eitaa logo
قلم های بیدار
142 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷برای دانشمند شهید 🌹طوفانیِ غیرت سرخی امروزشان شد سبزی فردای ما ای فدای نام قاسم‌ها و محسن‌های ما گرچه در رؤیایشان فرسنگ‌ها پیموده‌ایم همچنان دور است از دنیایشان دنیای ما غوطه زد در خون پاکش قهرمان دیگری تا مگر طوفانیِ غیرت شود دریای ما قهرمانی راستین، آری نه مثل آن قبیل- قهرمانانی که می‌سازند در رؤیای ما باز در بغض نگفتن‌ها صدای ما گرفت باز دارد می‌پرد رنگ از رخ سیمای ما غیرت ما را محک زد باز خون دیگری وای ما و وای ما و وای ما و وای ما @ghalamhaye_bidar
🔹 سروی به نام مدرّس مجلس خروشنده می‌شد فریادهایش اگر بود برجامی امضا نمی‌شد حتّی عصایش اگر بود بیگانه جرأت نمی‌کرد بر ساحل آسوده باشد در گوش دریای تاریخ موج صدایش اگر بود شاید که یک موریانه می‌خورد برجام‌ها را نام خداوند قادر در ابتدایش اگر بود از ترس، سَر خم نمی‌کرد پیش رضاخان دوران بر قامت این زمانه شاید عبایش اگر بود نوّاب‌ها سر رسیدند در راه حق صف کشیدند آری شهادت می‌ارزید این خونبهایش اگر بود سروی است در کاشمر سبز سروی به نام مدرّس بود و قرار است باشد این ماجرایش اگر بود @ghalamhaye_bidar
🔹 جایگاه وکالت به صندلی نزدم تکیه جز به نیت خدمت فقط به نیت مردم، نه این جناح نه آن خط از آن زمان که رسیدم به جایگاه وکالت حرام باد به من رخت و خواب و لقمه ی راحت نگفته ام به جز از درد و غصه های ضعیفان نکرده ام به جز از حق پابرهنه صیانت به اخم های رضا شاه خنده کردم و رفتم اقامه بستم و گفتم برای اوست ابهّت عصا نه اینکه کمر خم کنم نه این که ضعیفم عصا گرفتم و فرعون را زدم به حقارت بجای مسجد و محراب، مجلس است مسیرم که در نگاه مدرس، دیانت است سیاست کجاست قبر رضا شاه؟ گر مسیر تو افتاد بگو به کاشمر آید به دیدنم به زیارت! @ghalamhaye_bidar
🔹میرزای کوچک کنار خانقاهی سری ز تن جدا بود شبیه بید مجنون، دو گیسویش رها بود میان برف و بوران دلش شکست و افتاد کسی که پشت مردم چو سنگ آسیا بود دوباره بعد صد سال مرور کردم او را هنوز روبه‌رویش، درِ بهشت، وا بود درست بعد صد سال، سری زدم به تاریخ  هنوز قسمت او، دروغ و ناروا بود درون کیسه، خالو! سر بریده‌ی کیست؟ مده به کم‌بهایان، سری که کیمیا بود سر بریده دیدم میان برف و طوفان سری بریده، آری، از آنِ میرزا بود گرسنگان تالش سر تو را بریدند اگرچه خان خلخال، رفیق، با شما بود نه روز فتح تهران، نه بعد جنگ منجیل رکب نخورد از نفس، کسی که با خدا بود نه انقلاب اکتبر، نه نارفیق بابی خود خود خودش بود، رها رها رها بود دلی به رنگ خون داشت، سری به رنگ آتش نه سحر موسوی داشت، نه در کفش عصا بود دلی به رنگ داغ از شهید کربلا داشت یکی ز شیعیان علی مرتضی بود سر بریده‌ای داشت شبیه سرور عشق عبای غرق خونش غروب کربلا بود نگاه کردم او را، شراره داشت چشمش نگاه کردم او را، چقدر آشنا بود به گوش بیدها باد شبانه نوحه می‌خواند که میرزای کوچک، بزرگ نسل ما بود ندیده چشم گیلان، بزرگ‌تر ز کوچک بزرگ هست تا هست، شهید بود تا بود @ghalamhaye_bidar