#آن_مرد_با_باران_می_آید
آهان ! دم غروبی دیدمش ......داشت با یاسر اینا می رفت.....
همان طور خیره نگاهش می کنم:
کجا می رفت؟
سعید طوری نگاهم می کند که انگار از سوالم تعجب کرده:
یعنی تو نمی دونی؟
از این که سعید برادرم را بیش تر از من خبر دارد ، حرصم در می آید:
_بگو ماهم بدونیم دیگه .......
سعید، سری تکان می دهد و تا می آید چیزی بگویید ، صدای چند تیر هوایی دیگر ، از انتهای کوچه بلند می شود
جون بکن بگو دیگه ! .....داداشم کجا رفته ؟
سعید می آید جلو و در تاریکی شب زل می زند به چشم هایم:
بابات پشت بوم اومدن رو قدغن کرده . دیگه مخت رو که تعطیل نکرده که ! ......
@fhhdhgdd
پارت9
رفتی کلاس اول
این شعر را عوض کن:
آن مرد تا نیاید.....
باران نخواهد آمد .......
قول میدی!!!🤝
اگه خوندی!!!🗣
تویکی ازگروه ها!!یــا!!کانالا که!!
هستی کپی کنی!!!!📲
اللهم!(:
عجل!(:
لولیک!(:
الفرج!(:
اگه پای قولت هستی
کپی کن تا همه برا ظهور
حضرت مهدی(ع)دعا کنن🤲🏻
••🌱••
-میگفت:
هرکسیروزی ³ مرتبه
خطاببهحضرتمهدی 'ﷻ' بگه ↓
﴿بابیانتَوامےیااباصالحالمهدی﴾
حضرتیجورخاصےبراشدعامیکنن :)
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
❥
#امام_زمان
#آن_مرد_با_باران_می_آید
می دوم به طرف در پشت بام . سعید صدایم می کند . اما دیکر جوابش را نمی
دهم. نور زرد پله ها چشم هایم را می زند وگرما می پیچد توی تنم . تند و سبک
از پله ها سرازیر می شوم.
حالا بابا هم رفته توی حیاط و دارد سیگار می کشد. می روم توی اتاق. بهناز
گوشه ای نشسته و زانوهایش را بغل گرفته و گوله گوله اشک می ریزد. وقتی
بهناز این تو مظلوم می شود و می نشیند یک گوشه ، خیلی دلم برایش می سوزد
از این که بیش تر وقت ها سر به سرش نی گذارم و صدایش را در می آورم عذاب وجدان می گیرم.
آرام می گویم :(پشت بوم بودم.)
بهناز هیچ حرفی نمی زند . حتی تکان هم نمی خورد . روی دو پا می نشینم و با
صدای خفه ای می گویم :( می دونی سعید چی بهم گفت؟)
شانه بالا می اندازد و پلک می زند . با هیجان می گویم : (می گفت بهروز با پسر
حاج آقا رسولی و بچه های مسجد حجت ، میرن دیوار نویسی و پخش علامیه !
@fhhdhgdd
پارت10
✍🏻| #نویسنده_نوشت
🌴| #با_من_بیا
🗒| #سفرنامه
آب سوز شدهاند همه.😳
از شدت گرما روزی چهل لیوان آب میخوریم تا بتوانیم راه برویم...
البته بعضی بیشتر، چند استکان هم چایی به امید اینکه کمی از عطش کم کند.
خب حالا حساب کنید اگر کسی لیوان دنبال خودش نیاورده باشد، چهل و چند لیوان استفاده میکند؛ لیوان یکبار مصرف!!!
البته که من همان استکان های کوچک و لیوانهای زنجیر شده به شیر آب را دوست دارم.
اما خواهشاً که نه، حتما با خودتان یک لیوان بیاورید، روزی چهل لیوان صرفهجویی میشود، خاک عراق هم پر از یکبار مصرف نمیشود.
این پیام میشود در همه گروهها برود اگر شما همت کنید.
#امام_حسین
#اربعین
#کربلا
#من_از_حسینم
● @saheleroman ○