eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
597 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
67 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 ؟ 💠 ⚫️ عکس‏‌العمل یزید پس از رسوایی یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دست ‏بردارد و از آن چه نسبت ‏به خاندان پیامبر(ص) انجام داده است، معذرت خواهی کند و مسؤولیت‏ شهادت امام حسین(ع) و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنی، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه بیندازد و ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنت ‏بر ، از امام سجاد(ع) می‏‌خواهد که اگر درخواست‏ یا پیشنهادی دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد. بدیهی می‏‌نماید که نخستین تقاضای امام سجاد(ع) و دیگر اسرای کربلا، سوگواری برای شهیدان به خاک آرمیده‏‌شان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشت ‏به شهر پیامبر(ص)، مدینه، شهر خاطره‏‌های زنده شهیدان‌شان باشد. مدت توقف (ع) و اسرای خاندان پیامبر(ص) را در شام از 10 روز تا یک ماه نوشته‏‌اند.... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ 💢 اُسراى خاندان اهل بيت(عليهم السلام) را پس از گردش در شهرها و آبادى ها همراه با سرهاى شهدا به منطقه شام رساندند. 📌 وقتى كه نزديك دمشق ـ پايتخت حكومت يزيد ـ رسيدند، ام كلثوم از شمر خواست كه آنها را از دروازه اى كه كمتر محلِّ اجتماع مردم است، وارد شهر كنند و همچنين سرهاى شهدا را از محمل ها دور نمايند، تا مردم متوجه آن سرها شوند و نواميس (صلى الله عليه وآله) را نظاره نكنند؛😔 ولى شمر برخلاف خواسته آن حضرت، دستور داد كه سرها را دقيقاً در ميان محمل ها حركت دهند تا جلب نظر بيشترى كند! در صفر كاروان را از « ساعات» كه محل اجتماع مردم بود وارد شهر كردند. نخست آنها را كنار دروازه ساعات نگه داشتند و مردم با طبل و شيپور، شادى كنان و كف زنان به استقبال كاروان اسيران آمدند.... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ در مقاتل آمده که چون اسرا را وارد شام کردند يزيد در قصر خود در مكانى كه مشرف بر «جيرون» (مكانى نزديك مسجد اموى) نشسته بود، و كاروان اسيران و سرهاى شهدا را نظاره مى كرد، در همان حال صداى كلاغى را شنيد و آن را به فال بد گرفت و چنين سرود: ⭕️ «لَمّا بَدَتْ تِلْكَ الْحُمُولُ وَ أَشْرَقَتْ * تِلْكَ الرُّؤُوسُ عَلى شَفا جيرُونِ نَعِبَ الْغُرابُ فَقُلْتُ: قُلْ أَوْ لا تَقُلْ * فَقَدِ اقْتَضَيْتُ مِنَ الرَّسُولِ دُيُوني»؛ 📌(وقتى كه آن قافله ها پديدار شدند و آن سرها بر لبه جيرون نمايان گشت؛ در همان حال كلاغى بانگ برداشت، به او گفتم: چه فرياد بزنى و يا نزنى [مهم نيست] زيرا من طلب خودم را از رسول [خدا] گرفتم و انتقام كشته هاى بدر و احد و... را از او كشيدم).  ❌و اين يكى از روشن و مهم بر و اميه به اسلام و مقدسات اسلام بود. 📌اوضاع شام و جوّ آن براى اهل بيت(عليهم السلام) بسيار سخت و دشوار بود و آنقدر به امام سجاد و اهل بيت(عليهم السلام) در آنجا سخت گذشت كه اين بيت شعر از آن حضرت نقل شده است: اى كاش چشمم به دمشق نيفتاده بود و يزيد مرا با اين وضع در اسارت نمى ديد 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ 📌 می‌نویسد: «اسرای كربلا را پس از ورود به دمشق در پله كان مسجد (محلی كه توقف گاه اسیران بود) نگه داشتند، از اهل شام نزد اسرا آمد و گفت: حمد، خدا را كه شما را كشت و نابود كرد و آشوب را خاموش كرد... چون سخنش تمام شد 🔹 (ع) به او فرمود: قرآن خدا را خوانده‌ای. 🔸گفت: آری 🔹فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «قل لا اسئلكم علیه اجراً الا المودةَ فی القربی» «بگو من بر اجر رسالتم چیزی از شما جز مودت و دوستی با اهل بیتم و خویشانم نمی‌خواهم»؟ 🔸گفت: آری 🔹 فرمود: ما خویشان پیامبریم ... 🔹سپس حضرت فرمود: این آیه را خوانده‌ای: «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا» «خداوند می‌خواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاكیزه گرداند»؟ 🔸گفت: بله خوانده‌ام. 🔹 حضرت فرمود: اهل بیت ما هستیم ..(😭) مرد شامی دستانش را به سوی آسمان بلند كرد و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد و كشندگان آنان بیزاری می‌جویم». 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 💢 ⚫️ ماجرای مواجهه سهل ساعدی از صحابه پیامبر با کاروان اسرا در شام 📌 مى ‏گوید: به سوى بیت المقدس حركت كردم تا به دمشق رسیدم، شهرى را دیدم با رودخانه‏ هاى پر آب و درختان انبوه كه بر در و دیوار آن پرده ‏هاى دیبا آویخته شده بود و مردم شادى میكردند، و زنانى را دیدم كه دف و طبل میزدند! با خود گفتم براى شامیان عیدى نیست كه ما ندانیم! پس گروهى را دیدم كه با یكدیگر سخن میگفتند، به آنان گفتم: براى مردم شام عیدى هست كه ما از آن بى خبریم؟!🤔 گفتند: اى پیرمرد! گویا تو مردى اعرابى و بیانگردى !گفتم: من سهل بن سعدم كه محمد (صلى الله علیه و آله) را دیده ‏ام. گفتند: اى سهل! تعجب نمى‌كنى كه چرا آسمان خون نمى‌بارد؟ و زمین ساكنان خود را فرو نمى‌برد؟! گفتم: مگر چه روى داده است؟! گفتند: این سر حسین فرزند محمد(علیهم السلام) است كه از عراق به ارمغان آورده‏‌اند! گفتم: واعجبا! سر حسین(علیه‏ السلام) را آورده‏ اند و مردم شادى مى‏ كنند؟! 😰😨 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 💢 ⚫️ ماجرای مواجهه سهل ساعدی از صحابه پیامبر با کاروان اسرا در شام .... در آن هنگام كه با آن افراد سرگرم گفتگو بودم، دیدم كه پرچم‌هایی یكى پس از دیگرى نمایان شد، ابتدا سرى نورانى و زیبا را بر سر نیزه دیدم احساس كردم میخندد و آن سر مبارك حضرت ابوالفضل العباس (علیه‏ السلام) بود، سپس سوارى را دیدم كه نیزه‏اى در دست داشت و سر مبارك امام حسین (علیه‏ السلام) بر آن قرار داشت! و آن سر از نظر صورت، شبیه ‏ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بود، و شكوه و عظمتى فوق العاده داشت و نور از او مى ‏تابید، محاسنش حاكى از پیرى بود اما خضاب شده بود، در حالى كه لبخندى بر لبان مباركش داشت چشم به سوى شرق دوخته بود، و باد محاسن شریفش را به چپ و راست حركت مى ‏داد، گویى امیرالمؤمنین علی(علیه‏السلام) بود. و آن نیزه را مردى به نام عمرو بن منذر در دست گرفته و پیش مى ‏آمد. 📌 گوید: را دیدم كه چادرى بسیار كهنه بر سر گرفته و روى خود را بسته بود. بر امام زین العابدین و اهل خاندان او سلام كرده خود را معرفى نمودم، گفتند: اگر می‌توانى چیزى به این نیزه‌دار كه سر امام را مببرد، بده تا جلوتر برود و در اینجا نایستد! كه ما از نگاه مردم در زحمتیم! (😭😭😭) رفتم و یكصد درهم به آن نیزه‌دار دادم كه شتاب كند و از بانوان دور شود؛ كار بدین منوال بود تا سرها را به نزد یزید (لعنت خدا بر آنها ) بردند.... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ مجلس یزید و جسارتهای وی به آل الله یـزیـد مـجـلـسـى ترتیب داده و اشراف شام را دعوت کرده بود، سپس دستور داد اسراى اهل بیت را که با طناب و زنجیر آنان را به هم بسته بودند با وضعى توهین آمیز وارد مجلس جشن یزید کردند. حضار به آنها مى نگریستند امام سجاد (ع) رو به روى یزید قرار گرفت و چند شعر خواند که بیزارى و نفرت او را از یزید نشان مى داد . یـزیـد گـفت: اى على! پدرت با من قطع رحم کرد، حق مرا ندیده گرفت و بر سر منصبم با من جنگید، خدا هم با او چنان کرد که دیدى. در جواب، حضرت این آیه را خواند: اما هر مصیبتى که در زمین یا از ناحیه جانشان به شما برسد، قبل از آن که به صحنه وجود آید، در کتابى ثبت شده است. اى پـسر معاویه و هند و صخر! قبل از آن که تو متولد شوى همیشه نبوت و امارت در دست پدران من بوده است. در جنگ بدر و احد و احزاب پرچم رسول خدا در دست جد من على بن ابیطالب بود، در حـالى که جد و پدر تو پرچم هاى کفار را به دوش مى کشیدند. واى بر تو اى یزید، اگر بدانى چه کـرده اى و نـسـبت به پدر و اهل بیت و برادران و عموزادگان من چه گناهى مرتکب شده اى، به کـوهـهـا مى گریزى و سر بر خاکهاى بیابان مى گذارى و به حال خود شیون و زارى مى کنى، این سـزاوار است که سر حسین پسر على و فاطمه بر دروازه شهرتان نصب شود، در حالى که او ودیعه رسول خداست؟ اى یزید منتظر باش که در روز قیامت قرین ندامت و خوارى شوى.... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ مجلس یزید و جسارتهای وی به آل الله سر مطهر امام حسین را داخل "طشت طلا" گذاشتند و نزد یزید آوردند. یزید در حالى که مى خندید با چوب خیزران بر لبهاى امام زد و با غرور و سرمستى خواند: «بنى هاشم با حکومت بازى مى کردند، نه خبرى (از آسمان و غیب) آمده و نه وحى نازل شده است..». یزید آرزو کرد کاش نیاکانش که در جنگ بدر کشته شدند زنده بودند و خونخواهى و انتقام او را مى دیدند. این جملات، نشان دهنده کفر قلبى و کینه یزید به پیامبر خدا (ص) بود..... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ خطبه زینب کبرى (س) در مجلس یزید پس از سخنان کفرآمیز یزید، هـنـگـامـى کـه وی حـقیقت درون خود را آشکار ساخت و بر همگان معلوم شد که جنگ بین امام حسین (ع) و یزید جنگ بین دین و کفر بوده است، حضرت زینب به پا خاست و سخنرانى تاریخى اش را با این آیه شروع کرد، فرمود: "سرانجامِ بدکاران، آن شد که آیات الهى را تکذیب و مسخره کردند." در ادامه سخنرانى اش باز هم از قرآن کمک گرفت: "کافران مپندارند که اگر به آنان مهلت مى دهیم، برایشان خوب است، بلکه گناهانشان افزوده مى شود و براى آنان عذاب خوارکننده اى است." 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ خطبه زینب کبرى (س) در مجلس یزید آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانى و دختران رسول خدا را اسیر کرده در حالى که پرده از ایشان برداشته و چهره هایشان را آشکار کرده به دست دشمنان دهى تا از شهرى به شهرى برند و قومى بیگانه به آنان نگاه کنند و دور و نزدیک و شریف به آنها چشم دوزند، در حالى که نه سرپرستى براى آنها مانده نه پشتیبانى. چگونه مى توان از کسى انتظار مراعات داشت که مادرش جگر پاکان را به دندان کشید و گوشتش از خـون شـهیدان روئید؟ چگونه در دشمنى ما خانواده کوتاهى کند کسى که ما را با چشم بغض و کنیه مى نگرد؟ 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 💠 ⚫️ ⚠️ تنها به مرتبط با قيام حسيني در اولين شهادت سيدالشهداء اشاره مي شود و به وقايع ديگر که طبيعتا در آن زمان رخ داده است عنايتي ندارد. 1. نخستين زيارت قبر امام حسين عليه السلام  توسط جابربن عبدالله انصاري بشارة المصطفى: از اعمش، از عطيه عوفى روايت شده كه گفت: با جابر بن عبد اللَّه انصارى، جهت زيارت قبر حضرت حسين‏ بن على عليه السّلام، راه افتاديم وقتى به كربلا رسيديم، جابر به كنار آب فرات رفت، و در آن غسل كرد، سپس پارچه‏ اى را به كمر بست و ديگرى را به دوش انداخت [و خود را به هيأت زائران خانه خدا در آورد] آنگاه خود را با عطرى خوشبو كرد. و قدمى بر نداشت مگر اينكه خدا را ياد كرد تا به قبر نزديك شد [جابر در آن ايام نابينا شده بود و جايى را نمى‏ديد لذا] به من گفت: 📌ياريم كن تا قبر حضرتش را لمس كنم، من او را يارى كردم، روى قبر افتاد و بيهوش شد، آبى به سر و صورتش زدم تا به حال آمد و سه بار صدا زد: يا حسين، و سپس گفت: دوستى، جواب دوستش را نمى ‏دهد، سپس گفت: و چگونه مى‏ توانى جواب بدهى، و حال آنكه رگهاى گردنت بريده شده، و بين بدن و سرت جدايى افتاده است.   من شهادت مى ‏دهم كه تو، فرزند پيامبرانى، و فرزند سرور مؤمنانى، فرزند همراه تقوايى، فرزند سليل هدايتى، تو پنجمين اهل كسائى، تو فرزند سيد نقبائى، تو فرزند فاطمه سيده زنانى، و چرا چنين نباشى و حال آنكه به دست سيد پيامبران به تو غذا داده شد و در دامن پرهيزكاران تربيت يافتى و از پستان ايمان شير خوردى، پاك زيستى، و پاك به شهادت نائل شدى، دلهاى مؤمنان در فراقت ناآرامند، و شك و ترديدى ندارند كه [شهادت‏] برايت اختيار شده بود. پس سلام خدا و رضوان او بر تو باد، و گواهى مى‏دهم كه تو بر همان راهى رفتى كه برادرت يحيى بن زكريا رفت. 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 💠 ⚫️ ⚠️ تنها به مرتبط با قيام حسيني در اولين شهادت سيدالشهداء اشاره مي شود و به وقايع ديگر که طبيعتا در آن زمان رخ داده است عنايتي ندارد. ❌ بنا بر قولي رسيدن کاروان اسرا به کربلا  سيد بن طاوس مي نويسد: 🔺 قال الراوي و لما رجع نساء الحسين ع و عياله من الشام و بلغوا العراق قالوا للدليل مر بنا على طريق كربلاء فوصلوا إلى موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبد الله الأنصاري رحمه الله و جماعة من بني هاشم و رجالا من آل رسول الله ص قد وردوا لزيارة قبر الحسين ع فوافوا في وقت واحد و تلاقوا بالبكاء و الحزن و اللطم و أقاموا ...   هنگامى كه زنان و فرزندان حسين از شام برگشتند و به عراق رسيدند به راهنما گفتند: ما را از راه كربلا ببر. وقتى به موضع قتلگاه رسيدند جابر بن عبد اللَّه انصارى را با گروهى از بنى هاشم و مردى از آل رسول اللَّه يافتند كه براى زيارت امام حسين عليه السلام وارد شده بودند. همه در يك وقت وارد شدند و با يك ديگر شروع به گريه و حزن كردند و لطمه بصورت زدند. ماتمى بپا كردند كه فوق العاده دلخراش و جگر سوز بود. زنان آن ديار نيز به ايشان پيوستند و عموما چند روزى عزادارى كردند. 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 💠 ⚫️ رسيدن کاروان اسرا به مدينه بشير بن حَذلَم مي گويد: وقتى نزديك مدينه رسيديم حضرت زين العابدين عليه السلام پياده شد و پس از اينكه خيمه‏ هاى خود را بر سر پا كرد زنان را پياده نمود. بعد به بشير فرمود: خدا پدر تو را كه شاعر بود رحمت كند. آيا تو بر گفتن شعر قادرى؟ گفتم: آرى. يا ابن رسول اللَّه، من نيز شاعرم. فرمود: وارد مدينه شو و خبر شهيد شدن را بده. من بر اسب خود سوار شدم و آن را راندم تا وارد مدينه گرديدم. هنگامى كه بر در مسجد پيغمبر خدا🕌 رسيدم صدا بگريه بلند كردم و اين شعر را سرودم: اى اهل مدينه (نام مدينه قبلا: يثرب بوده است) جا ندارد كه شما در مدينه بمانيد. حسين مقتول شد! اين اشکهاى من است كه فرو مي ريزند؛ جسم مقدس امام حسين در كربلا غرقه به خون است و سر مباركش بر فراز نيزه دور ميزند! بشير ميگويد: 📌سپس گفتم: اين على بن الحسين است كه با عمه‏ ها و خواهرانش نزديك شما بر در دروازه مدينه وارد شده ‏اند. من فرستاده آن حضرت مي باشم، آمدم تا شما را از مكان آن بزرگوار آگاه نمايم. هيچ زن پرده‏ نشين و محجوبه‏ اى نبود مگر اينكه از مكان خود خارج شد. هيچ روزى نظير آن روز به مسلمانان نگذشت... بشير ميگويد: عموم مردم بر من سبقت گرفتند و متوجه حضرت سجاد(عليه السلام) شدند. بخدا قسم اگر پيامبر خدا آن طور كه به اين مردم درباره ما سفارش كرده راجع به كشتن ما توصيه ميكرد اينان بيشتر از اين به ما ظلم نمي كردند و ما را نمى ‏كشتند... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷