💠 خمینی دیگر خمینی نبود، او روحالله شده بود و عظمتش در این بود که میتوانست مثل ابناء بشر بخورد و بیاشامد و بیامیزد... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام خمینی:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تورا دیدم و بیمار شدم
🔸امام خامنهای:
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی...؟!
تو طبیب همهای از چه تو بیمار شدی؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی از اهل قم "مردم را به سوی حق دعوت میکند" و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنميآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.
📚بحارالانوار: ج۵۷، ص۲۱۶.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 #حضرت_معصومه سلام الله علیها:
حضرت_معصومه سلام الله علیها #باب_ولایت است. اگر شیعه خلّص امیرالمومنین علیه السلام بخواهد به مقام منیع منّا اهل البیت واصل شود و اتحاد وجودی با حضراتشان حاصل نماید بایستی از این باب الابواب ورود نماید.
با اینکه شیعه مخلص علی علیه السلام دارای مرتبه ای است که هنگامه تجلی [اين مرتبه] بر جبل طور موسویه، در حد طاقت حضرت موسی صلوات الله علیه و علی نبینا نبود؛ ولیکن [شيعه مخلص] برای وصول به حریم ولایت،به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها محتاج است. و به همین جهت است که شهر قم، حرم اهل بیت تلقی شده است و حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: (تدخل بشفاعتها شیعتی الجنه باجمعهم).
در جنت، تمامی شیعیان برای وصول به حریم ولایت، محتاج شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها هستند؛ زیرا کأنّه ایشان تالی تلو اهل بیت عصمت و طهارت است. "هی عرش الابرار و فرش ائمه الاطهار"
#حضرت_معصومه سلام الله علیها،جمع اطوار و مراتب وجودی انبیاء است. فلذا در زیارت نامه ایشان (که به انشاء حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است) به جملگی انبیاء اولو العزم در مرآت وجودی حضرتش سلام داده می شود.
البته این سلام ها بر جمله مومنین و مومنات صادق است. ولیکن به حمل رقیقت. بدین بیان که مومنین و مومنات، رقیقه وجودی انبیاء محسوب میشوند ولیکن برای ایشان به حمل حقیقت است، زیرا ایشان حقیقت انبیاست؛ و انبیاء رقیقه وجودی ایشاناند الّا خاتم الانبیاء صلوات الله علیه. فداها ابوها!
📚استاد زنجيرزن حسيني زيد عزه
💢کانال استاد زنجيرزن حسيني
🆔 @zanjirzanhosseini
فِي الحِکمَة
⭕️ظهور توهم ضعيف و قشري مسلکيه جريان #تفکيک و #اخباريگري در يوم الدين و تشابه سرگذشت معاندين و مستکب
💠آیا مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) با تدریس اسفار مخالف بودند و شهریهی شاگردانی که اشتغال به فلسفه داشتند را قطع نمودند؟
🔸استاد سید جلال الدین آشتیانی میفرمایند:
🔹راجع به درس اسفار مرحوم علامه طباطبائی و مخالفت آية الله العظمی بروجردی (قده) با ادامه آن درس، باید عرض کنم که نه آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمودند و نه شهریه شاگردان درس اسفار را قطع کردند و نه آقای بروجردی دستور دادند که شفا تدریس شود نه اسفار. بنده از مشتاقان درس اسفار بودم و آیة الله بروجردی بنده را هر روز کنار منبر تدریس می دیدند و گاهی از باب تبرک و تیمن زیر بازوی آن مرحوم را گرفته کمک می کردم که به منبر درس، جلوس فرمایند.
🔸از آقای علم الهدی مشهدی (دو برادر بودند برادر بزرگتر) نقل کردند که حضرت آقا فرمودند: درس اسفار تعطیل شود. بنده شخصا در قم نزدیک گذرخان آقای علم الهدی را دیدم و گفتم: چرا چنین حرف بی اساس را از آقا نقل کرده ای؟ او بسیار نگران شد و گفت: من در خواب دیدم که آقا فرمودند در قم اسفار تدریس نشود و من خواب خود را نقل کردم. مرحوم آقای طباطبائی قدری ناراحت شدند و احتمال صدق در کلام شخص مذکور دادند؛ یکی از شاگردان خود را نزد آية الله بروجردی فرستاده کسب تکلیف کردند و آقا فرموده بودند اگر آقای حاج میرزا محمد حسین تکلیف شرعی خود می دانند که اسفار تدریس نمایند چه اشکالی دارد؟ خدمت آقا عرض شده بود که نظر شما را پرسش می نمایند. فرموده بودند به تکلیف شرعی خود عمل نمایند.
نه شهريه کسی قطع شد و نه کسی را از درس اسفار منع نمودند و نه زمان زمانی بود که مرجع دینی جامع و متبحری مانع تدریس اسفار شود.
🔹از مشهد _لا ينقطع_ برای تعطیل فلسفه فعالیت شروع شد و نامه ها به آقای بروجردی نوشتند و به مرحوم آقا سید محمود شاهرودی نوشتند که از ناحیه تدریس فلسفه در قم، بیضه اسلام در خطر قرار دارد. و گویا آية الله شاهرودی خدمت آقا نامه نوشته باشند، ولی تأثیر ننمود و بحمدالله وجود حقیر به تنهایی کافی بود که این قسم دسیسهها را بی اثر نماید. برخی از طلابی که درس اسفار می آمدند، در قید حیات اند؛ از جمله حقیر نه کسی بنده را منع از حضور به درس اسفار نمود و نه شهریه بنده قطع شد و نه آقای طباطبائی فرمودند حتما باید اسفار تدریس شود نه شفا، بلکه ایشان به واسطه ضعف مزاج و تسریع در امر تفسیر المیزان به اختیار خود درس اسفار را ترک نمود که از ناحیه دیگر.
🔸این که آقا سید محمدحسین لاله زاری (علامه آية الله سید محمد حسین تهرانی) نوشته اند مرحوم آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمود، بی اساس است. مرحوم آقای طباطبائی آن چنان محترم و با تقوا بود که نمیشد تکلیف شرعی برای او تعیین کرد.
📚جلال حکمت و عرفان: ص۵۷_۵۸.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠تمهیدی بر فرمایش علامه حسن زاده (حفظه الله) و سایر عرفا درباره داستان حضرت موسی (س) در کوه طور:
🔹افاداتِ اهل معنی درباره گزارش قرآن از واقعهی حضرت موسی (س) با حق متعال و نوع نگاهِ عرفا به این واقعه مبتنی بر تاویل آیات نورانی قرآن مجید است.
🔸تاویل قرآن چیست؟ تاویل قرآن به معنای تطابق بین کتاب تدوین (یعنی همان قرآن مجید) با کتاب تکوین (یعنی عوالم خارجیه) و کتاب انفس (که نفس ناطقهی انسانی و همان عالم صغیر است) است.
🔹از این رو بعنوان مثال عرفا حضرت موسی (س) را در آن واقعهای که قرآن گزارش میفرماید، مطابق با قلبِ انسانی در کتاب انفس میدانند. این برداشت از این آیهی شریفه را تاویل میگویند؛ که عارف در آن پس از طی منازل و استیفای مراحل به قوتِ تشریع شریعت حقه، موارد مطابقت کتاب تدوین و کتاب انفس را حضورا وجدان نموده و یافته است.
🔸سوالی که در اینجا برای برخی پدید میآید علت و چرایی تطابق کتاب تدوین، تکوین و انفس است. به بیان دیگر ممکن است مطابقت ارض در آیهی شریفه: «إذا زلزلت الأرض زلزالها»، با بدن مادی انسان، در نظر برخی نامفهوم به نظر آید.
🔹پاسخ آن است که: لفظ کتاب برای امری که در آن چیزی منقوش گردد وضع شده است، خواه محل نقش بستن مواد باشد یا اوراق یا انفس. به بیان دیگر کتاب منقسم است بر دو قسمِ تدوینی و تکوینی؛ کتاب تکوینی شامل کتاب آفاقی و انفسی میشود. بر این مبنا هر یک از موجوداتِ عالم عینی، کلام حق متعال میباشند؛ به همین دلیل در قرآن حضرت عیسی (س) کلمة الله نامیده شده است.
🔸آنگاه از آنجایی که منشاء صدور این کلمات _اعم از کلماتِ کتاب تدوین، تکوین و انفس_ واحد است، حقیقت و باطن هر کدام از این سه کتاب مطابق و منطبق بر یکدیگر بوده و احکام هر یک _با حفظ مراتب و مجالی_ منصبغ بر دیگری میگردد.
#تاویل #اربعین_کلیمی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
💠 #تاملي_در_مکاتب_غربي: 🔹با تحقيق و دقت نظر، و گذر از اسامي و اشخاص و اصطلاحات، بوضوح ميتوان راه ب
💠 علت تامهی بیتوجهی به دین و گرایش به لیبرالیسم:
1⃣ نفس ناطقهی انسان: به دلیل آنکه مجرد محل عوارض غریب قرار نخواهد گرفت، لاجرم نفس در ابتدای حدوث مادی است. همچنین کودک در زمان تولد خالی از صور موهومه و بلکه متخیله است فضلا عن المعقولات النظریه؛ در حالیکه اگر نفسِ وی مجرد میبود، میبایست مُطلِع از معقولات و بلکه مَطلَع معقولات باشد؛ زیرا به اتفاق جمیع حکما مجرد عقل و عاقل و معقول است و نشاید که فاقد کمالاتِ نظریه باشد. سومین دلیل آنکه مجرد کمالِ مفقودی ندارد تا در صراطِ طلب قرار گیرد؛ و حال آنکه اگر دو لحظه از لحظات برای نفس بگذرد و وی خالی از ترقی و استیفای کمال باشد مغبون است. بنابراین نفس جسمانیة الحدوث و حدوثا خاکمال است.
2⃣ حضور قلب: مبادی حضور قلب به ترتیب عبارت است از= الف) علم حضوری به اثر شیء. ب) توجه قلب به آن شیء. ج) علاقه و محبت قلب به آن شیء. د) روی آوردن با حضور قلب به آن شیء.
3⃣ با توجه به خاکمال شدنِ نفس، تمامی انسانها موانست با خاک داشته و فقط به آثارِ ماده و زَر و سیم علم دارند و چون قلب بالمعنی الاعم واحد است و صدور کثیر از واحد محال، فقط به یک طرف از عالم علوی و یا خاک میتواند توجه نماید؛ از این رو به موجب خاکمال شدنِ نفس ناطقه، همهی ابناء بشر تمام همتِ خویش را مصروف ماده مینمایند و از غرق شدنِ خویش هم بیخبر هستند. به بیان دیگر به دلیل آنکه ایشان تمام سعادت را در حظّ و لذّ مادی میپندارند، همهی همت خویش را مصروفِ تن میکنند. بعنوان مثال کودک در ابتدا خبری از آثار زر و سیم ندارد و از این روی توجه قلبی به آن ندارد؛ اما پس از آنکه متوجه آثار زر و سیم شد، بدان توجه میکند و پس از آن بدلیل آثاری که زر و سیم در نظرش دارد بدان علاقهمند میشود و با قلبش به آن روی میآورد؛ تا آنجا که دخل و خرجش را با حضور قلب محاسبه مینماید.
4⃣ پس از آنکه قلب به دلیلِ مشاهدهی اثر ماده با حضور قلب بدان روی آورد، ماده و مادیات در نظرش اصیل، و دین و معنویات در نظرش (العیاذ بالله) صغیر جلوه مینماید. و اصل گرفتنِ تن و حظّ و لذّ مربوط بدان لبّ مسئلهی منحوسهی لیبرال است که این امر اختصاصی به زمان حاضر ندارد بلکه هر کسی بجز اولیاء خدا (کثرهم الله) را شامل میشود. کلام را با نقل یک روایت که مناسب با این مطلب است خاتمه میدهیم:
«مردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت: موشی در کوزه بزرگ روغن زیتون [یا روغن دیگری] افتاده، حکم خوردن آن چیست؟ امام فرمود: آن را نخور. وی گفت: موش کوچکتر از آن است که بخاطر آن غذای خود را ترک کنم. امام فرمود: تو موش را کوچک نمی شماری بلکه دینت را سبک شمردی؛ خداوند میته هر حیوانی را حرام کرده است؛ (وسائل الشیعه: ج۱، ص۱۴۹).»
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
🔸کم فهمي ميرزا مهدي اصفهاني،علت مخالفت وي و راه اندازي مکتب تفکيک عليه اهل معرفت است،و کم فهمي امري
💠 آیا تا قبل از میرزا مهدی اصفهانی فقها با عرفا ناسازگاری داشتند؟
🔹 در گذشته مکتب شیعی به لحاظ گفتمانی در اقلیّت محض به سر میبرد؛ همچنین جمعیت و جغرافیای شیعه هم به گستردگی امروز نبود.
یکی از مراجع عزیز الوجود و گرانقدری که در آن زمان زعامتِ مکتب شیعی را بر عهده داشت و در واقع صاحب مقام مرجعیتِ عام برای عموم شیعیان تلقی میشد، مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی (قده) بود.
🔸 احاطه و تبحّر آنکه بعنوان مرجع عام در میان شیعیان شناخته میشد، بر فقه و فقاهت، نا گفته پیداست.
🔹 از طرف دیگر از جمله حکمای الهی و عرفای سترگ که در زمانِ میرزای شیرازی (قده) میزیسته مرحوم آیت الله سید احمد کربلایی (قده) بود. ایشان به نقلی از اساتید آیت الله العظمی سید علی قاضی (قده) و بطور مسلم از جملهی مبرزترین شاگردانِ یگانهی دوران مرحوم ملاحسینقلی همدانی (نضّر الله وجهه) بوده است.
🔸 بنابراین همانطور که میرزای شیرازی (قده) از فقهای مسلّم امامیه است، سید احمد کربلایی (قده) هم از جمله عرفا و حکماء مسلم شیعی است. با توجه به این مطالب نوع برخورد میرزای شیرازی (قده) با سید احمد کربلایی (قده) مبیّن هم داستان و هم راستا بودنِ فقیه با عارف و فقه و عرفان به نزد مطلعین و خبرگان است.
🔹 نقل است که: «آقا سیداحمد کربلایی در فقه نیز بسیار متبحر و صاحب ذوق بود؛ به حدی که مرحوم آقاميرزا محمدتقی شیرزای برای تقلید، مردم را به او ارجاع میداد. و آقا سید احمد کربلایی، از این جهت بسیار از میرزا شکایت داشت، زیرا تجار تهران برای تقلید بارها به او مراجعه و اصرار داشتند که رساله بنویسد و جمله: «جهنم رفتن واجب کفایی است»¹، از آن مرحوم میباشد».
_____________________
۱) مقصود از این عبارت تکیه زدن بر جایگاه افتاء و صدور حکمِ شرعی است که واجب کفایی میباشد.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 علامه طباطبایی (ره):
🔹 برادر ما [آيت الله سيد محمدحسن الهي طباطبايي (ره)] راجع به تأثير صدا و كيفيت آهنگها و تأثير آن در روح، و تأثير لالائى براى كودكان كه آنها را بخواب میبرد؛ و بطور كلى از اسرار علم موسيقى، و روابط معنوى روح با صداها و طنينهاى وارده در گوش، كتابى نوشتند كه انصافاً رساله نفيسى بود؛ و تا بحال در دنياى امروز بى نظير و از هر جهت بديع و بى سابقه بود.
🔸ليكن بعد از اتمام رساله، خوف آنرا پيدا كرد كه بدست نااهل از ابناء زمان و حكّام جائر بيفتد؛ و از آن، حكومتهاى غير مشروع دنياى امروز استفاده و بهره بردارى كنند؛ لذا آن را به کلی مفقود کردند.
📚 مهرتابان: ص۴۰.
#موسیقی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
💠 علامه طباطبایی (ره): 🔹 برادر ما [آيت الله سيد محمدحسن الهي طباطبايي (ره)] راجع به تأثير صدا و كي
💠 #موسیقی:
🔹نقل است که حکما موسیقی را از آوازِ ققنس استخراج نمودند¹.
🔸اذهانِ بیگانه با فهم و دانش، از علمِ موسیقی و پیچیدگیهایش تنبور و تنبک میفهمند! اما باید دانست که «در [علم] موسيقى از دو چيز بحث مىشود:١- اصل تأليف نغمات؛ ٢ - ابعاد. ابعاد، تركيبى از دو نغمه مىباشند كه يك رابطۀ رياضى ميان آنها برقرار مىشود. بهطور معمول در موسيقى نه بعد را مطرح مىكنند كه هر بعدى از آنها با بعد ديگر بر اساس يك رابطۀ رياضى سنجيده مىشود. بهطور مثال گفته مىشود اين بعد، چند برابر آن بعد است؛ و يا چه فرمولى مىتواند رابطۀ ميان اين بعد را با بعد ديگر مشخص كند. مثلا بين پانزده و شانزده، رابطهاى وجود دارد. چنانكه در يكى، «پنج» سه بار تكرار شده، و در ديگرى همين مقدار به علاوۀ يك! چنين رابطههايى ميان بعدهاى موسيقى وجود دارد كه با اعداد رياضى سنجيده مىشود. از اينرو، موسيقى را از علوم رياضى به شمار مىآورند. رياضى بودن موسيقى، به لحاظ همين روابطى است كه ميان بعدها وجود دارد»². بنابراین «در علم موسيقى به حيثيت روابط عددى حاكم بر اصوات نظر مىكنند نه به جهت مادى بودن اين اصوات و ويژگيهاى آنها»³.
🔹با توجه به پیش گفته آواز و ضرب و آهنگ در علم موسیقی علی حده بوده و این علم رأسا بدانها نظری نمیافکند؛ همینطور کسانی که امروزه به ضرب و آهنگ و نغمات از حیثِ مادیِ آن میپردازند هم ارتباطی با علم موسیقیِ مصطلح نزد حکما ندارند؛ لذا اینکه برخی گمان بردهاند حکمایی همچون فارابی مشغول تنبور و تنبک بودهاند، ناسنجیده و نادانسته تهمت و بلکه بهتان به این بزرگان میزنند.
__________________
۱- هزار و یک کلمه: ج۶، ص۳۱۸.
۲- شرح الهیات شفاء (استاد مصباح یزدی): ج۲، ص۴۵۳.
۳- شرح الهیات شفاء (استاد مصباح یزدی): ج۱، ص۱۵۱.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 حکایت پندآموز درویش گمنامی که در درس استاد سید جلال الدین آشتیانی شرکت مینمود:
🔸به نقل از استاد سید هادی خسروشاهی:
🔹در جلساتِ منزل آقای رضوی، استاد آشتیانی از سیاست بیرون میرفت و گاهی سخن به فلسفه و عرفان و اشراق و تجلیات حق، به میان می آورد و عاشقانه داد سخن می داد و اوج می گرفت، ولی اغلب بچه ها! چون معلومات چندانی در این زمین نداشتند، خیلی از بحث های جدی فلسفی - عرفانی استقبال نمی کردند ولی در بحث های عرفانی، به وضوح می دیدم که شهید مصطفی چمران به فکر فرو می رفت و در واقع حالت او دگرگون می گردید.
🔸.. یادم رفت بگویم که یکی از اصحاب آن باغ و ساکن یکی از آن اتاق های دم در، درویشی بود پیر، با ریشی بلند و گیسوانی آشفته و عصایی بر دست و کشکولی آویزان بر دوش! که می آمد و می نشست و در ناهار دانشجویی - درویشی بچه ها شرکت می کرد، ولی کمتر غذا می خورد و کمتر حرف می زد، یا اصلا حرف نمی زد و بعد می رفت و در باغ قدم می زد و گاهی سنگ ریزه ها را یک یک جمع می کرد و در کشکول خود می ریخت و سپس آنها را یک یک در می آورد و به جوی آبی که روان بود، می انداخت! و تماشا می کرد.
🔹روزی فلسفه این کار را از او پرسیدم. لبخندی زد و گفت: «تجسّم و تشبیه عملیِ حدیث روزگار است و آدم ها و جمع آوری چیزهایی به نام فرزند، مال و ثروت ... و همچنین اشاره ای است به گذر عمر و آمد و رفت انسانها... اگر آدم بفهمد که چیزی جز مثل این سنگ ریزه ها در این جهان پهناور و عالم هستی بزرگ، نیست و به سرعت هم در جریان و سیر آب در جوی زندگی از گردونه خارج خواهد شد خیلی باد تو دماغش نمی افتد و می فهمد که چند روزی بیش ماندنی نیست و این آب او را با خود می برد و اگر این را دانست، به روشنی میفهمد که این چند روزه هم ارزش و اعتبار و دل بستن به آن را ندارد.»
🔸روزی گفتم: جناب مرشد، من قلبا خود درویش مسلكم و اصلا طلبه یعنی درویش! نصيحتی دهید که مفيد افتد و تجربه آموزد. لبخند خاص خودش را زد و گفت: «اولا من مرشد و استاد نیستم، آقا جلال استاد است. ثانيا من کی هستم که شما سید اولاد پیامبر اکرم را نصیحت کنم؟ جد شما نصيحتها را کرده. آنها را آویزه گوش کنید، خیلی چیزها به دست می آید.»
گفتم: «بالاخره شما عمری سپری کرده اید و تجربه ای اندوخته اید. بد نیست که ما هم از ثمره آن تجربه ها بهره مند شویم.» گفت: «اگر همیشه و در همه چیز خدا را در نظر داشته باشی که حاضر و ناظر است همه چیز خود به خود حل می شود. البته اگر اجازه دهید! یک نکته را می خواهم به شما یاد آور شوم و آن این که همیشه همانند دیگران و هماهنگی مردم بشوید! من گاهی که این جا می آیم و شما هم می آیید، آقاجلال و بچه ها اغلب روی گلیم و فرش مینشینند؛ اما شما گاهی روی صندلی می نشینید! صندلی غرور می آورد و زمین نشستن فروتنی، امان از این صندلی که وقتی انسان به آن بچسبد، دیگر ول نمی کند و بالاخره هم ضایع میشود.
🔹گفتم: «حقیر فقیر اشاره کردم که خود درویش مسلكم و ظاهرا فعلا علاقه ای هم به زخارف دنیا یا صندلی ندارم، ولی به این دلیل گاهی روی صندلی می نشینم که اشراف به باغ داشته باشم و درخت و گل و گیاه و سبزه و جوی آب را بهتر ببینم، و گرنه این تک صندلی شکسته که دل بستن ندارد!»
🔸گفت: «این راه بهتر دیگری هم دارد. هر گاه خواستید درخت ها و گل ها را بهتر تماشا کنید و به جوی آب نظر کنید و گذر عمر را ببینید، داخل باغ بروید و همه چیز را به راحتی و از نزدیک نظاره کنید! بدون صندلی شکسته هم می شود باغ و دنیا را بهتر و زیباتر دید!»
🔹از استاد جلال آشتیانی درباره درویش پرسیدم. گفت: آدم عجیبی است. خیلی کم حرف است و کارهای غریبی انجام میدهد. شاید می خواهد خود را دیوانه نشان دهد تا کسی مزاحمش نشود.
🔸البته من از آن تاریخ به بعد، آن تک صندلی شکسته را ول کردم و به پند زیبا و نصیحت پر معنای درویش عمل کردم، ولی بعدها و با مرور زمان فهمیدم که مراد او از «صندلی» که انسان را ضایع می کند، چه بود! مراد او صندلی هایی بود که بعدها به دست آمد و آنها را چسبیدیم و دل بستیم و از خیلی چیزها غافل ماندیم..._الخ.
📚خاطرات مستند سید هادی خشروشاهی درباره فیلسوف معاصر سیدجلال الدین آشتیانی: ص۱۹_ ۲۲.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 مولف کتاب مرآة العارفین کیست؟
🔹همانطور که نویسندهی محترم در خطبهی کتاب پس از حمد الهی تصریح فرموده این کتاب تفسیر سورهی حمد بر ممشای اهل معرفت است.
🔸این رساله را انتشارات مولی و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صورت جداگانه و مجزا به چاپ رساندهاند¹. نسخهای که انتشارات مولی چاپ نموده با تصحیح مرحوم محمد خواجوی و مصحح نسخهای که انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسانده استاد سید هادی خسروشاهی (ره) میباشد.
🔹مرحوم محمد خواجوی جریانِ تحقیق و تصحیحِ این اثر را روایت میکند:
نگارنده در دعوتی که کنگره یونسکو برای هشتصدمین سال میلاد مولانا جلال الدین رومی کرده بود سفری به کشور ترکیه داشتم ... در قونیه با جناب آقای حسام الدین سُن مِز -برگزارکننده کنگره صدرالدین قونوی...- آشنا شدم، و چون ایشان متوجه شدند که در کار تحقیق آثار قونوی هستم ... درخواست تصحیح یکی دیگر از آثار ایشان را نمود ... خواست ایشان را به منت پذیرفتم و کتاب مرآة العارفین و مظهر الكاملين في ملتمس زبدة العارفین ... و میکروفیلم آن را از کتابخانه درگاه مولانا در قونیه - به شماره ۱۶۳۷ ۔ عنایت فرمودند ... چون این کتاب تک نسخهای و بسیار ریز کتابت شده و در عین حال نسخهای مصحح است، آن را با نسخه بدلهایش که در پانویس ها آورده و با علامت ن-ل، مشخص نمودهام بازنویسی کرده و کلماتی که ندرتا مشکوک به نظر می رسید، آنها را در متن باز گذارده و در پانویس با علامت «ظ» ... مشخص کردهام².
🔸همانطور که مشاهده میشود ایشان این اثر را تک نسخهای دانسته و دربارهی وجهِ انتساب این اثر به شیخ کبیر، هیچ توضیحی ارائه نفرموده و تنها به کلامِ آقای سُن مِز اکتفا کردهاند. به هر تقدیر ایشان بر این باور بودند که نسخهای که آقای سُن مِز در اختیار ایشان قرار داده از شیخ کبیر میباشد؛ و دلیلِ ایشان بر این انتساب صرفا اعتماد به آقای سُن مِز بوده است؛ اما حقیقت آن است که محتوای کتاب مانع میشود تا خوانندهی آشنا به ادبیات و گفتمانِ شیخ کبیر انتسابِ این رساله به شیخ کبیر را بدون توضیح و استنادات کافی تلقی به قبول نماید.
🔹از طرف دیگر استاد مرحوم سیدهادی خسروشاهی (ره) که سالها قبل³ (۱۳۷۵ ش) همین کتاب را تصحیح و در انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رساندند، این اثر را نه مربوط به #صدرالدین_قونوی ، بلکه آن را از جمله آثار سیدجمال الدین اسد آبادی میداند. استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی جریان تصحیح را روایت میکند:
منذ اربعين عاما و أنا اتابع و أدرس ما كتبه السيد جمال الدين الحسيني -المشهور بالافغاني- [المدعو بالسید جمال الدین اسدآبادی] من کتاب او مقال او رسالة، و أجمع كل ما كتب عنه و باي لغة في العالم... وكانت حصيلة هذه المتابعة المتواصلة، مئات من الكتب و المقالات و الصور والرسائل والوثائق القيمة، المطبوعة منها والمخطوطة... و قبل سنة كنت أبحث عن الرسائل والوثائق المتبقية من السيد جمال الدين الحسيني في ايران، والمودوعة في مخزن خاص بمكتبة مجلس الشورى الاسلامي بطهران، فوجدت بينها رسالتين مخطوطتين في الفلسفة والعرفان:
أحداهما: «مرآت العارفین»، في ۲۲ صفحة بالقطع الصغير و قد قام السيد جمال الدین بتأليفها، حين كان في افغانستان و کتب في نهايتها: «كتبة عبدالله جمال الدين الأفغاني الكابلي في بلدة قندهار في يوم الاحد ۲ شهر ذي الحجة الحرام سنة ۱۲۸۳»⁴.
🔸چنانچه مشاهده میشود بدون شک این اثر از #سید_جمال_الدین_اسد_آبادی (ره) است؛ مؤید این معنا علاوه بر تحقیقات و تتبعاتِ چهل سالهی مصحح اثر (استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی) و محتوای کتاب و گرایش تام و تمام نویسنده و اظهار ارادت علنی به امام علی (ع)، امضای صاحب اثر به دستخط خود در انتهای نسخهی مخطوطه میباشد.
🔹بنابراین قطعا این اثر هیچ ارتباطی با صدرالدین قونوی یا شیخ کبیر نداشته بلکه این اثر از جمله آثار سید جمال الدین حسینی (ره) میباشد. امیدواریم مجموعهی خدوم انتشارات مولی و جناب آقای مهندس مفید (زید عزّه) در چاپهای بعدی کتاب به رسم امانت نام مولف اثر را اصلاح بفرمایند.
__________________________
۱) اولین چاپ انتشارات مولی مربوط به سال ۱۳۸۶ و اولین سال چاپ انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۵ بوده است.
۲) مرآة العارفین (مقدمه مصحح): ص هشت.
۳) این اثر حدود یازده سال قبل از اینکه توسط مرحوم محمد خواجوی تصحیحِ مجدد و در انتشارات مولی چاپ شود، توسط استاد مرحوم سید هادی خسروشاهی تصحیح و به نام سید جمال الدین اسدآبادی در انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسیده بود.
۴) الرسائل فی الفلسفة و العرفان (مقدمه مصحح): ص۲.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat