💠امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنميآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است:
کتابهای ملل و نحل آکنده از قرائتهای مختلف از ادیان و مذاهب گوناگون است. از میان انبوه قرائتها از دین مبین اسلام تنها یکی بر حق و صحیح میباشد.
مردی از قم قیام کرد و با قرائتی بدیع از اسلام، برگی نو از تاریخ را رقم زد.
از قدیم الایام دفاع از مظلوم و امر به معروف در اسلام مورد تاکید بود لیکن ایشان به آن عینیت بخشید؛ «تقوموا لله مثنی و فردی» آیهای تازه نبود لیکن از مجرای ایشان این امر بصورت جمعی و کلان و نظاممند عینیت یافت؛ بله! بحث از جهاد بود، بحث از سر بلندی شیعه بود، بحث از دفاع از دین و اسلام بود؛ لکن چه کسی جز خمینی توفیق این را پیدا کرد که شیعه را از جمعیتی اندک در جغرافیایی محدود، تبدیل به اولین و بزرگترین گفتمانِ در تقابل با استکبارِ جهانی نماید؟! که بود که توفیق یافت از کشمیر و هندوستان و پاکستان و افغانستان و... تا شمال آفریقا را در برابر استکبار جهانی و دشمنانِ مسلّمِ دین، خدا و بشریّت به صف کند؟!
به جز مسائلی که نقل شد و نظایر این مسائل که منقول نگشت، مسائل عدیدهای در اسلام و قرآن مطرح است که بزرگان از علماء اعلام و مراجع عظام (حفظهم الله تعالی) توفیق تطبیق آنها را با زمان و زمانه، و مصداقیابیِ ادّق و اصّح برای آن مسائل و مباحث را _به نسبت با امام خمینی (ره)_ هرگز نیافتند¹؛ بعنوان مثال: هم بطور دقیق با تاریخ اسلام آشنا بودند و هم به لحاظ فقهی واقف بر مسائل جهاد بودند، لکن نمیدانستند در کدام مورد میبایست صلح حسنی (ع) و در کدام مورد میبایست قیام حسینی (ره) را رقم زد.
چنین مسائلی و نظایر آن مسائلی نبودند که کسی بتواند فقط با فقه، یا با عرفانِ بدون فقه توفیق حل آن را بیابد.
بالجمله ایشان در اسلام شناسی یا بینظیر بودند یا به غایت کمنظیر. ایشان اسلام را از اوراق به جانها دمید. به بیان دیگر آنچه در اسلام بود را از اسارتِ اوراق نجات داد و همه گیر نمود.
ایشان قرائتی بدیع و ناب از مکتب تشیّع پیش روی بزرگانِ از علماء نهاد. مسلکی که با ظهور خمینی، و به خمینی (ره) ظهور یافت، سالکانی داشت که برخی از آنها رأسا یا قابل مقایسه با برخی از اهل معرفت نبودند و یا تنه به تنهی بزرگانِ از اهل معرفت میزدند. این شهدای عزیز، شعاع و رشحهای از وجودِ پر عظمتِ امام خمینی (ره) بودند که بواسطهی سلوک در مسلکی که به امام خمینی (ره) ظهور یافته بود، موفق به دست یازیدن به این مقاماتِ عالیه شدند. امروز ملموس و محسوسترین دلیل _برای فطرتِ صحیح، و ذهنی که اسیر وجدان شبهه نشده_ بر عظمت امام خمینی (ره) و صحت و دقتِ قرائتش از اسلام، حاج قاسم سلیمانی (نضّر الله وجهه) است؛ همو که خیل عظیمی از جمعیت را بی اختیار به خیزش واداشت.
👇👇👇ادامه👇👇👇
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
👆👆👆ادامه👆👆👆
اگر تشییع پیکر پاک حاج قاسم موجبات استعجاب تو گشته، بدان که: سلیمانی، هیچ هم نیست اگر خامنهای نباشد؛ و خامنهای، هیچ هم نیست اگر خمینی نباشد²؛ و خمینی هیچ هم نیست اگر عنایت خاصهی مشکات ختمی³ بر او نمیبود. پس اگر خواستیم چیزکی از وجههی یلی الحقیِ اعجوبهی دوران _یعنی دارندهی بدیعترین قرائت از اسلام و مؤسس انقلاب اسلامی_ را با عقل خاکیِمان درک کنیم، میبایست به رشحات و اشعات وجود او که بواسطهی سلوک در مکتب و قرائت او از دین به تعالی رسیدند، رجوع نماییم. این رشحات، همان شهدا و قاسم سلیمانیها هستند؛ امثال حاج قاسم یکی از هزاران شعاع وجود خمینی است.
بدانیم که چون خمینی بار دیگر اسلام را با همهی شئونش آورد، میزان بوده⁴ و از این رو عشق به او عشق به همهی خوبیهاست. به اذعان اهل خبره ید و بیضایی که خمینی فقط در مسائل عرفان با خود آورده، چنان است که او را با احدی غیر از ابنعربی (ره) نمیتوان مقایسه نمود
.
خمینی دیگر خمینی نبود، او روحالله شده بود و عظمتش در این بود که میتوانست مثل ابناء بشر بخورد و بیاشامد و بیامیزد.
_______________________________
🔰پاورقی:
۱_بعنوان مثال: مطالعهی مباحثی که در دیدار بین امام خمینی (ره) و آیت الله حکیم (ره) تبادل شده، به خوبی این معنا را روشن میگرداند. این امر در نقل قول حجة الاسلام سمامی از مباحثهی فیما بین امام (ره) و آیت الله حکیم (ره)، ملموستر و احیانا صحیحتر و به واقع نزدیکتر است، تا نقل قولِ منتشر شده در خبرگذاری فارس. تاریخ را باید دقیقا آنگونه که واقع شده بیان کرد... .
۲_فعل جمله بصورت استمراری صحیح است نه ماضی.
۳_تمام رعیت به وساطت یکی از انبیاء (س) میتواند از حضرت ختمی استفاضه نماید، اما بنظر جریان امام خمینی (ره) ممتاز مینماید لذا شاید برخی ایشان را مستفیضِ بلاواسطه بدانند_و این امر لابشرط از ذومشرب بودنِ ایشان، و قابل جمع با آن است_؛ چنانکه برخی (حفظه الله) فرمودهاند: "گوشتان به دهانِ ایشان (امام خامنهای) باشد که گوش ایشان به دهانِ رسول الله (ص) است". و علی الاقوی مقصود سید جلیل القدر و عالی مقام، مجاهد نستوه سید حسن نصرالله (حفظه الله تعالی) از به کار بردنِ عنوان #وعدهی_صادق درباره بیانات رهبر مسلمانان جهان، و لا ینطق عن الهوی دانستنِ فرمایشاتِ ایشان، همین امر میباشد. از باب للعاقل یکفیه الإشارة و للجاهل لایکفیه الإطالة، به خلاصه و اشاره بسنده میشود و آنکه میداند فقط خداست.
۴_ در اینباره مستندات در کلام اکابر اهل معرفت فراوان است.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 خمینی دیگر خمینی نبود، او روحالله شده بود و عظمتش در این بود که میتوانست مثل ابناء بشر بخورد و بیاشامد و بیامیزد... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام خمینی:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تورا دیدم و بیمار شدم
🔸امام خامنهای:
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی...؟!
تو طبیب همهای از چه تو بیمار شدی؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی از اهل قم "مردم را به سوی حق دعوت میکند" و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنميآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.
📚بحارالانوار: ج۵۷، ص۲۱۶.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 #حضرت_معصومه سلام الله علیها:
حضرت_معصومه سلام الله علیها #باب_ولایت است. اگر شیعه خلّص امیرالمومنین علیه السلام بخواهد به مقام منیع منّا اهل البیت واصل شود و اتحاد وجودی با حضراتشان حاصل نماید بایستی از این باب الابواب ورود نماید.
با اینکه شیعه مخلص علی علیه السلام دارای مرتبه ای است که هنگامه تجلی [اين مرتبه] بر جبل طور موسویه، در حد طاقت حضرت موسی صلوات الله علیه و علی نبینا نبود؛ ولیکن [شيعه مخلص] برای وصول به حریم ولایت،به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها محتاج است. و به همین جهت است که شهر قم، حرم اهل بیت تلقی شده است و حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: (تدخل بشفاعتها شیعتی الجنه باجمعهم).
در جنت، تمامی شیعیان برای وصول به حریم ولایت، محتاج شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها هستند؛ زیرا کأنّه ایشان تالی تلو اهل بیت عصمت و طهارت است. "هی عرش الابرار و فرش ائمه الاطهار"
#حضرت_معصومه سلام الله علیها،جمع اطوار و مراتب وجودی انبیاء است. فلذا در زیارت نامه ایشان (که به انشاء حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است) به جملگی انبیاء اولو العزم در مرآت وجودی حضرتش سلام داده می شود.
البته این سلام ها بر جمله مومنین و مومنات صادق است. ولیکن به حمل رقیقت. بدین بیان که مومنین و مومنات، رقیقه وجودی انبیاء محسوب میشوند ولیکن برای ایشان به حمل حقیقت است، زیرا ایشان حقیقت انبیاست؛ و انبیاء رقیقه وجودی ایشاناند الّا خاتم الانبیاء صلوات الله علیه. فداها ابوها!
📚استاد زنجيرزن حسيني زيد عزه
💢کانال استاد زنجيرزن حسيني
🆔 @zanjirzanhosseini
💠آیا مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) با تدریس اسفار مخالف بودند و شهریهی شاگردانی که اشتغال به فلسفه داشتند را قطع نمودند؟
🔸استاد سید جلال الدین آشتیانی میفرمایند:
🔹راجع به درس اسفار مرحوم علامه طباطبائی و مخالفت آية الله العظمی بروجردی (قده) با ادامه آن درس، باید عرض کنم که نه آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمودند و نه شهریه شاگردان درس اسفار را قطع کردند و نه آقای بروجردی دستور دادند که شفا تدریس شود نه اسفار. بنده از مشتاقان درس اسفار بودم و آیة الله بروجردی بنده را هر روز کنار منبر تدریس می دیدند و گاهی از باب تبرک و تیمن زیر بازوی آن مرحوم را گرفته کمک می کردم که به منبر درس، جلوس فرمایند.
🔸از آقای علم الهدی مشهدی (دو برادر بودند برادر بزرگتر) نقل کردند که حضرت آقا فرمودند: درس اسفار تعطیل شود. بنده شخصا در قم نزدیک گذرخان آقای علم الهدی را دیدم و گفتم: چرا چنین حرف بی اساس را از آقا نقل کرده ای؟ او بسیار نگران شد و گفت: من در خواب دیدم که آقا فرمودند در قم اسفار تدریس نشود و من خواب خود را نقل کردم. مرحوم آقای طباطبائی قدری ناراحت شدند و احتمال صدق در کلام شخص مذکور دادند؛ یکی از شاگردان خود را نزد آية الله بروجردی فرستاده کسب تکلیف کردند و آقا فرموده بودند اگر آقای حاج میرزا محمد حسین تکلیف شرعی خود می دانند که اسفار تدریس نمایند چه اشکالی دارد؟ خدمت آقا عرض شده بود که نظر شما را پرسش می نمایند. فرموده بودند به تکلیف شرعی خود عمل نمایند.
نه شهريه کسی قطع شد و نه کسی را از درس اسفار منع نمودند و نه زمان زمانی بود که مرجع دینی جامع و متبحری مانع تدریس اسفار شود.
🔹از مشهد _لا ينقطع_ برای تعطیل فلسفه فعالیت شروع شد و نامه ها به آقای بروجردی نوشتند و به مرحوم آقا سید محمود شاهرودی نوشتند که از ناحیه تدریس فلسفه در قم، بیضه اسلام در خطر قرار دارد. و گویا آية الله شاهرودی خدمت آقا نامه نوشته باشند، ولی تأثیر ننمود و بحمدالله وجود حقیر به تنهایی کافی بود که این قسم دسیسهها را بی اثر نماید. برخی از طلابی که درس اسفار می آمدند، در قید حیات اند؛ از جمله حقیر نه کسی بنده را منع از حضور به درس اسفار نمود و نه شهریه بنده قطع شد و نه آقای طباطبائی فرمودند حتما باید اسفار تدریس شود نه شفا، بلکه ایشان به واسطه ضعف مزاج و تسریع در امر تفسیر المیزان به اختیار خود درس اسفار را ترک نمود که از ناحیه دیگر.
🔸این که آقا سید محمدحسین لاله زاری (علامه آية الله سید محمد حسین تهرانی) نوشته اند مرحوم آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمود، بی اساس است. مرحوم آقای طباطبائی آن چنان محترم و با تقوا بود که نمیشد تکلیف شرعی برای او تعیین کرد.
📚جلال حکمت و عرفان: ص۵۷_۵۸.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠تمهیدی بر فرمایش علامه حسن زاده (حفظه الله) و سایر عرفا درباره داستان حضرت موسی (س) در کوه طور:
🔹افاداتِ اهل معنی درباره گزارش قرآن از واقعهی حضرت موسی (س) با حق متعال و نوع نگاهِ عرفا به این واقعه مبتنی بر تاویل آیات نورانی قرآن مجید است.
🔸تاویل قرآن چیست؟ تاویل قرآن به معنای تطابق بین کتاب تدوین (یعنی همان قرآن مجید) با کتاب تکوین (یعنی عوالم خارجیه) و کتاب انفس (که نفس ناطقهی انسانی و همان عالم صغیر است) است.
🔹از این رو بعنوان مثال عرفا حضرت موسی (س) را در آن واقعهای که قرآن گزارش میفرماید، مطابق با قلبِ انسانی در کتاب انفس میدانند. این برداشت از این آیهی شریفه را تاویل میگویند؛ که عارف در آن پس از طی منازل و استیفای مراحل به قوتِ تشریع شریعت حقه، موارد مطابقت کتاب تدوین و کتاب انفس را حضورا وجدان نموده و یافته است.
🔸سوالی که در اینجا برای برخی پدید میآید علت و چرایی تطابق کتاب تدوین، تکوین و انفس است. به بیان دیگر ممکن است مطابقت ارض در آیهی شریفه: «إذا زلزلت الأرض زلزالها»، با بدن مادی انسان، در نظر برخی نامفهوم به نظر آید.
🔹پاسخ آن است که: لفظ کتاب برای امری که در آن چیزی منقوش گردد وضع شده است، خواه محل نقش بستن مواد باشد یا اوراق یا انفس. به بیان دیگر کتاب منقسم است بر دو قسمِ تدوینی و تکوینی؛ کتاب تکوینی شامل کتاب آفاقی و انفسی میشود. بر این مبنا هر یک از موجوداتِ عالم عینی، کلام حق متعال میباشند؛ به همین دلیل در قرآن حضرت عیسی (س) کلمة الله نامیده شده است.
🔸آنگاه از آنجایی که منشاء صدور این کلمات _اعم از کلماتِ کتاب تدوین، تکوین و انفس_ واحد است، حقیقت و باطن هر کدام از این سه کتاب مطابق و منطبق بر یکدیگر بوده و احکام هر یک _با حفظ مراتب و مجالی_ منصبغ بر دیگری میگردد.
#تاویل #اربعین_کلیمی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 علت تامهی بیتوجهی به دین و گرایش به لیبرالیسم:
1⃣ نفس ناطقهی انسان: به دلیل آنکه مجرد محل عوارض غریب قرار نخواهد گرفت، لاجرم نفس در ابتدای حدوث مادی است. همچنین کودک در زمان تولد خالی از صور موهومه و بلکه متخیله است فضلا عن المعقولات النظریه؛ در حالیکه اگر نفسِ وی مجرد میبود، میبایست مُطلِع از معقولات و بلکه مَطلَع معقولات باشد؛ زیرا به اتفاق جمیع حکما مجرد عقل و عاقل و معقول است و نشاید که فاقد کمالاتِ نظریه باشد. سومین دلیل آنکه مجرد کمالِ مفقودی ندارد تا در صراطِ طلب قرار گیرد؛ و حال آنکه اگر دو لحظه از لحظات برای نفس بگذرد و وی خالی از ترقی و استیفای کمال باشد مغبون است. بنابراین نفس جسمانیة الحدوث و حدوثا خاکمال است.
2⃣ حضور قلب: مبادی حضور قلب به ترتیب عبارت است از= الف) علم حضوری به اثر شیء. ب) توجه قلب به آن شیء. ج) علاقه و محبت قلب به آن شیء. د) روی آوردن با حضور قلب به آن شیء.
3⃣ با توجه به خاکمال شدنِ نفس، تمامی انسانها موانست با خاک داشته و فقط به آثارِ ماده و زَر و سیم علم دارند و چون قلب بالمعنی الاعم واحد است و صدور کثیر از واحد محال، فقط به یک طرف از عالم علوی و یا خاک میتواند توجه نماید؛ از این رو به موجب خاکمال شدنِ نفس ناطقه، همهی ابناء بشر تمام همتِ خویش را مصروف ماده مینمایند و از غرق شدنِ خویش هم بیخبر هستند. به بیان دیگر به دلیل آنکه ایشان تمام سعادت را در حظّ و لذّ مادی میپندارند، همهی همت خویش را مصروفِ تن میکنند. بعنوان مثال کودک در ابتدا خبری از آثار زر و سیم ندارد و از این روی توجه قلبی به آن ندارد؛ اما پس از آنکه متوجه آثار زر و سیم شد، بدان توجه میکند و پس از آن بدلیل آثاری که زر و سیم در نظرش دارد بدان علاقهمند میشود و با قلبش به آن روی میآورد؛ تا آنجا که دخل و خرجش را با حضور قلب محاسبه مینماید.
4⃣ پس از آنکه قلب به دلیلِ مشاهدهی اثر ماده با حضور قلب بدان روی آورد، ماده و مادیات در نظرش اصیل، و دین و معنویات در نظرش (العیاذ بالله) صغیر جلوه مینماید. و اصل گرفتنِ تن و حظّ و لذّ مربوط بدان لبّ مسئلهی منحوسهی لیبرال است که این امر اختصاصی به زمان حاضر ندارد بلکه هر کسی بجز اولیاء خدا (کثرهم الله) را شامل میشود. کلام را با نقل یک روایت که مناسب با این مطلب است خاتمه میدهیم:
«مردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت: موشی در کوزه بزرگ روغن زیتون [یا روغن دیگری] افتاده، حکم خوردن آن چیست؟ امام فرمود: آن را نخور. وی گفت: موش کوچکتر از آن است که بخاطر آن غذای خود را ترک کنم. امام فرمود: تو موش را کوچک نمی شماری بلکه دینت را سبک شمردی؛ خداوند میته هر حیوانی را حرام کرده است؛ (وسائل الشیعه: ج۱، ص۱۴۹).»
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 آیا تا قبل از میرزا مهدی اصفهانی فقها با عرفا ناسازگاری داشتند؟
🔹 در گذشته مکتب شیعی به لحاظ گفتمانی در اقلیّت محض به سر میبرد؛ همچنین جمعیت و جغرافیای شیعه هم به گستردگی امروز نبود.
یکی از مراجع عزیز الوجود و گرانقدری که در آن زمان زعامتِ مکتب شیعی را بر عهده داشت و در واقع صاحب مقام مرجعیتِ عام برای عموم شیعیان تلقی میشد، مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی (قده) بود.
🔸 احاطه و تبحّر آنکه بعنوان مرجع عام در میان شیعیان شناخته میشد، بر فقه و فقاهت، نا گفته پیداست.
🔹 از طرف دیگر از جمله حکمای الهی و عرفای سترگ که در زمانِ میرزای شیرازی (قده) میزیسته مرحوم آیت الله سید احمد کربلایی (قده) بود. ایشان به نقلی از اساتید آیت الله العظمی سید علی قاضی (قده) و بطور مسلم از جملهی مبرزترین شاگردانِ یگانهی دوران مرحوم ملاحسینقلی همدانی (نضّر الله وجهه) بوده است.
🔸 بنابراین همانطور که میرزای شیرازی (قده) از فقهای مسلّم امامیه است، سید احمد کربلایی (قده) هم از جمله عرفا و حکماء مسلم شیعی است. با توجه به این مطالب نوع برخورد میرزای شیرازی (قده) با سید احمد کربلایی (قده) مبیّن هم داستان و هم راستا بودنِ فقیه با عارف و فقه و عرفان به نزد مطلعین و خبرگان است.
🔹 نقل است که: «آقا سیداحمد کربلایی در فقه نیز بسیار متبحر و صاحب ذوق بود؛ به حدی که مرحوم آقاميرزا محمدتقی شیرزای برای تقلید، مردم را به او ارجاع میداد. و آقا سید احمد کربلایی، از این جهت بسیار از میرزا شکایت داشت، زیرا تجار تهران برای تقلید بارها به او مراجعه و اصرار داشتند که رساله بنویسد و جمله: «جهنم رفتن واجب کفایی است»¹، از آن مرحوم میباشد».
_____________________
۱) مقصود از این عبارت تکیه زدن بر جایگاه افتاء و صدور حکمِ شرعی است که واجب کفایی میباشد.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 علامه طباطبایی (ره):
🔹 برادر ما [آيت الله سيد محمدحسن الهي طباطبايي (ره)] راجع به تأثير صدا و كيفيت آهنگها و تأثير آن در روح، و تأثير لالائى براى كودكان كه آنها را بخواب میبرد؛ و بطور كلى از اسرار علم موسيقى، و روابط معنوى روح با صداها و طنينهاى وارده در گوش، كتابى نوشتند كه انصافاً رساله نفيسى بود؛ و تا بحال در دنياى امروز بى نظير و از هر جهت بديع و بى سابقه بود.
🔸ليكن بعد از اتمام رساله، خوف آنرا پيدا كرد كه بدست نااهل از ابناء زمان و حكّام جائر بيفتد؛ و از آن، حكومتهاى غير مشروع دنياى امروز استفاده و بهره بردارى كنند؛ لذا آن را به کلی مفقود کردند.
📚 مهرتابان: ص۴۰.
#موسیقی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 #موسیقی:
🔹نقل است که حکما موسیقی را از آوازِ ققنس استخراج نمودند¹.
🔸اذهانِ بیگانه با فهم و دانش، از علمِ موسیقی و پیچیدگیهایش تنبور و تنبک میفهمند! اما باید دانست که «در [علم] موسيقى از دو چيز بحث مىشود:١- اصل تأليف نغمات؛ ٢ - ابعاد. ابعاد، تركيبى از دو نغمه مىباشند كه يك رابطۀ رياضى ميان آنها برقرار مىشود. بهطور معمول در موسيقى نه بعد را مطرح مىكنند كه هر بعدى از آنها با بعد ديگر بر اساس يك رابطۀ رياضى سنجيده مىشود. بهطور مثال گفته مىشود اين بعد، چند برابر آن بعد است؛ و يا چه فرمولى مىتواند رابطۀ ميان اين بعد را با بعد ديگر مشخص كند. مثلا بين پانزده و شانزده، رابطهاى وجود دارد. چنانكه در يكى، «پنج» سه بار تكرار شده، و در ديگرى همين مقدار به علاوۀ يك! چنين رابطههايى ميان بعدهاى موسيقى وجود دارد كه با اعداد رياضى سنجيده مىشود. از اينرو، موسيقى را از علوم رياضى به شمار مىآورند. رياضى بودن موسيقى، به لحاظ همين روابطى است كه ميان بعدها وجود دارد»². بنابراین «در علم موسيقى به حيثيت روابط عددى حاكم بر اصوات نظر مىكنند نه به جهت مادى بودن اين اصوات و ويژگيهاى آنها»³.
🔹با توجه به پیش گفته آواز و ضرب و آهنگ در علم موسیقی علی حده بوده و این علم رأسا بدانها نظری نمیافکند؛ همینطور کسانی که امروزه به ضرب و آهنگ و نغمات از حیثِ مادیِ آن میپردازند هم ارتباطی با علم موسیقیِ مصطلح نزد حکما ندارند؛ لذا اینکه برخی گمان بردهاند حکمایی همچون فارابی مشغول تنبور و تنبک بودهاند، ناسنجیده و نادانسته تهمت و بلکه بهتان به این بزرگان میزنند.
__________________
۱- هزار و یک کلمه: ج۶، ص۳۱۸.
۲- شرح الهیات شفاء (استاد مصباح یزدی): ج۲، ص۴۵۳.
۳- شرح الهیات شفاء (استاد مصباح یزدی): ج۱، ص۱۵۱.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 حکایت پندآموز درویش گمنامی که در درس استاد سید جلال الدین آشتیانی شرکت مینمود:
🔸به نقل از استاد سید هادی خسروشاهی:
🔹در جلساتِ منزل آقای رضوی، استاد آشتیانی از سیاست بیرون میرفت و گاهی سخن به فلسفه و عرفان و اشراق و تجلیات حق، به میان می آورد و عاشقانه داد سخن می داد و اوج می گرفت، ولی اغلب بچه ها! چون معلومات چندانی در این زمین نداشتند، خیلی از بحث های جدی فلسفی - عرفانی استقبال نمی کردند ولی در بحث های عرفانی، به وضوح می دیدم که شهید مصطفی چمران به فکر فرو می رفت و در واقع حالت او دگرگون می گردید.
🔸.. یادم رفت بگویم که یکی از اصحاب آن باغ و ساکن یکی از آن اتاق های دم در، درویشی بود پیر، با ریشی بلند و گیسوانی آشفته و عصایی بر دست و کشکولی آویزان بر دوش! که می آمد و می نشست و در ناهار دانشجویی - درویشی بچه ها شرکت می کرد، ولی کمتر غذا می خورد و کمتر حرف می زد، یا اصلا حرف نمی زد و بعد می رفت و در باغ قدم می زد و گاهی سنگ ریزه ها را یک یک جمع می کرد و در کشکول خود می ریخت و سپس آنها را یک یک در می آورد و به جوی آبی که روان بود، می انداخت! و تماشا می کرد.
🔹روزی فلسفه این کار را از او پرسیدم. لبخندی زد و گفت: «تجسّم و تشبیه عملیِ حدیث روزگار است و آدم ها و جمع آوری چیزهایی به نام فرزند، مال و ثروت ... و همچنین اشاره ای است به گذر عمر و آمد و رفت انسانها... اگر آدم بفهمد که چیزی جز مثل این سنگ ریزه ها در این جهان پهناور و عالم هستی بزرگ، نیست و به سرعت هم در جریان و سیر آب در جوی زندگی از گردونه خارج خواهد شد خیلی باد تو دماغش نمی افتد و می فهمد که چند روزی بیش ماندنی نیست و این آب او را با خود می برد و اگر این را دانست، به روشنی میفهمد که این چند روزه هم ارزش و اعتبار و دل بستن به آن را ندارد.»
🔸روزی گفتم: جناب مرشد، من قلبا خود درویش مسلكم و اصلا طلبه یعنی درویش! نصيحتی دهید که مفيد افتد و تجربه آموزد. لبخند خاص خودش را زد و گفت: «اولا من مرشد و استاد نیستم، آقا جلال استاد است. ثانيا من کی هستم که شما سید اولاد پیامبر اکرم را نصیحت کنم؟ جد شما نصيحتها را کرده. آنها را آویزه گوش کنید، خیلی چیزها به دست می آید.»
گفتم: «بالاخره شما عمری سپری کرده اید و تجربه ای اندوخته اید. بد نیست که ما هم از ثمره آن تجربه ها بهره مند شویم.» گفت: «اگر همیشه و در همه چیز خدا را در نظر داشته باشی که حاضر و ناظر است همه چیز خود به خود حل می شود. البته اگر اجازه دهید! یک نکته را می خواهم به شما یاد آور شوم و آن این که همیشه همانند دیگران و هماهنگی مردم بشوید! من گاهی که این جا می آیم و شما هم می آیید، آقاجلال و بچه ها اغلب روی گلیم و فرش مینشینند؛ اما شما گاهی روی صندلی می نشینید! صندلی غرور می آورد و زمین نشستن فروتنی، امان از این صندلی که وقتی انسان به آن بچسبد، دیگر ول نمی کند و بالاخره هم ضایع میشود.
🔹گفتم: «حقیر فقیر اشاره کردم که خود درویش مسلكم و ظاهرا فعلا علاقه ای هم به زخارف دنیا یا صندلی ندارم، ولی به این دلیل گاهی روی صندلی می نشینم که اشراف به باغ داشته باشم و درخت و گل و گیاه و سبزه و جوی آب را بهتر ببینم، و گرنه این تک صندلی شکسته که دل بستن ندارد!»
🔸گفت: «این راه بهتر دیگری هم دارد. هر گاه خواستید درخت ها و گل ها را بهتر تماشا کنید و به جوی آب نظر کنید و گذر عمر را ببینید، داخل باغ بروید و همه چیز را به راحتی و از نزدیک نظاره کنید! بدون صندلی شکسته هم می شود باغ و دنیا را بهتر و زیباتر دید!»
🔹از استاد جلال آشتیانی درباره درویش پرسیدم. گفت: آدم عجیبی است. خیلی کم حرف است و کارهای غریبی انجام میدهد. شاید می خواهد خود را دیوانه نشان دهد تا کسی مزاحمش نشود.
🔸البته من از آن تاریخ به بعد، آن تک صندلی شکسته را ول کردم و به پند زیبا و نصیحت پر معنای درویش عمل کردم، ولی بعدها و با مرور زمان فهمیدم که مراد او از «صندلی» که انسان را ضایع می کند، چه بود! مراد او صندلی هایی بود که بعدها به دست آمد و آنها را چسبیدیم و دل بستیم و از خیلی چیزها غافل ماندیم..._الخ.
📚خاطرات مستند سید هادی خشروشاهی درباره فیلسوف معاصر سیدجلال الدین آشتیانی: ص۱۹_ ۲۲.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 مولف کتاب مرآة العارفین کیست؟
🔹همانطور که نویسندهی محترم در خطبهی کتاب پس از حمد الهی تصریح فرموده این کتاب تفسیر سورهی حمد بر ممشای اهل معرفت است.
🔸این رساله را انتشارات مولی و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت جداگانه و مجزا به چاپ رساندهاند¹. نسخهای که انتشارات مولی چاپ نموده با تصحیح مرحوم محمد خواجوی و مصحح نسخهای که انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسانده استاد سید هادی خسروشاهی (ره) میباشد.
🔹مرحوم محمد خواجوی جریانِ تحقیق و تصحیحِ این اثر را روایت میکند:
نگارنده در دعوتی که کنگره یونسکو برای هشتصدمین سال میلاد مولانا جلال الدین رومی کرده بود سفری به کشور ترکیه داشتم ... در قونیه با جناب آقای حسام الدین سُن مِز -برگزارکننده کنگره صدرالدین قونوی...- آشنا شدم، و چون ایشان متوجه شدند که در کار تحقیق آثار قونوی هستم ... درخواست تصحیح یکی دیگر از آثار ایشان را نمود ... خواست ایشان را به منت پذیرفتم و کتاب مرآة العارفین و مظهر الكاملين في ملتمس زبدة العارفین ... و میکروفیلم آن را از کتابخانه درگاه مولانا در قونیه - به شماره ۱۶۳۷ ۔ عنایت فرمودند ... چون این کتاب تک نسخهای و بسیار ریز کتابت شده و در عین حال نسخهای مصحح است، آن را با نسخه بدلهایش که در پانویس ها آورده و با علامت ن-ل، مشخص نمودهام بازنویسی کرده و کلماتی که ندرتا مشکوک به نظر می رسید، آنها را در متن باز گذارده و در پانویس با علامت «ظ» ... مشخص کردهام².
🔸همانطور که مشاهده میشود ایشان این اثر را تک نسخهای دانسته و دربارهی وجهِ انتساب این اثر به شیخ کبیر، هیچ توضیحی ارائه نفرموده و تنها به کلامِ آقای سُن مِز اکتفا کردهاند. به هر تقدیر ایشان بر این باور بودند که نسخهای که آقای سُن مِز در اختیار ایشان قرار داده از شیخ کبیر میباشد؛ و دلیلِ ایشان بر این انتساب صرفا اعتماد به آقای سُن مِز بوده است؛ اما حقیقت آن است که محتوای کتاب مانع میشود تا خوانندهی آشنا به ادبیات و گفتمانِ شیخ کبیر انتسابِ این رساله به شیخ کبیر را بدون توضیح و استنادات کافی تلقی به قبول نماید.
🔹از طرف دیگر استاد مرحوم سیدهادی خسروشاهی (ره) که سالها قبل³ (۱۳۷۵ ش) همین کتاب را تصحیح و در انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رساندند، این اثر را نه مربوط به #صدرالدین_قونوی ، بلکه آن را از جمله آثار سیدجمال الدین اسد آبادی میداند. استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی جریان تصحیح را روایت میکند:
منذ اربعين عاما و أنا اتابع و أدرس ما كتبه السيد جمال الدين الحسيني -المشهور بالافغاني- [المدعو بالسید جمال الدین اسدآبادی] من کتاب او مقال او رسالة، و أجمع كل ما كتب عنه و باي لغة في العالم... وكانت حصيلة هذه المتابعة المتواصلة، مئات من الكتب و المقالات و الصور والرسائل والوثائق القيمة، المطبوعة منها والمخطوطة... و قبل سنة كنت أبحث عن الرسائل والوثائق المتبقية من السيد جمال الدين الحسيني في ايران، والمودوعة في مخزن خاص بمكتبة مجلس الشورى الاسلامي بطهران، فوجدت بينها رسالتين مخطوطتين في الفلسفة والعرفان:
أحداهما: «مرآت العارفین»، في ۲۲ صفحة بالقطع الصغير و قد قام السيد جمال الدین بتأليفها، حين كان في افغانستان و کتب في نهايتها: «كتبة عبدالله جمال الدين الأفغاني الكابلي في بلدة قندهار في يوم الاحد ۲ شهر ذي الحجة الحرام سنة ۱۲۸۳»⁴.
🔸چنانچه مشاهده میشود بدون شک این اثر از #سید_جمال_الدین_اسد_آبادی (ره) است؛ مؤید این معنا علاوه بر تحقیقات و تتبعاتِ چهل سالهی مصحح اثر (استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی) و محتوای کتاب و گرایش تام و تمام نویسنده و اظهار ارادت علنی به امام علی (ع)، امضای صاحب اثر به دستخط خود در انتهای نسخهی مخطوطه میباشد.
🔹بنابراین قطعا این اثر هیچ ارتباطی با صدرالدین قونوی یا شیخ کبیر نداشته بلکه این اثر از جمله آثار سید جمال الدین حسینی (ره) میباشد. امیدواریم مجموعهی خدوم انتشارات مولی و جناب آقای مهندس مفید (زید عزّه) در چاپهای بعدی کتاب به رسم امانت نام مولف اثر را اصلاح بفرمایند.
__________________________
۱) اولین چاپ انتشارات مولی مربوط به سال ۱۳۸۶ و اولین سال چاپ انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۵ بوده است.
۲) مرآة العارفین (مقدمه مصحح): ص هشت.
۳) این اثر حدود یازده سال قبل از اینکه توسط مرحوم محمد خواجوی تصحیحِ مجدد و در انتشارات مولی چاپ شود، توسط استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی تصحیح و به نام سید جمال الدین اسدآبادی در انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده بود.
۴) الرسائل فی الفلسفة و العرفان (مقدمه مصحح): ص۲.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹سید جمال الدین اسد آبادی در یک سخنرانی در نوامبر ۱۸۷۲م در کلکته که تحت عنوان «لکچر در تعلیم و تربیت» ایراد نموده، ضمن اشاره به تمدن هند و ارزش علم می گوید:
🔸«همه علوم با یکدیگر پیوند ریشه ای دارند و هیچ کدام به طور مستقل نمی تواند سعادت و رفاه جوامع بشری را فراهم کند، و ما نیاز به علمی داریم که رهبری همه علوم را به عهده دارد و آن «علم فلسفه» است و سپس می گوید: این علم که به منزله روح جامع و به پایه قوت حافظه و علت بقیه بوده باشد، علم فلسفه به معنی حکمت است؛ زیرا موضوع آن عام است و علم فلسفه است که لوازم انسانی را بر انسان نشان می دهد و حاجات به علوم را آشکار می سازد. اگر فلسفه در امتی از امم نبوده باشد و همه آحاد آن امت عالم بوده باشند، به آن علومی که موضوعات آنها خاص است، ممکن نیست که آن علوم در آن امت مدت یک قرن یعنی صد سال بماند و ممکن نیست آن امت، بدون روح فلسفه استنتاج نتایج از آن علوم کند.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 آیا یافتههای جدیدِ علوم بر مسائل علم الهی تاثیر گذار است؟
⭕️علامه شعرانی رحمة الله علیه پاسخ میدهند:
🔹«در نظر فیلسوف الهی تغییر و تکامل علوم طبیعی موجب تغییر اصول علم الهی نیست؛ چون حکیم الهی بعالم طبیعی نظر اجمالی دارد و از آن مقصود وی حاصل میگردد؛ مانند منجمی که گوید شهر بغداد در سی و چهار درجه [ی] عرض شمالی است و اگر کسی بر او ایراد کند که تو نمیدانی بغداد چند خانه دارد و چند مسجد و چند خیابان و [لذا] سیّاحان از تو آگاهترند پس نباید عرض بغداد را تو معین کنی بلکه آنها باید معین کنند، بدانها میخندد.
🔹همچنن حکیم الهی گوید جسم مرکب از عناصر تالیف یافته وصورت نوعيه به مزاج عارض آن شده و مفيض صور موجود مجردی است به تسخير خداوند تعالی و اگر طبيعيين در زمان قدیم عناصر را چهار میدانستند و امروز نود و دو، و اگر در آن وقت آب وهوا را بسیط میگفتند و امروز مرکب میدانند در نظر الهی این امور ارزشی ندارد؛ مانند عده خانه های بغداد در نظر منجم. بلی چون همت طبيعيين در امور جسمانی است با استفاده در صنایع، تحقیق این امور برای آنان بسیار مهم است و نظیر این حرکت زمین یا آسمان که در کتب قدیم مینوشتند و بدان عنایتی نمیکردند حتی ابوریحان بیرونی صریحا گوید بحال ما فرق نمیکند زمین بگردد یا فلك..._الخ¹».
🔸 و این مطلبی است به غایت مهم که متاسفانه مغفول مانده.
📚۱)اسرار الحکم(مقدمه): ص۱۰.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 آیا شیخ اشراق (ره) قائل به اصالت ماهیت است؟
🔹 شیخ اشراق (ره) بنا بر قاعدهی فلسفی "کل ما حصل من وقوعه التکرر و التسلسل فهو امر ذهنی اعتباری" قائل به اعتباریت وجود شده است. این مسئله موجب گشته تا برخی گمان کنند مقصود شیخ اشراق (ره) از اعتباریّت وجود، اصالت ماهیت است؛ در حالیکه ایشان تصریح به اعتباریتِ ماهیت هم دارند و میگویند:
... و الماهیة و العرضیة کلّها اوصاف اعتباریة و جمیع ما یشبهها و کلّ ما یقتضی وقوعه تکرّر نوعه علیه و کلّ ما یقتضی وقوع تکرّر شیء واحد علیه مرارا بلانهایة، فإنّ جمیع هذا من الصفات العقلیة التی لا صورة لها فی الاعیان¹.
🔸 بنابراین یا باید گفت ایشان قائل به اعتباریّت وجود و ماهیت است، همانطور که سوفسطی قائل است و هذا ظاهر الفساد؛ و یا اینکه کلام ایشان را به نحوی تبیین نمود تا این اشکلات مندفع شوند.
🔹 با توجه به مطالبی که نقل شد مقصود ایشان از اعتباریّت وجود آن است که وجود و ماهیت در عالم خارج از یکدیگر ثنویّت ندارند تا وجود، عروضِ خارجی بر ماهیت داشته باشد همانند عروض سواد للجسم؛ زیرا در غیر اینصورت میبایست معروض قبل از عروضِ وجود موجود باشد و این امر منجر به تسلسل میشود. همینطور ماهیّت کلیه نسبت به وجود عروض خارجی و ثنویّت ندارد، بلکه ماهیت کلیه و وجود در خارج به یک وجود موجودند.
____________________________
۱) مجموعه مصنفات: ج۱، ص۳۶۴.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 متصوفه یا قشریونِ خویش عارف پندار:
🔹 متصوفه یا قشریونِ خویش عارف پندار شرع را ظاهر میپندارند و اهل حدیث و وهابیون جز ظاهری از شرع نمیدانند. از این رو هر دو گروه با یکدیگر در قشری و اهل ظاهر بودن اشتراک دارند و افتراقشان در این است که گروه اول فصوص و فتوحات به دست میگیرند و برخی از این جماعت عرفان را فقط سهتار و رقص و عیاشیهای اینچنینی میدانند و گروه دوم احادیث را لقلقهی زبانشان کردهاند و دین را فقط مجموعهای از افعالِ ظاهری میدانند.
🔸 هر دو گروه ثبوتا خطرناک، ظاهر بین و به غایت قشری هستند؛ اوج جهالتِ گروه اول آنجا از ثبوت به اثبات رسید که فرقهای از ایشان به قصد قربت در خیابانهای تهران با ماشین از روی جوانان و حافظان امنیت رد شدند و اوج رذالتِ گروه دوم در سوریه و عراق با به بار آوردنِ آن فجایع به اثبات رسید.
🔹 امروزه هم کم نیستند کسانی که بدون اطلاع از آنچه شرع و دین از ایشان خواسته فصوص و فتوحات به دست میگیرند و عمر خود را به بطالت میگذرانند. خبر ندارند که نهایتا از عرفان جز ظاهری نمیفهمند؛ به همان دلیلی که شرع در نگاهِ ایشان ظاهر و کم اهمیت است... .
🔸 به زبانِ ساده این جماعت دین و عرفان را به بازی گرفتهاند و علاقهمند به مسائلی هستند که هیچ از آن نمیفهمند؛ هرچه مسئلهای عجیبتر و تخیلیتر شدت علاقهی ایشان بیشتر...!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 مواجه ناصحیح با متشابهات قرآن در بیان صدرالمتالهین (ره):
🔹مردم در بخش متشابهات قرآن یا حیراناند یا نابینا. عده ای همه متشابهات را به معانی عقلی و امور اخروی مثل بهشت و دوزخ و آتش و حساب و میزان تأویل می کنند، و برخی همه را بر تجسّم و بدون تنزيه حق، و عده ای نیز بعضی را تأویل و بعضی را بر معنای ظاهر حمل می کنند؛ مثل کسی که ایمان به بعضی و کفر به بعضی دارد هرچه در باب مبدأ است تأويل، و هر چه در باب معاد است تقریر و تثبیت می کنند و بر ظاهر حمل می نمایند.
🔸علت این همه تفرق و گمراهی این است که از درِ اصلی وارد خانه نشدند و علم کتاب را از خدا و رسول نگرفتند، بلکه از ظاهر الفاظ و نقل محسوس از محسوس گرفتهاند؛ «مثل گرفتن مرده از مرده» یا بدنهایی که بعضی بر بعضی تکیه دارد و اجسادی که بعضی بر بعضی چسبیدهاند. از این رو، هیچ گاه به علم بالله و علم به آیات خدا و کتب و رسل او و روز قیامت نمیرسند.
📚 شواهد الربوبیه: ص۵۹.
_______________________
🔹توضیح آنکه رویکردهای متفاوتی در قبال مبداء و معاد صورت گرفته. عدهای مانند اسماعیله تمام آیات ناظر به مبداء مانند سجده ملائکه بر حضرت آدم س و رانده شدن حضرت آدم س و... و نیز آیات مربوط به معاد از صحنهی محشر و عذاب و... را تاویل مینمایند. عدهای دیگر مانند اشعریان تمام آیات مربوط به مبداء و معاد را بر ظاهر حمل مینمایند.
🔸متاسفانه امروزه عوام شیعه نیز در حالی که آیات مربوط به مبداء را مؤول میدانند، تمام آیات مربوط به معاد را بر ظاهر حمل مینمایند. در این بین حکمای الهی و اهل معرفت لاسیّما صدرالمتالهین شیرازی (ره) طریق وسط را در مواجه با مبداء و معاد پیمودهاند.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 ماجرای تالیف کتاب هستی از نظر فلسفه و عرفان:
🔹 ... با تصویب شدن قانونی که به دانش آموختگان حوزوی اجازه میداد در دانشگاهها به تدریس مشغول شوند، استاد آشتیانی به علت مشکلات زندگی فردی و با تشویق دوستانش، حاضر شد مقام استادی دانشگاه را بپذیرد. او تمایل داشت در دانشگاه تهران به این مهم مشغول شود و برای همین منظور با زنده یاد فروزانفر نیز ملاقات نمود و او را به شگفتی واداشت. با وجود این، مسائلی پیش آمد که جلال الدین نتوانست علی رغم میل باطنی خود وارد دانشگاه تهران بشود و بطور اجبار به دانشگاه مشهد روی آورد و تا سالیان متمادی در آنجا به تدریس پرداخت ... البته زمانی که وی قصد تدریس در دانشگاه را داشت با مانع جدیدی به اصطلاح قانونی (!) رو به رو شد و آن اینکه چون ایشان دارای اثر علمی مکتوب نیست نمیتواند در دانشگاه تدریس کند!
🔸 یا للعجب! استاد آشتیانی هم باید «امتحان بدهد و هم رسالهای تأليف، و ارائه نماید تا آقایان! اجازه بدهند که او تدریس کند، ولی استاد با سلاح علم و فلسفه به میدان آمد و پس از شنیدن طرح جدید ناشی از عدم معرفت مسئولان دانشگاهی و فرهنگی آن زمان با منزلت علمی وی، در عرض بیست روز کتاب: هستی از نظر فلسفه و عرفان را که یکی از عمیق ترین مباحث فلسفی است، به رشته تحریر در آورد که با تقریظ آیت الله رفیعی، به زیور طبع آراسته شد.
🔹متن آن تقریظ، چنین است:
بسم الله وله الحمد / کتاب مستطاب «هستی از نظر فلسفه و عرفان» که از افکار عالیه جناب مستطاب قدوة العلماء الراسخین و سید الحکماء المتالهین آقای سید جلال الدین آشتیانی دامت افاضاته تراوش نموده و به قلم بلاغت شیم معظمله نگارش یافته، مورد مطالعه حقیر قرار گرفت. پس از تامل و تدبر در مطالب و محتویات آن بر هر شخص هوشمند و بصیر معلوم خواهد شد که کتاب مزبور بهترین کتابی است که در مباحث راجعه به وجود، نوشته شده است؛ چه آنکه اکثر مباحث مشکله و معضله را به تحقیق والا با بهترین اسلوب به مرحله وضوح رسانیده و جمیع نکات معنویه و صوریه را به کار بردهاند و در مقام ردّ اوهام قاصرین دقیقهای از ذکر حقیقت مطلب فروگذار ننمودهاند؛ لهذا بر طالبین معارف حقیقیه لازم است که کتاب مزبور را قدردانی نموده و در استفاده از تحقیقات آن غفلت نفرمایند و هم از جناب مولف آن تقدیر و توقیر را به نحو کمال مراعات نمایند.
الاحقر ابوالحسن الحسینی القزوینی عفی عنه
محرم ۱۳۸۰ قمری
📚 خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی: ص۴۳.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 تعبیر "پیامبر اسلام" دسیسهای انگلیسی به منظور ایجاد محدودیت برای رسول الله (ص) است:
🔹 تقریباً در این صد سال اخیر اشتباهی در کتابهای فرهنگی ما رخ داده که گفته می شود پیغمبر اسلام. اما تا قبل از این قرن اخیر هرکتابی چه عربی و چه فارسی در مورد پیغمبر اکرم نوشته شده همه تعبیر ها، رسول خداست.
🔸 قرآن کریم هرجا از پیامبر اکرم یاد می کند بعنوان رسول الله یاد می کند. "لقد کان لکم فی رسول الله اسوه الحسنه" و روایات نیز همیشه می گوید رسول الله. در واقع پیغمبر خداست .
🔹 حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر همه جهانیان است و تنها پیامبر مسلمانان نیست و به کار بردن تعبیر «پیامبر اسلام» درست نیست و این واژه ساخته غربیها است.
🔸 انگلیسیها چون پیامبر(ص) را قبول نداشتند و نمیخواستند ایشان به عنوان پیامبر(ص) همه بشریت معرفی شود این تعبیر را درست کردند و در یک قرن اخیر بر سر زبانها انداختند. در حالی که پیغمبر برای همه بشریت آمده است و مسلمان و غیر مسلمان ندارد.
🔹 در طول 13 قرن بعد از اسلام در هیچ نوشتهای از بزرگان دین و یا تعابیرشان، تعبیر پیامبر اسلام به کار نرفته و مسلمانان همه حضرت محمد(ص) را با عنوان #رسول_الله و #پیامبر_خدا میشناسند.
🔸 اما انگلیسیها برای پیش برد اهداف ضد اسلامی خود این تعبیر را درست کردند و متأسفانه در میان ما هم رواج یافته است.
📚استاد احمد عابدی حفظه الله تعالی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹حدثنا يحيى عن سفيان حدثنا موسى بن أبي عائشة عن عبيد الله بن عبد الله قال: قالت عائشة: لددنا رسول الله صلى الله عليه وسلم في مرضه وجعل يشير الينا لا تلدوني؛ قال: فقلنا كراهية المريض بالدواء؛ فلما أفاق قال: ألم أنهكم ان تلدوني؟ قال: قلنا كراهية للدواء؛ فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: لا يبقى منكم أحد الا لد وانا انظر الا العباس فإنه لم يشهدكم باب القسامة.
🔸ترجمه به مضمون:
عایشه گفت: در زمان بیماری رسول خدا (ص) در دهان ایشان به زور در حالی که با اشاره به ما میفهماندند که به من دارو نخورانید، دارو ریختیم؛ با خود گفتیم نهی ایشان بخاطر آن است که مریض از دارو بدش میآید.
هنگامی که حضرت به خود آمد فرمود: مگر من شما را از این کار نهی نکردم؟! سپس فرمودند: باید در دهان هر کسی که در این خانه است مقابل چشم من از این دارو ریخته شود غیر از عباس (عموی پیامبر ص) که او شاهد کار شما نبود.
📚صحیح بخاری(دارالفکر): ، ج۸(کتاب الدیات)، ص۴۲.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 انّما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق:
🔹 در علم و ادراک، حقایق اشیاء موضوعیّت دارند. علم تام به حقایق اشیاء مستدعی معرفت تامه به تمام آثار و لوازم وجودی آنها است که این امر با قوهی قدسیه¹ و یا همان روح القدس² به لسان شرع ممکن میگردد.
🔸 بنابر این انبیاء (س) دارای قوه قدسیه یا همان روح القدس در اصطلاح شرع میباشند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنِ الْمُنَخَّلِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْعَالِمِ فَقَالَ لِی یَا جَابِرُ إِنَّ فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ³ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ۴ وَ رُوحَ الْحَیَاةِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِرُوحِ الْقُدُسِ یَا جَابِرُ عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَی مَا تَحْتَ الثَّرَی ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْبَعَةَ أَرْوَاحٌ یُصِیبُهَا الْحَدَثَانُ إِلَّا رُوحَ الْقُدُسِ فَإِنَّهَا لَا تَلْهُو وَ لَا تَلْعَبُ؛ (تبیین الکافی: ج۴، ص۱۰۰).
🔹 این قوه در لسان اهل حکمت همان عقل بالمستفاد⁵ است که در آن معقولات مستقیما از عقل فعّال (= حضرت جبرئیل س) استفاده میشود.
🔸 در میان جمیع انبیاء حضرت محمد مصطفی (ص) دارای روح اعظم قدسی است، و ذلک الروح مع حضرة الخاتم یکون جهرا و مع سائر الأنبياء (س) سرّأ؛ از این رو حضرت ختمی (ص) دارای جوامع الکلم، و بر خلق عظماست که فوق آن متصور نیست.
🔹 با توجه به مقدمات ماضی الذکر، ایشان (ص) دارای اخلاق الهی هستند؛ لهذا: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» تا بدین وسیله همگان با تخلق به اخلاق ایشان (ص) و به تبعیّت از ایشان (ص) بالوراثة مرتقی به عقل بالمستفاد، و حائز معرفت گردند که: و ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون ای لعرفون.
_________________________
۱. نسبت علم و ادراکِ دارندهی قوهی قدسیه به آنکه فاقد این قوه است، همانند نسبت علم و ادراک انسان به کرم خاکی است. از این رو برخی فرمودهاند: حتی اگر پیامبر خدا (ص) در جامعهای مبعوث میگشتند که همگان همچون فارابی از بزرگان علم و دانش بودند، باز هم این آیهی شریفه صادق بود که: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ».
۲. الروح القدسية يخاطب الملائكة في اليقظة و الروح النبوية يعاشرها في النوم و لكن يحب أن يفرق بين نوم الأنبياء و نوم غيرهم فإن نومهم عين اليقظة؛ (مفاتیح الغیب: ج۱، ص۶۰).
۳. جمیع ارواح مذکوره به وجود واحد شخصی موجودند و در واقع شئونات یک نفس هستند.
۴. روح الایمان در لسان شرع که موجب ایمان به غیب و خوف از خدا و عمل به عدل میگردد، همان قوهی عاقله در لسان اهل حکمت و فلاسفه است. آنچه عامهی مردم عقل مینامند در واقع قوهی متخیّله یا همان مفکره است؛ و واضح است که قوهی مفکره در حکمت غیر از قوهی عاقله و عقل است. اگر قوه مفکره مبتلی به سالوس وهم گردد از جنود شیطان است و در لسان شرع آن را "نُکرا" گفتهاند؛ چنانچه امام صادق (ع) فرمود: «قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»؛ (تبیین الکافی: ج۱، ص۴۹).
۵. عقل بالمستفاد در عرف اهل معرفت همان قلب بالمعنی الأخص است که به واسطهی نکاح بین عقل مکحل به کحل شرع با قلب بالمعنی الاعم متولد میگردد و از آن به تولد ثانیه یا فطرت ثانیه نیز یاد میشود؛ چنانچه حضرت عیسی س فرمود: «لن یلج ملکوت السموات من لم یتولد مرتین»؛ (تفسیر القرآن _لصدرالمتالهین_: ج۴، ص۴۲۴). صاحب آن هر زمانی که اراده نماید بهواسطهی آن علم پیدا میکند به ما تحت العرش الی ما تحت الثری؛ چنانچه مروی است: «ان الامام اذا شاء انیعلم اعلم»؛ (تبیین الکافی: ج۴ ،ص۲۵ ).
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
رسالهای در شرح صلوات بر محمد و آل محمد 20-10-99.pdf
1.93M
📗 کتاب شرح صلوات بر محمد و آل محمد
🔹مباحث استاد واحدجوان
🔹نگارش خانم مهسا شعیبی
🔸با صفحه آرایی زیبا جهت نشر رایگان
♥️هدیه به ارواح پاک همه عارفان و صالحان
❇️ کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan
چراغ راه.pdf
2.93M
#چراغ_راه
وصیت نامه استاد آیت الله مصباح یزدی رحمة الله علیه
🔹بخشی از وصیت نامه
🔰 بهترین دستور
▪️«و ان یعلم ان من افضل ما امر الله به تعالی طلب العلم و العمل به و تعلیمه»
✅ بهترین چیزی که خدای تعالی به آن دستور داده، طلب علم و عمل به آن و تعلیم آن است.
🆔 @felhekmat