eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
169 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
غرب از آزادی حجاب چه می خواهد؟ از نظر غرب، علت اینکه شما نباید حجاب داشته باشید این نیست که آزاد باشید....
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روش رفتار با خانمی که از پدرش محبت ندیده است - باید چند برابر محبتی که به فرزندتان می‌کنید را به خانمتان کنید
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حقیقت فرودگاه مهرآباد از دوربین مدار بسته انتهای کلیپ رو منتشر کرده بودن و به دروغ نوشته بودن آخوند به خاطر حجاب با خانوم درگیر شده و کار به اینجا رسیده. اینطوری به این روحانی مظلوم تهمت زدن 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 #اخلاق_در_خانواده #کلام_بیست_و_سوم #نگهداری_اموال👉 👌همانطور که زن اما
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 ❤️ 🌺 گفتگو و سوال و جواب زن و شوهر باید مودبانه و محبت آمیز باشد ، نه خصمانه و نفرت انگیز.😍 یک مطلب رو میتوان طوری ادا کرد که شنونده خوشش بیاد و پاسخ نیکو بده 😊 و یا برعکس همان مطلب رو طوری گفت که شنونده یا جواب نده یا جواب زشت بده 🤐 در اینجا مثال معروف ( بنشین ، بفرما ، بتمرگ) رو فراموش نکنید.😐 🌱مثلا خانم میخواد برای خرید یک وسیله به شوهرش سفارش کنه، می‌تونه بگه: ۱_اگر به بازار بلور فروش‌ها رفتی لیوان بخرید.🥃 ۲_لیوان نداریم ، عیبی نداره توی چیز دیگری آب میخوریم.😁(البته این لیوان مثال هست قطعا امروزه تو همه خونه ها چندین دست لیوان وجود داره) ۳_چرا برای خانه لیوان نمیخری ۴_مرد باید عاقل باشه وقتی دید لیوان نداریم خودش بخره 🤨 👌برای خرید یک لیوان دهها جمله زیباتر و زشتتر میشه گفت ولی دین اسلام توصیه میکند به اینکه خانم محترم زیباترین و مودبانه ترین جمله رو بگه تا شوهرش همانگونه زیبا پاسخ بده 🌸💞
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 💐 #اخلاق_در_خانواده #کلام_بیست_و_چهارم #سخن_محبت_آمیز❤️ 🌺 گفتگو و سوال و
💈همچنین شوهر وقتی دید مثلا دکمه لباسش افتاده برای دوختن دکمه میگه : 😊خانم جان سوزن و نخ بدید من دکمه پیراهنم رو بدوزم 👕 که همسرش هم پاسخ بده : عزیزم بدید من بدوزم 🙂 اما اگر بگه : مگه کوری ؟ دکمه افتاده پیراهنم رو نمیبینی؟ 🗣 👌قطعا زن هم پاسخ میده مگر قانون اسلام رو نخوندی من وظیفه ندارم دکمه بدوزم 😡 🔺اینها مثالهای ظاهراً پیش پا افتاده ای بود که اگر دقت کنیم در زندگی های اطرافیان نمونه های زیادی رو میبینیم 🔻لحن وادبیات گفتگوی بین زن و شوهر اگر محترمانه و موبانه نباشه قطعا جنگ و جدل همیشگی خواهد داشت ⚔ ♨️گاهی زن یا شوهر کلماتی از دهانشان خارج میشود که تا سالیان سال اثر مخربی بر ذهن و روح همسر خواهد گذاشت .🗣 ♨️مثل اینکه زن به شوهر بگه اگر می‌دانستم سوادت کم هست باهات ازدواج نمیکردم.😱 یا شوهر بگه اگر می‌دانستم لاغر هستی با تو ازدواج نمیکردم 😱 💢آن زن خیال کرده با این حرف دانش دوستی خودش رو به شوهر فهمانده و آن مرد خیال کرده ذوق سرشار خودش رو به همسرش نشان داده ولی هر دو در اشتباه هستند نخستین اثری که این کلمات در روح همسر باقی می‌گذارد ایجاد نفرت و کدورت و انزجار هست 😕 ✳️البته ما به شنوندگان این کلمات توصیه می‌کنیم که بلند همت باشند و سعه صدر داشته باشند و این کلمات را در ذهن خود نگه ندارند و نشنیده بگیرند . 👌زن و شوهر عاقل باید در برابر کلمات تند و تلخ همسر متانت وسعه صدر داشته باشند و صحنه نزاع را به مجلس بزم وطنز تغییر بدهند ✅ 🍀 طرف مقابل باید با حوصله ومتانت طوری رفتار کند که همسر عصبانی خود را که سوار خر شیطان شده پیاده و خلع سلاح کند 😈 از همان الفاظ درشت او جملاتی ملایم ومحبت آمیز بسازد و تحویل دهد تا میدان رزم به صحنه بزم تبدیل شود .😍
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
💈همچنین شوهر وقتی دید مثلا دکمه لباسش افتاده برای دوختن دکمه میگه : 😊خانم جان سوزن و نخ بدید من دکم
مهمتر از کلمات و واژه ها ، در ایجاد محبت یا نفرت ، آهنگ صدا وحرکات نیز موثر است .👉👌 🎵آهنگ نرم و ملایم ایجاد محبت میکند و ترشرویی و اخم هنگام سخن گفتن ، مخاطب را افسرده و دلسرد میکند .😔 📌زن و شوهر باید در مکالمات روزمره خود به این نکات توجه کنند ✅ونیز گفتن ((چششم)) در برابر تقاضای همسر در ایجاد محبت معجزه میکند 💞💞😍😍😍 کسی که تکبر دارد و با گفتن( چشم ) میترسد از شخصیتش کم بشود به شوخی و طنز (چشم ) بگوید 😁 ✅زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید (غرر و درر جلد ۲_ص۲۶۶) ✅از گفتن سخن زشت بپرهیز که دل را در از خشم وکینه میکند. (غرر و درر جلد ۲_ص۲۹۸) ✅مومن از فحش بدور است و گفتارش نرم و ملایم است . (نهج‌البلاغه خطبه ۱۹۲) ✅زبانت را به سخن ملایم و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند . (غرر و درر جلد ۴_ص۳۲۹) ✅امام صادق علیه‌السلام فرمودند: نیکرویی کردن با مردم نصف عقل است . (بحار جلد ۷۶_ص۶۰) ✅برخورد کردن با لب خندان ، با برادر مسلمانت ثواب یک حسنه دارد . (بحار جلد ۷۵_ص۱۴۰) 😊کسی که با مردم خوشرویی داشته باشد مردم با او رفت و آمد می کنند و راهنمایی اش میکنند و پرسشش را پاسخ میدهند .✔️ 💎در نتیجه معلوماتش زیاد می‌شود و این همان نصف عقل است که شخص گشاده رو از طریق اکتساب و تجربه بدست میآورد و نصف دیگرش ذاتی و خدادادی است .😇 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💞💐 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت ۶۲ ✅ فصل شانزدهم 💥 بعد از رفتن بچه‌ها،شیر سمیه را دادم و او را خواباندم.خودم
‍ 🌷 – قسمت ۶۳ ✅ فصل شانزدهم 💥 دیگر ظهر شده بود. نه آبی همراه خودمان آورده بودیم، نه چیزی برای خوردن داشتیم. بچه‌ها گرسنه بودند. بهانه می‌گرفتند. از طرفی نگران مردها بودیم و این‌که اگر بروند سراغمان، نمی‌دانند ما کجاییم. یکی از خانم‌ها، که دعاهای زیادی را از حفظ بود، شروع کرد به خواندن دعای توسل. ما هم با او تکرار می‌کردیم. بچه‌ها نق می‌زدند و گریه می‌کردند. کلافه شده بودیم. 💥 یکی از خانم‌ها که این وضع را دید، بلند شد و گفت: « این‌طوری نمی‌شود. هم بچه‌ها گرسنه‌اند و هم خودمان. من می‌روم چیزی می‌آورم، بخوریم. » دو سه نفر دیگر هم بلند شدند و گفتند: « ما هم با تو می‌آییم. » می‌دانستیم کار خطرناکی است. اولش جلوی رفتنشان را گرفتیم؛ اما وقتی دیدیم کمی اوضاع آرام شده، رضایت دادیم و سفارش کردیم زود برگردند. ‌ 💥با رفتن خانم‌ها دلهره‌ی عجیبی گرفتیم که البته بی‌مورد هم نبود. چون کمی بعد دوباره هواپیماها پیدایشان شد. دل توی دلمان نبود. این‌بار هم هواپیماها پادگان را بمباران کردند. هر لحظه برایمان هزار سال می‌گذشت؛ تا این‌که دیدیم خانم‌ها از دور دارند می‌آیند. می‌دویدند و زیگزاکی می‌آمدند. بالاخره رسیدند؛ با کلی خوردنی و آب و نان و میوه. بچه‌ها که گرسنه بودند، با خوردن خوراکی‌ها سیر شدند و کمی بعد روی پاهایمان خوابشان برد. 💥 هر چه به عصر نزدیک‌تر می‌شدیم، نگرانی ما هم بیشتر می‌شد. نمی‌دانستیم چه عاقبتی در انتظارمان است. با آبی که خانم‌ها آورده بودند، وضو گرفتیم و نماز خواندیم. لحظات به کندی می‌گذشت و بمباران پادگان همچنان ادامه داشت. دیگر غروب شده بود و دلهره و نگرانی ما هم بیشتر. نمی‌دانستیم باید چه‌کار کنیم. به خانه برگردیم، یا همان‌جا بمانیم. چاره‌ای نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم، برگردیم. در آن لحظات تنها چیزی که آراممان می‌کرد، صدای نرم و حزن‌انگیز خانمی بود که خوب دعا می‌خواند و این‌بار ختم « اَمّن یجیب » گرفته بود. 💥 نزدیکی خانه‌های سازمانی که رسیدیم، دیدیم چند مرد نگران و مضطرب آن دور و بر قدم می‌زنند. ما را که دیدند، به طرفمان دویدند. یکی از آن‌ها صمد بود؛ با چهره‌ای خسته و خاک‌آلوده. بدون هیچ حرف دیگری از اوضاع پادگان پرسیدیم. آن‌چه معلوم بود این بود که پادگان تقریباً با خاک یکسان شده و خیلی‌ها شهید و مجروح شده بودند. 💥 چند ماشین جلوی در پارک شده بود. صمد اشاره کرد سوار شویم. پرسیدم: « کجا؟! » گفت: « همدان. » کمک کرد بچه‌ها سوار ماشین شدند. گفتم: « وسایلمان! کمی صبر کن بروم لباس بچه‌ها را بیاورم. » نشست پشت فرمان و گفت: « اصلاً وقت نداریم. اوضاع اضطراریه. زود باش. باید شما را برسانم و زود برگردم. » همان طور که سوار ماشین می‌شدم، گفتم: « اقلاً بگذار لباس‌های سمیه را بیاورم. چادرم... » معلوم بود کلافه و عصبانی است. گفت: « سوار شو. گفتم اوضاع خطرناک است. شاید دوباره پادگان بمباران شود. » 💥 در ماشین را بستم و پرسیدم: « چرا نیامدید سراغمان. از صبح تا به حال کجا بودید؟! » همان‌طور که تندتند دنده‌ها را عوض می‌کرد، گاز داد و جلو رفت. گفت: « اگر بدانی چه وضعیتی داشتیم. تقریباً با دومین بمباران فهمیدم عراقی‌ها قصد دارند پادگان را زیرورو کنند. به همین خاطر تصمیم گرفتم گردانم را از پادگان خارج کنم. یکی‌یکی بچه‌ها را از زیر سیم‌خاردارها عبور دادم و فرستادمشان توی یکی از دره‌های اطراف. خدا را شکر یک مو از سر هیچ کدامشان کم نشد. هر سیصد نفرشان سالم‌اند؛ اما گردان‌های دیگر شهید و زخمی دادند. کاش می‌توانستم گردان‌های دیگر را هم نجات بدهم. » 💥 شب شده بود و ما توی جاده‌ای خلوت و تاریک جلو می‌رفتیم. یک‌دفعه یاد آن پسر نوجوان افتادم که آن شب توی خط دیده بودم. دلم گرفت و پرسیدم: « صمد الان بچه‌هایت کجا هستند؟! چیزی دارند بخورند. شب کجا می‌خوابند؟! » او داشت به روبه‌رو، به جاده‌ی تاریک نگاه می‌کرد. سرش را تکان داد و گفت: « توی همان دره هستند. جایشان که امن است، اما خورد و خوراک ندارند. باید تا صبح تحمل کنند. » دلم برایشان سوخت، گفتم: « کاش تو بمانی. » برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: « پس شما را کی ببرد؟! » گفتم: « کسی از همکارهایت نیست؟! می‌شود با خانواده‌های دیگر برویم؟! » توی تاریکی چشم‌هایش را می‌دیدم که آب انداخته بود. گفت: « نمی‌شود، نه. ماشین‌ها کوچک‌اند. جا ندارند. همه تا آن‌جا که می‌توانستند خانواده‌های دیگر را هم با خودشان بردند؛ و گرنه من که از خدایم است بمانم. چاه‌ای نیست، باید خودم ببرمتان. » 🔰ادامه دارد...🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹‌دیدن روی تو آسوده میسر نشود این عطا بر من آلوده مقدر نشود 🔹‌هرکسی سمت ظهور تو قدم بردارد دلش از ظلمت ایام مکدر نشود ... 🔹‌الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج (عج)
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقوا_طرح_زیبای_زندگی 72 ❇️ به هر کسی اینو بگی میگه مگه میشه؟!!! 😳 خدای به اون بزرگی که نمیاد نظرش
73 🔶 تقوا ایجاب میکنه که ما موقع خوندن قرآن مودب باشیم. ✅👈 ما به هر میزانی که به قرآن ادب بذاریم به همون میزان از قرآن دریافت میکنیم. بعضیا قرآن که میخونن همینجوری بدون وضو و بدون آمادگی قرآن میخونن و این خوب نیست. هر چقدر میتونیم باید مودبانه قرآن بخونیم. میدونید نماز یعنی چی؟ 👈🏼 نماز در واقع همون قرآن خوندن به صورت رسمی هست. ما دو نوع قرآن خوندن داریم: یکی رسمی و یکی غیر رسمی. قرآن خوندن رسمی میشه نماز. ✅ قرآن خوندن غیر رسمی یعنی ما هر ازگاهی مودبانه بشینیم و صفحاتی از قرآن رو بخونیم 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک راهکار برای افرادی که فکر می‌کنند در زندگی زناشویی به آن‌ها خیانت شده است - به طور غیر مستقیم به همسرتان بگویید/دکتر عزیزی 🎥 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor