داستان کوتاه من با خدا غذا خوردم
پسرکی بود که میخواست خدا را ملاقات کند، او میدانست تا رسیدن به خدا باید راه دور و درازی بپیماید. به همین دلیل چمدانی برداشت و درون آن را پر از ساندویچ و نوشابه کرد و بیآنکه به کسی چیزی بگوید، سفر را شروع کرد.
چند کوچه آنطرفتر به یک پارک رسید، پیرمردی را دید که در حال دانه دادن به پرندگان بود. پیش او رفت و روی نیمکت نشست. پیرمرد گرسنه به نظر میرسید، پسرک هم احساس گرسنگی میکرد. پس چمدانش را باز کرد و یک ساندویچ و یک نوشابه به پیرمرد تعارف کرد.
پیرمرد غذا را گرفت و لبخندی به کودک زد. پسرک شاد شد و با هم شروع به خوردن کردند. آنها تمام بعدازظهر را به پرندگان غذا دادند و شادی کردند، بیآنکه کلمهای با هم حرف بزنند.
وقتی هوا تاریک شد، پسرک فهمید که باید به خانه بازگردد، چند قدمی دور نشده بود که برگشت و خود را در آغوش پیرمرد انداخت، پیرمرد با محبت او را بوسید و لبخندی به او هدیه داد.
وقتی پسرک به خانه برگشت، مادرش با نگرانی از او پرسید: تا این وقت شب کجا بودی؟ پسرک در حالی که خیلی خوشحال به نظر میرسید، جواب داد: پیش خدا!
پیرمرد هم به خانهاش رفت. همسر پیرش با تعجب پرسید: چرا اینقدر خوشحالی؟ پیرمرد جواب داد: امروز بهترین روز عمرم بود، من امروز در پارک با خدا غذا خوردم!
“پائولو کوئیلو“
#کلاسداری
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
✨﷽✨
⚜حکایتهای پندآموز⚜
«تو دلداده ی او باش، او به مشکلاتت رسیدگی میکند ....» امام زمان ارواحنافداه فرمودند: وظیفه ی ماست که به محبین مان رسیدگی کنیم ....
✍حکایتِ دلدادگی یک جوان شیعه ی ایرانی به دختر دانشجوی مسیحی است، خانمی که ماجرای شنیدنی خودش را اینچنین بیان میکند : من مسیحی بودم تا روزی که یکی از دانشجوهای ایرانی به خواستگاریم آمد. او گفت من شیعه هستم و شرط ازدواجم با شما این است که شما هم شیعه شوید. فرصتی خواستم تا پیرامون اسلام و تشیع تحقیق کنم. بعد از تمام تحقیقاتم همسرم هم پزشک شده بود.
خیلی کمکم کرد و همه ی مسائل برایم حل شد جز یک مسأله و آن موضوع طول عمر امام زمان (علیه السلام) بود. ما با هم ازدواج کردیم و بعد از چند سال به حج مشرف شدیم. در منی که برای رمی جمرات می رفتیم، همسرم را گم کردم. از هر کس با زبان انگلیسی نشانی می پرسیدم، نمی دانست. خسته شدم و گوشه ای با حال غربت نشستم. ناگهان آقائی در مقابلم آمد که با لهجه ی فصیح انگلیسی صحبت می کرد. به من گفت: بلند شو برویم رمی جمرات را انجام بده. الآن وقت می گذرد. بی اختیار دنبالش راه افتادم و رمی جمرات را انجام دادم. بعد از رمی جمرات، آن آقا مرا به خیمه رساند. خیلی از لطفش تشکر کردم.
او به هنگام خداحافظی فرمود:
👈«وظیفه ی ماست که به محبان خود رسیدگی کنیم».
👈«در طول عمر ما شک نکن».
👈 «سلام مرا هم به دکتر برسان».
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دستهای خویــش و دامـان توام آمد به یاد
📚نقل از کتاب میرِ مهر صفحه۳۵۵
#کلاسداری
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
📌 زنگ اول، شناخت امام
🎒 کلاس رو مثل همیشه با درخواست فرستادن صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان تموم کردم. تو چهرهٔ شاگردام دقیق شدم. امروز هم خیلیها با یک لبخند شاید از روی تمسخر و خیلیها با بیمیلی از روی شک و تردید صلوات فرستادن. دیگه مطمئن شدم که یه جای کار ایراد داره. شاگردهام بچههای خوبی بودن اما انگار شناخت کافی از امام زمان نداشتن.
💡 مصمم شدم پیشنهادی که از مدتها پیش توی ذهنم بود رو باهاشون درمیون بذارم.
- بچهها حالا که درسمون جلوتر از بخشنامهست، نظرتون چیه جلسهٔ آینده، جلسهٔ پرسش و پاسخ در مورد امام زمان باشه؟
اشتیاق رو توی چشم اکثریت دیدم.
علی گفت: «یعنی دقیقا چیکار کنیم؟»
- امام زمان رو بهتر بشناسیم. میدونید اگه کسی امام زمانش رو نشناسه و در این حال بمیره به مرگ جاهلیت مثل اعراب بتپرست حجاز مرده؟
🔻 دلم آتیش گرفت وقتی از چهرههاشون فهمیدم این بچه ها توی سن ۱۷ - ۱۸ سالگی هنوز خیلی چیزهای ضروری دین رو نمیدونن.
_خب نگفتید موافقید یا نه؟
جواب اکثریت مثبت بود. برای همین قرار بر این شد که من نیمهٔ اول کلاس رو به مسائل مربوط به ولادت امام زمان و شرایط جامعهٔ حضرت اختصاص بدم و بقیهٔ کلاس به سؤالات و شبهات بچهها جواب بدم.
🔰 قصد داریم تا در سلسه پیامهای «از تولد تا امروز» با داستان این معلم و شاگردانش همراه بشیم تا کمی بیشتر از امام زمان و زندگی ایشان بدونیم. لطفاً با ما همراه باشید.
📎 #از_تولد_تا_امروز ۱
#مهدویت
#کلاسداری
✅ کاری از واحد مهدویت مصاف (مهدیاران)
@gasdak313
🥀🌸
#موفقیت😎
۷ راه عالی غلبه بر موانع
ورسیدن به #موفقیت در زندگی👌
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
از معجزه کلمات استفاده کن ؛
کلمه میتواند تو را مشتاق کند
مثل دوست داشتن ؛
کلمه میتواند تو را سبز کند
مثل خوشحالم ؛
کلمه میتواند تو را زیبا کند
مثل #سپاسگزارم ؛
کلمه میتواند تو را پیش ببرد
مثل ایمان دارم ؛
کلمه میتواند تو را آغاز کند مثل:
از همین لحظه شروع میکنم ؛
از همین نقطه تغییر میکنم ؛
میتوانم…
میخواهم…
میشود…
خود را آغاز کن…
هیچ رازی برای موفقیت و خوشبختی در این هستی وجود ندارد !
راز در خود شماست.
#معجزه_شکرگزاری
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
🌿🌺🌿🌺
💥به هرچیزی که توجه کنید
رشد می کند
نمی خواهم چاق باشم
نمی خواهم ورشکسته باشم
نمی خواهم پیر باشم
نمی خواهم اینجا زندگی کنم
نمی خواهم مثل پدر ومادرم باشم
نمی خواهم در این شغل گیرکنم
نمی خواهم این موها، این بینی، این بدن را داشته باشم
نمی خواهم تنها باشم
نمی خواهم ناراحت باشم
نمی خواهم بیمار باشم
اگر می خواهید در زندگی تان تغییر ایجاد کنید، بدانیدکه مبارزه با افکار منفی فقط اتلاف وقت است.
هرچه بیشتر با آنچه نمی خواهید، درگیرشوید، بیشتر آن را بوجود می آورید.
چیزهایی در زندگی که همیشه از آنها تنفر داشته اید، احتمالا هنوز هم باشما هستند.
آنچه توجه خود را به آن معطوف می کنید، رشد می کند و در زندگی تان ماندگار می گردد.
افکار منفی را کنار بگذارید و توجه خود را به آنچه واقعا می خواهید باشید یا داشته باشید معطوف کنید..
"شفای زندگی- لوییز ال هی"
#رهایی_از_افکار_منفی_و_استرس
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_مناسبتی
🎙استاد رائفی پور
🔸سلاح استراتژیک شیعه
👌بسیار زیبا
👈ببینید و نشر دهید
#حب_الحسین_یجمعنا
#امام_حسین
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجُ
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
#قبل از خواب زمزمہ ڪنیم ...
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
+خداونداااا
آخر و عاقبت ڪارهای ما را
ختم بہ خیر ڪن ..."
#ذکرشب...🌱
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313
🌙خـــدایا...
⭐️ما برای داشتن دست های تو
🌙ریسمان نبسته ایم،دل بسته ایم
⭐️همین که
🌙حال دلمان خوب باشد
⭐️برایمان کافیست
🌙الهی امشب
⭐️حال دلتون خوب باشه
🌙شبتون در پناه خـدا
#قاصدکهای_شهر__________ ⬛️◼️◾️
🖤@gasdak313