نسخهای از کتاب #مکاسب وجود ندارد؛ در هر حال، الله العالم!
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#اشتراط_بلوغ
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۰۸) در نقد برداشت #شیخ_انصاری از روایت "عمد الصبي و خطأه واحد" دو نکته را بیان میفرماید:
🔷️🔸️ ۱- نکتهي اول:
لسان روایات "عمد و خطای صبیّ"، نفیِ حکم به لسان نفیِ موضوع نیست؛ لسان این روایات مانند "لا ربا بین الوالد و الولد" و "لیس علی الإمام سهوٌ" و "لا ضرر و لا ضرار" نیست که حکم را با لسان نفیِ موضوع رفع میکنند.
🔸️ ایشان در ادامه میفرماید: شارع در روایات "عمد و خطای صبی" -بر خلاف روایات بالا- عمد صبیّ را به منزلهی خطای صبیّ قرار میدهد، نه به منزلهی عدم؛ یعنی هر اثر و حکمی که برای خطای صبیّ ثابت است را برای عمد صبیّ نیز ثابت میکند، نه آن که فعل صبیّ را بیاثر، بیحُکم و به منزلهی عدم قرار میدهد.
🔶️🔹️ ۲- نکتهی دوم:
این روایات را -بر خلاف سخن #شیخ_انصاری- باید مربوط به بابی دانست که در آن برای هر کدام از حالت #عمد و #خطا اثر و حکم خاصّی دارد، که تنها مصداقش همان باب #جنایات است که برای هر کدام از #عمد و #خطا اثر و حکم خاصّی ثابت است، و در صورت خطای جانی، دیه بر عاقله ثابت است؛ بر همین اساس، در صورت جنایت عمدی یا خطاییِ صبیّ دیه بر عاقله ثابت است.
پس، این روایات هیچ ارتباطی با غیر باب #جنایات ندارد.
📌 البته در باب صلات و تُروک اِحرام نیز گاه هر کدام از عمد و خطا حکم و اثر خاصّی دارد، اما این موارد تنها مخصوص بالغ است و ابداً شامل صبیّ نیست.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#اشتراط_بلوغ
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۱۲) در نقد برداشت #شیخ_انصاری از روایت ابوالبَختَری میفرماید:
🔷️🔸️ علّیّت یا معلولیّت بین فقرات روایت ابوالبختری -که #شیخ_انصاری در مکاسب (ج۳/ص۲۸۲) در تفسیر این روایت بیان میکند- بیوجه است؛ زیرا #رفع_قلم را به چه مناسبتی علّتِ ثبوتِ دیه بر عاقلهی صبیّ بدانیم؟! این دو چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟!
صحیح آن است که بین این دو فقره از این روایت، هیچ ملازمه و ارتباط روشنی وجود ندارد.
🔶️🔹️ ايشان در ادامه برداشت و جمعبندیِ خود از روایت ابوالبختری را بیان کرده، میفرماید: این روایت دو حکم دارد:
۱- حکم سلبی: احکام افعال عمدی بر صبیّ بار نمیشود.
۲- حکم ایجابی: احکام افعال خطایی بر صبیّ بار میشود؛ ثبوت دیه بر عاقله بر همین اساس بر صبیّ بار میشود.
🔷️🔸️ ابوالبختری ضعیف است و روایتش به درد استدلال فقهی نمیخورد.
🔴 ایشان در نهایت در مورد تمام ادلهای که #شیخ_انصاری برای نظریهی مشهور بیان میکند، میفرماید:
هیچ دلیلی بر نظریهی مشهور -که معتقدند افعال و اقوال صبیّ بیاعتبار و بیارزش است- وجود ندارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#اشتراط_بلوغ
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۱۳) در مورد جواز وکالت صبیّ میفرماید:
🔵 نظر تحقیقی آن است که -نه تنها اجرای صیغه توسّط صبیّ در تحت نظارت و اذن ولیّاش جایز است- بلکه صبیّ میتواند وکیلِ دیگران (افراد بالغ) شده و مدیریّتِ معاملاتِ آنان را به طور مستقلّ، خود به عنوان وکیلِ شخصِ بالغ به دست بگیرد و با اموالِ دیگران معامله کند.
🔹️ زیرا عمومات و اطلاقاتِ باب عقود و ایقاعات شامل صبیّ نیز میشود و هیچ مخصِّص و مقیِّدی نیز ندارد.
آیهی #ابتلاء_يتيم (نساء/۶) و روایاتِ #جواز_امر_یتیم نیز هیچ دلالتی بر عدم جواز چنین معاملات صبیّ ندارد.
📌 البته چنان که پیش از این مطرح شد صبیّ -بر طبق آیهی #ابتلاء_یتیم و روایات #جواز_امر_یتیم- نمیتواند به صورت مستقلّ در اموالِ خودش تصرّف کرده و با آن معامله کند، اما در اموالِ دیگران اشکالی ندارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#محقق_خویی #مصباح_الفقاهة #کتاب_البیع #چکیدهی_مباحث #اشتراط_بلوغ ✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة
✅ نظر نهایی مرحوم #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة در مورد شرط بلوغ.
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#اشتراط_بلوغ
📖 هل یؤخذ الصبيّ بإتلافه مال الغير؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۱۵) در مورد ضمانتِ صبیّ در صورت اتلاف مال دیگران میفرماید:
🔷️🔸️ بر اساسِ #قاعده_اتلاف اگر صبیّ مال دیگران را تلف کند ضامن است، اما تا قبلِ بلوغ (در دوران صَبْوتش) الزامی برای خروج از این عهده و ضمانت ندارد.
ایشان در ادامه میفرماید: نه ادلهی "عمد و خطای صبیّ" میتواند این عهده و ضمانت را بر دارد و نه حدیث #رفع_قلم.
🔸️ ادلهی "عمد و خطای صبیّ" از سویی مربوط به جایی است که فعلِ صبیّ با عمد و قصد و اراده انجام شود، در حالی که #قاعده_اتلاف نسبت به عمد و خطاء و غفلت، يا علم و جهلِ شخصِ مُتلِف لابشرط است، مانند جنابت، و نجسشدنِ لباس و بدن، و یا نواقضِ طهارت و صلات که نسیت به عمد و خطا لابشرطاند.
و از سویی دیگر، این ادله مربوط به جایی است که هر کدام از عمد و خطا حکمِ مستقلّی داشته باشند، در حالی که حکم عمد و خطا در #اتلاف یکی است.
🔸️ حدیث #رفع_قلم نیز محدود به صبیّ و حالت صَبْوت (عدم بلوغ) است، و هیچ گونه دلالتی بر این که افعالِ دورانِ صَبْوتِ مُتلِف نمیتواند موضوعِ احکامی برای دوران بعد از بلوغش باشد، ندارد. مانند آن جا که مثلاً صبیّ در دوران صَبْوتش وطْی کرده و جُنُب شده باشد، در این حال، او جُنُب است، اما وجوبِ اغتسال تا زمان بلوغ متوجّه او نخواهد شد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#شرط_قصد
📖 هل یعتبر في صحة العقد القصد إلى مدلوله؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۲۹) در مورد #شرط_قصد میفرماید:
🔷️🔸️ اصحاب متّفقاند بر #شرط_قصد تا جایی که این شرط را از مسلَّمات دانستهاند.
🔸️ فقهاء اگر چه اصلِ اشتراطِ چنین شرطی را به درستی فهمیدهاند، اما این که #شرط_قصد را از #شروط_متعاقدین دانستهاند خطاست، زیرا #شرط_قصد از مقوِّماتِ عقد و شرطِ تحقّقِ آن است، نه شرط عاقد.
زیرا حقیقتِ #بیع وابسته به قصد نفسانی است و اگر نباشد تحقّق نمییابد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#شرط_قصد
📖 هل یُعتبر تعیینُ المالک في صحّة البيع؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵٣١) در مورد لزوم یا عدم لزوم معیَّنبودنِ ثبوتیِ مالک در بیع -که #شیخ_انصاری در #مکاسب (ج۳/ص۲۹۶) بر اساس کلام #محقّق_تستری بیان میکند- در دو جهت مطرح میکند:
🔵🔷️🔸️ ۱- جهت اول: معامله بر #عین_شخصی (مانند یک خانه یا ماشین مشخّص که در خارج وجود دارد)
🔸️ بیشکّ در این صورت -چون هر دو عوض، شخصی و جزئیاند- تعیین مالک در متن عقد از مُقوِّمات بیع یا از شرایط آن نیست، زیرا حقیقتِ #بیع منوط به تعیینِ مالکِ مبیع و ثمن نیست.
همچنین دلیل تعبّدی از جانبِ شارع برای آن وجود ندارد.
📌 در این جا تفاوتی ندارد که عقد مذکور مباشرتاً از جانبِ خودِ مالک صادر شود، یا از جانبِ وکیل یا ولیّ یا فضولیّ.
🔹️ در ادامه #محقق_خویی نکتهی بسیار مهمّی را در باب #حقیقت_معاوضه توضیح میدهد که #شیخ_انصاری نیز بارها (مانند ج۳/ص۸۷ و ص۲۹۹) بیان میفرماید. ایشان میآورد: مفهوم و حقیقت بیع -و به طور کلی هر حقیقتِ هر معاوضهای- تنها زمانی تحقّق پیدا میکند که قصدِ بایع از معاوضه، داخلشدنِ مبیع در ملْکِ همان کسی باشد که ثمن از ملْکِ او خارج میشود؛ این یعنی براساسِ #حقیقت_معاوضه مبیع و ثمن لزوماً باید جای هم بنشینند تا مفهومِ تعویض در عوض و معوَّض معنا پیدا کند.
🔸️ از این رو، اگر مثلاً بایع مبیع را بفروشد به قصدِ آن که ثمن مستقیماً به ملْکِ شخص دیگری غیر از خودش برود این معامله قطعاً باطل است، زیرا #حقیقت_معاوضه ابداً تحقّق پیدا نکرده است.
📌 البته در مواردی که مثلاً شخصی به نانوا پول میدهد تا نانوا نانها را به فقیر بدهد اینجا نانها -در هر حال- ابتدا داخل در ملْکِ همان شخص شده، سپس به سبب چیزی مانند #هبه به ملْکِ آن فقیر در میآید.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#شرط_قصد
📖 هل یُعتبر تعیینُ المالک في صحّة البيع؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵٣۲) در مورد لزوم یا عدم لزوم معیَّنبودنِ ثبوتیِ مالک در بیع -که #شیخ_انصاری در #مکاسب (ج۳/ص۲۹۶) بر اساس کلام #محقّق_تستری بیان میکند- در دو جهت مطرح میکند:
🔵🔷️🔸️ ۲- جهت دوم: معامله بر #کلّی_در_ذمّه
اگر مبیع یا ثمن، #کلّی_در_ذمّه باشد باید در دو مقام بحث کرد:
🔷️ در مقام ثبوت:
حتماً باید مالکِ آن #کلّی_در_ذمّه ثبوتاً معیَّن و مشخَّص باشد، یعنی صاحبِ آن ذمّه باید معیَّن باشد، زیرا بیع -همان طوری که تعریف کردیم- یعنی: "تبدیل شيء بشيء في جهة الإضافة"، در حالی که اگر کلّی -با وصفِ کلّیتش و بدون آن که اضافهی به ذمّهی شخصِ معیَّنی شود- هیچ جهت اضافه و اعتباری ندارد که در قالبِ بیع تبدیل شود.
همچنین کلّی اگر اضافه به شخصی نشود و بیصاحب بماند روشن است که در ساحتِ اعتباراتِ عُقلایی ابداً #مالیّت ندارد و به سببِ بیع، قابلِ تملّک نیست، زیرا در این فرض، کلّی -در عالَم اعتبارات- چیزی نیست تا در معامله ردّ و بدل شود.
🔷️ در مقام اثبات:
در مقام اثبات -و با توجّه به ساحت عقد و صیغهای که توسّط عاقد جاری شده است و همچنین با نگاه به قرائن و شواهدِ ظاهری- بیشکّ کلّی به خودِ عاقد اضافه و نسبت داده میشود و بیع برای همو منعقد میشود، زیرا همین که عاقد میگوید: "بِعْتُ" انصراف به خودِ مجری عقد (عاقد) دارد، مگر آن که قرینهای بر خلافِ آن باشد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ ادامهی شرح و تبیین کلمات #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#شرط_قصد
📖 هل یُعتبر في العقود تعیینُ مَنْ لَهُ العَقْدُ؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵٣٣) در مورد مطلبی که #شیخ_انصاری در انتهای #شرط_القصد میفرماید: آیا تعیینِ اثباتیِ مالکِ واقعیِ مبیع و ثمن برای طرفِ مقابل در عقد، شرط و لازم است؟
ایشان میفرماید: بحث در این جا چند جهت دارد که #شیخ_انصاری از برخی بحث کرده است و از برخی غافل شده است.
🔷️🔸️ ۱- جهت اول:
اگر مَنْ لَهُ العَقْدُ (کسی که عقد واقعاً برای او منعقد میشود) در ذهنِ هر کدام از دو عاقد، مقصود و معیَّن باشد عقد صحیح است، زیرا همین که مثلاً مالکِ مبیع در ذهنِ بایع و مالکِ ثمن در ذهنِ مشتری واقعاً و ثبوتاً معیَّن باشد #بیع تحقّق مییابد و نیازی نیست مالکِ مبیع برای مشتری و مالکِ ثمن برای بایع، معیَّن و معلوم باشد.
🔸️ وجهِ صحّت عقد در این فرض نیز این است که تعیینِ مَنْ لَهُ العَقْدُ نه دخالتی در حقیقتِ عقود دارد و نه دخالتی در صحّتِ عقود، اگر چه ممکن است در اغراضِ شخصیِ دو طرف تاثیر داشته باشد که برای ما در بحث فقهیمان اهمّیّتی ندارد.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee