🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۵۰ 💥 فردا صبح رفتیم خانهی خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانهی قشنگی
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۵۱
💥 خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خندهی بچهها و بابا بابا گفتنشان به گریهام انداخت. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود. این را آقا ستار گفت. پایش ترکش خورده بود. چند روری هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود.
💥 دویدم توی خانه. مهدی را توی گهوارهاش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم. بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچهها یک لحظه رهایش نمیکردند. معصومه دست و صورتش را میبوسید و خدیجه پای مجروحش را نوازش میکرد.
💥 آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی میزد. آن شب آقا ستار ماند و تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد؛ اما فردا صبح رفت. نزدیکیهای ظهر بود. داشتم غذا میپختم، صمد صدایم کرد. معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: « قدم! کتفم بدجوری درد میکند. بیا ببین چی شده. » بلوزش را بالا زدم. دلم کباب شد. پشتش به اندازهی یک پنجتومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکشهای آن نارنجک باشد؛ وقتی که با منافقها درگیر شده بود. گفتم: « ترکش نارنجک است. »
گفت: « برو یک سنجاققفلی داغ کن بیاور. »
گفتم: « چهکار میخواهی بکنی. دستش نزن. بگذار برویم دکتر. »
گفت: « به خاطر این ترکش ناقابل بروم دکتر؟! تا به حال خودم ده بیست تایش را همینطوری درآوردهام. چیزی نمیشود. برو سنجاق داغ بیاور.»
گفتم: « پشتت عفونت کرده. »
گفت: « قدم! برو تو را به خدا. خیلی درد دارد. »
💥 بلند شدم. رفتم سنجاق را روی شعلهی گاز گرفتم تا حسابی سرخ شد. گفت: « حالا بزن زیر آن سیاهی؛ طوری که به ترکش بخورد. ترکش را که حس کردی، سنجاق را بینداز زیرش و آن را بکش بیرون. »
💥 سنجاق را به پوستش نزدیک کردم؛ اما دلم نیامد، گفتم: « بگیر، من نمیتوانم. خودت درش بیاور. »
با اوقات تلخی گفت: « من درد میکشم، تو تحمل نداری؟ جان من قدم! زود باش دارم از درد میمیرم. »
دوباره سنجاق را به کبودی پشتش نزدیک کردم. اما باز هم طاقت نیاوردم. گفتم: « نمیتوانم. دلش را ندارم. صمد تو را به خدا بگیر خودت مثل آن ده بیست تا درش بیاور. »
💥 رفتم توی حیاط. بچهها داشتند بازی میکردند. نشستم کنار باغچه و به نهال آلبالوی توی باغچه نگاه کردم که داشت جان میگرفت.
کمی بعد آمدم توی اتاق. دیدم صمد یک آینه دستش گرفته و روبهروی آینهی توی هال ایستاده و با سنجاق دارد زخم پشتش را میشکافد. ابروهایش درهم بود و لبش را میگزید. معلوم بود درد میکشد. یک دفعه نالهای کرد و گفت: « فکر کنم درآمد. قدم! بیا ببین. »
💥 خون از زخم پایین میچکید. چرک و عفونت دور زخم را گرفته بود. یک سیاهی کوچک زده بود بیرون. دستمال را از دستش گرفتم و آن را برداشتم. گفتم: « ایناهاش. »
گفت: « خودش است. لعنتی! »
💥 دلم ریشریش شد. آب جوش درست کردم و با آن دور زخم را خوب تمیز کردم. اما دلم نیامد به زخم نگاه کنم. چشمهایم را بسته بودم و گاهی یکی از چشمهایم را نیمهباز میکردم، تا اطراف زخم را تمیز کنم. جای ترکش اندازهی یک پنج تومانی گود شده و فرورفته بود و از آن خون میآمد. دیدم اینطوری نمیشود. رفتم ساولن آوردم و زخم را شستم. فقط آن موقع بود که صمد نالهای کرد و از درد از جایش بلند شد.
💥 زخم را بستم. دستهایم میلرزید. نگاهم کرد و گفت: « چرا رنگ و رویت پریده؟! » بلوزش را پایین کشیدم. خندید و گفت: « خانم ما را ببین. من درد میکشم، او ضعف میکند. » کمکش کردم بخوابد.
بچهها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی میکردند. مهدی از خواب بیدار شده بود و گریه میکرد. انگار گرسنه بود. به صمد نگاه کردم. به همین زودی خوابش برده بود؛ راحت و آسوده. انگار صد سال است نخوابیده.
🔰ادامه دارد...🔰
وقتیتنها شُدیبا خدا باش!
وقتیهم تنهانبودی بیخُدایی نکن..
بی خدا باشی ضرر میکنی!!
#استادپناهیان
#سلامروزتونخدایی
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
#سلام_امام_زمانم
ای ڪه روشن شود
از نـور تو هر روز جهان
روشنـــای دل من
حضرتـــ خورشـید سلام
#روزمانبنامتانحضرتپدر
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
{🍃❤️🌱}
میگفت:
با امامزمانعلیهالسلام دردِدل کنیم
همینکِه صدامونو امامزمانمیشنوه
برامون بَسه...
چونهَمهکارهِعالم،امامزمانه♥️:)
#یامھدیماروبراخودتتربیتڪن...
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
خداوندا..!
گرداگرد وجود حضرت مهدی(عج)
را با فرشتگان یاری دهنده فرا بگیر،
تا از (دشمنان تو) انتقام بگیرد
تا آنجا که تو راضی شوی!
و دین تو به دستان او تازه گردد
و حق را ناب و خالص کند
و باطل را از بیخ و بُن برکَنَد...✨
-فرازی از دعای روز #دحوالارض🌿
#امام_زمان
🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
May 11
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#کنترل_ذهن ۶۰ 🔶 تا حالا تونستید روی یه موضوع عمیقا توجه کنید؟ اگه کسی یه مدت روی کنترل ذهن کار کنه
#کنترل_ذهن ۶۱
🌹 بیا بریم یه تجربهی عرفانی بهت بدم...
در یک لحظههایی بتونی همهی عالم رو فراموش کنی و به یک نقطه متمرکز بشی...
💕 کسی در عالم هست به نام حسین... علیه السلام....
مصیبتهای این آقا رو که برات میخونن به یه لحظه از همهی عالم فارغ میشی...🌷
حتی خودت رو هم فراموش میکنی و مانند مادرش مینشینی و براش گریه میکنی....
🌹 توی هیچ جایی در دنیا مثل مجلس روضه نمیتونی تمام مشکلات خودت رو هم فراموش کنی... و فقط فکر کنی به مصیبت های حسین علیه السلام...
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#کنترل_ذهن ۶۱ 🌹 بیا بریم یه تجربهی عرفانی بهت بدم... در یک لحظههایی بتونی همهی عالم رو فراموش ک
#کنترل_ذهن ۶۲
✔️ این لحظه، لحظهی عارفان هست، اون عرفانی که گفتنها،
دیدی اون بحثها چقدر سطحش بالا بود، داری الآن تجربهش میکنی...
فقط با حسین...
💕 ای حسین که مرا از همه منقطع میکنی...
👈 شنیدی این دعا رو «اِلَهیِ هَب لِی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ»
خدایا من رو از همه ببُر و به خودت بپیوند...
میخوای تجربه کنی؟ بیا مجلس روضه حسین، یدفعه از همه میبُری و متوجه میشی.
🌺 ای حسین که معجزه میکنی
هنوز هم بعد از 1400 سال داری معجزه میکنی با دل ها
🔶 به همین دلیل فرمودیک قطره اشک، به اندازه یک لحظه متوجه حسین میشوی
«وَجَبَت لَهُ الجَنَّه»،
عارفانه نیست؟ 💞
🌺 آیت الله بهجت میفرمودند: اشک بر اباعبدالله الحسین از اشکی که نیمه شب اون عابد و عارف میریزه قیمتش بالاتره...
نصف شب هر کاری کنی نمیتونی تمرکز کنی ولی توی روضه فرق میکنه...
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#کنترل_ذهن ۶۲ ✔️ این لحظه، لحظهی عارفان هست، اون عرفانی که گفتنها، دیدی اون بحثها چقدر سطحش با
#کنترل_ذهن 63
🔷عرض کردیم که خوبه انسان به طور مداوم تمریناتی رو برای کنترل ذهنش انجام بده.
💢خیلی از افراد وقتی تمرینات رو انجام میدن احساس میکنن که واقعا نمیتونن تمرکز پیدا کنن
⭕️یا خیلی از افراد تلاش زیادی برای ترک گناه میکنن ولی نمیتونن
اینجا یه نکته مهم وجود داره که باید دقت بشه
🔹 ببینید برای خداوند متعال، #فرایند خیلی مهم تر از #نتیجه هست
تلاش و زحمتی که انسان برای رسیدن به خدا میکنه خییییلی مهم تر از نتیجه ایه که به دست میاد.
🔵 یعنی ممکنه یه نفر صدها جلد کتاب بنویسه یا هزاران مدرسه بسازه و کار خیر انجام بده ولی در روز قیامت در کنار کسی قرار بگیره که توی عمرش فقط هزار تومن صدقه داده.
چون اون دومیه تمام تلاشش رو کرده و نهایتا همین شده.
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗝این دو نفر ،ضربه های زیادی به این انقلاب و کشور زدن.
👌دم سازنده این کلیپ گرم..
بهتر از این نمیشد روشنگری کرد.
لطفا نشر دهید ❌👆