#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اختیار
#اِکراه
📖 ما استدلّ به علی بطلان بیع_المُکرَه (ادلهی بطلانِ #بیع_مُکرَه)
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴۲) #آیه_اَکل را به عنوان یکی از ادلهی #بیع_مُکرَه بیان میفرماید؛ "لَا تَأكُلُوا أمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إلَّا أنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ"
ایشان در توضیح #آیه_اَکل میآورد: #آیه_اَکل -با نگاه به #قرینه_مقابله در آیه و دلالت باء سببيّت- به روشنی دلالت بر این دارد که خداوند سبحان در این آیه در مقامِ بیانِ اسبابِ صحیح و اسبابِ فاسدِ نقل و انتقالِ ملکیّت است؛ دلالت میکند تنها سببِ صحیحِ نقل و انتقال، #تجارت_عن_تراض است.
🔶️ از این رو، #بیع_مُکرَه اگر چه از مصادیق #تجارت محسوب میشود، اما #تجارت_عن_تراض نیست، پس باطل و فاسد است.
🔷️ تراضی و رضایت در آیه به معنای #طیب_نفس است. مقصود از #طیب_نفس، #شرط_قصد -که در مسالهی قبل در #مکاسب (ج۳/ص۲۹۵) مطرح شد- نیست؛ زیرا #شرط_قصد -همان طور که #شیخ_انصاری فرموده است- نه این که شرط صحّت عقد است، بلکه شرطِ تحقّقِ عقد در عالَم اعتبار است؛ از این رو، اگر مراد از #تراضی و رضایت در #آیه_اَکل، همان #شرط_قصد میبود دلیل نداشت که خداوند حکیم در #آیه_اَکل، #تجارت را قبل از #تراضی ذکر کند؛ زیرا بنا بر این فرض، لفظ #تجارت بر #تراضی (به معنای #قصد) دلالت میکرد و ذکرِ لفظِ #تراضی لغو و بیهوده محسوب میشد که از کلام خداوند حکیم به دور است.
🔸️ بنا بر این، #تراضی در #آیه_اَکل یعنی #طیب_نفس.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اختیار
#اِکراه
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴۳) میفرماید: فعلِ اختیاریِ انسانِ مُختار مقدَّماتِ طولی و ترتیبی در نفسِ انسان دارد:
۱- #تصوّر فائده در انجام فعل
۲- #تصدیق فائده در انجام فعل
۳- #میل از درون
۴- #شوق_اکید (اراده)
با تحقّقِ این چهار مقدمه انسان فعلِ اختیاریاش را انجام میدهد.
✅ ایشان در ادامه اقسامِ فائدهی فعلِ اختیاریِ انسان را بیان میفرمایند:
🔷️🔸️ ۱- قسم اول: فائدهای که مترتّب بر فعلِ خارجی است، مانند سودِ تجارت یا لذّت غذاخوردن یا گرمای پوشیدن لباس.
🔷️🔸️ ۲- قسم دوم: فائدهی مترتّب بر فعل، ضرری را که متوجّهِ شخص است دفع میکند، بدون آن که آن ضرر متوجّهِ ترکِ خودِ آن فعل باشد.
مانند آن که شخصی مضطرّ به فروشِ خانهاش میشود تا بتواند هزینهی معالجهی فرزندش را تامین کند، یا مانند شخصی که ظالم یا زورگیری او را مجبور به پرداختِ پول میکند و او برای تامینکردنِ آن پول مضطرّ میشود خانهاش را بفروشد.
روشن شد که در قسم دوم، فائدهی فروش خانه این است که ضرری را که در نتیجهی پرداختنکردن پول به زورگیر است از آن شخص دفع میکند؛ در این جا ضرر مستقیماً به عدمِ فروشِ خانه متوجّه نیست، بلکه به فعلِ دیگرس متوجّه است.
🔷️🔸️ ۳- قسم سوم:...
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اختیار
#اِکراه
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴۳) قسم سوم از اقسامِ فائدهی فعلِ اختیاریِ انسان را بیان میفرمایند:
🔷️🔸️ ۳- قسم سوم: فائدهی مترتّب بر فعل، این است که آن ضرری را که ظالمی وعده داده است و متوجّه ترکِ خودِ همان فعل است دفع میشود.
مانند آن که زورگویی شخصی را مجبور کند بر آن که اگر فلان فعل را انجام ندهد او را میزند؛ در این فرض، انجامِ آن فعل، دارای مقدماتِ اختیاریِ #تصوّر و #تصدیق و #میل و #شوق_اکید است و با اختیار انجام شده است، اما فاعل رضایت و طیب نفس ندارد.
مانند جایی که زورگویی شخصی را مجبور به بیعِ خانهاش میکند؛ این بیع اگر چه کاملاً به صورت اختیاری و ارادی انجام شده است، اما بایع #طیب_نفس و رضایت ندارد.
📌 با دقّت در توضیح قسم دوم و سوم و مثالهایی که بیان شد فرق بین دو قسم معلوم میشود.
📌 همچنین روشن شد که #عقد_مُکرَه تجارت است، اما تجارتی است که از #تراضی و #طیب_نفس انجام نشده است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اِکراه
#اضطرار
#عقد_اضطراری
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴۷) -بعد از آن که به خوبی معنا و مفهومِ #اکراه و #اضطرار را بیان کردند- توهّمی را با توجّه به #حدیث_رفع در مورد عدمِ بطلانِ #اضطرار بر معامله مینویسد:
🔷️🔹️ توهّم:
اگر قرار باشد بطلانِ #عقد_مُکرَه را با استناد به #حدیث_رفع اثبات کنیم به ناچار باید #عقد_اضطراری را با استناد به همین #حدیث_رفع باطل بدانیم، زیرا همان طور که یکی از مواردِ مذکور در این حدیث، #اکراه است، #اضطرار نیز از مواردِ مذکور است.
🔶️🔸️ دفع:
#حدیث_رفع، امتنانی است؛ یعنی این حدیث صادر شده است تا منّت، تسهیل و تخفیفی برای امّت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) باشد. و این مضمون با فساد و بطلانِ #عقد_اضطراری سازگاری ندارد، زیرا خلافِ امتنان است.
🔸️ اگر شخصی مضطرّ به فروش خانهاش شده است تا هزینهی علاجِ فرزندش را یا پولی که زورگیر از او طلب کرده است را فراهم کند؛ در این صورت، روشن است که شارع اگر معاملهی چنین شخصی را باطل کند نه تنها امتنان و منّت بر امّت نیست، بلکه سنگانداختن در جلوی پای آن شخص است که کاملاً متضادّ با امتنان است؛ از این رو، #حدیث_رفع تنها مواردی را رفع میکند که رفعشان موجبِ امتنان باشد.
📌 بنا بر این، #حدیث_رفع بر بطلان #عقد_مُکرَه دلالت میکند، اما دلالتی بر رفعِ #عقد_اضطراری ندارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اِکراه
#اِکراه_الهی
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴۷) مطلب دیگری را پیرامون #اِکراه مطرح کرده و میفرماید: #حدیث_رفع حکم موردی را بیان میکند که مُکرِه، انسان باشد؛ اما اگر خودِ #اِکراه یک حکم الهی و از جانب شارع باشد روشن است که این #اِکراه موجبِ بطلانِ معامله نخواهد بود.
🔷️🔸️ مواردی در #فقه برای #اِکراه_الهی وجود دارد، مانند حکم قاضی بر اِکراهِ مدیون بر بیعِ اموالش برای پرداختِ حقِّ طلبکاران، یا اِکراهِ مُحتکِر بر بیعِ اموالِ احتکارشده، یا اِکراهِ مرد بر بیعِ اموالش برای پرداخت نفقهی پدر و مادر و اولاد و ازواجش، یا اِکراهِ راهن (رهندهنده) بر بیعِ عینِ مرهونه و پرداخت دینی که بر گردنِ مُرتهِن (رهنگیرنده) در صورت امتناعِ راهِن از ادای دَیْنش.
🔹️ در این موارد بیع صحیح است، اگر چه که بیع، اِکراهی است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اِکراه
📖 هل یُعتبَر فی الإكراه وجودُ حاملٍ على المُكرَه عليه؟
✅ #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج۲/ص۵۴٩) در توضیح فرمایش #شیخ_انصاری -که #اِکراه را "حمْلُ الغیر" میداند- مینویسد: سخن این است که آیا در معنا و مفهومِ حقیقی و عرفیِ #اِکراه، وجودِ یک شخصی که حامِل (تحمیلکننده) و مُکرِه باشد مُعتبر است، یا مجرّدِ اعتقادِ مُکرَه به وجودِ مُکرِه (حتی اگر واقعاً مُکرِهی نبوده باشد) کافی است؟
🔷️🔸️ ایشان در ادامه میفرماید: نسبت بین #اِکراه و #عدم_طیب_نفس، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر زمان #اِکراه تحقّق یابد به ناچار #طیب نفس و رضایتی نیز وجود نخواهد داشت، اما گاه شخصی طیبِ نفس و رضایت ندارد، اما اِکراهی هم در میان نیست.
🔸️ مثلاً شخصی خیال میکند از جانبِ یک فردِ زورگو مجبور است تا خانهاش را بفروشد، و او هم میفروشد؛ در اینجا عنوانِ #اِکراه تحقّق ندارد، اما آن شخص، طیبِ نفس هم ندارد.
🔹️ به دیگر بیان، #عدم_طیب_نفس، عامّ است و #اِکراه، خاصّ.
از این رو، حقیقتِ #اِکراه وابستهی به وجودِ مُکرِه است؛ یعنی هم در واقعاً باید مُکرِهی باشد، و هم باید مُکرَه، علم به وجودِ مُکرِه داشته باشد؛ این گونه #اِکراه تحقّق مییابد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#اِکراه
#توریه
📖 هل یُعتبَر فی #الإكراه عدمُ إمكان التفصّي عن الضرر؟
✅ مرحوم #محقق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۵۵۴) پیش از آن که دربارهی شرطبودنِ عجز یا امکانِ تفصّی در #اِکراه -که #شیخ_انصاری در مکاسب (ج۳/ص۳۱۲) نیز بیان میکند- در توضیح و تبیینِ #توریه میفرماید:
🔷️🔸️ #توریه در لغت به معنای سَتْر و إخفاء، و القاکردنِ کلام به گونهای که ظاهر در معنایی خلافِ آنچه مقصودِ متکلّم باشد است؛ از این رو، برخی از لغتشناسان نیز آن را به معنای اظهارِ غیرِ مقصود و ایهام دانستهاند.
🔸️ مانند آن که کسی در جواب سوالی دربارهی خلیفهی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: "مَن بنتُه فی بیتِه".
و مانند عقیل که گفت: "أمَرَني معاوية أن ألعَنَ عليّاً؛ ألا فالْعَنُوه".
🔶️🔹️ ایشان در ادامه میآورد: #توریه همان طور که در #اقوال و گفتار تحقّق مییابد در #افعال و رفتار نیز تحقّق مییابد، و هیچ وجهی ندارد که آن را تنها در #اقوال جاری بدانیم.
🔹️مانند کسی که در جوابِ سائل دستان خالیاش را نشان میدهد و میگوید: "به خدا قسم که دستانم خالی است".
و مانند ماموری که نمیخواهد به ظلم مردم را شلّاق بزند، و شلّاق را دیوار میزند و وانمود میکند که مردم را شلّاق میزند.
و مانند کسی که ظالمی اکراهش میکند که شراب بخورد، و او نیز وانمود میکند شراب میخورد، اما آن را درون چاه میریزد.
📌 #توریه یعنی همین که متکلّم کلامش را به گونهای بیان کند که عرفاً دارای ایهام و اظهارِ خلاف باشد.
از این رو، اگر در جایی سامع بدفهم و نافهم است و مرادِ روشنِ متکلّم را در نمییابد #توریه نیست.
همچنین در جایی که سامع به قدری باهوش است که میفهمد متکلّم #توریه کرده است نیز #توریه تحقّق دارد.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#ولایت_فقيه
#ولایت_نبیّ
#ولایت_امام
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٣/ص۲۳۰) دربارهی ولایتِ پیامبر و ائمه (علیهم السلام) میفرماید: ولایتِ ایشان (علیهم السلام) چهار جهت دارد:
🔵🔶️ جهت اوّل: #ولایت_تکوینی
شکّی نیست که ایشان #ولایت_تکوینی بر همهی مخلوقات دارند، همان طور که در روایات و اخبار آمده است که ایشان واسطهی در ایجاد و خلق و اِفاضه به مخلوقات هستند.
🔵🔶️ جهت دوّم: #ولایت_تشریعی
🔸️ نسبت به معنای اولِ #ولایت_تشریعی (استقلالِ پیامبر و امام در تصرّف) هیچ اختلاف و اشکالی نیست در این که ایشان ولیّ و صاحباختیار در تصرّف بر اموال و انفس مردم هستند، همان طور که آیات و روایات فراوانی دلالت بر این نکته دارد، مانند "النبيّ أولَى بالمؤمنين من أنفُسهم" و "إنما وليّكُم اللهُ و رسولُه و الّذين ءامَنوا".
📌 البته این که پیامبر و ائمه (علیهم السلام) در زندگیِشان در اموال و اَنفُسِ دیگران به صورتهای غیرِ متعارف و غیرِ عُرفی تصرّف نمیکردند دلیل بر عدمِ ولایتشان نیست.
🔸️ نسبت به معنای دومِ #ولایت_تشریعی (توقّفِ تصرّفِ دیگران بر اذنِ پیامبر و امام) نیز اگر در جایی دلیلی بر آن نباشد اصل، عدمِ اشتراط است.
🔵🔶️ جهت سوّم: وجوب #تبعیّت از ایشان در #تبلیغ احکامِ شریعت
به روشنی چنین جهتی برای ایشان (علیهم السلام) ثابت است، زیرا وقتی میدانیم احکامِ شرعی به واسطهی ایشان به ما میرسد قطعاً اطاعت از ایشان در تبلیغِ احکام واجب است.
🔵🔶️ جهت چهارم: وجوبِ #اطاعت از ایشان در #اوامرِ_شخصی
آیات و روایاتِ بسیار فراوانی که بیانگرِ وجوبِ اطاعتِ از ایشان (علیهم السلام) است اِطلاق داشته و همهی اوامر و نواهیِشان را شامل است، حتی آن چه ارتباطی با احکامِ شرعی نداشته و مربوط به مسائل شخصیِشان باشد.
📌 البته دلیلِ عقلیِ مستقلّ و غیر مستقلّی که در مساله وجود دارد دلالتِ تامّ و تمامی بر مطلب ندارد، اما آیات و روایات کافی است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#كتاب_البيع
#چکیدهی_مباحث
#ولایت_فقیه
✅ #محقّق_خویی در کتاب #مصباح_الفقاهة (ج۳/ص۲۳۷) در بیان نظریهی خود در بابِ #ولایت_فقیه میفرماید:
"و الظاهر أنه لم يُخالف أحدٌ في أنه لا يجب إطاعة الفقيه إلا في ما يُرجع إلى تبليغ الأحكام بالنسبة إلى مقلّده، و لكلّ الناس لو كان أعلم و قلنا بوجوب تقليد الأعلم، و أما في غير ذلك بأن يكون مستقلّاً في التصرّف في أموال الناس و كانت له الولاية على الناس -بأن يبيع دار زيد أو زوّج بنت أحد على أحد أو غير ذلك من التصرّفات الماليّة و النفسيّة- فلم يثبُت له من قِبَل الشارع المُقدَّس مثلُ ذلك."
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۰۷) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔶️🔹️ ۱- اشکال اول:
حقیقتِ #معاوضه این است که عوض و مُعوِّض در عالَمِ اعتبار در جای یکدیگر بنشینند؛ به این معنا که هر کدام از دو عوض به همان جیبی برود که عوضِ دیگر از آن جیب درآمده است.
حقیقتِ #معاوضه مقصودِ عاقدِ فضولی نیست، زیرا او غاصب است و میخواهد مالِ مالباخته را برای خودش بفروشد، بلکه مقصودِ او #بیع_فضولی_لنفسه است که حقیقی نبوده، بلکه صُوری است.
از این رو، هیچ راهی برای درستشدنِ چنین بیعی وجود ندارد.
در ادامه ایشان پاسخ این اشکال را بیان میکند:
🔹️ پاسخ اول:
این اشکال اخصّ از مُدَّعاست، زیرا این اشکال تنها در موردِ #بیع_غاصب -که علم دارد مالِ دیگری را میفروشد- کاربرد دارد.
🔹️ پاسخ دوم:
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۰۸) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔷️ پاسخ دوم از اشکال اول:
#محقّق_خویی ابتدا حقیقتِ #بیع را این گونه تعریف میکند: #بیع قصد و اعتبارِ نفسانی و درونی بر تبدیلِ و جانشینیِ دو مال است که با یک مُبرِز خارجی اظهار و ابراز شود.
🔹️ ایشان در ادامه میفرماید: همین که دو طرفِ عقد باشند و چنین قصد و ابرازی نیز داشته باشند به این معنا که هر دو قصد دارند دو مال را در جای یکدیگر بنشانند #بیع تحقّق یافته است، اگر چه آن فضولی قصد کرده است مالِ دیگری را برای خود بفروشد و پولش را به جیبِ خود بزند؛ همین برای تحقّقِ حقیقتِ #بیع کافی است، چه آن که تعیینِ مالکِ دو مال نیز در تحقّقِ حقیقتِ بیع معتبر نیست.
🔸️ و در ادامه نیز میآورد: همان طور که #شیخ_انصاری فرموده است فضولی در #بیع_فضولی_لنفسه -چه غاصبانه و چه به اشتباه- خود را مالک میداند؛ گویی خود را بر صندلیِ مالک نشانده و خود را به جای او جا زده است، از همین رو، #حقیقت_معاوضه بی هیچ اشکالی تحقّق یافته است، اما روشن است که شارع و عقلاء این معاوضه را نه برای آن مالکِ ادّعایی یا مالکِ اشتباهی، بلکه برای مالکِ حقیقیاش قابلِ درستشدن میدانند، در حالی که اصلِ معامله به دستِ غیرِ مالکِ حقیقی تحقّق یافته است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۱۰) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔷️🔸️ ۲- اشکال دوم:
غاصبِ فضولی در #بیع_فضولی_لنفسه عقدی را انشاء کرده است که مالک -در صورتِ اجازه- آن را اجازه نمیکند، و در مقابل، اجازهی مالک نیز به غیرِ آن چیزی که توسّطِ غاصبِ فضولی انشاء شده است تعلّق میگیرد؛ از این رو، چگونه این اجازه میخواهد آن عقد را درست کند؟!
🔷️ پاسخِ اشکالِ دوم:
مرحوم #محقّق_خویی با تبیینِ حقیقتِ #بیع میفرماید: حقیقتِ #بیع یعنی تبدیلِ اضافهی مالکیِ دو مال به یکدیگر، و علم و جهلِ مالک یا قصدِ عاقد هیچ تاثیری در حقیقتِ #بیع ندارد؛ از این رو، اگر عاقد به اشتباه شخصی غیر از عاقدِ واقعی را خطاب قرار داده و بیع یا شراء را برای او نیّت کند بیع صحیح است.
🔸️ در هر حال، در توضیحِ فرمایشِ #محقّق_خویی میتوان گفت: بر اساسِ قاعدهی #تبعیّت_عُقُود_از_قُصُود تا مفادِ عرفی و عقلاییِ یک عقد موردِ قصدِ عاقد نبوده باشد عقد تحقّق پیدا نمیکند، اما این که حقیقتِ عرفی و عقلاییِ هر عقدی مانندِ #بیع یا #نکاح یا #اجاره چیست در دستِ این و آن و در اختیارِ عاقد نیست؛ از این رو، اگر حقیقتِ عرفی و عقلاییِ #بیع -که بنا بر نظریهی #محقّق_خویی تبدیلِ اضافهی مالکیِ دو مال به یکدیگر است- تحقّق یابد هر قصدِ دیگری ورای آن اعتبار نداشته و لغو است، و به قابلیّتِ عقد نیز آسیبی نمیزند.
✴️@fegh_osoul_rafiee