eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 شهادت جانگداز حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد🏴 ☑️حضرت قدس‌سره: 💥 مجلس روضه فقط روضه‌خوانی نیست؛ بلڪه مجلس درس احڪام، معارف، عقاید و ترویج مذهب است. 📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٣١٩
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_دوم قاسم و ابراهيم جلو رفتند
✨ ✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را ڪه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج ڪردند. ابراهيم به شوخي مي گفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بياد، هيچي از ما نمي مونه! وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيرے رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشڪيل شده بود. چنــد تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مســئول نيروهاے رزمنده شده بودند. آن ها در منطقه پاوه گروه چريڪی به نام دســتمال ســرخ ها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شــهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا ڪرديم. محمد شاهرودے، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيرے با نيروهاي عراقي. در سنگر بالاے تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيرے ما با نيروهاے عراقي است. از تپه هاے بعدے هم عراقي ها قرار دارند. چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمنده ها شروع به شليك ڪردند. ابراهيم داد زد: چيڪار مي ڪنيد! شما ڪه گلوله ها رو تموم ڪرديد! بچه ها همه ساڪت شدند. ابراهيم ڪه مدتي در ڪردستان بود و آموزش هاے نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر ڪنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك ڪنيد. در همين حين عراقي ها از پايين تپه، شــروع به شــليك ڪردند. گلوله هاے آرپي جي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك مي شد. بعد هم به سوے سنگرهاے ما حرڪت ڪردند. رزمنده هايي ڪه براے اولين بار اسلحه به دست مي‌گرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاے عقب دويدند. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ ✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_سوم روز بعد رفتيم مقر فرمان
✨🌱✨🌱✨🌱✨ خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبرڪنيد. نترسيد! لحظاتي بعد صداي شــليك عراقي ها كمتر شــد. نگاهي به بيرون ســنگر انداختم. عراقي ها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقي ها حمله كردند! آن ها در حالي كه از سنگر بيرون مي دويدند فرياد زدند: الله اكبر شايد چند دقيقه اي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقي ها توســط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم ســريع آن ها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركــت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اســرا عكس مي انداختند. بعضي ها هم با ابراهيم عكس يادگاري مي گرفتند! ســاعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. در تهران تشــييع جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرّمدل فرياد مي زد : فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd