🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
آیه63🌹ازسوره بقره 🌹 وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَيْنا
آیه64🌹ازسوره بقره 🌹
ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ
سپس شما بعد از اين جريان (كه كوه طور را بالاى سر خود ديديد، بازهم) روىگردان شديد و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود قطعاً از زيانكاران بوديد
ثُمَّ تَوَلَّيْتُم = سپس روي گردانديد
آیه64🌹ازسوره بقره
مِّن بَعْدِ = از بعد
ذَٰلِكَ ۖ = آن
فَلَوْلَا = پس اگر نبود
فَضْلُ اللَّهِ = فضل خداوند
عَلَيْكُمْ = بر شما
وَرَحْمَتُهُ = و رحمتش
لَكُنتُم = هر آينه بوديد
مِّنَ الْخَاسِرِينَ = از زيانكاران
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
آیه64🌹ازسوره بقره 🌹 ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَ
آیه65🌹 ازسوره بقره 🌹
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ
قطعاً شما از (سرنوشت) كسانى از خودتان كه در روز شنبه، نافرمانى كردند (و به جاى تعطيل كردن كار در اين روز، دنبال كار رفتند) آگاهيد، ما (به خاطر اين نافرمانى) به آنان گفتيم: به شكل بوزينه باشيد در حالب كه مطرود هستيد
آیه65🌹 ازسوره بقره 🌹
وَلَقَدْ = و هر اينه به تحقيق
عَلِمْتُمُ = دانستيد
الَّذِينَ = (حال )كسانی را كه
اعْتَدَوْا = تجاوز كردند
مِنكُمْ = از شما
فِي السَّبْتِ = در روز شنبه
فَقُلْنَا = پس گفتيم ما
لَهُمْ كُونُوا = به آنها بشويد
قِرَدَةً = بوزينگان
خَاسِئِينَ = طرد شده ، رانده شده
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #خواهران و برادرن عزیزی که کار پدر و مادر گردنتون هست
حتما اين کلیپ رو ببینید
#روز_مادر
#مادر
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_یکم 💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همی
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند، میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد :«سِر نمیکنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند، بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
#سلام_امام_زمانم
دوری از کوی تو،عزیزٌ علَيَّ
نبینم روی تو، عزیزٌ علَيَّ
دست مرا بگیر،بابای مهربان
یا ایهاالعزیر! یا صاحب الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند 84 🔶 در هفت سال دوم چند نکته اساسی رو باید دقت کرد. محور اصلی تربیت در هفت سال دو
#آداب_تربیت_فرزند ۸۵
🔶 از حدود سن 7 سالگی به بعد تمام روحیات بچه تغییر میکنه و علاقه زیادی پیدا میکنه که دستور گوش بده.
خیلی دوست داره که یه نفر بهش دستور بده و او چشم بگه.
💕 و این از مهربانی خداوند متعال هست که این ویژگی رو در انسان ها قرار بده تا امر تربیت به خوبی انجام بشه.
البته ممکنه ببینید بچه ای در سن مثلا 9 سالگی هست ولی خیلی نافرمانی میکنه. این موارد به دلیل این هست که در هفت سال اول تربیت افتضاح بوده!
🔶 طبیعی هست که عقده هایی که بچه قبلا داشته و بهش نرسیده الان سر باز کنه و به شکل نافرمانی خودش رو نشون بده.
پس اگه تربیت خوب بوده باشه به طور طبیعی از 7 سالگی کودکان علاقه به دستور گوش دادن دارند
✅ در هفت سال دوم پدر و مادر باید شروع به ادب کردن کودک کنند. یعنی در هر کاری باید آداب مختلف اون رو بهش یاد بدن و تاکید کنند که حتما رعایت کنه.
🌷🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۸۵ 🔶 از حدود سن 7 سالگی به بعد تمام روحیات بچه تغییر میکنه و علاقه زیادی پیدا میک
#آداب_تربیت_فرزند ۸۶
✅ در ابتدای هفت سال دوم یکی از کارهایی که خیلی خوب پدر و مادر انجام بدن اینه که یه جشنی به نام "جشن ادب" رو برای کودک ترتیب بدن.
چرا لازمه این جشن حتما برگزار بشه؟
ببینید خداوند از سن بلوغ تکالیفی رو بر دوش انسان مومن قرار میده.
🔹🔶 انجام این تکالیف نیاز به یک زمینه قوی داره. اگه کودک در هفت سال دوم برای دوران تکلیف آماده نشه انجام کارهای خوب براش خیلی سخت میشه.
⭕️ بچه ای که در هفت سال دوم ادب نشده باشه و تحت دستورهای فراوان قرار نگرفته باشه وقتی به سن 14 سالگی میرسه براش خیلی سخته که دستور گوش بده.
🔶 بهش میگی خدا دستور داده نماز بخون! براش سخته.
🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor