eitaa logo
موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
3.7هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
60 ویدیو
49 فایل
─━━━━━━ا﷽ا━━━━━━─ ⭕️موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی (فتوت) 💢با مدیریت حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی 📍قم، میدان سپاه، بلوار شهید اخلاقی، پلاک۱۲ 📩درگاه ارتباطی و تبادل: @Admin_fotovat 🔺نشر مطالب همراه با آدرس
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
⚪️ (؟) 🔵 1⃣ 🔘 🔘 🔷 در جهان هستى كه داراى موجودات بسيار و پديده هاى بيشمار بوده و ما نيز جزئى از مجموعه آنها می باشيم بسيار می شود كه چيزى را راست و پا برجا پنداشته و موجود انگاريم و سپس بفهميم كه دروغ و بی پايه بوده است، و بسيار می شود كه چيزى را نابود و دروغ انديشيده و پس از چندى به ما روشن شود كه راست بوده و آثار و خواص بسيارى در جهان داشته است. ازاينرو ما كه خواه ناخواه غريزه بحث و كاوش از هر چيز كه در دسترس ما قرار بگيرد و از علل وجود وى داريم، بايد موجودات حقيقى و واقعى (حقايق به اصطلاح فلسفه) را از موجودات پندارى (اعتباريّات و وهميّات) تميز دهيم. و گذشته از اين كاوش غريزى براى رفع حوائج زندگى، دست به هر رشته از رشته هاى گوناگون علوم بزنيم اثبات هر خاصه از خواص موجودات به موضوع خود محتاج به ثبوت قبلى آن موضوع می باشد. 🔹يك سلسله بحث هاى برهانى كه غرض و آرمان نامبرده را تأمين نمايد و نتيجه آنها اثبات وجود حقيقى اشياء و تشخيص علل و اسباب وجود آنها و چگونگى و مرتبه وجود آنها می باشد «فلسفه» ناميده می شود.🔹 ☑️ 🔶 اینجا دغدغه محوری مرحوم علامه تعریف فلسفه است، هر چند که در ادامه از فرق علوم و فلسفه و اینکه فلسفه موضوع علوم را ثابت می کند هم بحث می کند، اما دغدغه اصلی این مقاله تعریف فلسفه است و اتفاقا بحث پراثری است، شاید همینطوری تا انتهای فلسفه آدم مشغول تعریف فلسفه باشد؛ هر چند که اول کار چند عبارت درست می کند، ولی همینطور که سفره بحث های فلسفی باز می شود احساس می کند که بهتر دارم می فهمم که فلسفه چیست. 🔶 در باب تعریف فلسفه این میزان از سخن خیلی کم است. تبیین خوبی از فلسفه صورت نمی گیرد. 🔶 مرحوم شهید مطهری در کلیات علوم اسلامی می گویند فلسفه به کلیات مباحث هستی می پردازد، نگاه اندام وار دارد، علوم اینطوری نیستند، علم می رود روی چشم یا گوش تمرکز می کنند، اما فلسفه اینطوری نیست، به فیلسوف عضو نشان بدهی نگاه نمی کند، فیلسوف سراغ نگاه های گشتالتی و کل نگر می رود. به علوم اگر کل را ارائه بکنی نگاه نمی کند، می گوید من به این ها چه کار دارم؟! می خواهم روی گوش نگاه بکنم، اگر من را بگیری ببری روی کل پیکر من یک چیز دیگری می شوم. می خواهم روی مو کار بکنم، اگر سبد مطالعاتی من را شلوغ بکنی دیگر این تخصص نیستم. 🔸یک نکته دیگر هم می گویند که فلسفه به چیستی می پردازد، فلسفه چیستی و تعریف اشیاء را می گوید. مابقی علوم کاری ندارند، روان شناس می گوید ذهن بعد می گوید کارکرد های ذهن، انواع حافظه چیست و در هر حافظه چه خبر است، روانشناسی یادگیری و ... نگهش می داریم می گوییم این ذهن که می گویی چیست؟ می گوید نمی دانم، آن کار فیلسوف است، و دوباره در مورد ذهن می گوید. می گوید ذهن هر چه هست من در مورد کارکردهایش دارم بحث می کنم. من کاری ندارم که ذهن چیست. افق علم (ساینس) افق این دغدغه ها نیست. 🔶 یک بحث پیش می آید که این ها را بحث بکنیم چه فایده ای دارد؟ این سؤال برای این بنده خدا مطرح نشده بود، او تا الان چند تا هم کتاب در مورد روان شناسی یادگیری نوشته است. بفهمیم چه هست چه فایده ای دارد؟ به فرض که جهان را اندام وار فهمیدیم و چیستی ها را هم فهیدیم؛ فایده اش چیست؟ 🔸در یادداشت بعد در ذیل این بحث علامه که (فلسفه موضوع علوم را ثابت می کند) بخشی از این فایده را مطرح خواهیم کرد، که باعث روشن شدن تعریف خود فلسفه نیز خواهد شد. 📌 eitaa.com/fvtt_ir‌
هدایت شده از موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
📝 گزارش سلسله نشست های 🔹 🗓 ۷ آذر ۱۳۹۷ 🔸 🔷 ابتدای جلسه سؤالی در مورد اینکه اساسا با چه منطقی مسیری را برای خدمت به جامعه انتخاب بکنیم و چطور می شود این مسیر را کوتاه تر کرد پرسیده شد که استاد در پاسخ به این سؤال بحث دو نوع را مطرح فرمودند: 1⃣ جهت گیری تخصصی ببین استعداد ها و زمینه هایت چیست با سخت گیری کم خودت را گیر بینداز، اگر قرار باشد درب این تامل باز باشد اینقدر ناخن می زنی که دیگر در این موقف هم مستقر نیستی. یکی از رشته های تخصصی را انتخاب کن برو جلو به یک مدارجی برس، بعد آهسته آهسته صحبت از کار برایت می کنند. قبلش کسی تو را تحویل نمی گیرد. این الگو الان دارد اجرا می شود مراکز تخصصی ای زده می شود، مثلا ده نفر می روند یک رشته تخصصی را می خوانند دو سه نفری با شکست تحصیلی مواجه می شوند یک چند تایی هم آدم های معمولی هستند و یکی دو نفر هستند که استفاده های اساسی می کنند. می گویید نیاز جامعه چه می شود؟ می گوید اگر نیاز جامعه نبود اصلا به مرحله تخصص نمی رسید و یک مسیر سختی طول کشیده تا آمده یک رشته تخصصی شده است. این را الان یک عده بیرون منتظر آن هستند. 2⃣ جهت گیری تخصصی یک الگوی دیگر این است که ما ضمن اینکه این تحصیلات عمومی را داریم می کنیم یکی از گره های نظام را انتخاب بکنیم روی آن متمرکز بشویم بعد از این بگوییم حالا چه باید بخوانم؟ اگر لازم باشد دو سه تخصص بگیرم. یک ماموریت انتخاب می کنی و هر چیزی که برای آن ماموریت لازم است را جمع می کنی. این ها انصافا خیلی هم سریع به موقف هایی مثل رهبری انقلاب نزدیک می شوند. این ها مجبور هستند که دانشمند بشوند، مجبور هستند که تیمی کار بکنند. 🔷 بعد از طرح این بحث، سؤالی در مورد پرسیده شد، که استاد پاسخ دادند که در این مدل باید در ابتدا و یا همان اوایل ماموریت باید انتخاب بشود و سه جور می شود این اتفاق رخ بدهد: 1⃣ نظام آموزشی که در آن هستید خود او یک مشت گره را شناسایی کرده، او منتظر است ببیند چه زمانی من می توانم با تو حرف بزنم، وقتش که شد می گوید بیا اینجا این قضیه را شنایایی کردیم تو هستی این را به عنوان ماموریت انتخاب بکنی؟ این یک الگوی متینی است و اصلش این است که ما باید اینطوری باشد که ما زجر نکشیم. الان حتی مجموعه های تربیتی هم اینطوری است که فقط تربیت می کنند و رها می کنند. 2⃣ و بدون منطق مشخص همینطور یک کسی فی البداهه ماموریتی پیشنهاد می دهد، مثلا می گوید فناوری فرهنگی چند نفر می آیند دور هم جمع می وشوند و مطالعه و مباحثه و ... تا یک گروه شکل می گیرد و زندگی این ها می شود فناوری فرهنگی. یا بعدی اخلاق پزشکی و ... 3⃣ خود فرد طوری تربیت شده است یا تربیت می کنیم که دنبال رصد گره ها و نیازهای اساسی نهضت اسلامی است نه اینکه دنبال تخصص ها باشد. به او می گوییم گردن خود تو است، باید شناخت از خود و اطلاعاتت از جامعه را بالا ببری؛ تحصیلاتت را بر اساس قدر متیقن ها انجام بدهی ولی در نهایت باید نتیجه این شناخت ها و رصدهایت، انتخاب یک گره به عنوان ماموریت باشد. [توسط استاد وعده داده شد که این قسمت را می توان مفصل تر هم بحث کرد] ⚠️ اگر ما بتوانیم محیط آموزشی خودمان را پر از جو ماموریت و احساس مسئولیت کنیم و از طرف دیگر پر از اطلاعات و آگاهی کنیم می شود توقع داشت که گروه های ماموریتی که گره های راهبردی نهضت اسلامی را هدف گرفته اند که حل کنند، را پدید آورد. ⚠️ در واقع خود همین نبود یک محیط آموزشی ماموریت گرا که دارد به همه ضربه می زند را یکی ماموریت خودش قرار بدهد. 📌 @fvtt_it
هدایت شده از موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
📝 گزارش سلسله نشست های 🔹 🗓۱۴ آذر ۱۳۹۷ 🔸 🔷 ابتدا یکی از برادران دو سؤال در مورد تحصیل فلسفه پرسید 1⃣ «فلسفه که داریم می خوانیم سوال من نیست، بومی من نیست؛ هر چه جدی تر می خوانیم بیشتر از خودش دور می شویم؛ مثل ریاضی خواندن است. خودم توجه می کنم به این که باید اینطوری بشود، درگیر اصطلاحات نشوم، برای باز شدن نگاه و پیدا کردن ادبیات خوب است ولی این که وارد فضایش بشوم سخت است. خود حضرتعالی هم بیشتر بار را می دهید که مطلب را فهم بکنیم.» 2⃣ «این فلسفه ای که دارم می خوانم، [می خواهد چه کند؟] ما در دانشگاه که می خواستیم کاری برای انقلاب بکنیم گفتند در حوزه بروید عمیق تر این کار را می کنید. نسبت این درس هایی که می خوانیم با آن رسالت انقلابی مان برایم معلوم نمی شود، هم اصول و هم فقه و هم حکمت و عرفان! این که الان می خوانم بعدا کجاها است که به درد من می خورد؟ از منظر تعبدی پی می گیریم که همه می گویند لازم است. برای خودمان واقعا روشن نیست که نسبت ها چطوری است.» ☑️ در پاسخ به این سؤالات استاد فرمودند: 🔘 پاسخ به سؤال اول 🔹 حداقل در باب دانش فلسفه و تعلیم حکمت می شود این ملاحظه را داشت، که چرا حکمت اینطور است که روی عطش های من نیست؟ این را می شود مطالبه کرد و مطالبه ی درستی است و مقوله ی تعلیم حکمت باید به این مسئله بپردازد و این مشکل را حل بکند. الان حکمت هم تقریبا شبیه نحو دارد تدریس می شود شروع می کنند می گویند یک مشت قواعد است این ها را یاد بگیر این ها در ذهنت جمع بشود تو یک آدم متفاوتی می شوی یک طور دیگری عواطفت شکل می گیرد و ... بعد از مدت ها تحصیل معلوم خواهد شد که وقت هایی که گذاشتی سودمند بوده است! راستش من با شما همراه هستم که تعلیم حکمت کاش بهتر از این بود، به این معنا که اگر دستگاه آموزشی ما چالاک تر از این بود می آمد از مسئله های ما شروع می کرد، بعد تا ساحت ناب اندیشه های بی ملاحظه ی فلسفی می برد. الان این بحث های فلسفی بدون هیچ پیه و چربی اضافی است. این مسیر مسیر بی نتیجه ای نیست. واقعا نتیجه می دهد. می شود انسان از این مسیر استفاده بکند و به یک طراز معرفتی متفاوتی برسد، بعد احساس می کند که ناخود آگاه دارد از یک زاویه دیگری به مسائل نگاه می کند. لذا باید گفت انگار چاره ای نداریم، و باید این مسیر را در پیش بگریم. ولی اگر مجالی داشتیم برای بعد از خودمان این روند تحصیلی را یک مقداری ویرایش بکنیم و مسیر متفاوتی پدید بیاوریم [خیلی خوب می شود] 🔘 پاسخ به سؤال دوم در بحث خدمت به انقلاب و نسبت به انقلاب اینطوری می شود، در نسبت گرفتن با عطش های انقلاب اسلامی یعنی مسئله های انقلاب، واقع قضیه این است که ما خیلی یک خطی ارتباط نمی گیریم، یعنی مثلا با ادبیات عرب برویم با انقلاب ارتباط بگیریم، ادبیات عرب و منطق و فلسفه و اصول و فقه سر جمع یک شخصیت علمی از من درست می کند من می توانم با انقلاب ارتباط بگیریم. البته اگر حکمت نباشد من آنجا یک آدم ضعیفی هستم. لذا نمی شود یک ارتباط مستقیم تناظری نشان داد. شبیه به این را می شود نشان داد، که موقعی که نگاه تو عوض شده حادثه های اینطوری که پیش می آید دیگر نگاه تو عوض شده و تصویرت و نظام حساسیت هایت تغییر می کند و لذا راه حل های متفاوتی ارائه می کنید. مثلا شما به خاطر این که حکمت می خوانید، درباره ی انسان تلقی متفاوتی پیدا می کنید، درباره ی انسان کامل تلقی متفاوتی پیدا می کنید، درباره نبوت و امامت و غیبت و ظهور و انتظار و ... تلقی متفاوتی پیدا می کنید. می بینید که خیلی راهبردی شد. چون مهم ترین مسئله ی ما انتظار است. بشر مسئله ای مهم تر از غیبت امام زمان ندارد. فلذا رفتاری مهم تر از انتظار ندارد. ما باید در انقلاب اسلامی ظهور را هدف گرفته باشیم و حق نداریم به چیز دیگری فکر بکنیم، به خاطر این که اشتباه است حق نداریم؛ ما هایی که دوست داریم ظهور را هدف بگیریم آن حقیقت و محتوا و معنایی که از ظهور پیدا می کنیم در سرنوشت این آسیب شناسی ها و راهیابی ها دخالت ندارد؟ در تمام این ها تاثیر دارد. این هم آن خط تأثیر مستقیم. اصل قضیه این است که ما با یک ذخیره ای از دانایی می رویم پشت مسئله های انقلاب قرار می گیریم این ذخیره باید خوب انتخاب بشود. 📌 @fvtt_ir
هدایت شده از موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
✅ تأکید حضرت بر بیان مسائل عرفانی 🔹ماجرای به تعطیلی کشاندن جلسات رهبر انقلاب حضرت امام خمینی قدّس‌سرّه توسط مخالفان عرفان و حکمت به ویژه برخی مقدّسین مشهد مقدّس بسیار تلخ و غم‌انگیز است. 🔸آن بزرگوار در جلسه آخر تفسیر سوره حمد که از تلویزیون پخش شد؟ بیاناتی بسیار درس آموز بیان فرمودند. 🔹پیر جماران در حالی که ناراحتی در چهره مبارکشان کاملا هویداست در این جلسه تقریباً تفسیر سوره حمد را رها کرده و به موضوع مخالفتها با حکمت و عرفان و ریشه‌یابی این امر می‌پردازند. 🔸 ایشان ریشۀ تمام این مخالفت‌ها را در سه امر خلاصه می‌کنند: ۱. جهل نسبت به مراد حقیقی حکیم و عارف ۲.حبّ نفس ۳.عدم تهذیب. 🔹به فرازهایی از سخنان ایشان توجه کنید: 🔸عمده نظر من به اين بود كه اين سوء تفاهم برداشته بشود، و اين اختلافى كه در مدرسه هست و بين اهل علم است، برداشته بشود؛ و جلوى معارف گرفته نشود. 🔹اسلام، فقط عبارت از احكام فرعيه نيست؛ فرعند اينها، اساس، چيز ديگر است، نبايد ما اصل را فداى فرع بكنيم؛ و بگوييم كه اصل، از اساس بيخود [است و] اگر هم اصلى بگوييم، يك اصلى كه خلافِ واقع است بگوييم. 📚 ، تفسیر سوره حمد @fvtt_ir