eitaa logo
فلسفه تابع وحی
251 دنبال‌کننده
41 عکس
41 ویدیو
71 فایل
معرفی اندیشه فلسفه تابع وحی (فتوح) ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
◻️عقل چیست؟ مقام معظم رهبری دامت برکاته: قوّه‌ی عاقله چیست؟ عقل چیست؟ عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که محاسبات مادّی میکند برای ما؛ نه، اَلعَقلُ‌ ما عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحمٰنُ‌ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان؛ عقل این است. اَلعَقلُ‌ یَهدی‌ وَ یُنجی؛ عقل این است. عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد. عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقام قُرب میرساند، به مقام توحید میرساند؛ در یک سطح پایین‌تر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی میرساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم میکند؛ همه‌ی اینها کار عقل است.۱۳۹۷/۰۳/۲۰ 📚بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39877 🏠https://eitaa.com/fotoooh
محوریت معرفت الله در منظومه معرفتی.docx
22.5K
محور و کانون نظام معرفتی و منظومه فکری می بایست «معرفت الله» باشد. https://eitaa.com/fotoooh
اصول المعارف الالهیه.pdf
4.15M
کتاب «اصول المعارف الالهیه» از حسن میلانی https://eitaa.com/fotoooh
🔷اصالت با الوهیت بنابر معارف کتاب و سنت، که بخشی از آنها گذشت، موضوع و مفهوم محوری دستگاه فکری و منظومه عقلانیت بشری، «توحید» و «الوهیت» است و «معرفت الله» می بایست محور دیگر معارف قرار گیرد. به بیان دیگر مفهوم اصیل و مرکزی فلسفه که به هستی شناسی عالم می پردازد که دیگر مفاهیم می بایست فرع بر آن و در نسبت با آن تعین پیدا کنند، «الوهیت» است. همانطور که در عالم واقع، «الله» محور و خالق و رب همه هستی است، در عالم معرفت نیز می بایست «معرفت الله» محور قرار گیرد. در نتیجه امر اصیل و مرکزی دستگاه فکری فلسفه تابع وحی، «الوهیت» است، دیگر شئون حضرت حق مثل «ولایت» و دیگر اسماء و صفات الهی در مرتبه بعد قرار می گیرند. «اصالت» را چه به «صاحب اثر» معنا کنیم، چه «امر متعین خارجی»، چه «موجود بالذات» یا «علت تعین» و یا «مفهوم محوری دستگاه فکری»، همگی بر «الوهیت» قابل انطباق است. البته در مراتب بعد می بایست مفاهیم دیگری نیز به آن افزوده شود که در ادامه مباحث به آن خواهیم پرداخت. آیا مفهوم «الوهیت» با «ربوبیت» و «ولایت» یکسان است؟ سوال فوق از جمله سوالاتی است که در ادامه به تفصیل پیرامون آن سخن خواهیم گفت اما پاسخ اجمالی، منفی است. 🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶تأملی بر فلسفه اخلاق از منظر علامه طباطبایی (ره) (به مناسبت سالروز رحلت مرحوم علامه طباطبایی ره) اینگونه رایج و متداول است که دیدگاه علامه طباطبایی ره را نسبت به حسن و قبح و مبانی اخلاق، از مقاله ششم از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به دست می آورند که به تحلیل ادراکات اعتباری پرداخته است و لذا چنین نتیجه می گیرند که ایشان حسن و قبح را اعتباری می داند و درنتیجه برخی توالی فاسد اعتباری دانستن حسن و قبح نیز بر این دیدگاه بار می شود. علامه طباطبایی علاوه بر اینکه در یک عبارت کوتاه بحث خود را از حسن و قبح ارزشی که صفت فعل است فی نفسه، تفکیک کرده اند (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج2، ص201.)، در تفسیر المیزان به صورت مبسوط ناظر به ابعاد مختلف اخلاق و حسن و قبح سخن گفته اند که متأسفانه از دید محققین دور مانده است. در ادامه به تناسب مقام، صرفاً به برخی سرفصل های مباحث ایشان اشاره می کنم. ایشان به صراحت نسبیت اخلاق را مردود می شمارند و به نقد آن می پردازند، ایشان حتی اخلاق اجتماعی را که اعتباری است ناظر به طبیعت ثابت انسانی و مبتنی بر اغراض و مصالح اجتماعی می داند که از ثبات برخوردار است. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 380) همچنین ایشان با تبیینی بدیع، همه افعال حضرت حق را حسن و عین عدل تحلیل می کنند به گونه ای که صدور ظلم از خدای متعال محال است. طبق این دیدگاه هیچگاه افعال حضرت حق در معرض پرسش از حسن و قبح قرار نمی گیرد. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص: 214 و ج‏14، ص: 272 و ج‏15، ص: 325 : کلام فی معنى نفی الظلم عنه تعالى‏) بنابراین می توان گفت حضرت علامه به حسن و قبح ذاتی که حقایقی نفس الامری و غیر مخلوق باشند معتقد نیست بلکه ایشان حسن را مخلوق خدای متعال می دانند و قبح را نیز از آنجا که امری عدمی تلقی می کنند نیازی به خلقت ندارد. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: 12 و ج‏7، ص: 297 و ج‏11، ص: 339) ایشان در اصلی ترین بحث خود پیرامون اخلاق، سطوح مختلفی برای اخلاق قائل اند: سطح اول: اخلاق اجتماعی ؛ اخلاقی که در بستر اجتماع پدید آمده که وضعی و اعتباری است. سطح دوم: اخلاق دینی ؛ که توسط انبیاء و کتب آسمانی بیان شده است. سطح سوم؛ اخلاق توحیدی ؛ اخلاقی است که قرآن به آن پرداخته است. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 371) البته در موضعی دیگر حسن و قبح انتزاعی را قبل از حسن و قبح اجتماعی تحلیل می کنند که در مجموع می توان به چهار سطح رسید. (المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: 9) در موارد متعددی ایشان پایگاه اخلاق را توحید می دانند به گونه ای که می بایست اخلاق را توحیدی تحلیل نمود چرا که اخلاق نمی تواند ضمانتی غیر از توحید داشته باشد. بلکه تمام شئون جامعه می بایست بر محور توحید شکل گیرد.(المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏11، ص: 155 و ج‏4، ص: 109) https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴ديدگاه امام خميني(ره) دربارة ابوحامد غزالي 🖊احمدحسين شريفي 🔸 در سه جا از آثار خود قضاوت‌هاي صريحي درباره و پاره‌اي از آثار اخلاقي او دارد. يک. در مقدمه شرح جنود عقل و جهل در نقد مهم‌ترين کتاب اخلاقي غزالي يعني مي‌فرمايد: «كتاب «احياء العلوم» كه تمام فضلاء او را به مدح و ثنا ياد مى‏كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى‏پندارند، به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده‏ فساد و تهذيب باطن كمكى نمى‏كند، بلكه كثرت ابحاث اختراعيّه و زيادى شعب علميّه و غير علميّه آن و نقلهاى بى‏فايده راست و دروغ آن انسان را از مقصد اصلى بازمى‏دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مى‏اندازد.» دو. در شرح چهل حديث ضمن نقد ديدگاه غزالي دربارة علم ، به نقد شخصيت خود او هم اشاره‌اي مي‌کند. توضيح آنکه يکي از سخنان مشهور غزالي در احياء علوم الدين اين است که علم فقه را علمي دنيوي و فقيهان را هم از عالمان دنيا مي‌داند. امام خميني در نقد اين سخنان مي‌فرمايد: اولاً علم فقه نه تنها از علوم دنيوي، آنگونه که غزالي مي‌گويد، نيست؛ بلکه از عزيزترين علوم آخرت است و ثانياً، اين سخن غزالي معلول حب نفس و حب به آن چيزي است که به خيال خودش او اهل آن است، يعني علم به معناي متعارف و رسمي. دو. در تقريرات فلسفه نيز در نقد کتاب احياء علوم الدين مي‌گويد: هر چند کتاب احياء علوم الدين کتابي علمي است که شقوق مختلفي براي مسائل اخلاقي ذکر کرده است، و نحوه ارتباط ميان صفات را به خوبي تشريح کرده است اما اين کتاب «کتابي اخلاقي نيست؛ چون خودش مرد اخلاقى نيست لذا نتوانسته عمل را به خواننده تزريق كند. مرد اخلاقى آن است كه حقايق را بيان كند و بگويد كه كدام شخص چه حرف متين اخلاقى حكيمانه‏اى زده است، ولى اين مرد پر كينه و عداوت با اينكه در كتابش كه اسمش را كتاب اخلاقى گذاشته‏اند، از هر درويش بى‏پدر و مادرى نقل مى‏كند كه چه گفت، ولى از صادقين عليهما السلام با آن بيانات حكيمانه‏اى كه دارند سخنى نقل ننموده است، پس اين كتاب چه تأثيرى خواهد بخشيد؟» 🆔 کانال استاد احمدحسین شریفی 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🔷 ارتباط با ادمین:👇 @mjbayat
هدایت شده از از حوزه چه خبر؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطره جالب توجه آیت الله علوی گرگانی از ملاقات با علامه طباطبایی (ره) در تبیین علت نگارش تفسیر شریف المیزان می‌فرماید؛ مادرم به من گفت: "پسرم تو که همش دور و ور هستی فردای قیامت چه جوابی خواهی داد که عمر شریفت را در این راه مصرف کردی؟! برو دنبال قرآن..." از همان زمان تصمیم گرفتم و این را نوشتم و این "المیزان" را با توجه به عنایت مادر می‌دانم... 🌐کانال از حوزه چه خبر؟ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/3299409922C5010cbd9e1
هدایت شده از علی محمدی
استاد شهیدی در درس فقه ۲۶ آبان۹۹: کی می‌‌گوید ملک مجرد است؟ شاید جسم لطیف باشد. قرآن‌ که می‌‌گوید أولی اجنحة مثنی و ثلاث و رباع شما چه جور معنا می‌‌کنید؟ قدرت معنوی، حالا دو تا بال دارد، سه تا بال دارد، ‌چهار تا بال دارد، این‌ها کنایه از این است که این‌ها قدرت معنوی‌شان فرق می‌‌کند و الا این‌ها مجردند که فلاسفه می‌‌گویند، این‌ها دلیل ندارد. کی می‌‌گوید جسم لطیف نیستند ملائکه؟ از روایات استفاده می‌‌شود که این‌ها جسم لطیف است. [آیا] اشکال دارد جبرئیل که نازل می‌‌شد بر پیغمبر و بعضی‌ها می‌‌دیدنش [جسم لطیف باشد؟]. ... مجرد از تمثل پیدا می‌‌کند یا جسم لطیف است تمثل پیدا می‌‌کند در جسم غیر لطیف؟ از روایات استفاده می‌‌شود که ارواح و ملائکه اجسام لطیف هستند. علامه مجلسی هم نظرش همین است. حالا فلاسفه گفتند این‌ها عقول محضه هستند و فعلیت محضه هستند و این‌ها اجسام نیستند، خالیة عن المواد، این‌ها چندان دلیل متقنی بر حرف هایشان ندارند. بزرگ‌ترین اشکال به این‌ها، ‌این‌ها ربط حادث به قدیم را نمی‌توانند حل کنند با این حرف‌هایی که می‌‌زنند. این اجمالش را گفتم تفصیلش را خودتان فکر کنید. فلاسفه تا به امروز مشکل ربط حادث به قدیم را با این مبانی‌شان نتوانستند حل کنند.
فلسفه زیر چتر وحی.mp3
848.2K
🎧 استاد میرباقری | فلسفۀ وحیانی (حکمت) ⚡️ به گمان ما آن منطقي که بايد حاکم بر همه منطق‌ها باشد، منطق تبعيت از اديان الهي است. ⚡️ به يک معنا فلسفه بايد زيرمجموعه وحي قرار بگيرد. نبايد يک دستگاه موازي با دستگاه انبيا به نام فلسفه در عالم داشته باشيم. لذا جايگاه فلسفه نسبت به دين يک جايگاه موازي نيست که بگوييد يک حوزه، کار عقلي است و يک حوزه، کار نقلي است و اين دو موازي هم هستند. اين طور نيست. به گمان ما بايد فلسفه زيرمجموعه دين قرار بگيرد. 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
فصل اخلاق.pdf
1.32M
این متن به تبیین «فلسفه اخلاق» از منظر کتاب و سنت می پردازد. سرفصل های بحث در ده محور عبارتند از: اول؛ پایگاه حسن و قبح اخلاقی نزد اندیشمندان امامیّه دوم؛ الوهیت و عبودیت، پایگاه اصلی اخلاق و حسن و قبح سوم؛ ولایت حق، کانون همه خیرات و محاسن و ولایت باطل کانون همه شرور و قبایح در عالم چهارم؛ مبادی فطری و تکوینی معرفتشناسی اخلاق پنجم؛ بسط اخلاق بر محور تولی به ولایت حق و ولایت باطل ششم؛ تشخیص حسن و قبح برمحور ولایت هفتم؛ نظام ولایت تاریخی اخلاق هشتم؛ نظام ولایت اجتماعی اخلاق نهم؛ عدل و نظام حقوقی اسلام دهم؛ جمع بندی https://eitaa.com/fotoooh
هدایت شده از حَنان | یحیی
ostad mirbaqeri.mp3
16.08M
سخنان استاد میرباقری در جلسه پیش دفاع
فلسفه تابع وحی
سخنان استاد میرباقری در جلسه پیش دفاع
🔸سخنان استاد میرباقری در جلسه دفاع رساله «جایگاه ولایت در دین» با تطبیق بر حوزه «اخلاق»- تابستان 1397 با حضور حجت الاسلام رضا برنجکار (استاد راهنمای دوم) و دکتر امداد توران (استاد مشاور) و حجت الاسلام محمدتقی سبحانی (استاد داور) و حجت الاسلام شریعتمداری (استاد داور) و حجت الاسلام نادم (استادداور) و حجت الاسلام سید ابوالحسن نواب
هدایت شده از معارف
آیت الله العظمی مظاهری: 💠مرحوم صدرالمتألهین«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»‌  در اول أسفار می‌گوید: من مدتی مشّاء خواندم و متخصّص در فلسفۀ مشّاء شدم، دیدم تاریک است. مدتی اشراق خواندم و متخصّص در فلسفۀ اشراق شدم و دیدم خطرناک است. دست زدم به قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» و دیدم آرام شدم. لذا خیلی جاها وقتی صدرالمتألهین بحث‌های خیلی بالای فلسفی نظیر حرکت جوهری را بیان می‌کند، بعد از بحث‌های دقیق فلسفی یک جمله دارد و می‌فرماید: «و هذا المطلب الشریف الغامض اللطیف مما وجدوه و حصلوه بالکشف و الشهود عقیب ریاضاتهم و خلواتهم، و هو مما اقمنا علیه البرهان مطابقاً لکشف والوجدان»؛ عمل به قرآن مرا به اینجا رسانده است. من روی عقیده‌ای که دارم، استدلال می‌کنم، یعنی استدلال‌هایم برای توست و برای خودم نیست؛ بلکه خودم به مرتبۀ یقین رسیده‌ام. خودم از نظر علمی، علم‌الیقین و عین الیقین و حق‌الیقین، به واسطۀ عمل به قرآن و متابعت از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» به این مقام رسیده‌ام، اما متخصص در مشّاء و اشراق هستم. لذا برایت  استدلال هم می‌کنم. لذا قرآن از نظر توحید خیلی بالا و رساست و هر بی‌سوادی می‌فهمد. مثلاً صدرالمتألهین«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چهل دلیل برای اثبات وجود خدا می‌آورد، اما خود مرحوم صدرالمتألهین اقرار دارد که ادلّۀ در قرآن رساتر از چهل دلیل اثباتی فلسفی من است. قرآن راجع به نبوت خیلی رسا و عالی دلیل دارد و در باب نبوت کتاب‌های ارزنده‌ای نوشته شده است، اما آن کتاب‌ها اگر متکی باشد به قرآن و متکی باشد به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»، آنگاه خیلی رسا و عالی می‌شود و اما اگر از خود درآوری باشد، خوب است و نبوت را اثبات می‌کند، اما آنچه قرآن اثبات می‌کند، نیست.
🔰 رابطۀ فقاهت و حکمت 💥 باید دامنۀ گسترش پیدا کند تا بتواند را هم پوشش دهد. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «چه در ، چه در عرفان و چه در فقه، باید دامنه تفقه دینی گسترش پیدا کند و این گسترش، منوط به است و این روش، نباید جدای از روش تحقیق در سایر حوزه‌های عقلانیت باشد. باید یک منظومه روش تحقیقی پیدا شود که مقیاس مطالعه آن، «فرد، جامعه و تاریخ» و روشش هم روش تعبد باشد و هماهنگی بین حوزه‌های مطالعاتی را هم ببیند. کمااینکه الان در ایجاد وحدت رویه در دانش‌های مدرن، طبقه‌بندی‌ها و روش تحقیق‌ها و بلکه شبکه تحقیقاتی ایجاد کرده‌اند تا منظومه کهکشانی تحقیقات را به وحدت برساند؛ یعنی مثلاً حرفی که در حوزه شیمی کاربردی زده می‌شود، با فیزیک نظری هماهنگ باشد. معنای ، همین است. ما می‌خواهیم در شبکه تحقیقات، یک امر جدید دیگری را هم داخل کنیم و آن، تفقه عام دینی است. باید تفقه دینی را درون این منظومه تعریف کرد و در روش تحقق و سپس در شبکه تحقیقات برد و در همه این مراحل باید تفقه دینی را قرار داد. اگر نتوان تفقه دینی را متغیر اصلی قرار داد و تعبد به وحی را در همه عرصه‌ها جاری کرد، معرفت‌های دینی به‌نفع عقلانیت‌های دیگری منحل خواهند شد. بنابراین، هم مجموعه عقلانیت، باید عقلانیت متعبد شود و به‌صورت یک منظومه در بیاید و هم اینکه باید محور این منظومه کیهانی، معرفت‌های دینی باشد. معرفت‌های دینی باید از احکام موضوعی، گسترش پیدا کنند و هم وارد عرصه احکام نسبت‌ها و احکام جهت شده و هم وارد احکام کلان و توسعه شوند.» 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir
فلسفه تابع وحی
آیت الله العظمی مظاهری: 💠مرحوم صدرالمتألهین«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»‌  در اول أسفار می‌گوید: من مدتی
🔸هدف از ارسال اینگونه مطالب این است که فلسفه اسلامی (در همه مکاتبش با اختلاف در شدت و ضعف) متأثر از معارف وحیانی بوده است و این امر غیرقابل انکاری است. اما چرا نیاییم این تأثیرپذیری را بسط و تفصیل دهیم و آن را قاعده مند کنیم؟ 🔸به عبارت دیگر، اینگونه تأثیرپذیری ها، مبتنی بر کشف و شهود، یا الهامات غیبی یا به نحو ارتکازی و یا مستند به یکی دو آیه و روایت و به صورت گزینشی و بعضاً برداشت های ذوقی است و به هیچ نحو استناد آنها اجتهادی و ضابطه مند نیست. 🔸نظریه «فلسفه تابع وحی» (فتوح) معتقد است می بایست ابتدا در مقام «فهمِ» هستی، با روش اجتهادی به منابع (کتاب و سنت) مراجعه کرد و سپس در مقام «استدلال» ، با بیان عقلی، فلسفه را سامان داد.
🔶آخرین یادداشت وبلاگ شهید فخری زاده پیرامون «احیای فلسفه» به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد دوستان سلام مدتی این مثنوی تأخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد با یاری حق تعالی بر آن شدم که بار دیگر نوشتن مطلب را آغاز کنم. و اگر خدا بخواهد ادامه دهم و با یاری او و شما آهنگ زمانی مشخصی را برای درج مطالب رعایت کنم. عنوانی که در بالا ذکر شد، شاید شگفتی آور باشد. شاید سؤال شود که مگر فلسفه اسلامی مرده است که نیاز به احیا داشته باشد. و نیز، چه نیازی به احیاء این فلسفه داریم؟ ابتدا به این سؤال می پردازیم که حیات چیست. از دید این حقیر حیات یعنی قدرت ایجاد تعامل با محیط پیرامون و تأثیر گذاری بر آن و تأثیر پذیری از آن. و حیات متعالی وقتی است که این تعامل منجر به رشد دو طرف تأثیر گذار و تأثیر پذیر شود. حال قضاوت را به اهل فلسفه می سپارم که پاسخ دهند که آیا فلسفه اسلامی در دوران حاضر با محیط پیرامون خود تعامل دارد؟ در حل کدام مسئله علمی تلاش کرده است؟ هر علمی اعم از علوم انسانی و علوم تجربی؟ اساسا فیلسوفان این عصر تن به رویارویی جدی با مسائل سنگین علمی می دهند؟ چند مقاله داریم که به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم بر اساس مبانی فلسفه اسلامی پرداخته باشد؟ این فلسفه چقدر تأثیر پذیرفته است. روایت فلسفه امروز با روایت ملاصدرا تفاوتی کرده است؟ هنوز مقولات عشر با همان شکل و ترتیب و عناوین نقل می شود. هنوز از عبارات صده های قبل استفاده می شود. فلسفه اکنون همان است که ملای شیرازی می فرمود. شاید بعضی از مثال های آن تغییر یافته باشد. مقایسه کنیم با فلسفه در مغرب زمین. چه تعامل چدی با علوم دارد. چالش ایجاد می کند و چالش می پذیرد. در پی این چالش ها نحله های مختلف به وجود آمده است. و مدام در حال رشد است. تأثیر جدی بر علوم دارد. و اساسا علاوه بر تأیر بر روند پیشرفت علوم نقش انطباق یافته های این علوم را با نحوه زندگی مردم بر عهده گرفته است. در رشد علوم هم وضعیت روشن و واضح است. می گویند انشتین بعد از مدتی گفته بود که این نسبیت آن قدر پیشرفت کرده است که من دیگر قادر به فهم آن نیستم. فکر می کنم تا این جای کار زنده نبودن فلسقه اسلامی را روشن کرده باشیم. و در یاد داشت بعدی به ضرورت احیاء می پردازیم. انشاءالله تا نوشته ای دیگر خدا نگه دار 📚http://www.mfakhrizadeh.blogfa.com/ 🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔸 لَمْ‏ تُمَثَّلْ‏ فَتَكُونَ‏ مَوْجُوداً.. (الصحيفة السجادية، ص: 212) استاد مفیدی: در این مورد، راغب معنای "مثُل" را با "انتصاب" قرین می کند به معنای راست ایستادن و شاید این معنی نزدیک کند ما را به اصل معنایش. در مثالهایی که عرب دارد مثُل صرف مشابهت نیست بلکه ظهور در مشاعر است یعنی اگر چیزی برای شما واضح باشد نمی گویند مثُل. عرب "مثُل المعنی بین یدی عقل" نمی گویند اما "مثلت الشجرة بین عینیه" می گویند. همینطور تمثّل به معنای ظهور است در صحیفه ی سجادیه حضرت فرمودند:"لم تُمثّل فتکون موجودا" واین عبارتی است که قبلا بحث کردیم دلالت می کند بر اینکه خدای متعال وجود مقابلی ندارد، وجود برای وجدان است و وجدان برای مثول است بین یدی المشاعر، و حضرت می فرمایند خداوند متعال تمثل ندارد تا وجود به معنای وجدان داشته باشد. و آیه ی مبارکه ی "ارسلنا علینه روحنا فتمثل لها بشرا سویا " برای هر دو حرف راغب و ابن فارس سازگار است. 🏠https://eitaa.com/fotoooh
🔶 فهم اشاره ای خداوند 🔸مرحوم استاد سیدمنیرالدین حسینی: پس ما دركي كه از خدا داريم چيست؟ ميگوئيم درك اشاره به غيب منيع است. درك داريم از عجز خودمان درك داريم از اينكه حتماً بايد باشد مي­گوييد اينكه حتماٌ بايد باشد داريم به او اشاره مي­كنيم. مي­گوييم نه خير؛ مبادا خداي ذهني را بپرستيد. مبادا مطلق سازي درست كنيد و او را بپرستيد. بلكه بايد مرتباً او را تنزيه كنيد. ميگوئيد او منزه هست از آنچه كه من بفهمم، پشت سر تنزيه هم تكبير مي‌كنيد مي گوئيد: اكبر است من ان يوصف به بيان امام صادق (ع) ظاهراً اينست كه در حضور حضرت صادق (ع) گفتند الله اكبر من كل شيء كه حضرت فرمودند اينجور تعبير نكن، بعد فرمودند: الله اكبر من ان يوصف. خدا بزرگتر از آن است كه وصف شود. پس تكبير مي‌كنيد و بعد از تكبير هم، باز از خود اين تكبير او را تنزيه مي‌كنيد. پس پرستش مخلوق ذهني و مفهوم ذهني يا يك معني ذهن نيست. ذهن اشاره به غيب منيع مي‌كند؛ ذهن مي‌تواند تو را متوجه به خودت بكند. 📚جلسه 9 ربط؛ 62/6/23 🔸 استاد مفیدی: وجود خدا اشاری است نه توصیفی. اگر وجود خدا توصیفی باشد، دیگر واجب الوجود نیست. سائل: یعنی خدا اشاره بردار است؟ استاد: ما تترقّب از این که می گویید چیزی هست؟ این انتظاری که از لفظ هستی و وجود دارید، بالاتر از این انتظار شما را مبدأ مطلق برآورده می کند اما نه به این معنا که یک ذاتی داریم که عقل در آن متمرکز می شود و یک حیثی در آن می بیند و وجود را انتزاع می کند. این طور نیست. یعنی ذات خدای متعال، منشأ انتزاع نیست. مفهومی از آن نزع نمی شود. اگر نزع شود، دیگر واجب الوجود نیست. 📚یکشنبه ( 2 / 12 / 2012 ) 🏠https://eitaa.com/fotoooh
Tohid-32 971222.mp3
13.6M
مباحث شرح توحید صدوق (وجود اشاره ای و ایمانی- اطلاق صفات به خداوند متعال)- استاد مفیدی https://eitaa.com/fotoooh