eitaa logo
مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان
139 دنبال‌کننده
53 عکس
9 ویدیو
0 فایل
مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان و دفتر تخصصی ادبیات و زبان
مشاهده در ایتا
دانلود
به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمه اسلام بردارید مبادا از قلم‌ها جابیفتد واژه‌ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید «سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید «رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است کفن باید به جای جامه احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می‌خواند، می‌فرمود که با آب فرات و تربت از او کام برداری https://eitaa.com/joinchat/1847788314Cffb1f9a271
باز هم اول مهر آمده بود و معلم آرام اسم ها را می خواند: اصغر پورحسین! پاسخ آمد: حاضر قاسم هاشمیان! پاسخ آمد: حاضر اکبر لیلازاد پاسخش را کسی از جمع نداد بار دیگر هم خواند: اکبر لیلازاد! پاسخش را کسی از جمع نداد همه ساکت بودیم جای او اینجا بود اینک اما، تنها یک سبد لاله ی سرخ در کنار ما بود لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید شانه هایش لرزید همه ساکت بودیم ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم غنچه ای در دل ما می جوشید گل فریاد شکفت! همه پاسخ دادیم: حاضر! ما همه اکبر لیلازادیم! https://eitaa.com/joinchat/1847788314Cffb1f9a271
شب شعر ایثار استان اصفهان گرامیداشت ۲۴ هزار شهید استان اصفهان مرکز آفرینش های ادبی قلمستان با همکاری اداره کل بنیاد شهیدو امور ایثارگران استان اصفهان با حضور و شعرخوانی سعید بیابانکی زمان : یکشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۸ مکان : باغ غدیر . ساختمان غدیر . حوضخانه قلمستان https://eitaa.com/joinchat/1847788314Cffb1f9a271
رخصت بده شاعر را یا فاطمه یا زهرا راهی بده ذاکر را ای مادر ما زهرا ای شاعر عاشورا زآن مرقد ناپیدا رزقی بده زائر را ای دست خدا زهرا از شمع من غافل جز دود نشد حاصل روشن شود این محفل با فاطمه با زهرا یک عمر رها بودم در چون و چرا بودم از عشق جدا بودم تا اینکه مرا زهرا در مهر خودش گم کرد لبریز تبسم کرد جوشید و تلاطم کرد در سینه‌ی ما زهرا ای کوچه‌ی غم پرور آن روز چه شد مادر آن روز چرا حیدر آن روز چرا زهرا آن روز علی بود و فریاد چهل کافر یک شهر سکوت اما یکدست صدا زهرا از آن در سوزان و از کوچه نمی‌گویم می‌سوزم و می‌نالم با نام شما زهرا از برکت نام تو هر آینه پیدا شد صد شاعر دلداده در شور و نوا زهرا مجنون حسین توست مدیون حسن هر شعر مرهون وفای توست دریای وفا زهرا با اذن حسن این دل افتاد به راه تو دنبال حسین آمد تا کرببلا زهرا تا آن تن عریان و آن پیکر صد پاره تا لحظه‌ی گودال و دستان جدا زهرا دیدند در آن صحرا حیدر حیدر حیدر دیدند در آن گودال زهرا زهرا زهرا با گریه قرین حیدر بی‌یار و معین حیدر بی تاب و توان مادر بی صحن و سرا زهرا س س @mhsaffarian