خودسازے و تࢪڪ گناھ
#سکوت_و_جدل ۱۱ زبـان تو؛ یه نردبان بلنــده به سوے بهشت! گاهی: چند دقیقه یه هم ڪلامیِ تو با خدا می
سکوت و جدل_12.mp3
7.13M
#سکوت_و_جدل ۱۲
بزرگترین جهنــ🔥ــم وجودِ ما
با زبـــانمون روشـن و شعله ور میشه!
🔻وقتی یاد میگیریم، چجورے ڪنترلش ڪنیم؛
حجم عظیمی ازآتشها واضطرابها در وجودمون خاموش میشن.
#استاد_شجاعی 🎤
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#سکوت_و_جدل ۱۲ بزرگترین جهنــ🔥ــم وجودِ ما با زبـــانمون روشـن و شعله ور میشه! 🔻وقتی یاد میگیر
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :
رُبَّ لِسانٍ أتى على إنسانٍ .
چه بسيار زبانهايى ڪه به عمر انسانى پايان داده است.
[غرر الحكم : 5309.]
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#سکوت_و_جدل ۱۲ بزرگترین جهنــ🔥ــم وجودِ ما با زبـــانمون روشـن و شعله ور میشه! 🔻وقتی یاد میگیر
سکوت و جدل_13.mp3
7.18M
#سکوت_و_جدل ۱۳
❌مراقب باشیــــــد:
گاه یڪ زبانِ افسارگسیخته و تربیت نشده؛
می تواند مسبّب نابودے بسیاری از نعمت هاے انسان گردد‼️
🔻در مهندسی ڪلماتت دقت ڪن.
#استاد_شجاعی 🎤
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#سکوت_و_جدل ۱۳ ❌مراقب باشیــــــد: گاه یڪ زبانِ افسارگسیخته و تربیت نشده؛ می تواند مسبّب نابودے ب
قال رسولالله(صلّی الله علیه و آله):
البلاء موکل بالمنطق،
بلا متوقف بر سخن گفتن است.
. مستدرک الوسائل، ج 9، ص 31؛ الشافی، ج1، ص826.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_دوم قاسم و ابراهيم جلو رفتند
✨ ✨ ✨ ✨
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_هفتادو_سوم
روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد.
بعد يك مدرسه را ڪه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند.
يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج ڪردند.
ابراهيم به شوخي مي گفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بياد، هيچي از ما نمي مونه!
وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيرے رفتيم.
سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشڪيل شده بود. چنــد تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مســئول نيروهاے رزمنده شده بودند.
آن ها در منطقه پاوه گروه چريڪی به نام دســتمال ســرخ ها داشتند.
حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شــهر گشتي زديم.
چند نفر از رفقا را پيدا ڪرديم. محمد شاهرودے، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيرے با نيروهاي عراقي. در سنگر بالاے تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيرے ما با نيروهاے عراقي است.
از تپه هاے بعدے هم عراقي ها قرار دارند. چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمنده ها شروع به شليك ڪردند.
ابراهيم داد زد: چيڪار مي ڪنيد! شما ڪه گلوله ها رو تموم ڪرديد!
بچه ها همه ساڪت شدند.
ابراهيم ڪه مدتي در ڪردستان بود و آموزش هاے نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر ڪنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك ڪنيد.
در همين حين عراقي ها از پايين تپه، شــروع به شــليك ڪردند. گلوله هاے آرپي جي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك مي شد.
بعد هم به سوے سنگرهاے ما حرڪت ڪردند. رزمنده
هايي ڪه براے اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاے عقب دويدند.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 34 👈لازمه صبورے اینه؛ 1-تفاوت فطرتت وطبیعتت رو بشناسی. 2-باور ڪنی ڪه یه دشمن خارجی به
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 35 💢صبور باش،وقتیڪه؛ ✔️عزت مندے،و خفیفِت میڪنن. ✔️درستڪارے و بهت تهمت میزنن ✔️به حق
صبور ڪسی است ڪه
اگر حق با اوست ;
از تهمتها و مخالفتهاے دیگران دلگیر نمیشود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ ✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_سوم روز بعد رفتيم مقر فرمان
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_هفتادو_چهارم
خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبرڪنيد. نترسيد! لحظاتي بعد صداي شــليك عراقي ها كمتر شــد. نگاهي به بيرون ســنگر انداختم. عراقي ها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند.
يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقي ها حمله كردند!
آن ها در حالي كه از سنگر بيرون مي دويدند فرياد زدند: الله اكبر
شايد چند دقيقه اي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند.
يازده نفر از عراقي ها توســط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند .
بقيه هم فرار كردند.
ابراهيم ســريع آن ها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركــت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اســرا عكس مي انداختند.
بعضي ها هم با ابراهيم عكس يادگاري مي گرفتند!
ســاعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم.
در تهران تشــييع جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرّمدل فرياد مي زد : فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 #سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔 سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ از ســیم خاردار نَـ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از
📿 حضرت رقیه سلاماللهعلیها
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
📿
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🏴
#حسینیه_مجازی
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_چهارم خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبرڪنيد. نترسيد!
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_هفتادو_پنجم
دومين حضور
راوی: امير منجر
هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات سپاه راهي منطقه شديم.
در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم. موقع اذان ظهر بود.
برادر بروجردي، كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. ابراهيم مشــغول گفتــن اذان بود. بچه ها براي نماز آماده مي شــدند.
حالت معنــوي عجيبي در بچه ها ايجاد شــد. محمد بروجردي گفــت: اميرآقا، اين ابراهيم بچه كجاست؟!
گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان.
بــرادر بروجردي ادامــه داد: عجب صدايــي داره.
يكي دو بــار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه.
بعد ادامه داد: اگه تونستي بيارش پيش خودمون كرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل ذهاب مي آمديم.
اصغــر وصالي نيروها را آرايش داده بود. بعــد از آن منطقه به يك ثبات و پايداري رسيد.
اصغر از فرماندهان بسيار شجاع و دلاور بود.
ابراهيم بسيار به او عاقه داشت.
او هميشه مي گفت:
✍ادامه دارد...
✨🌱✨🌱✨🌱✨
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
━━━ ━━━ ━━━ ━━━
شما نمازهایتان را در اول وقت و حتی المقدور با جماعت بخوانید ، مطمئن باشید بھ مقامات عالی معنوے میرسید .
دنبال ورد و ذڪر خاصی نباشید !
نماز ، انسان را بھ بهترین درجات معنویت میرساند . . .🌱
- آیتاللھسیدعلیقاضی
#تلنگـــر_و_تفڪــر