#عاشقان_را_سر_شوریده_به_پیکر_عجب_است
عشق دنیای دیگری دارد
شور و غوغای دیگری دارد
سرزمینی ست پشت دریاها
آسمان های دیگری دارد
زندگی پاسخ معمایی ست
که معمای دیگری دارد
عشق یک اتفاق پیچیده ست
ریشه در جای دیگری دارد
توی دنیای عشق حتی عشق
نام زیبای دیگری دارد
کربلا تا دمشق... آری عشق
ماجراهای دیگری دارد
عشق یک روز إربا إربا شد
و قضایای دیگری دارد...
گرچه امروز زخمی و خاکی ست
عشق فردای دیگری دارد
::
زندگی نیست این که ما داریم
عمر معنای دیگری دارد...
#حسن_بیاتانی
#شهید_حججی
@ghalamhaye_bidar
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
#حسن_بیاتانی
#شعر_فاطمی
#شعر_دفاع_مقدس
@ghalamhaye_bidar
#از_این_پیرهن_ها…
سر آورده اند و صدا می فروشند
چه بازار شامی چها می فروشند
شلوغ است بازار و نزدیک افطار…
دکان دارها ربنا می فروشند
جلوتر بساطی ست از بت تراشی
و خدام کعبه خدا می فروشند
حراج است کفر و حراج است ایمان
نکاح و جهاد و دعا می فروشند
عزیزی ولی حیف قدر تو این نیست
تو را می خرند و تو را می فروشند
سرم گرم بود و نمازم قضا شد
چقدر این دکانها ادا می فروشند
::
تو ای زخم کهنه که در بوریایی
تو ای زخم تازه که در بوریایی
از این پیرهن ها کجا می فروشند؟
#حسن_بیاتانی
@ghalamhaye_bidar
تأملی در نظریه ی #موضوع_و_موضع در شعر دینی
#حسن_بیاتانی
درصد بالایی از تولیدات شعر دینی را، تجلیل یا ستایش و سوگ ذوات مقدسه در بر می گیرد. به عبارت دیگر، غالب اشعار دینی، شخصیت محورند. از دلایل مهم این اتفاق وجود یک نظام ریشه دار عرضه و تقاضاست. یعنی تریبون پرمخاطب و گسترده ی هیئات مذهبی نیاز به چنین تولیداتی دارد. این مسأله در دهه های اخیر موجب موضع گیری و هشدار منتقدان ادبی شده است. از جمله اینکه شعری که موضع دینی داشته باشد می تواند به مراتب اثرگذارتر از شعری باشد که موضوع دینی دارد و صرفا به تجلیل از شخصیت های دینی پرداخته است. یا اینکه تجلیل وتمجید از شخصیت های دینی و رساندن ایشان به عرش (به تعبیر منتقدان: اسطوره پردازی) هر چند خالی از غلو باشد، اما چه سودی دارد جز اینکه آنها را برای ما غیر قابل دسترس می کند. چرا شعری نگوییم که به جای توصیف عرش نشینی اهل بیت علیهم السلام به تمجید فرش نشینی آنان بپردازد و آنها را برای ما دست یافتنی و الگو قرار دهد؟ و مثلا روحیه ی عدالتخواهی و ظلم ستیزی را در ما تقویت کند. درباره ی این نقدها که ناشی از دغدغه های درستی است نکاتی قابل طرح است. این نکات همگی تعابیر و بیان های مختلف یک مطلبند اما ذکر همه ی آنها برایم اهمیت داشت:
۱. این یک واقعیت است که در اشعار مذهبی ما، خلأ نگاه #اسوه ای به ذوات مقدسه و پرداختن به سیره ی اجتماعی و سیاسی آن بزرگوارن به شدت حس می شود و این هم یک واقعیت است که شعر مذهبی ما آن قدر که به شخصیت های دینی بها می دهد به سایر موضوعات دینی بها نمی دهد. اما آیا برای پر کردن نمیه ی خالی لیوان، باید نیمه ی پر لیوان را خالی کرد؟ آیا می توان جلوی افراط را با تفریط گرفت؟ این چه دیدگاهی ست که همواره وضع موجود را در تضاد با وضع مطلوب می داند و برای رسیدن به وضع مطلوب خواهان محو کردن وضع موجود است. مثلا در عزای سید الشهدا علیه السلام هم گفته می شود عاشورا را نباید گریست باید نگریست و… این گریستن چه منافاتی با نگریستن دارد و چه جایی را از زیستن تنگ کرده است؟ و مگر این نیست که چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید؟ آیا اشک نمی تواند چشم های ما را بشوید تا جور دیگر ببینیم؟
۲. آنچه ارزش ها و فضیلت ها را در یک جامعه زنده نگه می دارد بیش از آنکه خود آن فضیلت ها باشند، ستاره ها و #قهرمان هایی هستند که متصف به آن فضیلت ها هستند. انسان دوست دارد فضیلت ها را بر قامت یکی مثل خودش تماشا کند و شیفته ی او شود. امروز کشورها و دولت ها برای ورزش قهرمانی هزینه ی گزافی می پردازند که البته گزاف نیست. قرار نیست همه ی آحاد یک ملت مدال المپیک بگیرند اما هر چه سرمایه گذاری یک کشور برای ورزش قهرمانی بیشتر باشد و قهرمان ها منزلت بیشتری داشته باشند ورزش عمومی در جامعه تقویت خواهد شد و این منجر به سلامت و تحرک و نشاط عمومی می شود. تجلیل از شخصیت ها به نوعی تجلیل از ارزش ها و فضیلت هاست چرا که خوبی ها آنگاه دوست داشتنی و ملموس می شوند که بر قامت یک خوب پوشانده شوند.
۳. در سوره ی بقره می خوانیم که خداوند اسم ها را به آدم آموخت. ( و علم آدم الاسماء کلها…) و آن گاه ملائکه اعتراض کردند که آیا انسان را آفریدی که در زمین خونریزی و فساد کند؟ در بعضی تفاسیر آمده است که تفاوت ملائکه با انسان در این است که ملائکه از درک و شناخت «اسم» عاجزند و فقط «مسما» برایشان قابل فهم و شناخت است. اما انسان می تواند #اسم ها را بشناسد و اگر بخواهد به #مسما راه پیدا کند این از مسیر اسم ممکن خواهد بود.
۴. خداوند تنها مزد رسالت پیامبرش را «مودت» نسبت به ذوی القربی قرار داده است: «قل لا أسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی». مودت، به محبتی می گویند که ابراز شود و این ابراز محبت طبق نص قرآن بر امت اسلامی واجب است. البته ابراز محبت فقط زبانی نیست و پیروی عملی از اهل بیت علیهم السلام نیز نوعی ابراز محبت است اما قدر مسلم این است که ابراز محبت زبانی هم #مودت است پس نمی توان کاری را که مزد رسالت برشمرده شده کار بی ثمری تلقی کرد.
👇👇👇
@ghalamhaye_bidar
☝️☝️☝️
۵. در #حدیث_شریف_کسا، داستان به ظاهر ساده ای نقل شده است که در آن تمامی پنج تن، زیر عبای یمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع می شوند و جبرئیل نفر ششم این جمع می شود و از طرف خداوند به ابلاغ منزلت رفیع این اجتماع و این جمع می پردازد. در این حدیث تنها منزلت خاندان وحی نقل شده است، آن هم منزلتی که برای هیچ بنی بشری دست یافتنی نیست اما رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم طبق نص همین حدیث، نقل کردن این داستان را در هر یک از مجامع شیعیان و محبان، باعث رفع هم و غم و برآورده شدن حاجات آنان برمی شمرد. در واقع امت خود را به ذکر و مرور مدام این داستان ترغیب می کند. سوال اینجاست که اگر ذکر منزلت عرشی و ملکوتی ذوات مقدسه که برای عموم بشر قابل دسترسی نیست کار بی فایده ای باشد پس چنین ترغیبی چه توجیهی دارد و آیا حداقل تاثیرش، رفع گرفتاری و برآورده شدن حاجات امت اسلامی نیست؟
۶. اگر ذکر منزلت ملکوتی خاندان رسالت را کنار بگذاریم و فقط شخصیت #زمینی ایشان را به تصویر بکشیم چه تضمینی وجود دارد که هر انسانی با هر عقیده و فکر ناقص و شخصیت تک بعدی و با هر دین و مسلک یا حتی بدون دین و مسلک، اسوه و الگوی جامعه نشود و در نهایت ارتباط نسخه های نجات بخش بشر با وحی قطع نشود؟
۷. ابراز #محبت نسبت به کسی که او را دوست داریم موجب تثبیت و تحکیم این دوستی و تداوم آن خواهد شد. ابراز محبت به آرامش و سلامت روحی و برقراری تعادل روانی در انسان کمک خواهد کرد. انسان در ابراز محبت به خانواده و دوستان و هم نوعان خود و حتی در محبت به حیوانات و گیاهان می تواند آثار روانی این کار را به خوبی لمس کند. حال اگر این محبوب ها لایق ترین ها و کامل ترین ها در زمین باشند ناگفته پیداست که در این دوستی چه آثار و خیر و سعادتی نهفته است. در اشعار عاشقانه نیز که شاید پرحجم ترین بخش از گنجینه ی ادبی ما باشند عمده ترین مضمون، ابراز عشق و محبت است اما این ابراز محبت وقتی در شعر مذهبی و نسبت به شخصیت های آسمانی صورت می گیرد بیشتر با نقد مواجه می شود. ما چه بخواهیم چه نخواهیم آدم ها به خصوص جوان ترها و نوجوان ها در زندگی برای خود ستاره هایی انتخاب می کنند و رفتار و گفتارشان را به رنگ آن ستاره ی محبوب در می آورند، چه بهتر که این ستاره ها واقعا آسمانی باشند.
۸. داشتن تصویر ناقص از شخصیت های دینی، خطرات و آفات خاص خود را خواهد داشت. به همان میزان که غفلت از بعد اجتماعی و زمینی اهل بیت علیهم السلام می تواند خسارت بار و محرومیت آفرین باشد، بی اعتنایی به منزلت ملکوتی ایشان نیز چنین خطراتی را در پی خواهد داشت. آیا منطقی است که بر اساس این حجم عظیم از آیات و روایات، چنین منزلت و جایگاه رفیع و محیرالعقولی برای خاندان رسالت ترسیم شده باشد و نشر این فضائل تا این اندازه مورد تاکید قرار گرفته باشد اما بگوییم این منزلت و شأن چه سودی برای ما دارد و چه نیازی به بیان آن است؟ پس آنچه باید از آن برحذر باشیم #نگاه_تک_بعدی به شخصیت های دینی است. توجه هم زمان به بعد تکوینی و اجتماعی و تاریخی اهل بیت علیهم السلام شاید در میان نگاه های مرسوم، نگاه جامع تری باشد. یعنی هم زمان به جایگاه ملکوتی و نقش ذوات مقدس در عالم کائنات (واسطه ی وجود بودن و…)، بعد ملکی و رسالت اجتماعی و سیره ی اخلاقی و در نهایت نقش و رسالت تاریخی ایشان در همراهی و به منزل رساندن قافله ی بشری و همه ی موجودات بپردازیم. توجه به مثلث #تکوین_تاریخ_جامعه را در بررسی ابعاد وجودی اهل بیت علیهم السلام از درس گفتارهای آیت الله میرباقری آموخته ام، هرچند شاید درک و شیوه ی بیان من به عمق اندیشه ی ایشان لطمه وارد کرده باشد.
۹. همه ی این ها را گفتم که حالا با خیال آسوده بگویم واقعا شعر مذهبی امروز ما در اتخاذ موضع دینی فقیر است. که بگویم واقعا توجه به بعد زمینی شخصیت های آسمانی در اشعار ما کم رنگ یا حتی رنگ باخته است. اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم طبق کلام خدا، اسوه ی حسنه است در کلام شاعران جوان ما هنوز اسوه نیست. یک #جریان_شعری_مستمر که به سیره ی اجتماعی و اخلاقی اهل بیت علیهم السلام توجه داشته باشد دیده نمی شود. این ستاره های آسمانی در ادبیات ما آن گونه که باید، راه را پیش پای ما نگذاشته اند و چاه ها را نشان نداده اند.
#نقد_ادبی
#حسن_بیاتانی
@ghalamhaye_bidar
انقلاب اسلامی حقیقتاً تحول شگرفی در عرصه شعر و ادبیات کشور ایجاد کرد.
#حسن_بیاتانی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در خصوص تحولات شعر و ادبیات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اظهار داشت:
از اتفاقات منفی این سال ها در عرصه ی شعر می توان به کنگره ها و اتفاقات سالانه ی ادبی اشاره کرد که روزگاری بر حسب ضرورت و نیاز واقعی پایه گزاری شده اند اما به مرور زمان در پیچ و خم بروکراسی و برخورد بخشنامه ای کارکرد اولیه ی خود را از دست داده اند و صرفا سالانه هزینه ای اسراف گونه را بر بخش فرهنگی کشور تحمیل کرده اند. در هیمن راستا فراخوان های ادبی که با اهداف غیر کارشناسی و یا از سوی ارگان های غیر فرهنگی منتشر می شوند و شعرا را به سرودن تشویق می کنند گاه باعث تزریق مصنوعی دغدغه و درد در بین شعرا شده اند و چه بسا اگر بسیاری از فراخوان ها نبودند شعرا به طور طبیعی در موضوع همان فراخوان اشعار به مراتب بهتری خلق می کردند.
در زمینه ی ادبیات متعهد کودک و نوجوان در سال های اول انقلاب رویش های امیدبخشی مشاهده شد اما این رویش ها در دهه های اخیر هر چند با رشد کمی فراوان مواجه شده اند اما به نظر می رسد که از نظر کیفی هنوز به نقطه ی مطلوبی که متناسب با چهل سالگی انقلاب باشد نرسیده اند.
ایجاد تشکل های ادبی و انقلابی مردم نهاد نیز از اتفاقات مبارکی است که برای شعر افتاده است.
از این میان می توان به شهرستان ادب اشاره کرد که با شناسایی خلاءها و ناکارآمدی های سیاست ها و ارگان های فرهنگی و با به کارگیری شاعران جوان و متعهد و دغدغه های ناب انقلابی و انسانی، توانست بخش عظیمی از جریان ادبی کشور را در حوزه ی شعر و داستان با خود همراه کند و در جهت رشد و تعالی و جهت دهی این مجموعه قدم های موثر و مشهودی بردارد.
اگر یکی از رسالت های انقلاب را صدور انقلاب بدانیم به نظر این حقیر هرچند حساسیت های شعرای انقلاب در موضوعات بین المللی از قبیل استکبارستیزی و ظلم ستیزی قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست اما درباره ی تاثیرگذاری شعر شاعران ایرانی در صدور انقلاب نمی توان به دستاورد ملموسی اشاره کرد هرچند تاثیر شاعران دیگر کشورها از شعارهای انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است و نمونه ای از این تاثیرات هر ساله در دیدار سالانه ی شعرا با مقام معظم رهبری در اشعاری که توسط شاعران غیر ایرانی قرائت می شود قابل مشاهده است.
👇👇👇
💠 شعر عاشورایی بعد از انقلاب
🔹ترکیببند محتشم کاشانی در قلهی مرثیهی عاشورایی قرار دارد و پس از او و به استقبال از او جریان ترکیببندسرایی عاشورایی تا امروز پررونق بوده و هست.
در ترکیببند محتشم و ترکیببندهایی که در استقبال از آن سروده شدهاند و به طور کلیتر در منظومهها و مرثیهی عاشورایی گذشتهی ما، غالباً توجه به زوایای اجتماعی قیام عاشورا کمرنگ است و گاهی به مجرم دانستن افلاک و ستارگان و نفرین به تقدیر و سرنوشت بسنده شده است (البته نه به این معنا که شعرا به هیچ وجه توجهی به ابعاد اجتماعی و برملا کردن چهرهی یزیدیان نداشتهاند). در نتیجه مخاطب شعر با وجود اینکه با خواندن اشعار و مراثی در سوگ آل الله میسوزد و میگدازد اما این سوز و گداز کمتر منجر به واکنش اجتماعی مبنتی بر ظلمستیزی و عدالتخواهی و انتقامجویی میشود. هر چند نفس تذکر مصیبت امام حسین(علیهالسلام) خود اثر اجتماعی و تبری از ائمهی جور را در پی دارد اما این جنبه از مرثیهپردازی کمتر مورد توجه شعرا بوده است. به طور مثال عمان سامانی با اینکه در مثنوی بلند و پر مغز خود مرثیهی سیدالشهدا(علیهالسلام) را با لایههای عرفانی عمیق درآمیخته اما در نهایت اگر به تابلویی که او از عاشورا ترسیم میکند بنگریم، در آن تابلو اثری از تبری که در کنار تولی یکی از دو بال تفکر شیعی است دیده نمیشود.
از این روست که ترکیببند نیر تبریزی با آوردن چنین بیتی در میان استقبالکنندگان از محتشم متمایز میشود و میدرخشد:
گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
🔸با پیروزی انقلاب که حاصل همین عزاداریها و زنده نگه داشتن چراغ مرثیهی عاشورایی بود، ادبیات عاشورایی نیز رنگ و بوی تازهای گرفت و درونمایههایی چون برائت جستن از ائمهی جور، اعتراض، تبیین و ملامت مرام کوفیان، هشدار نسبت به حسینی بودن و یزیدی نبودن و... در اشعار عاشورایی بسامد یافت. یکی از ترکیببندهایی که پس از انقلاب سروده شد و از این حیث با تمام ترکیببندهای پیش از خود متفاوت است، ترکیببند «با کاروان نیزه»، سرودهی علیرضا قزوه است.
زبان اعتراض و تعریضهای سیاسی و اجتماعی در بندهایی از این چهارده بند و به طور خاص در بند چهارم آن بسیار قابل توجه است.
به ابیاتی از این دست توجه کنید:
بند چهارم:
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
بند هفتم:
دست خداست، اینکه شکستید بیعتش
دستی خدایگونهتر از این بیاورید!
بند چهاردهم:
هنگامهی برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
🔹دربارهی شعر علیرضا قزوه به ویژه اشعار عاشورایی او میتوان در نوشتار مستقلی از زوایای مختلف سخن گفت. علت انتخاب ترکیببند عاشورایی او از میان اشعار فراوان عاشورایی این شاعر، تمایز آشکاری بود که این ترکیببند در جریان ترکیببندسرایی عاشورایی داشت. وگرنه اشعار و ابیات درخشان عاشورایی علیرضا قزوه کم نیستند.
📝 #حسن_بیاتانی
📗 #چهل_شعر_چهل_نکته
🌐 shereheyat.ir
✅ @ShereHeyat