eitaa logo
فیضِ فیض
100 دنبال‌کننده
234 عکس
18 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
"طالبان جان!" باهوش و زرنگ، طالبان جان آینده جنگ، طالبان جان بسیار مدرن و شیک و پیک است سوغات فرنگ طالبان جان از داعشِ بی صفت مبرّاست یا الکل و بنگ طالبان جان هی پیشروی کرد و تصرف تیمور نَلَنگ طالبان جان از بس متعهد است در چند اقدام قشنگ طالبان جان: بر عهده گرفته حمله ها را بی هیچ درنگ طالبان جان شوخ است و فرار می کند تند وقتی زده زنگ طالبان جان گل بوسه عشق می فرستد از کام تفنگ طالبان جان شسته است فساد را از این ارض مانند شلنگ طالبان جان دنبال نکاح بانوان است بی زور و دَوَنگ طالبان جان با این همه غیرت و فضیلت هی می خورد اَنگ طالبان جان اما تو محل نده به تهمت با ظلم بجنگ طالبان جان! فضل تو نمی رسد به اتمام شد قافیه تنگ طالبان جان! پس قافیه می شود از این پس هم وزن حمار طالبان جان! تو خود مِیِ این خرابه هستی ما نیز خمار طالبان جان! انگار که در تو می خرامد یک مهره مار طالبان جان! قدری به زنان وفا بیاموز با یک سگ هار طالبان جان! تا رشد کنند توی خانه یا داخل غار طالبان جان! گشتی تو به قول یک جریده نو مثل بهار طالبان جان! محدود نشو به سرزمینت سلطان شکار! طالبان جان! کو حق و حقوق ما مریدان آن هم‌ به‌ دلار طالبان جان؟ در خرجی ما اگر که ماندی خشخاش بکار طالبان جان! ما منتظر فتح شماییم با روزشمار طالبان جان! @feyzefeyz منتشر شده در سایت وقایع روز: https://vaghayerooz.com/0003sX
"اندر مزایای خواب" (قسمت اول) به نظر بنده بیشتر مشکلات انسان به صورت خود به خودی با خواب حل می‌شود‌‌ خصوصا در ایران. خواب، بدون تردید بهترین نعمت خداوند است و باعث می‌شود برای چند ساعت از هم و غم دنیا رها باشی و در دنیای خواب و خیال به پرواز درآیی‌. به ویژه اینکه برای همه ما _یعنی کسانی که در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشودیم و از بندگان مخلِص و مخلَص خدا هستیم_ نوشیدن برخی خوراکی‌های کوفتی ممنوع است. پس کار اداری داری؟ بخواب. نان در خانه نداری؟ بخواب. همسر نداری؟ بخواب. شغل نداری؟ بخواب. همه چیز گران شده؟ بخواب. یک چیز گران نشده و این شاید از شدت تعجب موجب آنفاکتوس کردنت شود؟ بخواب. کی؟ بخواب. چی؟ بخواب. کجا؟ بخواب. چرا؟ بخواب. تلفن؟ از برق بکش. همراه؟ بذار رو حالت خواب. اصلا یک ضرب المثلی در خانواده ما بسیار کاربرد دارد و آن این است که خواب خواب می‌آورد پس باید بیشتر خوابید تا بیشتر خوابید. البته یک سری آیه و حدیث و عقل هم هست که از خواب زیاد نهی و به کار و تلاش امر می‌کند ولی کیست که نداند اگر نخوابیم لذت کار را حس نمی‌کنیم؟ پس شب خوش. گر چه من روزها می‌خوابم... @tanzac
"اندر مزایای خواب" (قسمت دوم) امروز صبح از خواب بلند شدم. ساعت هفت صبح بود. همسرم مرا صدا زد و گفت: «عزیزم! صبحانه حاضره.» رفتم دیدم میزی چیده دیدنی! کاسه‌های چینی با مربا و خامه و عسل و تخم مرغ عسلی و نان بربری داغ که نمی‌دانم از کجا آورده بود. یک چای دبش در فنجان و چند شمع روشن. گفتم: «امروز غوغا کردی!» یار گفت: «وظیفه هر زنی است که زندگی را برای همسرش آراسته کند.» بعد از صبحانه، کتم را خودش به تنم پوشاند و برایم روز خوبی را آرزو کرد. سوار تاکسی شدم تا برای هزارمین بار به بانک بروم و تقاضای وام کنم. بر خلاف همیشه خبری از ترافیک نبود. اخبار داشت از پایین آمدن قیمت دلار می‌گفت و اینکه همه چراغ‌های بورس سبز شده و آمریکای لاکردار به زودی همه تحریم ها را لغو می‌کند. به راننده گفتم: «امروز چه خبر شده؟ چقدر خبر خوب! عجیبه!» گفت: «باید زاویه دیدت را عوض کنی.» تازه هورالعظیم هم با طرح‌های دقیق دولت و مجلس قرار است پرآب شود. همچنین تورم پایین آمده و ما از رکود عبور کردیم. کرونا هم قطعا به زودی جمع می‌شود چون مسئولین در یک اقدام فوریتی از صبح زود به مردم هی واکسن زدند، هی واکسن زدند. ادامه دارد... @tanzac
هدایت شده از طنزک
"اندر مزایای خواب" (قسمت سوم) خلاصه به بانک رسیدیم. نوبتم شد و برای اینکه گربه را دم حجله بکشم با عصبانیت ساختگی به کارمند بانک گفتم: «لطفا وامم را روی غلتک بگذارید. این دفعه ششم است که در این یک سال می‌آیم. ضامن‌های معتبری که می‌گویید ندارم. چطور وقتی مختلس‌های میلیاردی می‌آیند از آنها ضامن نمی‌خواهید؟ حالا برای 20 میلیون تومان ناقابل از من دو ضامن درست و درمان می‌خواهید آن هم با بهره 30 درصد؟» یکهو قیافه گرفته کارمند باز شد و لبخند عمیقی بر لبانش نشست. گفت: «اگر پیش از این به شما جسارتی شده معذرت می‌خواهیم. کاملا حق با شماست. آن وقت خودش و معاون بانک آمدند و ضامن وام من شدند آن هم بدون بهره. من داشتم از خوشحالی بال درمی‌آوردم. تشکر کردم و برگشتم که در آستانه در به قیافه عبوس رئیس بانک - که تا‌حدودی شبیه پدرم بود ولی با کت و شلوار شیک - برخوردم که رو به من بلند داد زد: «هووووووی! پاشو برو!» گفتم: «بله؟! کجا؟» دوباره فریاد زد: «هوووووی!» آن وقت در کمال تعجب یک سقلمه هم به من زد و بعد نیشگونم گرفت. دردم گرفت و داد زدم آاااای و ناگهان قیافه‌اش کاملا شبیه پدرم شد. گفت: «فلان ‌فلان شده! چرا هر چی صدات می‌زنم بیدار نمیشی؟ لنگ ظهره. پاشو نون بخر دو لقمه نون پنیر سق بزنیم. مامانتم رفته خونه خاله‌ات اینا.» گفتم: «زنم کو؟» گفت: «زنت کجا بوده» و بعد لگد تنبیهی آرامی را روانه من کرد تا به سمت نانوایی بروم. نتیجه می‌گیریم که یکی از فواید مهم خواب، حل شدن کامل همه مشکلات به صورت محدود و موقت است که به نوبه خودش نعمت بسیار بزرگی است. ادامه دارد... @tanzac
هدایت شده از طنزک
اندر مزایای خواب (قسمت آخر) یکی از مهمترین مزایای خواب مربوط به خود خواب نیست. چند روز پیش چند تا کار اداری داشتم که باید تا ظهر انجام می شد. ویژگی این کارها این بود که به همت مسئولین بعضی هایش در شرق شهر انجام می شد و بعضی ها در غرب و بعضی در جنوب. اعم از بانک و اداره بیمه و مالیات و غیره. ناچار به برادرم رو زدم که کله سحر در رختخواب با گوشی‌اش ور می‌رفت. گفتم برادرجان! تو می‌دانی که برادر در سختی‌هاست که برادری‌اش را ثابت می‌کند. آیا این گزاره صحیح است؟ گفت: اوهوم! گفتم پس بیا و یکی دو کار اداری من را انجام بده که خداوند تو را اجر جزیل دهاد! خیلی آرام گفت ممممم! بعد گوشی از دستش افتاد و چشمانش بسته شد. گفتم اخوی! بِرار! آهای! الان جوابم را دادی. خواب بود. گویی سالهاست که خواب است. هرگز نشد بیدارش کنم. ناچار به دوستم زنگ زدم. بعد از سه بار زنگ زدن جواب تلفنم را داد و گفت: چته کَل صُبی؟ گفتم ببین امروز خیلی کار دارم. باور کن اگر ناچار نبودم مزاحمت نمی شدم. من و تو سالهاست که رفاقت دیرینه داریم پس به خاطر من یکی دو تا اداره برو و... دیدم صدای خر خر از پشت تلفن می‌آید. ظاهرا صدای خر و پف بود. تلفن را قطع کردم. از ناامیدی تلویزیون را روشن کردم. دیدم یکی از مسئولان بلندپایه می‌گوید: شکر خدا بیشتر مشکلات در زمینه محیط زیست، بیماری ها، شغل، خانه، ازدواج و... حل شده. آنهایی هم که مانده چیزی نیست و به زودی حل می شود. اما یک مشت آدم معلوم الحال از جای معلوم آمده می‌آیند و به ما ایراد... تلویزیون را خاموش کردم. سعی کردم مثل برادرم و دوستم و آن مسئول خودم را به خواب بزنم ولی نشد چون خیلی دلشوره داشتم. پس با قدرت تمام سعی کردم کارهای اداری ام را انجام دهم. در نهایت موفق شدم یکی از کارها را درست کنم هر چند سر امضای آخر به من گفتند مسئول جلسه است، برو فردا بیا. @tanzac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز "پشت پرده طرح صیانت" نقیضه ای بر شعر مولوی با مطلع: بشنو از ما چون حکایت می کنیم از فجازی ها شکایت می کنیم با گویندگی: (خیال کج) منتشر شده در سایت وقایع روز: https://vaghayerooz.com/0003vK پ.ن: علامت دو یا ✌ نشانه مخالفت نمایندگان مجلس با طرح های مختلف است. @feyzefeyz
🔴 شعر طنز "پشت پرده طرح صیانت" با اجازه از بشنو از ما چون حکایت می کنیم از فجازی ها شکایت می کنیم کز "سروش" و‌ "گَپ" چرا بُبریده اند؟ از "بله، ایتا" چرا نالیده اند؟ آه! بعد از انسداد "فیس بوک" شد تلگرامِ عدو اندر سلو‌‌ک سرّ ما را گفت و ما ویران شدیم پس به هر جمعیتی نالان شدیم "آتش است این بانگِ" اینِستا نه باد ای خَدو بر "گوگل" و "وَتساپ" باد! گر چه با اینها از اول ضد بُدیم لیک با فیلترشکن وارد شدیم! "هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش" زین محیط تیره ما را باک نیست چون کسی چون ما درست و پاک نیست دل پریشانیم از فردای تو تو چنان طفلی و ما بابای تو "در نیابد حال پخته هیچ خام" دانه هاشان بهر تو دام است دام الغرض دیدیم خیلی دیر شد نزد ما هر روبهی یک شیر شد گوسفندان، گرگ اینِستا شدند بی سوادان مخبر از هر جا شدند پس به مجلس طرح نو انداختیم ما فجازی جدیدی ساختیم تا فساد از لانه اش بیرون کنیم بینی مستکبران پرخون کنیم جای جایش امن و قانونی شود خارج از "لیلی و مجنونی" شود چون‌ که آید بین این و آن‌‌ فراق خود به خود آید به "آی گپ" اشتیاق طرح های کشوری آماده اند دوستان و آشنایان داده اند سفره ای پهن است و ما بنشسته ایم بعد از این برنامه ریزی خسته ایم ما به راه حق دلالت می کنیم از حقوق تو صیانت می کنیم ای رعیت! رو که سلطانیم ما حرف، حرف ماست، می تانیم ما! کاش می شد در جریده چون قدیم گفته آید رأی ما بی هیچ بیم یا که روی سنگ و بر دیوار غار حک شود حرف از خوشی در این دیار امنیت اینگونه برپا می شود طرح زیبایی است، اجرا می شود! آری آزاد است در این حد پیام "پس سخن کوتاه باید والسلام" پ.ن: این شعر در صورتی تقدیم مسئولان‌ می شود که بخواهند مانند گذشته به صورت نامعقول و کارشناسی نشده دست به محدود و مسدود سازی فجازی بزنند و الا فلا. ! @feyzefeyz
قربان شما و قدّ و بالای شما احساس فداکاری پویای شما از بس که عمل به مُرّ قانون کردید قانون شده منّت کش امضای شما @feyzefeyz
کدام به قلب من نزدیک تر است سربازی از کشورم یا شاعری از سرزمین دشمن؟ پ.ن: غیاث مدهون، شاعر مشهور سوری_فلسطینی است که اکنون در سوئد زندگی می کند. فیضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
از هیبت و شمشیر تو می ترسیدند از غرش گیرای تو می لرزیدند وقتی که شجاعان عرب را کشتی در معرکه از نام تو می پرسیدند درمعرکه از نام‌ تو می پرسیدند گفتی "علی" از کینه به خود پیچیدند آنقدر تو را زخم زدند ای دریا تا پیکر قطره قطره ات را دیدند علیه السلام @feyzefeyz
به نام خدا... نگاهی به انیمیشن نان آور. به مناسبت فرار آمریکا از نگاهی بیاندازیم به انیمیشن خوش ساخت یا که به تهیه کنندگی آنجلینا جولی در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این انیمیشن که نامزد اسکار هم شد، داستان مشقت های یک خانواده افغان تحت سلطه را روایت می کند. سختی هایی مانند ظلم و ستم شدید به زنان و مخالفان طالبان، فقر و کمبود امکانات. البته به کرّات از رفتارهای غیر انسانی طالبان به تعبیر می شود. انیمیشن داستان دختربچه ای به نام پروانه است که می خواهد وضع خانواده خودش را تغییر دهد و ضمنا راه حل جالب و البته محدودی برای حل مشکل تبعیض جنسیتی ارائه می دهد‌. در ابتدای انیمیشن، پدر پروانه داستان را برای دخترش تعریف می کند. اینکه کشورشان محل دانشمندان و تجارت بوده اما همواره مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته و این تجاوزها، سبب نابودی افغانستان شده است. نان آور، برای معرفی مهاجمان، ابتدا به سراغ می رود و سپس افرادی مانند و را معرفی می کند. در میانه انیمیشن نیز به حمله روس ها اشاره می شود اما هیچگاه به حمله ویران کننده و اینکه اساسا چه کسی طالبان را سازماندهی کرد کوچکترین اشاره ای نمی شود. در نتیجه همه امپراطوری ها و حکومت ها در مصائب افغانستان مقصرند به جز آمریکا! به ویژه با نماد که همان ابتدا معرفی می شود! همچنین همانگونه که در عکس ها مشاهده می شود انیمیشن نان آور، اصل را برای بانوان یک زندان قلمداد می کند. با این حال، انیمیشن در تصویرسازی افغانستان، داستان پردازی، و افزایش امید برای مبارزه تا حدود زیادی درخشان عمل کرده و اگر کسی تاکنون ندیده، پیشنهاد می شود آن را ببیند. انیمیشن با عنوان یا همان نیز شناحته می شود. https://www.instagram.com/p/CTPoP_kq7AD/?utm_medium=share_sheet
پ.ن: البته به این باید گفت مردَک یا مرتیکه! حیف کلمه خانم یا آقا!😆 @feyzefeyz
یک تذکر مهم درباره تعبیر "پیامبر اسلام" @haqali
صبحگاهان با هزار انگیزه و شوق و امید چست و چابک، نرم و نازک، شادمان رفتم خرید کیف قاپی کیف پول بنده را ناگاه زد آی دزدی گفتم و فوری پلیسی سر رسید گفتمش ایول به این سرعت! که او با خشم گفت ورپریده! فک نزن! سارق کدامین سو دوید؟ گفتمش ایول به این احساس مسئولیتت با موتور آمد یهو در آن طرف شد ناپدید دکمه بی سیم را افسر گرفت و پشت هم گفت مرکز! ششش! مرکز! ششش! هی! پاسخ دهید آن‌ محله از صدای جیغ آژیر پلیس بر هوا برخاست قلبم بی امان هی می تپید نقشه ای از منطقه، سرهنگشان آورد و گفت این وری، من این وری میرم شما اون ور برید الغرض مثل همیشه محتسب پیروز شد دزد گیر افتاد و بهرش درس عبرت شد شدید خواب می دیدم وَ یا بیدار بودم جالب است این همه سرعت وَ دقت باشد از ایشان بعید کیف پولم را گرفتند و به من دادند و باز چست و چابک، نرم و نازک، شادمان رفتم خرید دیدم ای بابا صف مرغان دولت شد دراز پول من هم کم بُوَد بر فرض اگر نوبت رسید با خودم گفتم اقلّا نان سنگک می خرم تا که در آبی کنم با شوق و ذوق آن را ترید نانوایی بسته بود و کاغذی بر شیشه داشت آرد دیگر شد تمام و نانمان از هم درید دست خالی خانه رفتم در خبر دیدم که صبح مختلس با اختلاس چند میلیاردی پرید @feyzefeyz‌ 👈👈فیضِ فیض
 از بس کتاب در گرو باده کرده ايم/ امروز خشت ميکده ها از کتاب ماست @feyzefeyz