🔴 مرز باریک حب و بغض؛ مرز باریک بهشت و جهنم
در قرآن و روایات تأکید فراوانی روی دوستی درست و دشمنی درست شده. دوستی و دشمنی فقط یک احساس قلبی نیست بلکه ریشه اعمال زبانی و کارهای جسمی ما هم هست. طبیعیه که وقتی کسی رو دوست داریم خود به خود زبان ما هم به سود محبوب میچرخه و کارهای زندگیمون هم به سمت محبوبون جهت میگیره. در واقع بسته به شدت دوستی به محبوب شبیهتر و شبیهتر میشیم. برای همین انتخاب دوست و دشمن فوق العاده حساسه و خدا در قرآن از ما خواسته خودش و دوستانش رو دوست داشته باشیم و از دشمنانش بیزار باشیم. یکی از علتهاش میتونه این باشه که خدا و بعد از خدا بندگان برگزیدهش سرچشمه تمام خوبیها هستند و دوست داشتنشون به تعالی روح و کمالات اخلاقی ما کمک شایانی میکنه. چون ما خود به خود اونها رو الگوی زندگی خودمون قرار میدیم. علاقه به افراد یا فرهنگ خود به خود شباهت ایجاد میکنه. یک مثال جزئیش تاثیرپذیرفتن مردم ما از فرهنگ غربه که قبلا تو یادداشت «#غرب_زدگی_یا_وادادگی» بهش پرداختم. در تأیید شباهتپذیری از اقوام، روایت از معصوم داریم.
از طرفی رضایت قلبی یا همون دوست داشتن همراهی با افراد نیککردار و خواست قلبی برای انجام اعمال نیک در روایات اهل بیت علیهم السلام سفارش شده جوری که انگار خودمون هم اون عمل رو انجام دادهایم گر چه قرنها یا کیلومترها فاصله داریم یا فاصلهای نداریم ولی مثلا به دلیل مالی توان ساخت یک بیمارستان خیریه رو نداریم اما با خودمون میگیم اگه پول داشتیم حتما چنین کاری میکردیم. جابر بعد از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت رو زیارت کرد ولی خودش رو همراه حضرت دونست چون قلبا همراه امام بود گر چه به علت نابینایی توان یاری فیزیکی حضرت در عاشورا رو نداشت. مام برای همین میگیم «یا لیتنا کنا معک». برعکسشم هست. تو زیارت عاشورا کسانی که ظلم به امام حسین علیه السلام رو شنیدند و از این عمل رضایت داشتند لعنت شدهاند. گر چه حتی مربوط به زمان ما باشند و اصلا امکان حضور فیزیکی در جبهه دشمنان امام رو نداشته باشند. بنابراین دوستی و دشمنی در واقع بهشت و جهنم ما رو میسازه.
در زمانه ما هم مصادیق زیادی از این دوستیها و دشمنیها پیدا میشه. دوستی و دشمنیهایی که منجر به عمل درست و غلط مردم میشه. بعضیهاش خیلی روشنه و با این حال کسانی هستن که توش لنگ میزنن و بعضیهاش جزئیه.
مثلا تو همین انتحابات. یکی طرفدار فلان حزبه و به افراد این حزب رای میده. اما ماجرا وقتی ناراحتکننده میشه که اون فرد اتفاقا روزنامه نگاره یا کانال داره و به خاطر دوستی با اون حزب میاد یه تهمت ناجوانمردانه به کاندیداهای حزب رقیب میزنه. یا اصلا تو محیط خونه میاد بیخودی تخریبش میکنه. در حالی که همیشه باید عدالت و انصاف رو رعایت کرد و هر چیزی رو هم نشر نداد!
کلیتر مثل حملات اسرائیل به غزه یا برخی ایرانیا یا حملات روسیه به اوکراین. روشنه که باید مهاجمانی که زن و بچه بی گناه مردم رو میکشند و خاک یک ملت رو به توبره میکشن دوست نداشت و ازشون بیزار بود. ولی در کمال تاسف افرادی پیدا میشن که مثلا به علت اینکه اوکراین متحد آمریکاس و روسیه تا حدودی! دوست، مطلقا روسیه رو تطهیر میکنند. حداقل از ظاهر حرفا و کامنتا و لایکاشون که این برداشت میشه. در حالی که باید ظلم هر ظالم در هر جبههای که باشه حتی در یک جنگ واحد، حداقل قلبا محکوم کرد. یا از اون طرف، صرفا به دلیل اینکه اسرائیل دشمن ایرانه از اسرائیل و جنایتهاش پشتیبانی زبانی میکنند. گناه دیگه شونم اینه که مظلومین یا طرفداران مظلومینی که حرفاشونو میشنون با این حمایتها ناراحت و اذیت میکنن. طبیعیه که سر و کار اینا با کرام الکاتبینه! هزار تا مثال دیگهم میتونید بزنید.
خلاصه تلاش و دعا کنیم که حب و بغض ما میزون باشه. ان شاءالله. یا علی.
#حب_و_بغض
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
12 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از قمپز
39.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نثرخوانی #محمدحسین_فیض_اخلاقی در مدح و منقبت آن صاحب فضل و کیاست، پدر علم سیاست، استاااااد علیاکبر رائفیپور
قمپز، بزرگترین محفل طنز کشور قم💫
@qompoz😎
این داستان: تبریک به خودم!
تو خونواده ما جشن تولد گرفتن رسم نیست. با این حال استثناهایی به چشم میخوره. اولین تولد عمرم تولد ما بود! یعنی من بچه بودم و مادرم برای من و دو تا داداشم جشن تولد مشترک گرفت. یادمم نمیاد کس خاصی دعوت باشه فقط کیک پخت. تو این همه سال فقط به ندرت جشن تولد بقیه بچههای فامیل یا دوستام میرفتم و گاهی حسرت اسباببازیایی که براشون میآوردن رو میخوردم. گذشت تا اوایل دوران نوجوانی که دوستامو مجبور کردم به مناسبت تولدم برای همه فلافل بخرن. گاهی هم به بعضی از رفقا کادوی تولد میدادم یا اونا میدادن و صرفا اینجوری تولد همو گرامی میداشتیم. خلاصه امسال دیدم شب تولدم گذشت و داره شب بعد از شب تولدمم میگذره. فلذا! یهو تصمیم گرفتم خودم برای خودم جشن تولد بگیرم. به همین منظور یک کیک خریدم و به اعضای خونواده م گفتم حداقل خودشون تشریف بیارن. چون خودم برای خودم جشن گرفتم روی کیک نوشتم تولد خودم مبارک. جالب این بود که شیرینیفروشه اصلا از اینکه سفارش دادم همچین چیزی روی کیک بنویسه تعجب نکرد. انگار روزی هزار نفر میان و سفارش میدن بنویس تولد خودم مبارک! چون جشن یهویی بود، کسی کادویی آماده نکرده بود و البته انتظاری هم نداشتم. با این حال فی المجلس مقادیری پول بهم هدیه دادن که باهاش تقریبا پول کیک دراومد و ضرر مالی خاصی نکردم! الحمدلله!
بخش دوم ماجرای امشب اما جالبتره. حدود ساعت 12 شب رفتم بنزین بزنم دیدم ماشینا تو صفن. رفتم پشت ماشین آخری وایسادم که یهویی ماشینه عقب اومد و از اون فاصله کم با سرعت کوبوند بهم و چراغ جلوی ماشین و مقادیری از بدنه جلوی ماشینمو داغون کرد! البته در کل خیلی آسیب نزد ولی انقدر سریع زد که وقت نکردم درست با بوق زدن بهش هشدار بدم دنده عقب رفتن که بماند. بعد خود راننده که یه جوون با ریش پروفسوری طور بود با عصبانیت دو دستی زد رو فرمون ماشینش. گفتم آخه چرا؟ داداش چرا اومدی عقب اصن؟ گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. بعد دوباره گفت شماره مو میدم فردا تعیین خسارت کن پولشو میدم. گفتم زنگ بزنم افسر بیاد؟ گفت بزن. دقیقا این مکالمه همینجوری دو بار تکرار شد. بعد که زنگ زدم پلیس بیاد، اون راننده هه رفت تو جایگاه دیگه بنزینشو زد. معلوم شد میخواسته بیاد عقب که بره اون ور بنزین بزنه چون اونجا خلوت شده بود. بعدشم یهویی اومد بهم گفت من دارم میرم شماره مو یادداشت کن. گفتم داداش زنگ زدم افسر بیاد. با عصبانیت گفت اگه میخوای شماره مو بگیر و گر نه من دارم میرم، اینجوری منم از دست میدی! گفتم خب من زنگ زدم افسر بیاد خودت گفتی زنگ بزن! این مکالمه هم کم و بیش دو بار تکرار شد! بعدش تند تند شماره شو داد و رفت! انگار اون شاکی بود و من مقصر. منم به پلیس گفتم دیگه نیاد. نتیجه می گیریم این روزا ملت اعصاب ندارن. هم سعی کنید حقتونو نخورن هم مواظب خودتون باشید! گاهی هم خودتون واسه خودتون جشن بگیرید الکی! (: خلاصه که همیشه شاد باشید ان شاءالله. یاعلی.
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
18 اسفند 1402
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: ما نمیخوایم بفهمیم، لطفا اصرار نکنید!
👈 سالها پیش یه استاد داشتیم که به ما از نهج البلاغه میگفت. این استاد که یک حاجاقای میانسال بود تو سوریه برای مجاهدانی که با داعش میجنگیدند تبلیغ دین میکرد و هر از گاهی خاطراتی از حضورش تو سوریه میگفت. مضمون تقریبی یکی از خاطراتش که مربوط به مطلبه رو از زبون ایشون میگم:
🔸 ارتش سوریه چند گروه بودند: شیعیان و نیز علویان، اهل تسنن، مسیحیها و ایزدیها؟! خلاصه بی دینم بینشون بود و من همزمان مجبور بودم برای همهشون سخنرانی کنم. منم خطبههای امیرالمؤمنین علیه السلام تو نهج البلاغه رو براشون میخوندم بدون اینکه بگم خطبههای کیه! چون بعضیاشون اصلا به به اسلام یا کلا به دین اعتقاد نداشتند ولی با این حال بعضی سربازا میفهمیدند خطبههای نهج البلاغه س. به هر حال یکی از چیزایی که براشون میگفتم توصیههای نظامی نقل شده از امام بود. مثلا اینکه امام علی تو یه خطبه ضمن سایر دستورات نظامی، به نظامیها فرموده توی جنگ، زره نبرد رو کامل کنید. (خطبه 66) یعنی سعی کنید زره رو جوری بپوشید که جایی از بدن باقی نمونه که دشمن بتونه بهش راحت آسیب بزنه خصوصا نقاط حساس بدن مثل سر و گردن. طبیعتا تا جنگجو بیشتر زنده بمونه و بجنگه و زود به فیض شهادت نائل نشه! این توصیه رو برای دو تا گردان گفتم. یه گردان بهش عمل کرد و سربازا بدنشونو حسابی با لباسهای نظامی پوشوندن و یه گردان عمل نکرد. گردانی که عمل کرد اصلا شهید نداد بلکه فقط چن تا زخمی داد. اما گردانی که عمل نکرد هم حسابی شهید داد هم حسابی زخمی! (پایان نقل قول)
🔸 بنابراین گذشته از دستورات بدیهی عقل به آمادگی بالای نظامی چه فردی چه اجتماعی در قالب گردان و لشکر، ما تو دینمون یه عالمه آیه و روایت داریم که توصیههای مختلفی درباره آمادگی دفاعی و جهادی میکنن. دینی که از پیامبرش نقل شده قبل جنگ، حتی شونههای سربازای تو صف رو عقب و جلو و یکسان میکرد انقدر نظم در امور جنگی براش مهم بود.
با همه اینا متاسفانه باز میبینیم وقتی تو کشورمون یک عملیات تروریستی انجام میگیره یا حتی نه، شاهد یک رزمایش هستیم خیلی وقتا به همین توصیههای ابتدایی هم عمل نمیشه. مثلا سرباز مملکت ما که مرزبانم هست نه لباس جنگی درست و حسابی و به روز داره، نه کلاه محافظ، نه اسلحه آنچنانی نه موقعیت حفاظتی آدمیزاد! مثل سنگر و برج و پشتیبانی هوایی مناسب و غیره. و بعد در نقطه مقابل میبینیم چار تا تروریست پاپتی! حداقل همه امتیازات فردی مناسب رو داره! در نتیجه ما هر دفعه یه عالمه شهید میدیم. یا تو رزمایشا که نماد قدرت نظامی کشوره میبینیم یکی کلاه معمولی داره یکی مثل زمان جنگ ایران و عراق کلاه جنگی پوشیده، یکی لباسش پاره س! و خلاصه بی نظمی حاکمه!
👈 سالهای ساله که دلسوزای مملکت تو قالب مقاله و وبلاگ و کانال دارن به این نکات اشاره میکنن اما مسئولین هیچ قدم مناسبی برنداشتن. مسئولین نظامی یا دولتی (حالا هر دست اندر کاری) اگه ادعای عاقلی دارن باید به احکام بدیهی عقل یا تجارب خوب در امور جنگ عمل کنن و اگه ادعا میکنن متدین هستن باز باید به سفارشهای دین و معصومان علیهم السلام توجه و عمل کنن.
اما افسوس که تا حالا جز دعا و تشییع و حرفای سلحشورانه خالیخالی در تمجید همین شهدا چیز خاصی ازشون ندیدیم. انگار نمیخوان بفهمن جون این سربازا چقدر با ارزشه و انگار اونی که از همه چی ارزونتره جون همین سربازاس... ان شاءالله که واقعا یه روزی و به زودی! به خودشون بیان تا بازم جوون از دست ندیم. یاعلی.
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
17 فروردین 1403
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
یارو رفت تو یه روستا. به مردم روستا گفت هر چی دارید به من بدید و گر نه با روستای شما همون کاری رو می کنم که با دِهِ پایین کردم. روستاییا از ترس دار و ندارشونو میدن بهش. وقتی با اموال روستاییا دور شد ازش پرسیدن راستی نگفتی با دهِ پایین چی کار کردی؟ همینجور که می رفت گفت ازشون خواستم هر چی دارن به من بدن ولی ندادن. منم ولشون کردم اومدم روستای شما. اگه شمام چیزی به من نمی دادین ولتون می کردم می رفتم یه روستای دیگه!
پ.ن: این حکایت انتقام قریب الوقوع! ایرانه. امشب قراره انتقام بگیرن ولی اگه نگرفتن میندازن یه شب دیگه... همینطور ادامه میدن تا بالاخره یه روز اگه بزنن! (:
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#طنز_سیاسی
#انتقام_سخت ؟!
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
به نام خدا. این وسط که ایران بعد از مدتها بالاخره یه حرکتی زده یه عده اومدن نشستن به دقت پول موشکا و پهپادا و فلانا رو حساب کردن و گفتن ببین چقدر خرج شد؟ جای دیگه خرج میشد بهتر نبود؟
اولا که یاد حرف اونایی افتادم که وقت عزاداری میگن پولشو بدید به فقرا! دِدااااش! هر چیزی سر جاش! مثلا فرهنگ و اقتصاد و امور دفاعی و امنیتی!
ثانیا بودجه نظامی ایران نسبت به نیازش کم هم هست.
ثالثا اینجور وقتا نزنن پس کِی بزنن؟ میخواید اصن نزنن وایسن تو انبار نگاشون کنن؟
رابعا حالا فکر کردین اینا رو نزنن پولشو میدن به من و شما؟ نه آقاجون! فوق فوقش احتمالا یه مختلسی چیزی میاد میبره یا میره تو جیب ژنای خوب! ول کنین دیگه. اِهِه! (:
خامسا ایران قبلش یه کشتی رو توقیف کرد که طبق برخی اخبار بارش ۸۰ میلیون دلاره. الان هزینه ش جور شد ایشالا؟ دغدغه تون برطرف یا کم شد؟ (:
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#عملیات_وعده_صادق
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از قمپز
شاعران قمپزی با «چالش مصراع سوم» به جنگ اسرائیل رفتند.
چالش مصراع سوم یعنی هر شاعر، رباعی خود را با مصراع سوم شاعر قبلی شروع میکند. همینقدر خلاق!
#چالش_مصرع_سوم:
هرچند گمان کرد هماورد نداشت
در لشکرِ پوشالیِ خود، مرد نداشت
وقتی چک افسری از ایران نوشید
با واهمه گفت: اصلنم درد نداشت
#سیدمحمدحسینی
وقتی چک افسری از ایران نوشید
از هر طرفش آب فراوان جوشید
ای کاش که یک ثانیه فرصت میداشت
میرفت و دوباره پوشکی میپوشید
#ملیحه_رجایی
ای کاش که یک ثانیه فرصت میداشت
یا در عوضش اِنقَده سرعت میداشت
در موقع خارج شدنِ خیل کثیر
یک تجربهای ز شامِ هیأت میداشت
#محمد_علیان
در موقع خارج شدن خیل کثیر
یا وقت ورود تبر و موشک و تیر
وقتی که شود گنبد تو سست و ذلیل
در خانه بمان دست به تنبانت گیر
#منصوره_رضایی
وقتی که شود گنبد تو سست و ذلیل
تو خاکِ رسی، موشک ما دستهی بیل
اندازه نگه دار که اندازه نکوست
ما خوشه موزیم و تویی هسته شلیل
#علی_بهاری
اندازه نگه دار که اندازه نکوست
اندازه نگه نداشتی وقت رفوست
آن گنبد آهنین تو در این جنگ
چون خربزه و موشک ما چون چاقوست
#شیخ_غیرمفید
آن گنبد آهنین تو در این جنگ
گشتهست پر از حفره و سرگشته، ملنگ!
موشک شده چون ستاره و آن گنبد
انگار که گنبد کبود است و قشنگ!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
موشک شده چون ستاره و آن گنبد
دادهست در این واقعه بدجوری رد
میگفت مقام ارشد اسراییل:
آری، پدر از جمیعمان درآمد
#حسن_معارف_وند
میگفت مقام ارشد اسرائیل
در بوق خودش کاش دمد اسرافیل
پرسید زمن چگونهای؟ گفتم هععیی
چیزی نشده فقط شدم اسقاطیل
#سید_مصطفی_فاطمی_نویسی
پرسید ز من چگونهای گفتم هی
گویا که نشستهام سرِ دستهی طِی
گفتم به همه که اصلنم درد نداشت
اما خودمانیم،...توهّم تا کی؟!
#احمد_رفیعی_وردنجانی
گفتم به همه که اصلنم درد نداشت
اصلاً که نه! هم داشت وَ هم، درد نداشت
هرچند نبایست کسی میفهمید
اما همه دیدند که کم درد نداشت
#صامره_حبیبی
هرچند نبایست کسی میفهمید
زد گند، نبایست کسی میفهمید
گفتیم: چرا گنبدتان سوراخ است؟!
گفتند: نبایست کسی میفهمید
#محمدحسین_مهدویان
گفتیم چرا گنبدتان سوراخ است؟
سردستهی دولت شما سلاخ است
این نسخه که چاپ اولش را دیدید
صد جلد دگر در صف استنساخ است!
#سید_جواد_یثربی
@qompoz🇮🇷✌️
نفوذ موش -که نماد اسرائیل است- در خانه گربه سگ، نشان از نفوذ لابی های صهیونیستی در این دو حزب است.
پ.ن: این نقد _حالا اگه از جهت فنی بشه بهش گفت نقد_ مربوط به چند سال پیش و زمان اوباماست که به مناسبت حمله اخیر اسرائیل به غزه و نیز دفاعهای پیاپی آمریکا از این رژیم به خصوص در سازمان ملل بازنشر شد. هر چند اصل نقد کمی طولانی تره.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#نقد_انیمیشن
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: او یک فرشته بود!
به نام خدا.
🔸 طبیعیه که وقتی بزرگی از دنیا بره مردم از خوبیاش بگن و اینطوری یادش کنن. به ویژه وقتی اون بزرگ، کسی باشه که مقبول همه باشه مثل یک عالم یا دانشمند قابل احترام که خودش و حرفا و عملکردش قابلیت الگوگیری داره و مردم با یادکرد و الگوگیری میتونن زندگی بهتری داشته باشن. حتی ممکنه این افراد در طول زندگیشون به صورت محدود دارای کرامت یا صفات ویژهای باشن و اینها هم یاد بشه. اما گاهی تعریف و تمجیدها به سمت و سوی کرامتسازی و قدیسسازیهای مضحک میره که حتما نمونههایی رو همهمون شنیدیم. کرامتایی که اگه خود اون مرحوم زنده بشه شروع میکنه به انکارکردن و گاهی خندیدن!
👈 با این وجود، گفتن این چیزا درباره کسی که مسئولیت اجرایی خاصی در قبال مردم نداره اگر چه غلط و مردوده ولی خیلی مایه شگفتی نیست. چون میگیم مردم از بس دوستش دارن یه کم پیازداغشو زیاد میکنن! عملکرد خارجی خاصی هم نداشته که این چیزا رو به صورت قاطع زیر سؤال ببره.
شگفتی وقتی به اوج میرسه که بعد از فوت کسی که مسئولیت کوچیک یا بزرگی داره باز از این حرفا زده میشه. این موضوع شامل همه مسئولین رده بالا و رده پایین اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و... میشه.
🔸 بعد از حادثه اخیر درباره رئیس جمهور فقید و همراهانش، چند مرحله طی شد. مرحله اول شمردن منطقی خدمات این گروه بود که همه به عینه دیدن و قبول دارن. مرحله دوم شمردن غیرمنطقی خدمات رئیس جمهور و دولتش بود. یعنی کارهایی رو به عنوان خدمات دولت شمردن که به قول کروبیِ حکیم! ننجون آدم هم میفهمه این چیزا اساسی نداره. حرفایی که پهلو به پهلوی طنز میزنه!
👈 با این همه اگه کار به اینجا ختم میشد اصلا این یادداشت رو نمینوشتم ولی متاسفانه کم کم تعریف و تمجیدهای غلوآمیز با رنگ تقدیس شروع شد. مثل نسبتدادن علی الاطلاق دولت به امام رضا و امام زمان (علیهما السلام) به صورتهای مختلف! کاملا بدیهیه که خادم الرضا بودن یک شخص -حالا هر کس- دلیل نمیشه که حتما مورد عنایت ایشون قرار بگیره و ضمانت و شفاعت بشه. بلکه ممکنه به دلیل اعمال اشتباهش مورد سؤال و حتی غضب امام هم قرار بگیره. در واقع خبردادن به اینکه کسی حتما مورد عنایت امام قرار گرفته نیاز به دلیل قطعی داره. مثلا کسی که از علم غیب و از پشت پرده خبر داره بیاد خبر بده. اما ما الان دسترسی به امام معصوم نداریم و بنابراین نهایتا میتونیم برای اموات طلب خیر و شفاعت کنیم و در این موارد صرفا «امیدوار» به فضل و رحمت الهی باشیم. حتی تو یک بنر دیدم نوشته بود رئیس جمهور با جمعی از شهدا قراره رجعت کنن! البته امیدوارم جعلی باشه.
🔸 بنابراین شاعران، نویسندگان، خاطره گویان. نقاشان و تصویرگران نباید به این دایره ورود کنن و افراد از دست رفته رو در بهشت و در حلقه امامان معصوم تلقی و تصویر کنن چون هیچ کس هیچ دلیل معتبری در دست نداره. این کارها خصوصا وقتی در کنار اشتباهات گاه بزرگ مسئولینِ مرحوم قرار بگیره حتی ممکنه برخی افراد سستایمان رو نسبت به اصل مقدسات بدبین کنه و بدون تردید خطرناکه.
👈 نکته آخر اینه که بر فرض، کسی از طریقی مطمئن شد که یکی از مرحومینِ سابقا مسئول مورد عنایت خاص خدا و اولیای خدا قرار داشته نهایتا میتونه اینها رو در جمعهای خصوصی بیان کنه نه اینکه بیاد پشت تریبون یا در صدا و سیما با صدای بلند اعلام کنه تا مشکلات پیشگفته پیش بیاد. یعنی اینایی که گفتم دلیل بر نفی هر گونه کرامت و تقدس نیست اما مهم داشتن دلیل معتبر و چگونگی بیانشه.
در نهایت این یادداشت بسیار مهم و تاثیرگذارو دست به دست کنید تا برسه به دست اونایی که باید برسه!
یا علی.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت
10 خرداد 1403
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
«این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت»*
یک روز به قم رفتم و یک روز به رشت
اما نشد آخر شکمم پر باشد
بودهست نُهَم همیشه وابسته به هشت
*خیام
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
به مناسبت مرگ احتمالی رئیس شریف! فرقه شریفه! منافقین، مریم قجر عَضُدانلو (مریم رجوی)؛ اگرم نمُرده میریم پیشواز!
با مرگ فرح بخش تو مریمْ عضدانلو
اسباب طرب گشته فراهم عضدانلو
وقتی که بسوزی و بسوزی، همه گوییم
با ذوق فراوان "به جهنم"! عضدانلو
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#مریم_رجوی
#شعر_طنز
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
خلاصه #مناظرات:
یه سری مشکلات هست که باید حل کنیم. این مشکلاتی که ایجاد شده یا رفع نشده هم تقصیر ما نیست، تقصیر رقبامونه که اینجا نشستن! البته ما همدیگه رو دوست داریم و به هم احترام میذاریم و باید با هم متحد بشیم تا بتونیم مشکلاتو رفع کنیم.
#انتخابات
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@tanzac
🔴 جناب ابوذر غفاری و انتخابات
ابوذر رو همه میشناسن. یار وفادار پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام. شجاعتش در مقابله با شرک در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مثالزدنیه. مثلا وسط مکه تو اوج قدرت مشرکین دو بار فریاد توحید سر داد و هر دو بار مفصل کتکش زدن. بعدشم که به عهدی که با امام علی علیه السلام بسته بود جوری وفادار بود که همیشه اسمش در کنار سلمان و مقداد به عنوان سه نفری که بعد از غصب خلافت هرگز از امام رو برنگردوندن یاد میشه.
ابوذر یک ویژگی داره و اون صداقتشه. صداقت ابوذر در کلام رسول خدا متبلور شده. حضرت درباره صداقتش فرمودن: «آسمان سایه نیفکنده و زمین حمل نکرده راستگوتر از ابوذر». این حدیث رو هم شیعه و هم سنی روایت کردن و قبول دارن. پس ابوذر همیشه راست میگه. در نتیجه حضور دائمیش در جبهه امام علی و تقابلش با خلفای سه گانه یکی از دلایل حقانیت امامت و خلافت مولا علی علیه السلامه. ابوذر انقدر به لفت و لیسای عثمان از بیت المال اعتراض کرد تا آخرش عثمان مجبور شد با وضع بدی به یه جای پرتی به اسم رَبَذه تبعیدش کنه و همونجا هم از دنیا رفت.
👈 خب چرا الان این یادداشتو نوشتم؟ چون ابوذر با این همه پاکی و صداقت مثال زدنی و این مقام والایی که داره، طبق روایت نبوی از هر گونه ریاست و مدیریت نهی شده. از پیامبر نقل شده که رسما به ابوذر فرمود: ای ابوذر من هر چه برای خودم دوست دارم، برای تو هم دوست دارم. تو (برای مدیریت و ریاست) ضعیفی پس حتی بر دو نفر هم ریاست نکن و متولّی هیچ مال یتیمی هم نشو.
پس اینطوری نیست که هر آدم پاک و مخلص یا خوش اخلاق، الزاما برای ریاست یا مدیریت هم مناسب باشه. خیر. باید کسی رو پیدا و انتخاب کرد که هر دو شو با هم داشته باشه. هم پاکی و اخلاق و صداقت و هم توان مدیریت. ان شاءالله هر کی بهتره انتخاب بشه. یا علی.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#انتخابات
#یادداشت ۷ تیر ۱۴۰۳
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
به نام خدا.
سریال #مختارنامه یکی از معدود سریالهای فاخر تاریخی ایران است. با این وجود در بخشهای مختلفش تفاوتهای جزئی یا کلی با تاریخ به چشم میخورد. این حقایقِ تغییریافته یا قربانی درام و جذابیت داستان شده یا اینکه پخش آن به این صورت ناشی از کمدقتی و یا شاید محدودیتهای گروه تولید بوده است. یکی از این تغییرات نه در متن تاریخ بلکه در شخصیتپردازیها دیده میشود که چند نمونه از آن را در چند نوشته متذکر میشوم.
۱. مختار
#مختار در مجموعه تلویزیونی مختارنامه با بازی «فریبرز عربنیا» دارای یک شخصیت بسیار موقر و جدی و تا حدی به قول معروف عصا قورت داده است. او حتی به ندرت شوخی میکند و گاه یارانش را از شوخی با به قول خودش «آنچه خدا دوست ندارد» نهی میکند. این شخصیتپردازی به او شخصیت جذابی بخشیده اما با تاریخ هماهنگی چندانی ندارد.
نقل است که وقتی سر ابن زیاد ملعون را نزد مختار آوردند او در حال غذا خوردن بود. او خدا را همراه با گفتن جملاتی شکر کرد و بعد از اینکه از غذا خوردن فارغ شد با کفشش بر صورت ابن زیاد کوبید. سپس کفشش را به سوی غلامش انداخت و به او گفت: آن را بشوی، چرا که آن را به صورت مرد نجس و کافری زدم. در نقل دیگر به صورت نحس ابن زیاد ملعون آب دهان انداخت و بعد دستور داد آن را بسوزانند.
اما در روایت مختارنامه، مختار ناگهان سر خودش را به جای سر ابن زیاد میبیند و میگوید شیطان سر مرا به جای سر ابن زیاد نشان میدهد و...!
همچنین وقتی بسیاری از یاران مختار از جمله سردار او «احمر بن شمیط» در منطقهای به نام «حروراء» توسط لشکریان مصعب شهید شدند، مختار به حروراء آمد و به #ابراهیم_بن_مالک_اشتر چند نامه نوشت تا برگردد و به او کمک کند ولی ابراهیم برنگشت. در این هنگام مختار گفت: «عجب مصيبتى است امروز، اى كاش ابراهيم در كنارم بود. اما او مرا رها كرد و من چارهاى جز تن دادن به مرگ ندارم».
اما این جملات و هر جملهای که به صلابت مورد نظر نویسنده در شخصیت مختار ضربه بزند در سریال مشاهده نشد.
در مورد دیگر در سریال، وقتی ابراهیم میبیند #عبیدالله_بن_حر_جعفی دست به اعتراض زده، قضیه را از دیگران میپرسد و تازه میفهمد که ابن حر پولپرست است. سپس میگوید من سرباز درهم و دیناری نمیخواهم و او هم شورش کرده و پس از آن به مصعب میپیوندد. در حالی که در تاریخ آمده که هم ابراهیم و هم مختار از پیش میدانستند که ابن حر دنیاپرست است. ابراهیم نزد مختار از ترس خود از ابن حر و اینکه ممکن است در یک موقعیت حساس لشکر را ترک کند سخن میگوید و حتی از مختار میخواهد او در لشکرش نباشد. اما مختار ضمن تأیید سخنان ابراهیم میگوید: «با او نیکی کن و چشم او را با مال پر کن! ممکن است اگر دستور بدهم از تو جدا شود در دلش نسبت به تو کدورتی پیش بیاید.» اما این مکالمه نیز در سریال جایی نداشت چرا که احتمالا پولدادن به یک شخص برای استفاده از جنگاوری او و قبیله اش و نیز ترس از شورش آنان، از دید کارگردان با شخصیت مختار و نیز ابراهیم جور درنمیآید!
گر چه ابن حر دنیاپرستتر از این حرفها بود و وقتی خراج شهر تکریت یعنی پنج هزار درهم به او رسید گفت ابراهیم بیشتر از من گرفته و با وجود انکار همراه با سوگند ابراهیم باز هم دست به شورش زد.
#تاریخی
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
۲. عبدالله بن زبیر
مجموعه مختارنامه، شخصیت ابن زبیر با بازی #رضا_کیانیان را یک انسان با سیاست و مدبر ترسیم کرده و این موضوع را در چهره، سخنان و رفتار او نشان داده است. البته سیاست و تدبیر از نوع خبیثش! ابن زبیر در این مجموعه از گیج کردن حریفانش با انواع و اقسام حربهها سخن میگوید. اما چیزی که در تاریخ میبینیم کاملا برعکس این موضوع است. در واقع ابن زبیر یکی از ضعیفترین خلفای تاریخ است.
با اینکه عبدالله بن زبیر، مدتی پس از واقعه عاشورا بر حجاز، عراق، مصر و حتی شام (به جز اردن) چیره شد، اما ناآرامیها و شورشها به سرعت گریبان او را گرفت. شام در مدت زمان کوتاهی توسط #مروان_حکم خلیفه مروانیان از دست او خارج شد و #ضحاک_بن_قیس نماینده ابن زبیر کشته شد. مروان همچنین مصر را تحت کنترل خود درآورد ولی در جنگ با ابن زبیر شکست خورد تا اینکه خلافت به فرزندش #عبدالملک_مروان رسید.
از سوی دیگر مختار در کوفه قیام کرد و توانست مدتی بخشی از عراق را به کنترل خود درآورد. پس از شهادت مختار، عبیدالله بن حر جعفی بعد از اینکه از زندان زبیریان آزاد شد دست به شورش زد و حتی تکریت را تصرف کرد تا اینکه در نهایت یارانش متفرق شدند و وی از بیم دستگیری خود را به آب انداخت و غرق شد.
از طرف دیگر خوارج، حکومت ابن زبیر را بسیار تحت الشعاع قرار دادند و افرادی مانند #نجدة_بن_عامر مناطق وسیعی از حجاز و یمن را به تصرف خود درآوردند. نجده -که در سریال نشان داده شد و در جنگ با سپاه یزید در نزدیکی مکه همپیمان زبیریان بود- آنقدر پیشرفت کرد که قدرتش با قدرت ابن زبیر و عبدالملک مروان برابری میکرد و عبدالملک با او روابط دوستانه برقرار کرد تا لازم نباشد با او بجنگد و یا بتواند او را بر علیه ابن زبیر بشوراند. نجده در همین حال به مکه رفت و حج به جا آورد و ابن زبیر هم نمیتوانست به او چیزی بگوید و این از اوج ضعف ابن زبیر حکایت دارد! با این حال نجده در اوج قدرت خود، به دلیل اختلافات داخلی میان خوارج کشته شد. قیام یک خارجی دیگر به اسم #نافع_بن_ازرق که با نجده اختلاف نظر داشت نیز یکی از مسائل مهم دوران ابن زبیر بود.
در نهایت عبدالملک مروان -که هوشمندانه منتظر فرجام جنگ مختار و ابن زبیر نشسته بود- ابتدا #مصعب_بن_زبیر را کُشت و عراق را به دست آورد و سپس لشکری را به فرماندهی #حجاج_بن_یوسف_ثقفی به مکه گسیل داشت و او نیز پس از محاصره مکه، ابن زبیر را که با یاران اندکش همچنان مقاومت میکرد از بین برد و به حکومت حدودا 11 ساله او پایان داد. حکومتی که سرشار از حادثه و شورش بود و به سرعت رو به خاموشی گرایید.
شایان ذکر است که عبدالله بن زبیر نقش زیادی در جنگ جمل داشت و سخن درباره نسب، رفتارها و ویژگیهای شخصی او یک گفتار جداگانه میطلبد.
#تاریخی #مختارنامه #یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 در نومیدی بسی امید است
با حادثه اخیر در #لبنان و شهید و زخمیشدن تعداد زیادی از نیروهای مقاومت و حتی مردم عادی و دیدن پیامهای متنوع مردم که بعضیاشون بوی ناامیدی میداد ناخودآگاه یاد این آیه عجیب قرآن افتادم. خدا در آیه 110 سوره یوسف میفرماد:
«حَتَّی اِذَا اسْتَیْاَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ».
«اِسْتَیْاَسَ» تو آیه به معنای در آستانه ناامیدی قرارگرفتنه نه به طور کلی ناامیدشدن. «یَئِسَ» به معنای ناامیدشدنه که اینجا استفاده نشده.
خدا در این آیه میفرماد انقدر کمکفرستادن ما برای فرستادگانمون طول میکشید که پیامبران در آستانه ناامیدی قرار میگرفتند. اینکه امید به چی داشتن و در آستانه ناامیدی قرار گرفتند، به صورتهای مختلف تفسیر شده.
بعضیا گفتن بحث امید به نزول سریع عذاب و یاریفرستادن خدا به پیامبران و پیروانشون بعد از ناامیدی از هدایت مردم بوده. «کُذِبوا» رو هم میگن یعنی مردم میگفتن وعده یاری و عذابی که پیامبرا میدن دروغه. ادامه آیه که بحث نجات مومنان و رسیدن عذاب به مجرمینه این تفسیرو تأیید میکنه. به هر حال هر چی بوده بحث به اصطلاح نصرت الهی بوده که طبق این تفسیر در قالب شکست دشمنان پیامبران علیهم السلام به وسیله عذاب رخ میداده.
گُلِ بحث اینه که:
👈 اولا خدا راجب پیامبرا حرف میزنه نه آدمای عادی! یعنی پیامبرا که با خدا در ارتباط بودن و معصوم بودن و چه و چه... انقدر در تنگنا و سختی قرار میگرفتن که نزدیک بود از یاری خدا ناامید بشن! اما خب به مرحله ناامیدی از یاری خدا نمیرسیدن.
👈 دوم اینکه طبق آیه قرآن وقتی شدت سختی به این مرحله رسید که پیامبران در آستانه ناامیدی از رسیدن نصرت الهی قرار گرفتن اون وقت «جاءَهم نَصرُنا» یعنی اون وقت یاریشون کردیم. یعنی اوجگرفتن سختی مساوی با پیروزیه طبیعتا به شرط استقامت در راه حق.
بنابراین شدتگرفتن سختیها گر چه بسیار ناراحتکننده س اما هم زمان امیدها رو برای دریافت نصرت الهی افزایش میده. ان شاءالله که این نصرت، ظهور حجت خدا (عجل الله فرجه) باشه. یا علی.
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
به نام خدا.
این #ترول تقدیم به شما به مناسبت اول مهر🌹
ناظم خشن و ترسناک دبستان ما خیلی علاقه داشت برای ما سخنرانی کنه و تذکرات انضباطی بده. یه بار انقدر سخنرانی و تذکراتش طول کشید که زنگ بعدی خورد! یعنی ما رو به اندازه یه کلاس کامل سر صف وایسونده بود. جالب اینکه خودش تو جایگاه وایمیساد و یادمه آفتاب تو کله ش نمی خورد بلکه نهایتا به نیم تنه پایینش می خورد و سر و کله ش تو سایه بود. اگرم آفتاب می خورد به شدت ما نبود بلکه این ما بودیم که زیر آفتاب قم سوخاری می شدیم.
حالا تذکراتش چی بود؟ مثلا تو حیاط ندوید یا با لیوان خودتون آب بخورید. البته اون موقع از آب شور بیرون دستشویی آب می خوردیم!
تازه ما یه دفتر داشتیم که توش این تذکرات رو می نوشتیم و در قبال تحویلش به ناظم و تایید ایشون، کارت امتیازی دریافت می کردیم تا بتونیم جایزه بخریم. در آینده بیشتر از خاطرات دبستان و ناظممون خواهم نوشت ان شاءالله.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خاطرات_طنزآمیز
#خاطرات_مدرسه
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر_طنز اندر احوالات تابستونای قم!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#قمپز۶۵
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
@qompoz 👈👈کانال قمپز
با کیفیت تصویری بهتر در صفحه اینستاگرام به آدرس: @feyzefeyz
ای کاش میشد رو اسرائیل کلیک کرد
بعدش یهو کلّشو شیفت دیلیت کرد
یا که میشد فلسطینو جاش نوشت
یعنی که فایل صهیونو اِدیت کرد
ان شاءالله به زودی بشه!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#بداهه
کارتون از:
#سید_مسعود_شجاعی_طباطبایی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
هدایت شده از طنزک
سخنگوی ارتش اسرائیل:
ما تصمیم خواهیم گرفت که در چه زمانی و چه مکانی [به ایران] پاسخ دهیم.
وی افزود:
اصلا هم این جمله رو از مقامات ایرانی اسکی نرفتیم!
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@tanzac
🔴 از سنگ لحد تا معدن
وقتی #سعد_بن_معاذ رئیس قبیله اوس، مدتی پس از مجروحشدن در جنگ خندق بر اثر جراحت به شهادت رسید، پیامبر (صلی الله علیه و اله) او را تشییع کرده و پس از رسیدن به قبرستان با دست خود لحد را ساخته و خشت بر آن گذاشت. مى فرمود: خاك و گِل به من بدهيد و با گل مابين خشت ها را پر کرد. رسول خدا همين كه کار لحد را تمام کرده و خاك ريخت تا قبر پر شد، طبق روایت یک جمله مهم به زبون آورد که به نظر ساده میاد ولی خیلی کارگشا و کلیدیه و پر از درس. حضرت فرمود: «مىدانم به زودى اين خشت و گِل كهنه خواهد شد اما خداوند دوست دارد هر كارى كه بندهاش انجام مىدهد محكم باشد.»
👈 این یعنی حتی در جزئیترین کارها که تازه میدونیم به صورت طبیعی دوام زیادی نداره، باز هم باید اصل محکمکاری و نظم رعایت بشه. حالا این رو باید مقایسه کنیم با حادثه تلخ اخیر در معدن طبس رخ داد و حوادثی که پیش از این هم در معادن و سایر زیرساختهای دیگه رخ داده و متاسفانه از اصل ایمنی غفلت شده و هیچ درسی هم گرفته نمیشه! تازه اینجا مثل سنگ لحد نیست که از بین بره اینجا ما با جان آدمیزاد طرفیم. و باز بنگرید به سهلانگاریهای زیاد در سایر امور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. حتی نفوذ بیگانگان در مناطق حساس نظامی هم ناشی از اهمال در استحکام این مکانهاست همونطور که اهمال در تجهیز درست مرزداران و تقویت مرزها که به طور دائم منجر به شهادت جوونای این مملکت میشه هم یکی از موارد بسیار مهمه. مثل نفوذ فرهنگ بیگانه که ناشی از سهل و آسون گرفتن حمله به فرهنگ اصیل ایرانی_اسلامیه. و کارهای دیگهای که میتونید مثال بزنید حتی برنامههای شخصی تک تک ما.
👈 محکمکاری در سایر امور اهل بیت (علیهم السلام) دیده میشه. مثلا حضرت علی (علیه السلام) امنیت و عدالت رو در کل سرزمین پهناور اسلامی اون روز حاکم کرد در حالی که سه جنگ بزرگ در دوره حکومت کوتاه حضرت به ایشون تحمیل شده بود. یعنی حالا که رئیس مسلمانان شده بود حکومت رو به نحو احسن اداره می کرد. حضرت برای هر شهر که والی و حاکم تعیین میکرد مُخبِرانی قرار میداد و این افراد دائما اخبار والیان را برای امام علیه السلام گزارش میکردند تا دست از پا خطا نکنند.
ما برای امور مهم مملکت چند تا ناظر مطمئن داریم و چقدر اساس عدالت فردی و اجتماعی رو محکم کردیم؟ چقدر دلایل روشن دین در مقولههای مختلف رو محکم آموختیم و محکم آموزش دادیم؟ به طور خلاصه ما چقدر برای امور دین و دنیامون «محکم» کار کردیم؟ حداقل باید بریم سراغ اونجاهایی که بلدیم و دست و عقلمون میرسه! یاعلی.
#سیره_اهل_بیت
#معدن_طبس
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
17 مهر 1403
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
فیضِ فیض
به نام خدا.
ناظم دبستان ما قد بلندی داشت. لاغراندام بود با موهای پرپشت شونه کرده و بیشتر مشکی و بسیار شیک پوش با ریش و تسبیح! با این هیبت که البته ظاهر قدرتمند و ترسناکی بهش بخشیده بود مسئولیت مستقیم تربیت ما رو به عهده داشت یعنی تذکر انضباطی تو حیاط و داخل مدرسه و نیز در مواقع مقتضی و مطابق رویه معمول اون زمان دعوا کردن و کتک زدن!
من البته سر یک قضیه ای که به راحتی می شد ختم به خیر بشه ازش یک پس گردنی محکم خوردم ولی خاطره ای که می خوام تعریف کنم بی نهایت بدتر از اون کتک خوردنه.
طبق معمول، ناظم، ما رو سر صف وایسونده بود و برامون حرف می زد. در یکی از روزهای خوب خدا، من برای یک لحظه سر صف یک مکالمه بسیار کوتاهی با دوستم داشتم که از بخت بد من از چشم ناظم دور نموند. ناظم از پشت بلندگو و وسط صحبت هاش تو جایگاه رو به من گفت فیض! من گفتم حتما یه فیض دیگه س که داره به اون نگاه می کنه و فقط زاویه نگاهش مشترکه چون یه نفر دیگه م بود که اسمش "محمد حسین فیض" بود و فقط "اخلاقی" نداشت و از من سه سال کوچیکتر بود و تو صف مثلا کلاس دوم یا اول بود.
ناظم این دفعه موکّدا رو به من صدا زد: فیض اخلاقی! اونجا بود که مطمئن شدم بله متاسفانه با منه. بعد دستور داد که برم کنار دیوار تا بعدا بیام رو جایگاه و بگم چی گفته تا مطمئن بشه حواسم جمعه و نیز تنبیهی برای من و درس عبرتی برای من و سایر حواس پرت ها باشه.
به جز من چن نفر دیگه رو هم صدا کرد و و من و همه محکومین بعد از وایسادن کنار دیوار برای اعمال حکم تیر روی ما ببخشید! جواب پس دادن به ناظم بعد اتمام سخنرانی ایشون رفتیم روی جایگاه. من نفر آخر بودم و گاهی به صورتِ وحشتناکِ ناظم نگاه می کردم. صورتی که چن تا جوش ترسناکترش هم کرده بود و من از استرس زیاد کلا همه تذکراتشو یادم رفته بود! در حالی که فقط چند لحظه با دوستم صحبت کرده بودم و حواسم جمع بود. ما چند نفر انگار متهم هایی بودیم که برای استماع حکم مجازات شدید قاضی اونجا وایساده بودیم حداقل من که هیچی یادم نبود همچین حالی داشتم. بچه ها مثل بلبل تذکرات ناظم رو تکرار می کردند و من فکرم کلا کار نمی کرد!
در حالی که داشت نوبت من می شد و با این وضعیت هر لحظه دعوای شدید و برخورد کتک های ناظم به خودم رو تصور می کردم خدا به فریادم شتافت! و ذهنم جرقه زد و یکی از تذکراتو یادم اومد. و بعد یکی دیگه و بعد یکی دیگه...
اون روز به پرسش های قاضی سختگیر مدرسه جواب های محکم دادیم و از بند تنبیه و دفتر و آوردن والدین رهایی یافتیم.
اون روز یاد گرفتیم که سخنان گهربار ناظم اونقدر ارزشمنده که یک لحظه هم نباید ازش غفلت کرد. حالا ما رو با بچه های لوس این دوره زمونه مقایسه کنید...!😎
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#خاطرات_طنزآمیز
#خاطرات_مدرسه
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: مام، بازی!
به نام خدا.
تو همه این سالها همیشه اظهار نظرهای بیجا و گاهی عجیب بعضی از مسئولین یا چهرهها رو شنیدیم. البته بعضی از چهرهها کلا حاشیه ازشون دور نمیشه ولی بعضی دیگه به صورت نوبتی حرفای بی مورد یا عجیب یا بی پایه میزنن یا کارای غیر عرفی میکنن که یه وخ خدای نکرده ملّت از سرگرمی محروم نشن!
این افراد که مزخرفات منتشر شده شون یا خودشون متاسفانه گاهی دامن صدا و سیما رو هم گرفته، تقریبا در همه دستههای اجتماعی هم هستن و گاهی دارای تشکیلاتند. از سردارانی که حرفای صد من یه غاز یا بیجا میزنند تا کارشناس و دانشگاهی و حوزوی و غیره.
از قضا خزعبلات این افراد سر بزنگاه دُرافشانی میشه! و برای همین دردسرش چند برابر بیشتره. یعنی درست همون وقتی که یه حرف خوب و اصولی چند برابر همیشه فایده داره، یک حرف یا حرکت غیر اصولی انجام میدن که میشه حکایت سنگ و دیوونه و چاه.
گاهی اظهار نظر این بزرگواران به حدی لوس و مسخره و در عین حال چندشآوره که آدمی فکر میکنه گویا اینا یک اتفاق تازه در جریان زندگی رو یک بازی مثل مسابقه گل کوچیک یا هر مسابقه دیگهای که فکرشو بکنید تلقی میکنن و از بازیکنا میخوان که راشون بدن تو بازی. یعنی چرت و پرت میگن که بگن مام هستیم. البته خدا میدونه شاید واقعا سطح سوادشون پایینه و توانایی زدن حرف سنجیده رو ندارن اما توانایی سکوت رو هم ندارن؟
این عزیزان اگه دین و ایمون ندارن از عقلشون استفاده کنن و به فایده سکوت پی ببرن و اگه دین و ایمون دارن علاوه بر عقل میتونن سراغ آیات و روایات هم برن و اون موقع بیشتر بفهمن اهمیت سکوت برای افراد جاهل چقدر بالاست!
اینم بدیهیه که جهالت نسبیه و کسی که مثلا در رشته حشرهشناسی کارشناسه لزوما نمیتونه راجب هر حشرهای یک ساعت سخنرانی کنه. چه برسه به کسی که رشتهش گیاه شناسیه! و قس علی هذا. فی الحال مثالی سادهتر از این به ذهنم نرسید!
البته که باید مسئولین آگاه در هر حوزه، بابِ اظهارنظرهای مُضر رو برای همیشه ببندن چون گاهی غرض و مرض تو کار هست. البته اگر تو همون حوزه مسئول آگاه و مشغول به کاری باشه که دستشم باز باشه! والسلام.
#سکوت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت 9 آبان 1403
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض
🔴 این داستان: پسرخالههای خدا !
بسم الله.
👈 حتما شما هم شنیدید که یهودیا خیلی خودشونو تحویل میگیرن و برای خودشون نوشابه باز میکنن و میگن ما قوم برگزیدهایم. منظورشونم اینه که فقط ما رفیق جونجونی خدا هستیم و بقیه آدما حتی آدم نیستن بلکه نهایتا میتونن بنده خوب ما باشن. نشون به اون نشون که هرگز دین یهودو تبلیغ نمیکنن بلکه میگن فقط بنیاسرائیل میتونن یهودی واقعی و در نتیجه نجاتیافته باشن. از طرف دیگه میگن خدا نیل تا فراتو برای ما کنار گذاشته و به زودی همهش مال ما میشه. عکس نیل تا فراتم میچسبونن رو بازوی سربازاشون.
🔸حالا این همه توهم از کجا ریشه گرفته خدا داند! ولی یه سؤال. اگه اینا انقدر آدمای خوبی هستن و اینقدر خدا قبولشون داره چرا حتی همون زمان حضرت موسی علیه السلام دچار غضب الهی شدن؟ از قضیه گوساله سامری و خشم خدا نسبت به سامری و دوستانش که بگذریم، کل امت حضرت موسی علیه السلام حداقل یه بار دیگه دچار عذاب طولانیمدت شد.
👈 وقتی حضرت موسی به بنیاسرائیل دستور داد وارد سرزمین مقدس بشن، بنیاسرائیل از ترس دشمناشون که ساکن اونجا بودن، حاضر نشدن وارد سرزمین مقدس بشن و گفتن هر وقت اونا از اونجا خارج شدن مام حاضر میشیم بریم اونجا! بعد دو نفر مرد خداترس (گویا یوشع و کالب) بهشون گفتن باباجون شما اصلا وارد دروازه شهر که بشید قطعا پیروز میشید. به تعبیر بنده دیگه چی می خواین؟! باز گفتن نه تا دشمنای ما تو سرزمین مقدس هستن ما نمیریم اونجا. بعد به حضرت موسی گفتند تو با خدای خودت برید با دشمن بجنگید، ما همینجا نشستیم! در نتیجه حضرت موسی که دید اینا واقعا آدم نیستن، نفرینشون کرد و خدا هم اونا رو عذاب کرد و ۴۰ سال آزگار تو وادی «تیه» سرگردان شدن و در این مدت طولانی، ورود به بیت المقدس براشون ممنوع شد تا وقتی که خدا بهشون رحم کرد.
وادی تیه یه بیابون بوده که بنیاسرائیل هر وقت مثلا ۵ ۶ فرسخ میرفتن جلو، فرداش باز میدیدن سر جای قبلی هستن. خلاصه تو این بیابون بی در و پیکر زندانی شدن. خیلی از مفسرین میگن حضرت موسی و هارون تو همین وادی از دنیا رفتند.
🔸 در زمان ما دوباره بنیاسرائیل طغیان کرده و در حال به غضب آوردن خداست. در نتیجه توقع فرود دوباره عذاب الهی بر سر یهود دور از انتظار نیست. عذاب هم لازم نیست حتما به صورت سرگردانی در وادی تیه باشه. ممکنه در به دری تو یه سرزمین دیگه باشه! یا هزار تا چیز دیگه. یه خدا داریم و یه عالمه اسباب عذاب تکراری و غیر تکراری! ضمنا پَرِ عذاب ممکنه حامیان یهود رو هم بگیره. یاعلی.
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#یادداشت
یک آذر 1403
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض