فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
✍ادم شجاع کیه...؟
ادم شجاع کسیه که میترسه...
میگه خدایا ببین قلبم داره میزنه...
میترسم!
ولی بخاطر تو به ترسم غلبه میکنم
چون تو عشق منی...
چون تو خدای منی...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شجاعت #شهیدانه
💦@fotros_dokhtarane 💦
#شهید_ناهید_فاتحی_کرجو
#پدرسنی_مادرشیعه..
🌷🌷🌷
تیرماه سال ۱۳۴۴ در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. نامش ناهید بود، پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری و اهل سنت بود و مردی زحمتکش و فداکار بود. مادرش سیده زینب زنی شیعه زحمت کش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق بزرگ.
ناهید کودکی مهربان مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر با رشد جسم روح معنوی خود را پرورش می داد آنقدر در محراب عبادت با خدا لذت می برد که به پدرش می گفت:
اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم و گریه کنم چشمانم سرخ میشود و سرم درد میگیرد، اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه می کنم، نخسته ام نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می کنم بلکه تازه سبک تر و آرام تر میشوم.
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارزه کردستان قرار گرفت.🌷🌷
#دخترهاهم_شهیدمیشوند
#زنان_نمونه #شهیدانه
💠@fotros_dokhtarane
#شهید_ناهید_فاتحی_کرجو
🌷✨
اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ ناهید به شدت بیمار شد و برای مداوا به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد چند ساعتی از رفتن ناهید گذشته بود اما از بازگشتش خبری نبود.
مادر در خانه نگران و چشم انتظار چشم به در دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد.
آن روزها در سنندج امنیت برقرار نبود و این واقعیت دل مادر را بیشتر می لرزاند.
جستجوی خانوادگی با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما خبری از ناهید نبود.
آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر مشغول جنگیدن با بعثی ها بود و این مادر بود که مسئولیت سرپرستی و مدیریت عاطفی خانواده را برعهده داشت.
به تنهایی همه جا دنبال دخترش می گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و آن روز دیده بودند شنیدند که ۴ نفر ناهید را دوره کرده وبه زور سوار مینیبوس کردهاند.
🌷✨
#دخترهاهم_شهیدمیشوند
#زنان_نمونه #شهیدانه
💠@fotros_dokhtarane
#شهید_ناهید_فاتحی_کرجو
✨
چهره پرصلابت ناهید نشان از اعتقادی راسخ و تفکری انقلابی داشت.، که رهبری امام خمینی (ره) نشات میگرفت و حاصل آن وحشت در وجود منافقین بود.
رعب و واهمه ای که آنها را وا می داشت برای بردن دختری با دستان بسته منافق مسلح را معمول کنند تا نشان دهند این کوموله ها هستند که به اسارت اعتقادات ناهید درآمدهاند..
اسارت و شکنجه ناهید به دست کوموله ها ادامه داشت تا اینکه سنگدلی و گرگ صفتی به اوج خود میرسد و زنده به گور کردن دختران درسایه جاهلیت مدرن اتفاق میافتد
کوموله ها ناهیده ۱۶ ساله بی گناه را شبانه بیابانهای اطراف روستا می برند و جلوی چشمان مظلوم و پاکش برایش قبر حفر می کنند و او را زنده زنده دفن میکنند.
وقتی او را زنده زنده دفن میکردند ناهید فقط ۱۶ سال داشت.،
او را به شدت شکنجه کرده بودند.
موهای سرش را تراشیده بودند.
هیچ ناخنی در دست و پا نداشت.
جای جای سرش کبود و شکسته بود.
ناهید نوجوانی اش را فدای ارزشهایی کرد که به آن اعتقاد داشت و تا آخرین لحظه پشتیبان رهبرش،امام خمینی (ره)
بود.
✨
#دخترهاهم_شهیدمیشوند
#زنان_نمونه #شهیدانه
💠@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_پنجاه 🌷رویای نیمه شب🌹 _ خدا به دادت برسد ! _شاید نمیخواهید کمکم کنید ؟فکر کنم
#رویای_نیمه_شب
🌷رویای نیمه شب🌹
#قسمت_پنجاه_یک
_مسرور ؟ چه جوابی داده اید ؟
_ ریحانه می گوید در خواب ، شوهر آینده اش را به او نشان داده اند . میگوید تنها به خواستگاری او جواب مثبت میدهد .
نفس راحتی کشیدم .
_چه جالب که در خواب ،همسر آینده کسی را معرفی کنند !
خدا شانس بدهد !
_البته هنوز موضوع خواستگاری مسرور را به او نگفته ام .
بعید نیست که خواب مسرور را دیده باشد ، ولی رویش نمیشود بگوید.
دلم بهم فشرده شده . انگار قبرستان با همه ی قبر ها و نخل های اطرافش ، دور سرم چرخید .
_ هر چه مادرش اسرار کرد بگوید ، نگفت .
شاید هم او را نمیشناسد. تنها گفته که آن جوان ، دست او را در دست داشته و من هم هر دو را در آغوش داشته ام ، در حالی که جوان و زیبا بوده ام . نمیدانم چنین خوابی ، رویای صادق است یا نه . به هر حال ، یه سال به او فرصت دادم تا خوابش تعبیر شود .
اگر خبری نشد ، باید با خواستگار مناسبی ازدواج کند .
_ او چه میگوید؟
_گفت اگر خوابش درست باشد و خدا بخواهد ، آن جوان در این یکسال به خواستگاریش میاید .
_عجب قصه ایی است !از آن یکسال ، چقدر باقی مانده ؟
_ دوسه هفته .
نم دهانم خشک شد . همه چیز علیه من بود .
آرزو کردم کاش یازده ماه و سی روز باقی مانده بود !
در این صورت ، مدتی خیالم راحت بود . تردید نداشتم آنکه ریحانه به خواب دیده بود ، من نبودم .
او چطور میتوانست به ازدواج با یک جوان غیر شیعه،امید داشته باشد !
🌹🌷پایان قسمت پنجاه و یک
@fotros_dokhtarane
Ghaminam Man....mp3
6.62M
#حاج_حسین_سیب_سرخی
ویژه وفات حضرت ام البنین
🏴 @fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🖤🤍🖤🤍
حضرت #ام_البنین سلام الله علیها...
تمامِ هَمش، امام زمانش بود!
⭕ تمام فرزندانش را امام زمانی تربیت کرد...
هر چه داشت در راه حجت زمانش ایثار کرد
اگر امروز بود
مهدیِ حسین علیهما السلام را یاری میکرد..
و پیام ایشان به ما این است
💠 فرزندانتان را برای یاری #امام_زمان تربیت کنید که عبادت و افتخاری از این بالاتر در عالم هستی نیست.
#مادران_شهدا
#مادر_ادب
🕊️ @fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌷رویای نیمه شب🌹 #قسمت_پنجاه_یک _مسرور ؟ چه جوابی داده اید ؟ _ ریحانه می گوید در خو
#رویای_نیمه_شب
🌹رویای نیمه شب🌷
#قسمت_پنجاه_دو
دیگر چیزی نپرسیدم.میترسم ابوراجح از رازی که در دل داشتم بویی ببرد. تنها امیدم آن بود که در آن لحظه ،ام حباب پیش ریحانه باشد و بتواند خبرهای جالبی برایم بیاورد .برای آن که، موضوع صحبت را عوض کنم .پرسیدم:(( صاحب این قبر کیست؟))
آهی کشید و گفت :(( اسماعیل هردلیلی.))
_ اسمش به نظرم آشنا نیست .
_پنجاه سال پیش از دنیا رفته است. این مرد ، قصه عجیب و شیرینی دارد. می خواهی برایت تعریف کنم ؟
ترجیح میدادم از ریحانه حرف بزند ، اما کنجکاو شده بودم قصه را بشنوم.لابد قصه اش مهم بود که ابوراجح کنار قبرش نشسته بود و قرآن میخواند.
در سایه نخل ها نشسته بودیم. خورشید میرفت که از بالای شاخه ها ، خود را به ما نشان دهد. افسوس خوردم که چرا لقمه ای صبحانه نخورده ام !ضعف کرده بودم .
پایان قسمت پنجاه و دو 🌹🌷
@fotros_dokhtarane
#تست_هوش ریاضی
⁉️ به جای علامت سوال چه عددی قرار می گیرد ؟
🔵 @F_nasiriy
♥️•°○
اولـ|#عبد✌️🏻خوبےبشیــم!
بعد
بگیم
+اللْه̩مارز۪۠قنꪲابه̥شه̤ادت࣭ـ♥️. . .
#سربـآز.گمنـام
|@fotros_dokhtarane⛅️|
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#تست_هوش ریاضی ⁉️ به جای علامت سوال چه عددی قرار می گیرد ؟ 🔵 @F_nasiriy
پاسخ #تست_هوش
پایان مسابقه اعلام میشود..🌺😍
🔰 جواب درست؛ ۶۰۰ 🌟
📗 =10 📒=5 📙=6
اسامی برندگان باهوش:
❤️مهدیه زمانی
❤️اسما سنگانی
❤️فاطمه احمدی
❤️(یا مهدی)
❤️صابره سادات میر نیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫وقت تکبیر و دعا و صلوات است
مهدی صاحب زمان آماده ظهور است
💫کاش این بهار آخر هجران باشد
صبح فردا فرج مهدی زهرا باشد
🍃@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌹رویای نیمه شب🌷 #قسمت_پنجاه_دو دیگر چیزی نپرسیدم.میترسم ابوراجح از رازی که در دل دا
#رویای_نیمه_شب
🌷رویای نیمه شب🌹
#قسمت_پنجاه_سه
****
من این ماجرا را از پسر اسماعیل هرقلی شنیدم. خدا او را بیامرزد!
مرد زحمتکش و درستی بوده است . این ماجرا به قدری مشهور است که بسیاری از مردم حله و بغداد، آن را به یاد دادند .
پدربزرگت هم باید آن را شنیده باشد .
_ یادم نمی آید چیزی در این باره به من گفته باشد .
_ زمانی که اسماعیل جوان بوده ، دملی در ران پای چپش بیرون می آید ، به بزرگی کف دست .
هرسال ،فصل بهار، این دمل می ترکیده و مرتب از آن چرک و خون می آمده . فکرش را بکن .
بیچاره دیگر نمیتوانسته به کار و زندگی اش برسد .
می دانی که روستای(( هرقل)) نزدیک حله است . اسماعیل انجا زندگی میکرده.
_ بله ،میدانم کجاست .
در سفر دوسال پیش ، کاروان ما کنار آن روستا منزل کرد .
_ اسماعیل به حله می آید . سراغ عالم بزرگ حله را می گیرد.
مردم نشانی خانه (( سید بن طاووس )) را به او می دهند و می گویند :(( او از بزرگترین و پرهیزکارترین دانش مندان روزگار است و شیعه و سنی برای حل مشکلاتشان به سراغش میروند.))
🌷🌹پایان قسمت پنجاه و سه
@fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
°•🌿🦋•°
گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است
در چشمه سار ذکر و دعا خوب میشوم
من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام، بیا، خوب میشوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج♥️
⛅️ @fotros_dokhtarane
↳📿🖐🏻
.
.
مَنبدونشُما
ازیڪدلتنگهمدلتنگتَرَمحاجۍجان…!ジ🍂
.
.
^^🍁
•❥🌼━┅┄┄
{@fotros_dokhtarane}∆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #چشم_به_راه
یاری امام زمان (عج)
چگونه است ؟!
#استادپناهیان
•••🌨☃☃☃🌨•••
#دختران_فطرس
╭━═━⊰🍃🌹
@fotros_dokhtarane
╰━═━⊰🍃🌹
#شکرخند
🦌شکار رفتن بهلول و هارون الرشید
روزی خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند. بهلول با آنها بود. در شکارگاه آهویی نمودار شد. خلیفه تیری به سوی آهو انداخت ولی به هدف نخورد.
بهلول گفت: احسنت!
خلیفه غضبناک شد و گفت: مرا مسخره میکنی؟
بهلول جواب داد: احسنت من برای آهو بود که خوب فرار نمود.😂
#طنز
💎 @fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌷رویای نیمه شب🌹 #قسمت_پنجاه_سه **** من این ماجرا را از پسر اسماعیل هرقلی شنیدم. خ
#رویای_نیمه_شب
🌷رویای نیمه شب🌹
#قسمت_پنجاه_چهار
اسماعیل میرود پیش((سید بن طاووس)) . جراحت پایش را نشان میدهد .سید بن طاووس با خوشرویی قول میدهد که برای بهبودی اش کمک کند .
_ سید ، جراحان حله را حاضر میکنند تا دمل را معاینه و معالجه کنند . آنها میگویند دمل ، روی رگ حساسی قرار گرفته و علاج آن تنها در بریدن و برداشتن است . سید میگوید اگر چاره ی دیگری ندارد ،این کار را بکنید . میگویند: امکان زیادی دارد موقع جراحی، به آن رگ حساس صدمه بخورد و اسماعیل بمیرد . سید ، اسماعیل را به بغداد میبرد. آنجاهم دمل را به زبده ترین جراحان آن شهر نشان میدهد .
آنها همان حرف جراحان حله را میزنند، سید میخاسته به حله برگردد . اسماعیل میگوید حالا که تا بغداد آمده ام ، بهتر است به زیارت تربت امامان سامرا بروم . در سامرا ، مرقد امام علی النقی و امام حسن عسکری را که امامان دهم و یازدهم ما هستند ، زیارت میکند . بعد به (( سرداب مقدس )) میرود و امام زمان را نزد خدا، شفیع خود قرار میدهد تا از آن گرفتاری نجات پیدا کند .
_ سرداب مقدس کجاست؟
_ محلی است که امام زمان از انجا ناپدید شد و غیبت خود را شروع کرد . بسیاری ، در آن سرداب ، خدمت آن حضرت رسیده اند . اسماعیل چند روزی را سامرا میماند .
در آن مدت ، کارش راز و نیاز با پروردگار و توسل به امامان بوده .
روزه پنج شنبه ایی ، بیرون شهر ، در دجله غسل میکند . لباس پاکیزه ای میپوشد تا برای آخرین بار به زیارت قبر امامان و سرداب مقدس برود . وقتی به حصار شهر میرسد ، چهار اسب سوار در مقابل خود میبیند . سه نفرشان جوان و چهارمی، یک پیرمرد بوده . یکی از مردان جوان ، هیبت و وقار بیشتری داشته . انها به او سلام میکنند . فکر میکند که آنها از بزرگان و دامداران آن ناحیه اند . مردی که وقار و حیبت فراوانی داشت از او میپرسد :(( فردا باز میگردی؟ ))
اسماعیل جواب میدهد:(( بله ، فردا به حله باز میگردم.))
آن مرد میگوید:(( پیش بیا تا آن چیزی که تو را به رنج و درد مبتلا کرده ببینم .))
اسماعیل مایل نبوده که آن مرد به دمل پایش دست بزند می ترسیده که دوباره چرک و خون بیرون بیاید و لباسش را آلوده کند و او نتواند با خیال راحت به زیارت برود . با این حال ، تحت تاثیر هیبت آن مرد قرار میگیرد و پیش میرود . آن مرد ، روی اسب خم میشود ، دست راستش را روی شانه اسماعیل تکیه میدهد ، دست دیگرش را روی زخم میگذارد و فشار میدهد . اسماعیل اندکی احساس درد میکند . بعد آن مرد روی اسب راست مینشیند .
🌹🌷پایان قسمت پنجاه و چهار
@fotros_dokhtarane
🔰 دههی فجر، در حقیقت مقطع رهایی ملت ایران و آن بخشی از تاریخ ماست
که گذشته🍂 را، از آینده☀️ جدا کرده است.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔹 #دههی_فجر 🇮🇷
آن آیینهیی است که خورشید اسلام در آن درخشید و به ما منعکس شد. اگر این آیینه نبود، باز هم مثل همان دورههای تاریک و قرون خالیه، بایستی ما مینشستیم و اسمی از اسلام میآوردیم.
🌸🌱🌹
🇮🇷 بر سر در خانه ها پرچم بزنید.
#انقلاب_مردم
•••🌨☃☃☃🌨•••
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮
@fotros_dokhtarane
╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯
📌#معرفی_کتاب
🔰 کتاب فاخر #صعود_چهل_ساله
حاوی معتبرترین آمارهای #بین_المللی
از پیشرفت های مستند و خیره کننده نظام اسلامی در عرصه های اساسی کشور و انقلاب اسلامی است.
📖 با خواندن آن متحول خواهید شد...
🌹 به آینده انقلاب اسلامی بسیار #امیدوار خواهید شد.
(حتی شما دوست عزیز و همیشه منتقد!)
✅ بر اساس آمارهایی که نمی توان در آن خدشه نمود(آمار های بین المللی)
به #دفاع_مستند از انقلاب اسلامی خواهید پرداخت.
به هر قسمتی شک کردی با اسکن کد QR منبع، میتونی به منبع مستقیما دسترسی پیدا کنید.
#انقلاب_مردم
#دهه_فجر
📗@fotros_dokhtarane