eitaa logo
قلمدار
219 دنبال‌کننده
163 عکس
3 ویدیو
2 فایل
رسانه‌‌ی تخصصی قلم مدیر👇 @saeidaa110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 روزها گرچه به دید فلسفی بازگشت ناپذیرند و زمان، آن‌به‌آن تازه و تازه‌تر می‌شود؛ اما امروز و دیروز ما اگر مانند هم بگذرند فرقی بین تازگی و کهنگی آن نیست. زمان‌های ممتدی هستند که استخوان گلوگیری شده‌اند و راه نفس انسان قدسی را بسته‌اند و او را تا مرز مرگ ارزش‌های متعالی کشانده‌اند. انسان خفه، دنیای خفگی و زمان خفته و بی‌رمقی که بهشت آدمیت را به جنگل تنازع بقا تغییر داده و تبدیل کرده است. گاهی همه این قواعد خودساخته دنیای ما چنان کوه صبر و تحمل ما را می‌لرزاند که آرزو داریم صفیر صوراسرافیل به این حیات ناحیات پایان بدهد و این زمین وامانده را با هست و نیستش شخم بزند و خدا دانه‌ای نو از تخم آدمیت بکارد و انسانی دیگر با مختصات عشق و عاطفه و فرشته‌خویی بر زمین برویاند؛ با ریشه‌ای پاک و پیراسته در زمین و تنه و ساقه و برگی سبز و بی آفت در آسمان و میوه‌هایی تر و تازه و همیشگی برای سایه‌نشینان آن. چنین آرزویی برای جهان سودازده ما ناممکن می‌نماید؛ جز آنکه زمان ما بایستد و زمین ما نچرخد و زبان ما نجنبد و عقل حسابگر ما بخوابد و ما در عالم بی‌مکانی و بی‌زمانی فصلی برای درنگ و تأمل بیابیم و نفسی تازه کنیم و به خود بیاییم؛ به خود خودمان؛ به فصل منطقی ما با دیگر موجودات؛ به انسان متفکر و مآل‌اندیش و بالاتر از آن به جنون عشق انسان‌وار؛ به انسان عاشق؛ به خون سرخ شهیدان عشق. این «عقل اندر جنون» را هرگز نخواهی یافت؛ جز یک جا: کربلا... . (بخشی از نوشته در اربعین حسینی تابستان ۱۳۹۸)
🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽 🔶سخنی با همراهان عزیز🔶 ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅ "قلمدار" بر وزن "علمدار" ارجی است به مقام قلم و جایگاه نویسنده و شانی که این دو در خلوص اندیشه‌های بلند انسانی دارند. نویسندگان پرچمداران همیشه زنده و پاسداران بدون مرگ افکار و تجربیات زندگی بشرند. نویسنده می‌تواند قلم را علَم حقیقت و عدالت کند یا بیرق سراب ظلم و باطل. این صفحه جایی است برای بیان تجارب و نکات ویرایشی و نویسندگی، و معرفی آثار خوب و ارزنده‌ای که یک‌بار خواندن آن حسرت نخواندن را به دل نمی‌گذارد. بر آن بیفزایم آشنایی با آفرینندگان آثار ارزشمند و ماندگار. و اما خودم _که خاک کف پای مسندنشینان چیره‌دست و خبره‌ اهل قلم هم نیستم_ گاهی می‌خوانم، می‌اندیشم و می‌نویسم و آن را به قصد نقد و نظر محتوایی و شکلی درج می‌کنم؛ زیرا بیش و پیش از آنکه نوشتن را بخواهم، دانستن را به دوستی برگزیده‌ام. ............................ نکته‌ها، سخنان و دیدگاه‌های ارزشمند خود را با این آیدی در میان بگذارید: saeidaa110@ با سپاس سعید احمدی بهمن‌ماه ۱۳۹۸ ✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
یک جمله پیش و پس از ویرایش 🔽🔽 🔓پیش از ویرایش: تشویق باید گاهی باشد نه همیشه زیرا استمرار تشویق از جاذبه و تاثیر آن می کاهد. ✅ 🔐 پس از ویرایش: تشویق پیاپی از جاذبه و تأثیر آن می‌کاهد. 📝 @ghalamdar
✍محمدعلی اکبری بدان «أيدك الله في الدارين» واژگان کاربردی انسان سه گونه است: حرف است، اسم، فعل. حرف، چون باد هوا؛ اسم، دهان پر کن؛ فعل، همچون کذبُ، حقدُ و ریا. 🌸 تعریف و تمجید در لغت گردانیدن چیزی است از پایین به بالا و از حالی به باحالی و یورتمه رفتن از صراط حق تا مزرعهٔ باقالی! در اصطلاح رسانیدن اسم است به منصب های متنوعه تا حاصل شود از آن پول‌های مختلفه. تعریف و تمجید در حرف رونقی‌تر است از اسم و آن نیز بیشتر از تعریف و تمجید در مقام فعل است. 🌺 با حرف، آب و نان به کف آری و به غفلت بخوری؛ با اسم، مرکب پُست و مقام برانی؛ با فعل، هر چه کنی آغاز راهی. @HOWZAVIAN 📢 @ghalamdar
نشانه‎های در متنی زیبا ✳️✳️✳️✳️✳️✳️ گاهى خودت را مثل یک کتاب ورق بزن. انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" (.) بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی. بین بعضی حرف‌هايت "کاما" (،ویرگول)بگذار که بدانی باید با کمی تأمل ادایشان کنی. پس از بعضی رفتارهایت هم علامت "تعجب"(!) و آخر برخی عادت‎هایت نیز علامت "سؤال" (؟) بگذار. تا فرصت هست، خودت را هر چند شب یک‎بار ورق بزن. حتی بعضی از عقایدت را حذف کن؛ اما بعضی را پر رنگ. هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن! روز خوب به تو شادی می‎دهد، روز بد به تو تجربه. ✅✅✅✅✅✅ @ghalamdar
یک منبع ارشد و آگاه با استدلال به اینکه نیروهای نظامی آمریکایی از قدرت ماورایی برخوردارند و والدین آنها هنگام دیدن فیلم‌های هالیوودی به تولیدمثل چنین فرزندانی پرداخته‌اند حادثه سقوط یا اسقاط هواپیمای نظامی خود را در غزنی افغانستان تایید و کشته یا زخمی شدن آنها را به شدت تکذیب کرد و با قسم‌های سفت و محکم به روح خبیث و و همه برادر و خواهران آنها مانند تاکید کرد که این افسران عالی‌رتبه آمریکایی تنها دچار آسیب‌های ملایم مغزی شده‌اند و این حادثه هیچ ربطی به موشک‌پرانی به پایگاه نداشته و هرگز امکان ندارد آسیب‌دیدگان ملایم مغزی این حادثه را به جای آسیب‌دیدگان ملایم مغزی آن حادثه جا بزنیم. @ghalamdar
جاذبه کربلا ____ ✍ ____ خط مقدم، صف نخست و مرز میان خر تن و فرشته جان من و تو و ما و شما و ایشان و همه پیشینیان و پسینیان متولد دوازده ماه شمسی و قمری و میلادی است و علم عباس نشانه آشکار تمایز این دو جبهه، که از قضا جاذبه و دافعه عجیبی دارد و چون عصایی در دست پیامبری راستین هم اژدها می‌شود برای ساحران بی‌مایه و فرعونیان دون‌پایه و هم راهگشایی نجات‌آفرین برای گذر از طغیان‌های ویرانگر نفس اماره آدمی و رسیدن به چشمه‌های جوشان اشکی که تنها از معدن بی‌زوال محبت حسین‌‎بن‎علی می‌جوشد. اشکی که هر قطره آن برای شستن چرک طبیعت از دامن روح بلند آدم ابن آدم اعجاز می‌کند. بی‌شمار راه رفته و نرفته ما فرق دارد با قدمی که برمی‌داریم به‌سوی آنجا که نامش را کربلا گذاشته‌اند و تو می‌توانی هر نام دیگری بر آن بگذاری. کربلا برای کرها و کورها و کله‌های پوکِ بی‌مغز یا مغزهای سنگی و خاکی، جز بلا چیزی ندارد و جز زیان انباشته نصیب جهل و جمود نمی‌کند؛ حتی اگر با پای تند و چالاک به‌سوی آن گام بردارند؛ اما حکایت و حال فکر بالغ و مغز خردمند و دل عاشق چیزی دیگر است؛ حتی اگر با پای بریده و لنگ، راه خود را به این سرزمین رازناک هزارتو بگشاید. اگرچه طریق‌الحسین برای هر بی سر و پایی باز است و دامان اقیانوس‌وار حرم او وسعت و عمقی دارد که هر گونه‌ی جانوری را طرد و دور نمی‌کند و قدرت جاذبه و کشش آن کمترین همرنگی و همانندی را نیز به‌سوی خود می‌کشاند، باز هم برای این است که به تو سر و پایی ببخشد تا خوب بدانی که کنار قدم‌های جابر پا گذاشتن کجا و همانند جابر راه رفتن کجا؟ میان این دو فرق بسیار است؛ تفاوتی بین شاهراه و بی‌راهه‌های گنگ و سردرگم. .................................🌿🌴 از نوشته "سلوک زیارت در اربعین حسینی" شهریور ۱۳۹۸ کربلا برداشت و انتشار با ذکر منبع جایز است. ✳️✳️✅✅_________________ @ghalamdar
شعرفاطمی👇 از سر خاتَمِ خِلقت چو که افتاد نگین خبر آمد به علی فاطمه شد نقش زمین با شتاب آمده حیدر به بَرِ یاس کبود گاه بر سر زد و گاهی کف خود را به جبین شیر حق تا که به ماهش نظر انداخت شکست با سر افتاد زمین نزد گل پرده‌نشین گفت زهرا منم آن، اِبن عَمت چشم گشا سخنی تازه نما با دل غمباره، همین چون صدایی دگر از فاطمه نشنید علی از سر انداخت عِمامه، تَرک افتاد به دین قهرمان اُحد و بدر و حُنین را چه کسی دیده تا حال به دنیاش کند گریه چنین از غم فاطمه و اشک علی ماه گریست آسمان تیره شد و جنّت فردوس حزین حَسنین را به تسلّا بگرفت است بغل مصطفی با همه یاران به یسار و به یمین زینبین را بگرفتند به آغوش و کنار هاجر و ساره و مریم که نشست‌اند غمین جِنّیان آمده اند از همه سو بهر عزا قُدسیان ولوله کردند به آن عرش برین یک طرف قابض جان اشک بریزد به فغان یک طرف ضجّه کشد حضرت جبریل امین بهمنا در غم زهرای علی اشک بریز چشم دل باز نما تا که ببینی به یقین کهکشان‌ها و زمین و مَه و خورشید و فلک مرگ و نفرین بفرستند به جان دو لعین 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════ @ghalamdar
✍ سعیداحمدی کنارم که باشی دلم گرم است به صدایت، به نگاهت، به لبخندت که چه ساده و عادی به نظر می‌رسد؛ اما حالا که نیستی بیشتر به صدا و نگاه و لبخندت فکر می‌کنم. قاب تبسم تو روی در و دیوار خانه‌ها و شهرها و آبادی‌هایمان، دل را می‌کشد و می‌برد آنجا که تویی. همان‌جا که همه عمر، چشمت پر از اشک بود و حنجره‌ات پر از بغض برای رفتن و رسیدن به آن. همان‌جا که اکنون داری با نگاه شیرین و گونه‌هایی پر از لبخند به ما می‌نگری. حاج قاسم عزیر! لبخند تو دنیا را برایم از آنچه بود حقیرتر کرده است، گونه‌هایم بیشتر رد اشک را حس می‌کنند، گلویم به معدن بی‌اکتشاف بغض می‌ماند. میله‌های سرد و سخت و نفس‌گیر این قفس بیشتر از پیش سینه‌ام را می‌فشارد. مرد! داری با این لبخندت می‌کشی مرا. دیگر کم آوردم. کم. می‌دانی یعنی چه؟ دلم شور می‌زند که نکند این اسارت، این شکنجه طاقت‌سوز و این زیان بی‌جبران، ابدی باشد. مرغان تا ابد آزاد باغ ملکوت! یاد ما هم باشید، گاهی خاطر شاد خود را فراموش کنید و به دنیای بی‌رنگ ما نیز نگاهی کیمیاگرانه بیندازید. شما راحتی دنیای خود را نثار آسایش ما کردید، شاید خودخواهانه باشد؛ اما بگذار با عجز و نیاز و خواهش بگویم آخرت ما را نیز از قلم نگاه و لبخند بی‌ادعای خود نیندازید. در "عندربهم یرزقون" خود را برای ما نیز کنید. "یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما" ..................................💔🌱 @ghalamdar ..................................💔🍃
🔸کودکان مکتب سلیمانی ..........................🌿🌱 ✍سعید احمدی فرقی نمی‌کند در شمالی‌ترین نقطه زندگی کنی یا در جنوبی‌ترین جا مثل . ایران را دوست داشته، دارند و خواهند داشت. امیرعباس یکی از آنان است که چهارسال پیش این نقاشی جالب را درباره حاج قاسم کشیده و بر دیوار اتاق خود چسبانده و امروز ۱۶ بهمن ۱۳۹۸، که مهمان خانواده صمیمی و مهربانشان بودم، نقاشی او را دیدم. عکس و فیلمش را گرفتم تا یکی از میلیون‌ها سندی باشد درباره عشق و علاقه کودکان ایران‌زمین به راه مقاومت و مسیر روشن سیدالشهدای جبهه مقاومت. چراغ سال‌هاست که در قلب کودکان این سرزمین روشن شده است. نقش دو قلب در تصویر نکته جالب‌توجه این نقاشی است. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (صف:۸) ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻫﺎﻥﻫﺎی خود ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ؛ اما ﺧﺪﺍ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩ را کامل می‌کند؛ ﮔﺮﭼﻪ خوشایند کافران نباشد. .........................🍃🍀 @ghalamdar .........................🍃🌹
☘🌿🍀🌹🌷 و تاثیر آن بر زندگی 👇 عن الباقر، علیه‌السلام: "البر و الصدقه ینفیان الفقر و یزیدان فی‌ العُمُر و یدفعان عن صاحبها سبعین میته السوء"؛ نیکی و صدقه فقر را دور کرده، بر عمرها می‌افزایند و هفت گونه مرگ بد را از عامل به آنها دفع می‌کنند. ✅ (ثواب‌الاعمال) ----------------------------🌱☘🌷 @ghalamdar ----------------------------🌸🍃🌱
✍سعید احمدی او در به دنیا آمد. نه پیش از او و نه پس از او، عالم انسانی چنین مولودی نداشته است. او در میان چهار رکن و اضلاع کعبه پا بر زمین گذارد. ، ، و مفسر و دانشمندی چون علی می‌خواهد که راز راه‌های انفسی انسان را به عالم ملکوت بگشاید و او را به حقیقت هستی راه ببرد. هر چه جز کلام و کتاب علی برای فهم حقیقت می‌بینی جز طلب از گمشدگان لب دریا نیست و آنها را چیزی جز جنگ هفتاد و دو ملت نبین؛ آنان حقیقت را ندیده‌اند و ره افسانه زده‌اند. برای فهم درست خودت، خدایت و جهانت، چشم و دل و عقلت را به علی بسپار تا گرفتار کورها و کرها و لال‌ها نشوی؛ تا کورها عصاکش تو نشوند. توحید، در میان فرقه‌ها و نحله‌ها و مکتب‌ها و ایسم‌ها و همه مدعیان پر رنگ و لعاب، شاهراهی جز علی ندارد و من در همه گیتی فقط حیدر را و مولای می‌دانم و در میان همه کتاب‌ها و کتابخانه‌ها تنها را راهی به سوی درک درست دیده‌ام. او را نه بشر می‌شود خواند و نه خدا می‌توان گفت. او در ادراک بشر زمینی نمی‌گنجد و از فهم انسان الهی بیرون است. او شگفتانه خلقت آدم در زمین است. ......................☘ @ghalamdar ......................🌿
رهزنی بر کاروانی راه بست تار و پود کاروان آورد دست وارسی شد بارِ آنان مو به مو کیسه هاشان پاره شد با امر او گفت تا اجناس را سر هم کنند آنکه شَر شد ، شرّ او را کم کنند هر متاعِ پُر بها را بَر کِشند از طلا و نقره و تیغ و کمند جمله را غارت کنند از کاروان اسب و اَسترها بَرند از آن مکان تا دریدن کیسه ها را نوچه ها بسته ای بودش میان بقچه ها اندکی از خاک عطر آگین و پاک بوده در خورجین جمعی سینه چاک تا بدید آن سارق این خاک گران در میان کیسه ها باشد نهان راز آن پـرسـید از اهــل ســــــفر گفتنش این حِرز ما بود از خطر تربتی از دشـت پاک کربــلاست حافظ این کاروان از هر بلاست جان و مال خود به آن ایمن کنیم بـا امـانش دفـع هـر دشــمن کنـیم تا شنید این قصّه را از ساربان بوسه زد بر تربت آن عاشقان گفت آن یاران خود را با عتاب جمله ای زیبا و پر معنا و ناب کیسه ها را گفت ، بَر بندید باز نوچه ها کردند امّا احتراز هر کسی حرفی بزد از روی غیظ باید از فرصت بریم ارباب ، فیض این همه سختی کشیدیم و عذاب تا کـه فـائـق آمدیـم با ایـن شتـاب از چه باید بگذریم از مال و گنج با همه بیخوابی و این درد و رنج گفـت آنــان را نِـیَـم اهـلِ عِنــاد ســارقَـم امّـــا نــه دزد اعتـــقاد دزدِ مــالِ رهگــذر هستــم ولـی در نَیـفتـم بــا مـریـدان عـلی این جماعت جمله کردند اعتماد از حسین و تربتش کردند یاد گر کنون غارت کنم اموالشان دِینشان دزدیده ام نی مالشان دزد دین بدتر بوَد از دزد مــال از کسی هرگز نگیرم دین و بال -بهمنی 🔻🔻🔻 🔻🔻🔻 ══🍃💚🍃═════ @chanddaneyaghot ══🍃💚🍃═════
از ویروس فتنه تا ویروس کرونا از ۸۸ تا ۹۸ یک دهه امتحان الهی ۱۰ سال بود؛ ۱۰۰ سال گذشت ۵ ح‌سین ق‌دیانی: قرعه‌ی ما هم افتاد به سکونت در عصر آخرالزمان! جامه از برگ تهیه نمی‌کنیم، برق داریم، لوله‌کشی آب و گاز داریم، اینترنت داریم، موجود زنده می‌فرستیم هوا و بل‌که فضا و برای غذا، هیچ لازم نیست به قصد شکار بز، از غار بزنیم بیرون، ولی چه سود که از فرط آلودگی، نمی‌توانیم را ببینیم! و از شدت ویروس، نمی‌توانیم این آخر سالی، با حاجی‌فیروز پشت چراغ‌قرمز، حال و احوال کنیم و به رقصش ایراد بگیریم که «یا قر نده یا درست بلرزان سینه‌ات را!» دلم برای سمنوی عمه‌لیلا در بازار تجریش، برای اسفند دود کردن عمه‌خانوم؛ مادر مهدی خرامان شهید در سیزده‌متری حاجیان، برای دست‌فروش‌های شب‌عید و برای ماچ و بوسه‌های آب‌دار تنگ شده! بعد از سال‌ها می‌خواستم آخرین روزهای اسفند ۹۸ و اولین شب‌های فروردین ۹۹ را سپری کنم در جنوب؛ جنب گردان مقداد پادگان دوکوهه که حکم غربت آمد: «نه جایی بروید و نه بگذارید کسی بیاید! جلوت، خطرناک است؛ با خلوت‌تان صفا کنید!» آخرش هم برگشتیم به غار! طیاره‌ی ما هم، ما را وسط کویر ول کرد و رفت! الحق زنم دختر حوا و خودم پسر آدمم! از بهشت رانده شده‌ایم و باید تحمل کنیم چند صباحی تنهایی را! عزلت را! غربت را! نه که بگویی فقط حال ما ناخوش است، نه! جهان بی‌جان است! آدم و حوا تا چند نسل بعد انتخابات نداشتند ولی شگفتا! این خانه‌ی آخر متمدن‌ترین اولاد آدم است که از دموکراسی برسد به ترامپ! حالا فراعنه‌ی دروغ‌گوی دغل‌باز، رأی‌شان را از خود ما می‌گیرند! مگر رئیس‌جمهور آمریکا، منتخب مردم آمریکا نیست؟! و مگر مردمان یک‌جای دیگر، فریب یک کلید ۱۰ سانتی را نخوردند؟! و مگر نه آن‌که وعده‌ها همه پوچ بود؟! آی گلی به جمال دهه‌های عصر شترسواری که فقط دختران را زنده می‌کردند در گور! گناه پسرکان یمنی چیست که باید زیر بمب‌های خادمین حرمین شریفین(!) آرزوهای خود را پرپر کنند؟! بنگرید دنیا را! رسیده بودیم به جایی که رسما ادعای خدایی می‌کردیم! ربات می‌ساختیم که حتی احساس هم داشته باشد! فیل هوا می‌کردیم! مدعی بودیم؛ جهانی که خدا برای‌مان ساخته، خیلی هم بزرگ نیست! تز دادیم که این‌همه کوه و دشت و دمن و دریا، نه جهانی بل‌که «دهکده‌ی جهانی» است و اگر سوزنی در نوک قله‌ای گم شود، مجیزگویان حضرت ساموئل آن‌قدر به پیشرفت رسیده‌اند که عین آب خوردن پیدایش کنند! ما عوض جارو، جاروبرقی داشتیم ولی یک سئوال: «آن طیاره‌ی ره‌سپار آب‌های شرق که بهار چند سال پیش گم شد، عاقبت پیدا شد، نشد، چی شد؟!» طرفه حکایت این‌جاست؛ داریم درست مثل اجداد خود به امراض ناشناخته می‌میریم! آری! زیادی که توهم بزنی «بوعلی» شده‌ای، می‌خوری به پست میکروسکوپی‌ترین ویروس‌ها! تو نمی‌خواهد آدم بسازی که حتی قادر به بغض باشد! برو روزی ۲۰ بار و اگر وسواس داری ۲۰۰ بار دست‌هایت را با آب و صابون و به‌مدت ۲۰ ثانیه بشوی! الکل هم بزنی، که چه بهتر! راضی باش از ما جناب زکریا! از ۸۸ تا ۹۸ چه رازی بود که ظرف ۱۰ سال، ۱۰۰ سال پیر شدیم؟! اف بر ویروس فتنه! قبول داشتن انتخابات، تنها به شرط برد! و اعلام ظفر در حالی که هنوز خلق‌الله در صف صندوق آرا منتظر نوبت ایستاده‌اند! مهندسی توهم! ۹۸ شاکی باشی که چرا مشارکت کم شد لیکن ۸۸ لگد بزنی به مشارکت ۸۵ درصدی! و خواهان ابطال ۴۰ میلیون رأی شوی! ۴۰ میلیون! که چی؟! که رأی اکثریت، مطابق میل من نیست! قبولش ندارم! گویی ما عاشق چشم و چال شیخ‌حسن بودیم که ۹۲ تمکین به قانون کردیم و زیر میز بازی نزدیم! ۸۸ تا ۹۸ یک دهه نبود؛ قرنی گذشت بر ما! و این عصاره‌ی عصر آخرالزمان است که بیش از پیش باید امتحان شوی! فساد، بیشتر! فتنه، فزون‌تر! و حالا در ورای یک انتخابات هم که خبری از ویروس ادعای تقلب نیست، ناگهان کرونا! آن از اول ۹۸ و این هم از آخرش! بهار باید از سیل می‌ترسیدیم و زمستان از ویروس! دیروز از ازدیاد آب، امروز از ویروسی که به چشم نمی‌آید ولی می‌کشد! داری پشت‌سرهم امتحان‌مان می‌کنی دیگر خدا؟! قدرتت را شکر! حکمتت را شکر! باری در عرفه‌ی صنف لباس‌فروش‌ها که هنوز حاج‌منصور ابتدای دعا بود، گریه را بی‌خیال شدم تا بیشتر متوجه معنای عبارات شوم! نرمه‌ی ۴ تا استخوان زپرتی داخل گوش و بینی هم مگر شکر می‌خواهد ای حضرت حسین؟! و حال می‌فهمم خدا را فقط باید از دریچه‌ی چشم خون خدا نگاه کرد! و همین که می‌توانی هنگام دیدار با دوستت، دست او را بفشاری، خودش نعمت است؛ شکر می‌خواهد! آن‌روز، زپرتی خواندی عصب کف‌پا را که فقط به‌درد قلقلک می‌خورد؛ حالا ترس داری که از خانه بزنی بیرون، مبادا آلوده شوی! باز بردارید در پچ‌پچ‌های تلگرامی‌تان گله از کنید که چرا در خطبه‌ی آدینه‌ی بعد از شهادت سردار، تنها از سخن گفت! و آن‌طور که مرضی رضای تو باشد، بر دهان دولت نکوفت! @haghdaily 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی یک نفر اشتباه کند، هنگامی که یک نفر مسئولیت نپذیرد، زمانی که خودت را هیچ‌کاره بدانی، آن‌گاه که تک‌روی می‌کنی، هنگامی که جز خودت هیچ چیز و هیچ کس را به حساب نیاوری، همه چیز به هم ریخته خواهد ماند. تا من‌ها، ما نشود؛ هیچ‌گاه، هیچ کس و هیچ چیز سر جایش نخواهد بود. فقط فریاد می‌زنیم، اعتراض می‌کنیم، دنبال مقصر می‌گردیم؛ بدون اینکه خود را در پدید آمدن هر وضع نامطلوبی مقصر بدانیم. همه ما درباره همه چیز مسئولیم. خودت را بساز، اخلاقت را، افکارت را، رفتارت را. بساز تا ساخته شوند. جامعه را افراد می‌سازند و افراد ناساخته و نادرست هرگز در جامعه‌ای سالم و آرمانی نفس نخواهند کشید. ✍سعیداحمدی ------------------------------🍃🌱 @ghlamdar -------------------------------🍃🌱
@ghalmdar