eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
169 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
اولين نگاه به تربيت نگاه بتن و قالب بتن است. رشد مثل بتن است و تربيت مثل قالب بتن.  رشد بستر است و
گفتیم رشد مثل بتن است و تربیت قالب بتن. تربیت ما طوري بايد قالب بندي و پي ريزي كنيم كه خود صاحبخانه ياد بگيرد و بقيه كار را ادامه دهد. ساختمان شخصيت را نمي توانيم به يك مقاطعه كار واگذار كنيم. يكي از اشتباهات بزرگ والدين اين است كه مي خواهند رشد و تربيت فرزندان شان را به ديگران واگذار كنند و به مقاطعه كار بسپارند مثل مهد، كلاس ها، مدارس و....بعضي از جنبه ها را مي توان به آن ها سپرد ولي بتن ريزي را نمي توان سپرد. شخصيت كودك در خانواده شكل مي گيرد. پي، اصل و اصول و سقف و مهمترين طبقه ي ساختمان تربيت كودك در خانواده شكل مي گيرد.ممكنه كه براي زدن درب و پنجره و تزئينات كمك بگيريم ولي يراي پي ريزي و ستون ها نمي توانيم. پس بايد بتن ريزي و قالب بندب بلد باشيم و طوري عمل كنيم تا خود كودك ياد بگيرد كه ادامه راه را خودش برود چون ما تا يك سني مسئول هستيم و بعداز آن به عهده ي خودش بايد بگذاريم. اگر مي خواهيد ساختمان تربيت كودك شما برج شود بايد خودش بتن ريزي را بياموزد و ادامه دهد (ادامه دارد... ) {قسمت 11} (مباحث کودک متعادل ) 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
گفتیم رشد مثل بتن است و تربیت قالب بتن. تربیت ما طوري بايد قالب بندي و پي ريزي كنيم كه خود صاحبخانه
يك نگاه ديگر به تربيت كه تربيت در آن به معني شكل دادن است، نگاه سفالگري است. سفالگر به گِل شكل مي دهد و كوزه يا گلدان مي سازد؛ پس اول بايد خاك و آب و گل داشته باشد، اگر يكي از اين موارد وجود نداشته باشد كوزه اي وجود نخواهد داشت و سفالگري هم وجود نخواهد داشت. گِل تمثيل شخصيت و وجود كودك است. گِل و شكل دادن بايد هماهنگ باشند. 6 سال اول زمان تربيت نيست، زمان ايجاد گِل براي سفالگري است نه زمان شكل دادن. 6 سال اول زمان گِل درست كردن است. ما هنوز گل درست نكرده مي خواهيم به آن شكل دهيم. هنوز خاك و آب را درست با هم مخلوط نكرده ايم، مي خواهيم يك گلدان شيك و قشنگ درست كنيم. بعد اين گلدان براي تمام عمرش يك گلدان شكننده مي شود چون گِلش درست به عمل نيامده است. اول بايد گِل ساخته شود بعد شكل داده شود. گاهي ما به جای این كه گِل درست كنيم، يك حباب گِلي درست مي كنيم درست مثل بادكنك. بعد هم نمي توانيم به آن شكل دهيم چون دست بزنيم، خواهد تركيد. امروزه خيلي از بچه هاي ما مثل بادكنك رشد مي كنند و يك حباب گلي هستند و اين بچه ها  را نمي توان تربيت كرد چون در 6 سال اول به جاي اين كه يك توده گِلي درست كنيم، يك مشت گِل درست كرده ايم و اين يك مشت گِل را هم دائم باد كرديم و يك بادكنك گِلي ساختيم. در حال حاضر مشكل ما با جوانان اين است كه يك حباب باد كرده اند و تحمل فشار ندارند. پايه هاي شخصيت زیر 6 سال ساخته مي شود به همين دليل در 6 سال اول گِل مهم است. {قسمت12} [مباحث کودک متعادل ] 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
إِلٰهِى وَأَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ ! خدایا، و من بنده تو و فرزند بنده توأم، در برابرت ایستاده‌ام ... ♥️ من همینم ، همان که مخلوقِ توست ، پرورش او با تو بود ، رزق و روزی اش را تو داده ای و بیین کم و کسرم فراوان است بیا و بسازم ...
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#دختر_شینا 19 صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند
‍ 🌷 20 وقتی دید در رزن هم نمیتواند کاری پیدا کند ساکش را بست ورفت تهران .چند روز بعد برگشت وگفت :کار خوبی پیدا کرده ام باید از همین روزها کارم را شروع کنم آمده ام به تو خبر بدهم حیف شد نمیتوانم عید پیشت بمانم چاره ای نیست. خیلی ناراحت شدم اعتراض کردم گفتم من برای عید امسال نقشه کشیده بودم نمیخواهد بروی صمد از من بیشتر ناراحت بود .گفت چاره ای ندارم تا کی باید پدر ومادرم خرجمان را بدهند .دیگر خجالت میکشم نمیتوانم سر سفره انها بنشینم .باید خودم کار کنم باید نان خودمان را بخوریم صمد رفت وآن عید را که اولین عید بعد از عروسیمان بود تنها سر کردم روزهای سختی بودهرشب با بغض وگریه سرم را روی بالش میگذاشتم.هرشب خواب صمد را میدیدم .تازه عروس های دیگر را میدیدم که با شوهر هایشان شانه به شانه از این خانه به آن خانه میرفتند به زور میتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم... فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می‌داد. انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت، ریخته بود روی زمین‌های قایش. یک روز مشغولِ کارِ خانه بودم که موسی، برادر کوچک صمد، از توی کوچه فریاد زد. - داداش صمد آمد! نفهمیدم چه‌کار می‌کنم. پابرهنه، پله‌های بلند ایوان را دو تا یکی کردم. پارچه‌ای از روی بند رخت وسط حیاط برداشتم، روی سرم انداختم و دویدم توی کوچه. صمد آمده بود. می‌خندید و به طرفم می‌دوید. دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریه‌ام گرفت. یک‌دفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود. یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانه‌به‌شانه‌ی هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم، صمد یکی از ساک‌ها را داد دستم. گفت: « این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان» اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوال‌پرسی و دیده‌بوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمان‌کار شده بود و روی یک ساختمان نیمه‌کاره مشغول بود. کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی‌هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آن‌ها تقسیم کرد. همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می‌کرد و می‌گفت: « قدم! تو هم برو سوغاتی‌هایت را بیاور ببینیم.» خجالت می‌کشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: « بعداً. » خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی‌اش را نگرفت. وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعا سنگ تمام گذاشته بود. برایم چندتا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه‌های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق‌سر هم خریده بود. طوری که در ساک به سختی بسته می‌شد. گفتم: « چه خبر است، مگر مکه رفته‌ای؟! » گفت: « قابل تو را ندارد. می‌دانم خانه‌ی ما خیلی زحمت می‌کشی؛ خانه‌داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این‌ها که قابل شما را ندارد. » گفتم: « چرا، خیلی زیاد است. » خندید و ادامه داد: « روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این‌ها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می‌آید. » همه‌ی چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود. نمی‌توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: « همه‌شان قشنگ است. دستت درد نکند. » اصرار کرد. گفت: « نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می‌آید. » دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه‌های شلواری توخانه‌ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: « این‌ها از همه قشنگ‌ترند. » 🔰ادامه دارد....🔰 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ‏... 🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها. سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#حرف_حساب انسان فقط در قبال گفتەهایش مسئول نیست؛ بلکە در قبال سکوتهایش هم مسئول است!... #بوقت_تفک
التماس به خدا جرأت است اگر برآورده شود ، رحمت است ؛ اگر برآورده نشود ، حکمت است ...! التماس به انسان خفت است اگر برآورده شود ، منت است ؛ اگر برآورده نشود ، ذلت است. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۴۰ 💢 سرزنش کردن بچه موجب میشه که خودش رو پنهان کنه و شما دیگه نتونید به عمق روحیا
۴۱ اگه بچه اشتباهی انجام داد پدر و مادر باید چه رفتاری رو داشته باشند؟ مثلا بچه شما اسباب بازی گران قیمتی که براش خریدید رو میزنه میشکنه. در این لحظه طبیعتا شما عصبی میشید حالا چیکار باید بکنید؟ 🔸 اینجا بچه ای که منتظر عکس العمل شماست نباید احساس ترس کنه. برید بچه رو بغل کنید و ببوسید و جوری رفتار کنید که انگار اصلا هیییچ اتفاقی نیفتاده. بعد حتما بهش اظهار محبت کنید. بهش بگو قربونت برم عزیزم. اشکالی نداره.😊 آیا اینجوری بچه کار اشتباه خودش رو تکرار نمیکنه؟ ❇️ ببینید بله ممکنه شما یه چند باری باز هم ببینید که بچه اون اشتباه رو تکرار کنه ولی در طولانی مدت اون بچه اصلاح میشه. 🔶 حتی اگه اصلاح هم نشه اثر منفی سرزنش شما خیلی بیشتر از پول اون اسباب بازی هست! بذار خراب کنه و بشکنه. عاقبت و زندگی آینده یک انسان خیلی مهم تر از این حرفاست 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۴۱ اگه بچه اشتباهی انجام داد پدر و مادر باید چه رفتاری رو داشته باشند؟ مثلا بچه
۴۲ 💢 یکی از رفتارهایی که والدین بابتش خیلی اذیت میشن لوس بار اومدن بچه هست به طوری که تا یه چیزی رو میخواد و بهش ندن زود گریه میکنه و جیغ و داد راه میندازه! تقریبا اکثر والدینی که بچه های سودا صفرا یا صفراوی دارن دچار چنین مشکلی هستند. بچه های لاغر اندام بیشتر این مشکل رو دارن. ❇️ حل این مشکل تا حدی با اصلاح تغذیه امکان پذیر هست. ولی راه حل اصلیش اینه که والدین آرامش روانی بچه رو بهش برگردونند. 🔸 بچه ای که آرامش روانیش رو از دست داده باشه مدام بهانه گیری میکنه و لوس بازی در میاره و هی اذیت میکنه. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۴۲ 💢 یکی از رفتارهایی که والدین بابتش خیلی اذیت میشن لوس بار اومدن بچه هست به طور
۴۳ 🔶 اگه دیدید بچه ای بابت به دست آوردن هر چیزی شروع به گریه و داد و بیداد میکنه این عمدتا به خاطر نداشتن آرامش روانی هست. حالا چطور میشه آرامش روانی این بچه رو تامین کرد؟ ❇️ یه مدت هر چیزی رو که بچه خواست در اختیارش بذارید. مثلا ممکنه یه اسباب بازی یا وسایل اشپزخونه و ... رو بخواد. شما اونو بهش بده و بغلش کن و ببوسش. بعد هی بهش بگو عزیزم چی میخوای؟ هر چی میخوای من در خدمتتم. بگو تا بهت بدم😊. اینجا بچه خیالش راحت میشه که هر چی میخواد براش فراهمه. 🌷 ضمن اینکه والدین باید خیلی به بچه توجه کنند. مثلا خیلی وقتا بدون اینکه بچه چیزی بخواد شما بهش بگو عزیزم چی دلت میخواد؟ در مجموع یکی از مهم ترین اصول تربیت فرزند اینه که خیال بچه رو راحت کنی... 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🛑عمروعاص به ابوموسی اشعری گفت: نه تو رأی بده، نه من... 🔺ابوموسی فریب خورد و رأی نداد و عمروعاص حکمیت را با رأی خود به نفع معاویه تمام کرد! ⚠️مراقب عمروعاص‌ها باشیم! 🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor