هدایت شده از طنزک
پیچشگری
- باز وقت تمیزکاری شد پیچوندی؟ بیا کمک کن فرشا رو ببریم تو حیاط!
+ الان!
- فرشا رو بردیم کجایی؟ پارو و تایدو بیار.
+ الان!
- فرشو شستیم بیا کمک کن آهااااااای! بیا کمک کن بلندش کنیم بذاریمش رو نرده.
+ الان! الان!
- پ کجا موندی؟
+ الان! یه دییقه!
- پسره ...!!
خب! این متنی که خوندید گوشهای از روشهای من بود برای از زیر کار دررفتن در ایام سخت پیش از عید. ایام خیلی سخت پیش از عید. ایام خیلی خیلی سخت پیش از عید. اصلا هر چقدر «سخت» اضافه کنم حق مطلب ادا نمیشه. حالا نمی شد عید خود به خود از راه برسه؟ حتما باید قبلش حسابی جون بکنیم؟ حتما باید کمردرد بگیریم؟ باید چن بار از حال بریم تا تو عید حال کنیم؟ تازه با این کرونا که دورهمی هم نداریم حال کنیم. فقط دور خودمون جمع میشیم که اونم همیشه جمعیم خود به خود. گفتم کرونا یکی دیگه از روشام برای فرار از کار یادم اومد. اونم تلاش برای حفظ پروتکلهای بهداشتی ضمن کار و تلاش بقیه برای تمیزکاریه. یعنی مثلا وقتی بقیه دارن جاروبرقی میکشن، ظرفای قدیمی رو گردگیری میکنن، تار عنکبوت میکَنَن، من یه الکل دستم میگیرم و به بهانه جلوگیری از ورود هر گونه کرونا به دست خودم و بقیه که دارن کار میکنن الکل میپاشم. اینجوری توجیه بهداشتی هم داره تازه.
نهایتا خیلی کار کنم سعی میکنم خریدای بیرون از خونه رو انجام بدم که قطعا خیلی راحتتر از کارای تو خونه س. مثلا خرید جوهرنمک یا آبمیوههای خنک برای اینکه برادرخواهرا و پدرمادرم بتونن بیشتر و بهتر کار کنن. اما شما مثل من نباشیدا. شما به پدر و مادر خود نیکی کنید که خیر میبینید. اینایی هم که گفتم مال گذشته بود. الان دیگه زنم نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره ببخشید اشتباه شد نمیذاره یه لیوان آب بخورم...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#کرونا
#سبک_زندگی
#خانه_تکانی
@tanzac
هدایت شده از طنزک
حس نوستالژیک!
-پدر! پدرجان! پدر بزرگوار!
-چیه بچه باز مهربونانه صدام می کنی؟
-من؟ من همیشه عاشق شما بوده، هسته و خواهم بود. شما بهترین پدر دنیایی از هر جهت!
-خب حالا انقد زبون نریز. چی می خوای؟
-هیچی می دونید که الان نزدیک عیدیم.
-خب؟
-خب دیگه. مردم دم عیدی میرن کفش و لباس نو می خرن. منم پول می خوام.
-عزیزم امسال کروناس گفتن تو خونه بمونید. مردمم نباید برن.
-باباجون پارسالم برام هیچی نخریدید.
-خب پارسالم کرونا بود.
-یعنی چه کفشم له شده.
-کفشای قدیمی بابابزرگو بپوش. سالمه. حس نوستالژیک مردمم زنده می کنه. چون مال سی چل سال پیشه.
-بلیز شلوار چی؟
-بلیز شلوارای قدیمی خودتو بپوش. اینجوری هی حس نوستالژیک خودت زنده میشه. هی زنده میشه. هی زنده میشه...
-چه راهکارای فوق العاده ای! واقعا ممنون! ولی بابا واقعا چرا بهم پول نمیدید؟
_چون بی پولم و این بی پولی حس نوستالژیک منو زنده می کنه. یادم میاد وقتی با مادرت ازدواج کردم آه در بساط نداشتم ولی دو تایی با نیروی عشق و امید به زندگی جبرانش کردیم. الانم برو تلاش کن کار کن پول دربیار تا امید به دست بیاری و کفش نو و بلیزشلوار نو.
(پسر در حالی که چشمانش از شدت شادی و امید می درخشد با هدف تلاش برای بقا در زندگی از صحنه خارج می شود.)
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#کرونا
#سبک_زندگی
#خانه_تکانی
@tanzac
هدایت شده از طنزک
ارشاد
چند روز پیش وسط ظهر رفته بودم سر کوچه. دیدم یه نفر ابروکلفت هیکلگنده سیبیلکلفت نشسته رو صندلی جلوی مغازه، داره سیب گاز میزنه. گفتم برم نهی از منکرش کنم روزه خوری نکنه. رفتم جلو بهش گفتم: «آقا شما مشکل داری؟» چشماش از حدقه بیرون اومد و ابروهاشو کلفتتر کرد و گفت: «خودت مشکل داری مردک!» گفتم: «نه! منظورم اینه که مریضی؟» از صندلی بلند شد و با فریاد گفت: «خودت مریضی فلان فلان شده ... . داشتم از ترس می مُردم. آب دهنم رو قورت دادم و با صدای لرزون گفتم: «نه نه نه نه! اصلا... یعنی... ببینید عزیز! من.... یعنی... منظورم اینه که...» گفت: «ها؟» گفتم: «منظورم اینه که آخه وسط ماه رمضون جلوی همه دارید سیب گاز میزنید خیلی شاید جالب نباشه!» گفت: «آهان» بعد نشست و بقیه سیبشو گاز زد. منم زود زدم به چاک ولی یک درس بزرگ گرفتم و اونم این بود که تک و تنها با هیکلگنده سیبیلوی روزهخور طرف نشم. الان دارم یار جمع میکنم واسه نهی از منکر بعدی ...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#رمضان
#روزه
#سبک_زندگی
#تذکر
#کنترل_خشم
@tanzac
پن: عکس، تزیینی است!
"اندر مزایای خواب" (قسمت اول)
به نظر بنده بیشتر مشکلات انسان به صورت خود به خودی با خواب حل میشود خصوصا در ایران. خواب، بدون تردید بهترین نعمت خداوند است و باعث میشود برای چند ساعت از هم و غم دنیا رها باشی و در دنیای خواب و خیال به پرواز درآیی. به ویژه اینکه برای همه ما _یعنی کسانی که در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشودیم و از بندگان مخلِص و مخلَص خدا هستیم_ نوشیدن برخی خوراکیهای کوفتی ممنوع است. پس کار اداری داری؟ بخواب. نان در خانه نداری؟ بخواب. همسر نداری؟ بخواب. شغل نداری؟ بخواب. همه چیز گران شده؟ بخواب. یک چیز گران نشده و این شاید از شدت تعجب موجب آنفاکتوس کردنت شود؟ بخواب. کی؟ بخواب. چی؟ بخواب. کجا؟ بخواب. چرا؟ بخواب. تلفن؟ از برق بکش. همراه؟ بذار رو حالت خواب.
اصلا یک ضرب المثلی در خانواده ما بسیار کاربرد دارد و آن این است که خواب خواب میآورد پس باید بیشتر خوابید تا بیشتر خوابید. البته یک سری آیه و حدیث و عقل هم هست که از خواب زیاد نهی و به کار و تلاش امر میکند ولی کیست که نداند اگر نخوابیم لذت کار را حس نمیکنیم؟ پس شب خوش. گر چه من روزها میخوابم...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خواب
#سبک_زندگی
#اجتماعی
@tanzac
"اندر مزایای خواب" (قسمت دوم)
امروز صبح از خواب بلند شدم. ساعت هفت صبح بود. همسرم مرا صدا زد و گفت: «عزیزم! صبحانه حاضره.» رفتم دیدم میزی چیده دیدنی! کاسههای چینی با مربا و خامه و عسل و تخم مرغ عسلی و نان بربری داغ که نمیدانم از کجا آورده بود. یک چای دبش در فنجان و چند شمع روشن. گفتم: «امروز غوغا کردی!» یار گفت: «وظیفه هر زنی است که زندگی را برای همسرش آراسته کند.» بعد از صبحانه، کتم را خودش به تنم پوشاند و برایم روز خوبی را آرزو کرد. سوار تاکسی شدم تا برای هزارمین بار به بانک بروم و تقاضای وام کنم. بر خلاف همیشه خبری از ترافیک نبود. اخبار داشت از پایین آمدن قیمت دلار میگفت و اینکه همه چراغهای بورس سبز شده و آمریکای لاکردار به زودی همه تحریم ها را لغو میکند. به راننده گفتم: «امروز چه خبر شده؟ چقدر خبر خوب! عجیبه!» گفت: «باید زاویه دیدت را عوض کنی.» تازه هورالعظیم هم با طرحهای دقیق دولت و مجلس قرار است پرآب شود. همچنین تورم پایین آمده و ما از رکود عبور کردیم. کرونا هم قطعا به زودی جمع میشود چون مسئولین در یک اقدام فوریتی از صبح زود به مردم هی واکسن زدند، هی واکسن زدند.
ادامه دارد...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خواب
#سبک_زندگی
#اجتماعی
@tanzac
هدایت شده از طنزک
"اندر مزایای خواب" (قسمت سوم)
خلاصه به بانک رسیدیم. نوبتم شد و برای اینکه گربه را دم حجله بکشم با عصبانیت ساختگی به کارمند بانک گفتم: «لطفا وامم را روی غلتک بگذارید. این دفعه ششم است که در این یک سال میآیم. ضامنهای معتبری که میگویید ندارم. چطور وقتی مختلسهای میلیاردی میآیند از آنها ضامن نمیخواهید؟ حالا برای 20 میلیون تومان ناقابل از من دو ضامن درست و درمان میخواهید آن هم با بهره 30 درصد؟» یکهو قیافه گرفته کارمند باز شد و لبخند عمیقی بر لبانش نشست. گفت: «اگر پیش از این به شما جسارتی شده معذرت میخواهیم. کاملا حق با شماست. آن وقت خودش و معاون بانک آمدند و ضامن وام من شدند آن هم بدون بهره. من داشتم از خوشحالی بال درمیآوردم. تشکر کردم و برگشتم که در آستانه در به قیافه عبوس رئیس بانک - که تاحدودی شبیه پدرم بود ولی با کت و شلوار شیک - برخوردم که رو به من بلند داد زد: «هووووووی! پاشو برو!» گفتم: «بله؟! کجا؟» دوباره فریاد زد: «هوووووی!» آن وقت در کمال تعجب یک سقلمه هم به من زد و بعد نیشگونم گرفت. دردم گرفت و داد زدم آاااای و ناگهان قیافهاش کاملا شبیه پدرم شد. گفت: «فلان فلان شده! چرا هر چی صدات میزنم بیدار نمیشی؟ لنگ ظهره. پاشو نون بخر دو لقمه نون پنیر سق بزنیم. مامانتم رفته خونه خالهات اینا.» گفتم: «زنم کو؟» گفت: «زنت کجا بوده» و بعد لگد تنبیهی آرامی را روانه من کرد تا به سمت نانوایی بروم. نتیجه میگیریم که یکی از فواید مهم خواب، حل شدن کامل همه مشکلات به صورت محدود و موقت است که به نوبه خودش نعمت بسیار بزرگی است. ادامه دارد...
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خواب
#سبک_زندگی
#اجتماعی
@tanzac
هدایت شده از طنزک
اندر مزایای خواب (قسمت آخر)
یکی از مهمترین مزایای خواب مربوط به خود خواب نیست. چند روز پیش چند تا کار اداری داشتم که باید تا ظهر انجام می شد. ویژگی این کارها این بود که به همت مسئولین بعضی هایش در شرق شهر انجام می شد و بعضی ها در غرب و بعضی در جنوب. اعم از بانک و اداره بیمه و مالیات و غیره. ناچار به برادرم رو زدم که کله سحر در رختخواب با گوشیاش ور میرفت. گفتم برادرجان! تو میدانی که برادر در سختیهاست که برادریاش را ثابت میکند. آیا این گزاره صحیح است؟ گفت: اوهوم! گفتم پس بیا و یکی دو کار اداری من را انجام بده که خداوند تو را اجر جزیل دهاد! خیلی آرام گفت ممممم! بعد گوشی از دستش افتاد و چشمانش بسته شد. گفتم اخوی! بِرار! آهای! الان جوابم را دادی. خواب بود. گویی سالهاست که خواب است. هرگز نشد بیدارش کنم. ناچار به دوستم زنگ زدم. بعد از سه بار زنگ زدن جواب تلفنم را داد و گفت: چته کَل صُبی؟ گفتم ببین امروز خیلی کار دارم. باور کن اگر ناچار نبودم مزاحمت نمی شدم. من و تو سالهاست که رفاقت دیرینه داریم پس به خاطر من یکی دو تا اداره برو و... دیدم صدای خر خر از پشت تلفن میآید. ظاهرا صدای خر و پف بود. تلفن را قطع کردم. از ناامیدی تلویزیون را روشن کردم. دیدم یکی از مسئولان بلندپایه میگوید: شکر خدا بیشتر مشکلات در زمینه محیط زیست، بیماری ها، شغل، خانه، ازدواج و... حل شده. آنهایی هم که مانده چیزی نیست و به زودی حل می شود. اما یک مشت آدم معلوم الحال از جای معلوم آمده میآیند و به ما ایراد... تلویزیون را خاموش کردم. سعی کردم مثل برادرم و دوستم و آن مسئول خودم را به خواب بزنم ولی نشد چون خیلی دلشوره داشتم. پس با قدرت تمام سعی کردم کارهای اداری ام را انجام دهم. در نهایت موفق شدم یکی از کارها را درست کنم هر چند سر امضای آخر به من گفتند مسئول جلسه است، برو فردا بیا.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خواب
#سبک_زندگی
#اجتماعی
@tanzac
🔴 غرب زدگی یا وادادگی؟!
چن سال پیش یکی از اساتید دانشگامون می گفت حتی این کلاسی که میایم یعنی یک اتاق متشکل از چند صندلی بر اثر تهاجم فرهنگی و غرب زدگی صورت گرفته! راست میگفت. روش سنتی ایرانی ها تشکیل کلاس در مکتبه با استفاده از فرش و پُشتی بود و الانم تو بعضی کلاسا ادامه داره. البته من با این روش چندان موافق نیستم چون همین الانم رو صندلی خوابمون می گیره چه برسه رو فرش و پشتی! (:
ولی وقتی اطرافمونو نگاه می کنیم گذشته از ریشههای تاریخی که کاری بهش ندارم می بینیم که ما چقدر شیفته غرب به معنای اروپاییش هستیم و گاهی حتی از اونم فراتر رفتیم. یعنی گاهی سر هیچ و پوچ عملا به فرهنگ خودمون خیانت میکنیم و به غربیا خدمت. این خیانت و خدمت تو زمینه های مختلفی انجام شده و میشه. از سبک لباس پوشیدن که دیگه شده نماد این قضیه بگیرید تا خونه و خونواده و مباحث علمی. بدیهیه که هر چی ما به سمت فرهنگ غربی پیش میریم به همون اندازه از فرهنگ اصیل خودمون عقب نشینی میکنیم.
مثال زیاده. مثلا الان بعضی مراکز بزرگ خرید یا حتی مغازه های کوچیک فقط از کلمات لاتین برای معرفی خودشون استفاده می کنن در حالی که ما تو ایرانیم و فارسی حرف می زنیم. احتمالا چون کلاس داره! حالا اینکه چرا تو زمینه ذهنی ما ایرانیا غرب کلاس داره رو نمی دونم!
اصطلاحات لاتین به شدت زیاده و یا از معادل فارسیش استفاده نمیشه چون جا نیفتاده یا کلاس نداره! یا اگه معادل داره معادل به دردنخور و سختی داره که بیشتر مردم ترجیح میدن فرنگیشو بگن. اینم از کم کاری فرهنگستان ادبه.
خیلی از خونه ها به صورت آپارتمانی ساخته میشن بدون اینکه جای تنفس درست و حسابی به ساکنینش بدن. در حالی که خونه های قدیمی یک حیاط مناسب داشت و آدم با زندگی توش سرزنده می شد نه افسرده! جالب اینکه ایران به اندازه کافی زمین و بیابون داره اما باز هم رفتیم سراغ گزینه آخر. تازه همین آپارتمان ها رو هم میشه یه جوری ساخت که بشه توش با همسایه ها ارتباط و زندگی بهتری خوبی داشته باشیم و به طور کلی فضای اجتماعی و فیزیکی مناسبتری به خودش بگیره.
تو خانواده هم بحث جایگزینی حیوان به جای فرزند پررنگ شده و این موضوع چیزیه که بعضی رسانه های غربی یا غرب زده خیلی تبلیغش می کنن درست مثل عدم تعهد به خانواده. گاهی این تبلیغات در قالب فیلم و انیمیشن صورت میگیره.
یکی از موضوعات عجیب در زمینه غرب زدگی در موضوع مقالات علمیه. بعضی از دانشگاهها و مراکز علمی الزام کردن که دانشجوهای مثلا دکتریشون باید دو سه تا مقاله isi داشته باشن. حالا isi چیه؟ یک مرکز اطلاعات استنادی غربی! حالا چرا باید داده هامونو برای اعتبار بیشتر بدیم به یک مرکز خارجی معلوم نیست! قاعدتا باید اینجوری باشه که ما مقالاتمونو تو یک مرکز فارسی یا مثلا اسلامی بارگذاری کنیم و غربیا اگه خواستن زحمت بکشن بیان اونجا و بخونن. ما باید اونا رو مجبور کنیم بیان سمت ما و پای منبر ما بشینن نه اینکه داشته هامونو دو دستی تحویلشون بدیم و تازه بر اساسش امتیاز بدیم! این چیزی جز وادادگی علمیه؟ هنر کردن یه پایگاه ساختن به نام isc یعنی پایگاه استنادی جهان اسلام. اما خود مراکز علمی داخلی براش تره هم خورد نمیکنن!
از این بدتر اینکه ما به تقلید از غربی ها حتی در شیوه نگارش مقاله از داشته های خوبمون استفاده نمی کنیم. مثل برخی مجلات علمی که نویسندگان رو مجبور می کنن مستندات یا همون رفرنس ها رو در وسط جملات تو پرانتز درج کنن که باعث میشه مخاطب هی حواسش پرت بشه. یا اینکه به جای اسم کتاب اسم مولف و تاریخ رو میارن که هزار جور مشکل درست می کنه از جمله سردرگمی بی جهت مخاطب. البته این آخری رو نمی دونم اول کار غربیا بوده یا نه. یعنی دارم میگم تو جزئیات هم میریم سمت کج راهه چون کج راهه مثلا اروپا یا آمریکاست و کلاس داره!
جالب تر از همه اینا این بود که یکی از اعضای هیئت علمی یکی از دانشگاههای معتبر تهران بهم می گفت که علاوه بر دو مقاله isi باید پایان نامه ارشدمو به زبان انگلیسی توضیح بدم! چرا؟ نه واقعا چرا؟ وا بدید دیگه واداده ها!
#غرب_زدگی_یا_وادادگی
#سبک_زندگی
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض