#وحدت_اسلامی
🔹مسیر روشن🔹
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی
نمیماند به پشت ابرهای تیره زندانی
حقیقت کشتی امنیست در بین تلاطمها
که ما را میبرد تا ساحل از دریای توفانی
حقیقت برکهٔ آبیست در گرمای تابستان
میان یک کویر تشنهٔ خشک و بیابانی
حقیقت شوق پیغمبر به سلمان است تا آخر
نه سلمانی که دارد با خودش آیات شیطانی
اگر آیینهای از شرح حال ما سخن گوید
بگوید آه! حیرانی! بگوید آه! حیرانی
بیا دلسوز هم باشیم نه پاسوز یکدیگر
«خدارا یک نفس بنشین گره وا کن ز پیشانی»
برادر! با جدل؛ با تفرقه؛ بازندهٔ جنگیم
به قحطی میرسیم اینگونه در اوج فراوانی
شنیدم از روایات صحاح و متن مُسندها
میان درسهای خارج آیات ربانی
من از احوالتان غافل نبودم لحظهای حتی
و از اقوالتان، هر چند میدانم که میدانی
برای اتحاد ما همان صبر علی کافیست
که با صبر است اگر ماندهست نامی از مسلمانی
سپید از گریه شد چشمان پیغمبر، برادرها!
که پشت میلههای ظلم، یوسف مانده زندانی...
سرانجام مسیر سید قطب است همراهی
مسیر روشنی که نیست فرجامش پریشانی
به شوقت «یاء وحدت» هم کنار قافیه آمد
همینکه هدیه آوردم گلی در دست گلدانی
الهی که بهار از کوچههای دور برگردد
که دنیا یخ زده در بین این عصر زمستانی
#رضا_خورشیدی_فرد
@ghalamhaye_bidar
#سانحه_هوایی
مرا ببخش اگر واژههای معصومم
خبررسان خبرهای ناگوار شدند
خبر درشت، خبر سنگدل، خبر اين بود:
پرندهها همه در آسمان غبار شدند...
#سعید_بیابانکی
@ghalamhaye_bidar
رباخواری در اصفهان خانه ای داشت با آجرهای سرخ
مردم آن را #کاخ_خون نامیدند
گریخت و اکنون کتابخانه شده است...
بچشان کاسهی زهری به تلنگر ساقی
که هم از توبره خوردیم و هم آخور ساقی!
از چه در کوچهی میخانه دکان واکرده است
شیخ طرّار ریاکار رباخور ساقی!
کر و کوری که مکرّر دم از انکار تو زد
بده جامی که بیفتد به تکرّر ساقی(:
آجر خانهاش از مرمر سرخ است و دریغ
خادم میکده نانش شده آجر ساقی
روی هم چیدن مستانه فروریختنی است
واگذارش که نشیند به تکاثر ساقی
#مهدی_جهاندار
@ghalamhaye_bidar
#سال_حمایت_از_کالای_ایرانی
سحر می روید از تاریکی شبهای ایرانی
تنفس می کند صبح از دل فردای ایرانی
تمام قیس ها مجنون تر از فرهاد می گردند
اگر لب تر کند شیرینی لیلای ایرانی
خیال زعفران گل کرد در خرمای خوزستان
نبات اصفهان خندان شده در چای ایرانی
عرب لر بختیاری کرد قشقایی بلوچ و ترک
خلیج فارس یعنی جوشش دریای ایرانی
نه از رومم نه از زنگم، همان یک رنگ بی رنگم
که دل دادم به رنگارنگی زیبای ایرانی
زمین یک روز می فهمد جهان یکسر نمی ارزد
بدون عشق آری عشق_این کالای ایرانی
#حامد_صافی
@ghalamhaye_bidar
تبریک به برگزیدگان #اصفهانی هفتمین جشنواره بین المللی #شعر_انقلاب:
بخش تک اثر شعر کهن:
اول: اکرم هاشمی سجزئی از اصفهان
دوم: یاسین نجارزاده از اصفهان
سوم: ابوالفضل محمدزاده آقایی از اصفهان
بخش تک اثر شعر نو:
دوم: فهیمه قائدی برای شعر از اصفهان
سوم: علیرضا رجبعلیزاده کاشانی از اصفهان
بخش مجموعه شعر کهن:
سوم: به طور مشترک حسنا محمدزاده از اصفهان و علی فردوسی از اصفهان
@ghalamhaye_bidar
غزلی از #سجاد_طحان_پور
با موضوع #عدالت_خواهی
خوانده شده در #انجمن_نارنج
محو در رفت و آمد مردم، در شلوغ پیادهرو گم بود
پیرمردی که در نفسهایش، ردی از گرد پای مردم بود
خیره بر کفشهای براق و کفشهایی که خاک میخوردند
با زبان سیاه و ساکت واکس با همه گرم در تکلم بود
کفشهای دهنگشاد مدام خیره بر دستهای او بودند
کفشهایی که وصله میخوردند روی لبهایشان تبسم بود
او ولی با نگاه غمگینش در نخ دخل و خرج خود میرفت
هر زمان رفت وام بستاند حق یک عده در تقدم بود
پای درس و کتاب فرزندش همهی دسترنج خود را داد
گاه باید به او کمک میداد پسرش که کلاسِ... چندم بود؟
دم هر سازمان و ارگانی دستگاهیست جای او حالا
پیرمردی که کل عمرش را خیره بر کفشهای مردم بود
@ghalamhaye_bidar
☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️
منتخبی از آرشیو کانال #قلم_های_بیدار در تلگرام
با قریب به 50 موضوع متنوع شعری
@ghalamhaye_bidar
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شاهنامه_خوانی و #نقد_شعر
⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب
🏠 #سها
جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان،پلاک 18
@ghalamhaye_bidar
#مرتضی_حیدری_آل_کثیر
با سراب وعده ها رؤیایمان را ساختی
هر چه همت داشتیم از آب و تاب انداختی
با کلیدت بافتی زنجیر بر فردای ما
ای عمو! خورشیدمان را پشت کوه انداختی
با چه امیدی معاش مردمت را کوختی؟
با چه تدبیری نمای منزلت را کاختی؟
«دوش از میخانه آمد سوی مسجد شیخ ما»
شیخ! بر منبر فقط بر اهل تقوا تاختی
دشمنت را دوست خواندی، دوستت را ناسپاس
خویش را در آینه دیدی ولی نشناختی…
#غزل_اعتراض
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شاهنامه_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و صادق میرصالحیان
⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب
🏠 #سها
جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
#یعنی_ترامپ
مردكِ بي آبروي بي حيا يعني ترامپ
گيج و گنگ و ابله و بي دست و پا يعني ترامپ
دلقكِ سيركِ فضاحت، شومنِ دنياي جهل
زنگِ تفريحِ جهانِ پر جفا يعني ترامپ
كارتر و ريگان و بوشِين و كلينتون خر شدند
خرتر از خر در تمام آمريكا يعني ترامپ
با خليج فارس شوخي كارِ هر مغضوب نيست
ميخورد درياي ما فرعون را يعني ترامپ
خشم بر ايران چو بازي با دُم شير است، هِي!
هِي مزن لاف تهاجم اي دغا يعني ترامپ!
كدخدائي كه معطل مانده در كار خودش
حيفِ نان در دهخداي شهر ما يعني ترامپ
با سپاه آنكه در افتد، وَر بيفتد بي گمان
قهرمانِ خود زني در ماجرا يعني ترامپ
تاجرِ پوشك فروشِ غرب، با موشك چكار
پِرزيدنتِ احمقِ پر مدعا يعني ترامپ
وارثِ جنگ و جدال و هرج و مرج و شوروشر
معنيِ امروزِ اشقي الاشقيا يعني ترامپ
خندهٔ شيطان كوچك بين به شيطان بزرگ
خرسِ بي غيرت تر از خوكِ شما يعني ترامپ
سرزده، بايد به گورستانِ داعش سر زند
تا ببيند خصم، گورِ خويش را يعني ترامپ
هيچ جا حرفِ سبك مغزان ندارد اعتبار
سنگِ ديوانه به چاهِ مافيا يعني ترامپ
پارس كم كن اي سگِ زردِ برادر با شغال
گرگِ افتاده به دام گرگها يعني ترامپ
با نهنگِ زير دريائيِ ما شوخي مكن
طعمهٔ يك لحظهٔ پهباد ما يعني ترامپ
احتياجي نيست نابودش كني، با ظلمِ خود
ميگذارد دولتش را زير پا يعني ترامپ
عاقبت جايش زباله دانِ تاريخ است و بس
آشغالِ مانده از پسماندها يعني ترامپ
#محمود_ژولیده
کانال شعر قلم های بیدار👇👇👇
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
تبریک به شاعران اصفهانی برگزیده #هفتمین_دوره_آموزشی_شعر_جوان مؤسسه شهرستان ادب
آقایان:
مسعود پایمرد
علی سلیمیان
علی شریف الحسینی
امیر مؤمنی
محمدصادق میرصالحیان
امیر حسین نیکویی منش
و خانم ها:
زینب زمانی
نسرین عسکری فروشانی
مریم کریم آبادی
بتول محمدی
#انجمن_شعر_شهرستان_ادب_اصفهان (نارنج)
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
@ghalamhaye_bidar
گرامی باد روز بزرگداشت حماسه سرای بلندآوازه ی شیعی و ایرانی #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی و همچنین روز پاسداشت زبان و ادب پارسی
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شاهنامه_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و محمد خادم
⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب
🏠 #سها
جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18
@ghalamhaye_bidar
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ « ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ » ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ...
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ناموس زخم خورده ای از بس که بی کسی
از بس که طعنه خورده و بیت المقدسی
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰﺭﯾﺰ ﺷﺪ
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ
بر عکس معجزات خدا، « الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ
از خون گرمتان، عرق سرد می زنند
در مسجد شکسته یتان، نرد می زنند
آری شما حماسه ولی ما جنازه ایم
ما خواب مانده ایم کجا انتفاضه ایم؟
تنها برای منفعت خود برادریم
امروز روز نکبت ما بود بگذریم
آه ای برادر عربم روزه ات قبول
فانظر الی تظلمنا ایها الرسول
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#فلسطین
@ghalamhaye_bidar
🌙 رمضان مبارک
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شعر_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و رضا سهرابی
⏰ از 18:30 تا افطار
🏠 سپهر هنر و اندیشه #سها
@ghalamhaye_bidar
به شهید جواد محمدی،مدافع حریم آل الله
خوانده شده در انجمن نارنج
بزار شهرمون بی تو ویرونه باشه
آخه بی تو این شهر دیدن نداره
می خواد ابری باشه می خواد آفتابی
دیگه آسمونش پریدن نداره...
بزار شهرمون بی تو از هم بپاشه
بزار بشکنه بغض تو کوچه هاشو...
دعا کن که وا شه دل آسمونم
که قسمت کنه با زمین گریه هاشو...
قدم میزنم عکسای سال پیشُ
همون سالی که کوله بارت رو بستی
هنوزم همونم....هنوزم همونی
هنوزم همین جا تو هیئت نشستی...
هنوز فاطمه تو بغل راه میری
میفته به عکس شهیدا نگاتو...
تو تو فکر پرواز و ما پر شکسته...
چه میفهمه اینجا کسی حرف هاتو...؟
دروغ بزرگی شده بی تو بودن
تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو
به گرمای بی حد سنگ مزارت
به مسجد مصلی قسم زنده ای تو
قدم میزنم عکسای سال پیشُ...
باید آخر قصه سامون بگیره
باید یک نفر بشکنه این سکوتو....
باید آخرش شهرمون جون بگیره...
هنوز هستن ابراهیمایی که با صبر
امون از همه دشمنامون بریدن
شبا،من ندیدم ولی مطمئنم
همه دور خونه ت نگهبانی میدن!
یکی فاطمه ت رو بغل کرده از دور
یکی رهسپاره واسه انتقامش
دل همسرت قرصه وقتی می بینه
هنوز هست تو خونه عکسِ امامش!
تو این روزها گردِ غربت بشینه
روی چادرِ مشکیِ یادگارت؟
مگه مرده باشیم ما تا حسودا
ببینن یه کم،کم شده اقتدارت!
دروغ بزرگی شده بی تو بودن
تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو!
به گرمای بی حد سنگ مزارت
به مسجد مصلی قسم زنده ای تو
تو به ما زمین خورده ها یاد دادی
چطور بند پوتینو محکم ببندیم
به راهی که رفتی قسم،صبح فردا
سر هرکی پایینه تو سربلندی
#رضا_سهرابی
#مدافعان_حرم
#ترانه
@ghalamhaye_bidar
سال 1371 با يک دستگاه ميني بوس، به همراه تني چند از شاعران خوزستاني، از اهواز براي شرکت در کنگره شعر ويژه آزادسازي خرمشهر عازم اين شهر بوديم. در راه به پيشنهاد يکي از دوستان شاعر تصميم گرفتيم که يک غزل مشترک بسراييم.
با شور و شوق هر کس يک بيت نوشت و حاصل کار شد يک غزل هفت بيتي.
ابيات اين شعر به ترتيب از اين شاعران است: بهروز ياسمي – زنده ياد مهدي رستگار – هرمز فرهادي بابادي – سليمان هرمزي – عباس گيلوري – حبيب اله بهرامي شهني – عبدالرحيم سعيدي راد
سالها در تب تو سوخته و ساختهايم
پرچم فتح تو بر بام شب افراختهايم
تا تو يک بار دگر در کف ما آمدهاي
دل و جان يکسره در راه هدف باختهايم
تيغ خورشيد سحر وام ز چشم تو گرفت
که از اين پهنه شب تا به افق تاختهايم
تحفه ماست دل خويش که درويش صفت
پيش پاهاي تو اي خوبتر انداختهايم
همه شب ورد زبانم قد و بالاي تو بود
گرچه هرگز دل خونين تو نشناختهايم
هر چه بر سينه دل تيغ زدم ريشه نکرد
ما که بر ريشه دشمن همه شب تاختهايم
ما که دلداده جامي ز سبويت بوديم
اين غزل را همگي مشترکا ساختهايم
#خرمشهر
@ghalamhaye_bidar
به سوگ نخل های بی سرت گیسو پریشانم
شبیه خانه های خسته ات در خویش ویرانم
شب طوفان نباشد صبح ساحل از صدف خالی است
که من این روزهای سخت را از عشق می دانم
تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز باران ها
و من چون مشک خالی در کنار رود می مانم
به هر جا ذکر خیر توست با اروند با کارون
به هر موجی روایت هاست از تو ماه تابانم
کدامین صفحه ی قرآن جیبیِ تو ترکش خورد
که عطر یاس و یاسین می دهد امروز قرآنم
من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا
به نورت فتح خواهی کرد خونین شهر چشمانم
و خرمشهرها دیده ست با چشمان خود ایران
و خرمشهر ها در پیش دارد باز ایرانم
#زهرا_سپه_کار
#خرمشهر
@ghalamhaye_bidar
#سوم_خرداد روز مقاومت، ایثار و پیروزی مبارک
کانال شعر و جایزه ادبی #قلم_های_بیدار در پیام رسان های #ایرانی👇👇👇
ایتا:
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
سروش:
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
بله:
ble.im/ghalamhaye_bidar
🌙 رمضان مبارک
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شعر_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و علی سلیمیان
⏰ از 18:30 تا افطار
🏠 جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18
سپهر هنر و اندیشه #سها
@ghalamhaye_bidar
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
صلح یا جنگ
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
همه انگشتها به دندان است
ماه روی حسن نمایان است
سبز مثل بهار میآید
با فقیران نشسته روی حصیر
برکت میدهد به نان و پنیر
به نگاهش دل یتیم، اسیر
سفره پهن و چه فرق اینکه فقیر
از کدامین دیار میآید
مثل آیینه است آیینش
رمضان الکریم مسکینش
شمس از سکههای زرینش
سائل خندههای شیرینش
به امید انار میآید...
دست شستهست از زمانه خود
تکیه داده به نخل خانه خود
غرق در شور بیکرانه خود
دارد از خلوت شبانه خود
ماه شبزندهدار میآید
هرچه درهم تصدق سر او
فتنه برخاست پای منبر او
زرهش هست یکه سنگر او
تک و تنهاست گرچه، لشکر او
به نظر بیشمار میآید
صلح یا جنگ، حکم حکم خداست
دور تا دور او نفاق و ریاست
در خروش نبرد، مرد کجاست؟
لشکرش هاله سیاهیهاست
از میان غبار میآید
خونجگر از کلام بعضیها
ناامید از مرام بعضیها
زهر خورد از طعام بعضیها
زخم خورد از سلام بعضیها
همچنان بردبار میآید
زخم اگر بشکفد به جامه صلح
یا که خونین شود عمامه صلح
مصلحت هست در ادامه صلح
دارد از پای عهدنامه صلح
با شکوه و وقار میآید
سینهاش رازدار سر مگوست
دین دنیاپرست بند به موست
دوست لفظی شبیه لفظ عدوست
از قعودی که صبر ریشه اوست
چه قیامی به بار میآید
حرف حق مرده، حرف نان مانده
در گلو باز استخوان مانده
ولی آن روی داستان مانده
مردی از جنس آسمان مانده
که سرانجام کار میآید
#عباس_همتی
قلم های بیدار
اشعار حماسی، به روز و انقلابی👇👇👇
eitaa.com/ghalamhaye_bidar
sapp.ir/ghalamhaye_bidar
ble.im/ghalamhaye_bidar
#جامانده
عاقبت من هم شبی در بیت مهمان میشوم
شاعر اولترین اشعار استان میشوم
تا کمی از شعر من لبخند آید بر لبت
دست بر دامان شور هر نمکدان میشوم
دوستی میگفت: "هی پاپیچ و آویزان نشو"
من برای دیدنت، تا حدّ امکان، میشوم
یک عصا باید که بشکافد یم عشاق را
بهر وصلت، پاپِی موسی بن عمران میشوم
میرسد اهل و عیال هر شهیدی، خدمتت
چشم میدوزم به همسر، باز گریان میشوم
بس که دیده عزّ و جزّم را برای دیدنت
گفته: "فردا صبح، من راهیّ "جولان" میشوم"
گفته بودم بعد دیدار تو، آدم میشوم
هیچکس باور نکرد اما به قرآن، میشوم...
پیش جاری گفتهام امسال من هم دعوتم
چون نکردی دعوتم، با خاک یکسان میشوم
چون شنیدم در حیاط بیتتان بنّایی است
تا خودم را جا کنم، شاغول و فرغان میشوم
گر خورم یک بامیه از سفرهی افطارتان
نقل و قند و پشمک و حلوا و سوهان میشوم
اینهمه ذکر و دعای بی اثر؟! عیب از من است
این مسلمانی نشد، از نو مسلمان میشوم
گرچه شعرم درب و داغان است، دارم صد امید
عاقبت من هم شبی در بیت مهمان میشوم
#فهیمه_انوری
@ghalamhaye_bidar
#کبوترهای_گوهرشاد
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه ی مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را ، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد می زد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر می داد بر پیکر سری دارم
که آن را می سپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش می داند
تفاوت می کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!
#محمدحسین_ملکیان
eitaa.com/ghalamhaye_bidar
sapp.ir/ghalamhaye_bidar
ble.im/ghalamhaye_bidar
#داغ_عدالت
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حقشناس
ماند در آیینه سیمای درخشان علی
از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟
یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی
گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت
همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی
چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق
آبرویش مایه دارد از نمکدان علی
از دهانی بر دهانی میرود چون بوی گل
قصه ی از گوشهای خَلْق، پنهان علی
در میان آید اگر پای عدالت مینهد
داغ بر دست برادر، خشم سوزان علی
پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد
چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی
کودک باهوشِ عقل و علم بازیگوش را
با هزاران خون دل، پرورده دامان علی
در کویر خاک، باغ لاله پوش کربلا
هست چشم انداز سبزی از گلستان علی
کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد
هست یعنی کعبه هم از سینه چاکان علی!
نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق
تا نشانی باشد از زخم نمایان علی
ای غم! از درد علی، بویی نیاوردی به دست
عودسان هر چند عمری سوختی جان علی
نالهٔ مجروح دارد ساز غم، امشب مگر
خورده زخم از ناترازان فرق میزان علی؟
داده بود انگشتری را بر گدای دیگری
داد جان را بر شهادت، لطف حیران علی
در میان تنگدستیها، شهادت مرده بود
گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی
کی شهادت با علی یکدم جدایی داشتهست؟
بوده این مسکین تمام عمر، مهمان علی!
با شهادت از رگ گردن علی نزدیکتر
او در این حسرت که بیند روی تابان علی
نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!
تا بگویم ای سر و جانم به قربان علی
#قادر_طهماسبی
#امام_خمینی
#قلم_های_بیدار
eitaa.com/ghalamhaye_bidar
sapp.ir/ghalamhaye_bidar
ble.im/ghalamhaye_bidar
یه روز اومدی با یه رویای خوب
یه دنیا که توش قلبی از سنگ نیست
زمینش فقط مال مستضعفاس
تو هیچ گوشه ایش صحبت از جنگ نیست
یه روز اومدی تا به دنیا بگی
میشه دنیارو غرق بیداری کرد
میشه جای مرزای یک سرزمین
تو قلبای مردم وطن داری کرد
یه حس جدید و به ما هدیه کرد
شکوهی که توی صدای تو بود
زیر سایه ی تو وطن قد کشید
زیر سایه ای که ابای تو بود
نه تخت سلیمان نه اهرام مصر
یه زیلو برای هدایت بسه
شبیه کسی جز خودت نیستی
برا یکه بودن شهامت بسه
یه روز اومدی با یه رویای خوب
یه رویا که امروز دنیای ماست
ببین خواب دنیا سبکتر شده
جهان چشم به راه قدم های ماست
#امیر_سهرابی
#امام_خمینی
#ترانه
#قلم_های_بیدار
eitaa.com/ghalamhaye_bidar
sapp.ir/ghalamhaye_bidar
ble.im/ghalamhaye_bidar