eitaa logo
جشنواره سیمرغ قم
151 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
240 ویدیو
27 فایل
«هنر حقیقتی است بسیار فاخر و عطیه ای از جانب پروردگار که مانند هر موهبت دیگری مسؤولیت ها و تکالیفی را برای صاحب آن به همراه می آورد.» معاونت فرهنگی دانشجویی علوم پزشکی قم ( مفدا قم ) ارتباط با مدیر کانال @m_valizadeh مصطفی ولی زاده
مشاهده در ایتا
دانلود
💢شهید عبدالرسول زرین :::::: گردان تک‌نفره :::::: به تنهایی کار یک گردان را می‌کرد. در هر کجای خط که سنگر داشت، جبهه دشمن به هم ریخت. لقب گردان تک‌نفره فقط شایسته او بود. اخلاص، ایمان و تواضع، از سراپای وجودش نمایان بود. ایشان از لحاظ تجربه جنگی و سابقه حضور در مناطق عملیاتی در رتبه فرماندهی تیپ و لشکر بود ولی به دلیل تبحر خاص و منحصر به فرد در کار تیراندازی و تأثیر او در سرنوشت عملیات، به عنوان یک تک‌تیرانداز ویژه و استراتژیک در جبهه‌های جنگ، همیشه خار چشم دشمن بود. شهیدی که سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر 25 کربلا در دوران دفاع مقدس در وصفش می‌گوید: «شهید زرین ابتدا وضو می‌ساخت و بعد اسلحه را برمی‌داشت و با ذکر "ما رَمیتُ" تیر را به سمت دشمنان نشانه می‌رفت. او به معنای واقعی کلمه یک چریک مخلص امام زمان(عج) بود.» 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢شهید عبدالرضا مصلی نژاد همرزمش در کربلای 5 می گفت: شب شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) بود. در نیمه های شب عبدالرضا را دیدم که به راز و نیاز پرداخته و با دیدگان گریان به ائمه به ویژه حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) متوسل شده. پس از راز و نیاز، جهت مقابله با پاتک دشمن و بررسی وضعیت دشمن از سنگر خارج می گردد که ترکش خمپاره به پهلویش اصابت می کند و همچون مادرش با پهلویی شکسته به خیل شهدای اسلام می پیوندد. شهید در آخرین وصیت می نویسد: خداوندا اگر لایق بودیم و ما را پذیرفتیی، ما را ببخش و از گذشته هایمان درگذر و اگر هم ماندیم ما را لحظه ای به حال خود وامگذار که نابودیم .... خداوندا به ناله های سوزناک شهدا در دم شهادت و به حق صحنه های میادین جنگ که صدای الله اکبر بلند است دست رحمتت را از ما و خانواده کوتاه مکن. ای مردم امروز نائب بر حق امام زمان (عج)، امام امت، خمینی بت شکن است. مبادا از او عقب بیفتید و بخواهید جلو بروید، در خط ایشان حرکت نمایید که لغزش شما باعث سقوط شماست. 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢 شهید حمید (غلامحسین) عارف در یک روز گرم تیرماه قرار بر این شد که ما با تعدادي از دوستانمان همراه باحمید به کوهنوردی برويم . طبق روال کوله پشتي را برداشتم ، قمقمه را آب کردم و مقداري نان ، دو تخم مرغ و پنير از آشپزخانه گرفتم و راه افتاديم.وقتي به مقصدمان رسيديم حميد گفت: بچه ها هر کس هر طور دوست دارد بنشيند و صبحانه اش را بخورد اگر کسي دوست دارد تنها بنشيند يا دسته جمعي صبحانه اش را بخورد. ظهرکه شد نماز را خوانديم و.... عصـرحرکت کرديم و به پایگاه رسیدیم. حميد ساکش را کناري گذاشت. من دوست داشتم به حميد در کارهايش کمک کنم کوله پشتي را برداشتم که به انبار تحويل دهم . کوله پشتی سنگین بود و برای من سوال شد.. آهسته زیپ کوله پشتی را باز کردم و ديدم دو تخم مرغي مقدار ناني که من صبح در کوله پشتي گذاشتم هنوز در کوله پشتي هست. ناگهان یادم افتاد که روز پنج شنبه است ، يادم آمد که حميد دوشنبه و پنجشنبه ها بنا به فتواي امام روزه مستحبي می گیرد. آنهم در آن گرماي تير ماه.... 🌹🌹🌹🌹🌹 🆔 @festivalfqom
💢شهید احمد رضا احدی دست نوشته شهید قبل ازشهادت : چه کسی می داند جنگ چیست ؟ چه کسی می داند فرودیک خمپاره ، قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ، یعنی آتش ، یعنی گریز به هرجا ، به هر جا که اینجا نباشد ، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوال و جواب ها قرار گرفته ایم؟ ..... ...... اگر می توانید ، این مسئله را حل کنید : هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده ی مهران- دهلران حرکت می کند مورد اصابت قرار می‌دهد . اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود ، معلوم کنید کدام تَن می سوزد ؟ کدام سر می پرد؟…. دلت را به چه بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه‌ی فوق دکترا ؟… صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پرکشیدن ، پرستو شدن… آنچه خواندید متن نامه ای از شهید «احمدرضا احدی»، دارنده ی رتبه ی نخست کنکور پزشکی سال 64 است 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢شهید سعید طوقانی سعید با حضور در پادگان دوکوهه، به همراه شهید «عبّاس دائم الحضور» توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند و با بهره گیری از کمترین امکانات، زورخانه ای در اردوگاه برپاکند که بعد از شهادتش، نیز ورزش باستانی در جبهه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. زمانی که جبهه بود به او می گویند باید برای مسابقات به خارج بروی و او قبول نمی کند و وقتی می گویند در مسابقات داخلی شرکت کن، می گوید: «چه ارزشی داره من مدال به گردنم بیندازم و رفقایم در جبهه تکه تکه شوند؟» در آن زمان یک برنامه آموزشی از ایشان ساخته شده بود و در تلویزیون نشان داده می شد. دوستان ایشان که به مرخصی آمده بودند پس از بازگشت به او می گویند: «تو را در تلویزیون دیده ایم.» و او با بی اعتنایی می گوید: «ولش کن، بگذار همــین جوری خاکی عینِ هم باشیم» 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢شهید ناصرالدین باغانی فرازی از وصیت نامه شهید ......آنگاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد وبندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند ومحو تماشای رُخ یار می شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد ؟ آن هنگام که رزمنده ای مجاهد ، بسوی دشمن حق می رود وملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست .(ای آنانی که در زندان تن اسیر ید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید . فقط شهید می تواند شهادت را درک کند.)شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد ، شهید در این دنیا قبل از آینکه به خون بتپد ، شهید است .و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید ، بعد از وصل شـان نیز نمی توانید درکشان کنید . شهید را شهید درک می کند.اگر شهید باشید شهـــــید را می شناسید و گرنه آئیـنۀ زنگار گرفته ، چیزی را منکعس نمی کند..... 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢 شهید حسن باقری برگی از زندگی معجزه انقلاب : نزدیک ظهر بود . از شناسایی بر می گشتیم . از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم . آن قدر خسته بودیم که نمی توانستیم پا از پا برداریم ؛ کاسه زانوهامان خیلی درد می کرد . حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن . صبر کردم تا نمازش تمام شد . گفتم « زمین این طرف چمنیه ، بیا این جا نماز بخوان .» گفت « اون جا زمین شخصیه ، شاید راضی نباشه . » خرمشهر داشت سقوط می کرد . جلسه ی فرمانده هان با بنی صدر بود . بچه های سپاه باید گزارش می دادند . دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال ، با موهای تک و توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلند تر از دستش بود کاغذ های لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت . یکی از فرماندهای ارتش می گفت « هرکی ندونه ، فکر می کنه از نیروهای دشمنه . » حتی بنی صدر هم گفت : « آفرین ! » گزارشش جای حرف نداشت . 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢شهید علی اکبر شیرودی شهید شیرودی که با شروع جنگ تحمیلی به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریت‌های خود با سرپیچی از فرمان ابوالحسن بنی‌صدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه به همراه 2 خلبان همفکر خود و با 2 هلیکوپتری که در اختیار داشتند، در طول 12 ساعت پرواز بی‌نهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش 2 خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد. شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری‌های مهم جهان منعکس شد. بنی‌صدر برای حفظ ظاهر 2 هفته بعد به او ارتقا درجه داد اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته‌اش را دیدار با امام خمینی(ره) و بیان کارشکنی‌های بنی‌صدر و بی‌تفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد. همجنین شهید شیرودی در نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشــاه در 9مهر 1359 خواســـتار پس دادن این درجه ی تشویقی شد. 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom
💢 شهید حمید (غلامحسین) عارف در یک روز گرم تیرماه قرار بر این شد که ما با تعدادي از دوستانمان همراه باحمید به کوهنوردی برويم . طبق روال کوله پشتي را برداشتم ، قمقمه را آب کردم و مقداري نان ، دو تخم مرغ و پنير از آشپزخانه گرفتم و راه افتاديم.وقتي به مقصدمان رسيديم حميد گفت: بچه ها هر کس هر طور دوست دارد بنشيند و صبحانه اش را بخورد اگر کسي دوست دارد تنها بنشيند يا دسته جمعي صبحانه اش را بخورد. ظهرکه شد نماز را خوانديم و.... عصـرحرکت کرديم و به پایگاه رسیدیم. حميد ساکش را کناري گذاشت. من دوست داشتم به حميد در کارهايش کمک کنم کوله پشتي را برداشتم که به انبار تحويل دهم . کوله پشتی سنگین بود و برای من سوال شد.. آهسته زیپ کوله پشتی را باز کردم و ديدم دو تخم مرغي مقدار ناني که من صبح در کوله پشتي گذاشتم هنوز در کوله پشتي هست. ناگهان یادم افتاد که روز پنج شنبه است ، يادم آمد که حميد دوشنبه و پنجشنبه ها بنا به فتواي امام روزه مستحبي می گیرد. آنهم در آن گرماي تير ماه.... 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼 @festivalfqom
💢 شهید محسن وزوایی در جریان عملیات بازی دراز، وزوایی با نیروهایش به سمت قله 1150 حرکت کردند. سربازان بعثی با سلاح های سبک و سنگین بر قله مسلط بودند و بچه ها را زمینگیر کرده بودند. محسن با تذکر امدادهای الهی، نیروها را به حرکت وامی داشت و هر وقت بچه ها بی تابی می کردند، آنها را با وعده نیروهای کمکی آرام می کرد، اما خبری نبود. آخر سر یکی از نیروها از کوره در رفت و صدایش را بلند کرد:«داری با این کارات مارو به کشتن میدی! کو این نیروهای کمکیت؟ ما رو چی فرض کردی؟». ️محسن با آرامش بچه ها را دور هم جمع کرد و خودش سوره فیل را با آرامش خواند و از ما خواست همخوانی کنیم. با گلوی خشک و لبهای خشکیده لحظه ای غرق این سوره شدیم و خود را در سال عام الفیل در محاصره فیلهای ابرهه دیدیم. وقتی به خود آمدیم، خبری از شلیک های مداوم دشمن نبود و گویی همه اسلـــحه ها از کار افتاده بود...... 🌹🌹🌹🌹🌹 🖼@festivalfqom